۲۴ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۴ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۱۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۶۴۲۱۱
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۱ - ۱۴-۰۸-۱۳۹۳
کد ۳۶۴۲۱۱
انتشار: ۰۹:۵۱ - ۱۴-۰۸-۱۳۹۳

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های امروز

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند که برخی از آنها در زیر می‌آید. 

کیهان:باید هم از عاشورا بترسند!

«باید هم از عاشورا بترسند!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن می خوانید؛«سلام ما را به امام برسانید و بگویید که ما عاشورایی جنگیدیم. احمد، حسین و محمد پریدند. خیلی از بچه ها شهید شدند. برای ما دعا کنید. شارژ بی سیم داره تموم می شه...» این آخرین مکالمه فرمانده پاکباز گردان حنظله با سردار شهید ابراهیم همت بود. مکالمه ای که بیش از گفت وگوی دو فرمانده نظامی از رازی پنهان و گوهری نهان در بین ملت و رزمندگان ما حکایت می کند. آن راز پنهان که دشمنان ما سال هاست در پی کشف آنند و البته هرگز راه به وادی آن نخواهند برد، «فرهنگ عاشورا» است. فرهنگی که پیامبر(ص)، امیرالمومنین(ع)، حضرت زهرا(س) و امام حسن(ع) مقدمات آن را فراهم کردند و امامان پس از امام حسین(ع) به ترویج و تبلیغ آن کمر همت بستند و آن را «الگو» و «اسوه» همه آزادیخواهان معرفی کردند. درباره عاشورا که دیروز در سراسر ایران اسلامی شاهد دلدادگی مردم به عاشوراآفرینان و بیعت برای ادامه راه آنها بودند، گفتنی است؛

1- عاشورا، صرفا یک واقعه تاریخی نیست که عصر روز دهم محرم به پایان برسد. عاشورا فرهنگی است که با گذشت هزار و سیصد و هفتاد و سه سال از رخداد آن، روز به روز زنده تر و پویاتر می شود و برخلاف ظاهر آن که به شهادت امام حسین(ع) و یارانش و اسارت اهل بیت و خاندانش انجامید، از دل آن شکوفه های پیروزی نمایان شد و در اندک زمان، نهال تناوری شد که دودمان ظلم و ظالم را بر باد داد این فرهنگ پویا، نه تنها در زمان خود، که تاکنون و تا قیامت، الهام بخش مظلومان تاریخ است و به آنها درس جهاد، ایستادگی، نترسیدن از مرگ و فداکاری در راه عقیده می دهد و در این موضوع فرقی بین مسلمان و غیرمسلمان هم وجود ندارد و تعظیم بزرگانی غیرمسلمان به درس الهام بخش عاشورا و مکتب امام حسین(ع)، گواه این مدعاست.

2- اگر بپذیریم که عاشورا یک فرهنگ است نه یک قطعه تاریخی مطلق، نباید تردید کرد که از سوی مغرضان، معاندان و کینه توزان، در معرض تحریف و دست اندازی است و تاریخ به ما نشان می دهد که تلاش های زیادی در این راه صورت پذیرفته است. فراموش نکنیم که این تلاش ها، چیزی بجز سعی و کوششی است که از سوی حکام ظالم برای جدایی مردم از امام حسین(ع) و فراموش کردن آن رخداد عظیم است. در این تلاش ها، به ظاهر نهضت امام حسین(ع) نفی و انکار نمی شود، جلوی زیارت و اقامه عزا هم گرفته نمی شود اما تلاش می شود تا کارکرد اصلی انسان ساز آن خنثی و بی اثر شود و از آن پوسته ای بی حاصل و حداکثر مراسمی بی محتوا و بی ثمر باقی بماند.

3- دو انگیزه مهم و اساسی، عامل تلاش برای تحریف این رخداد عظیم الهی است. نخست ضدیت و عناد با اصل فرهنگ عاشورا که نماد آن حاکمان جائر و ظالم در طول تاریخ بوده و هستند. کسانی که بیم آن دارند عاشورای الهام بخش، توده های مردم مظلوم را بر علیه ظلم و جور آنها بشوراند و پادشاهی شان را براندازد. این دسته وقتی نمی توانند عاشورا را به طور کلی از صحنه زندگی و باور مردم حذف کنند، می کوشند آن رویداد عظیم را در حد یک سوگواره بدون محتوا تقلیل دهند تا خطری برای آنها نداشته باشد.

اما انگیزه دوم- که این روزها بیشتر دیده می شود- توجیه رفتار و اعمال خلاف موازین یک قوم یا گروه است. در این روش، تحریفگران به خوبی می دانند حرکات و رفتارشان کمترین نسبتی با آن قیام الهی ندارد و به جای تلاش برای اصلاح و تعالی خود و پشت کردن به منافع زودگذر دنیا، سعی در مصادره و تفسیر آن قیام نورانی می کنند! سخنانی را به امام حسین(ع) نسبت می دهند که ساحت مقدس حضرتش از آن بری است! دلایلی را برای قیام و حرکت حضرت بیان می کنند که صرفا و منحصرا به درد همان لحظه تاریخی می خورد و عملا در هیچ برهه دیگری از تاریخ کاربرد و فایده ای ندارد! و در نتیجه می کوشند عاشورا را به حرکتی یک بار مصرف تبدیل کنند که دیگر عصر و وقت آن گذشته و کسی نباید به فکر تکرار و احیای آن باشد! این تحریف البته با ظاهری تعظیم گر به ساحت شهیدان کربلا و سید و سالار آنان انجام می شود تا حساسیتی را برنیانگیزد!

4- تاریخ نشان داده آنان که به ساحت مقدس معصومین اسائه ادب کرده اند، همه و همه مصداق آیه دهم سوره روم هستند که می فرماید؛ «فرجام کار کسانی که اعمال بد و ناشایست مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخره گرفتند» و چون چنین اند، منشأ فکری مشترکی برای آنها می توان در نظر گرفت و در نتیجه می بینیم که تحریف ها در طول تاریخ یکسان بوده و فقط ادبیات آن تفاوت کرده است. برخی از مهمترین تحریف های دشمنان فرهنگ متعالی و الهی عاشورا را می توان اینگونه برشمرد:

الف: ادعای عاشقانه بودن حرکت امام حسین(ع) با هدف نفی عاقلانه بودن آن! و این در حالی است که «عشق» مبنای عاقلانه دارد و بدون درک عاقلانه جاذبه های معشوق، عشق واقعی به آن بی مفهوم و نشدنی است.

ب: برخی نیز اصرار داشته اند قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام را به عنوان یک «الگوی» غیرقابل تکرار معرفی کنند که تاریخ مصرف آن منحصر به همان زمان وقوع بوده است. در این دیدگاه به تصریح و گاه به تلویح قیام عاشورا بیرون از دایره «عقل»! ارزیابی می شود! و البته برای آن که این جسارت به ساحت مقدس سیدالشهدا(ع) آشکار نباشد، پوشش به ظاهر محترمانه «عشق» را بر آن می گذارند! گویی عاشقان همه بیرون از دایره عقل حرکت می کنند! القاکنندگان این دیدگاه، برای اثبات نظر انحرافی خود به روش امامان معصوم(ع) بعد از امام حسین علیه السلام استناد می کنند و روش و منش آن بزرگواران را اجتناب از قیام و به تعبیر عوامانه خود که نشانه ناآشنایی آنان با مفهوم «عقل» است، عاقلانه! معرفی می کنند!

تحریفگران در حالی این ادعا را مطرح می کنند که ائمه پس از امام حسین(ع) یکی پس از دیگری به گواهی مسلمات و محکمات تاریخی تنها و تنها بدین علت روشی جز روش عاشورایی سیدالشهدا(ع) را انتخاب کردند که یار و یاوری چون 72 تن اصحاب فداکار آن حضرت نداشتند و اگر داشتند، لحظه ای در قیام و خروج بر حاکمان ظالم تردید نمی کردند. به عنوان نمونه می توان به روایت مشهور و صحیحی درباره حضرت امام صادق(ع) استناد کرد آنگاه که «یکی از محبین آن حضرت با ادعای اینکه نیمی از مردم و حتی بیشتر از آن، یار فداکار و منتظر فرمان قیام هستند، به آن حضرت برای برپایی نهضتی عظیم اصرار کرد. حضرت در پاسخ وی تاکید فرمودند که بیش از 16 یا 17 یار پا به رکاب برای قیام ندارند.

امامانی که سالیان طولانی عمر پربرکتشان را در زندان خلفای ظالم گذراندند چه موقع فرصت و امکان قیام داشتند که آن را رد کرده و خانه نشینی و عافیت را انتخاب کرده اند!؟ و اگر حرف مدعیان درست باشد، چرا تمام امامان معصوم پس از امام حسین(ع) بی استثنا به شهادت رسیدند!؟ آیا می توان پذیرفت که آنها زندگی در سایه حاکم غاصب ظالم را پذیرفته ا ند، اما باز هم شهید شده اند؟! پاسخ این دروغ ننگین را امام حسین(ع) در بیانی رسا و بلیغ به بلندای تاریخ بیان داشته اند. آنجا که می فرمایند: «مثلی لا ابایع مثل یزید یعنی کسی همچون من و هرگز با کسی همچون یزید بیعت نمی کند.»

ج: نوع دیگری از این تحریف ها، تخفیف و کوچک شمردن این فرهنگ رهایی بخش و حیات آفرین به فرهنگی برای تخدیر جامعه و خالی کردن آن از روح حماسی و نجات بخشی آن است. با آنکه قیام عاشورا، قله بلندمرتبه و رفیع شجاعت، نترسیدن، تسلیم نشدن و سازش ناپذیری در برابر ظالمان و کافران است و پرچم بلندمرتبه و رفیع عزت نفس و رادمردی و پایمردی در راه عقیده و آرمان است. تحریفگران با همه وجود کوشیده اند آن را از این محتوای عظیم و نجات بخش خالی کنند. آنها با تأسی و تمسک مزورانه به فضلیت بی نظیر و بی بدیل گریه و بکاء بر سیدالشهدا(ع) ناجوانمردانه می کوشند این فضیلت را تنها ثمر آن قیام دانسته و روح آزادیخواهی و نجات بخشی را از آن بگیرند! اما چون جرات انکار صریح آن را ندارند، مزورانه وجه حماسی و سیاسی عاشورا را به مصلح و محی الدین اعصار، امام راحل عظیم الشأن منصوب می کنند و ادعا می کنند این امام خمینی(ره) بود که وجه حماسی به واقعه عاشورا بخشید و از آن برای پیشبرد انقلاب بهره برد! آنها حتی امام(ره) را هم توبه کرده از انتخاب آن راه معرفی می کنند و مدعی می شوند که او، اوایل عارفی مبارزه جو بود اما در اواخر عمرش، همچون امامان معصوم پس از سیدالشهدا(ع)، راه عقلانیت در پیش گرفت و تفقه را بر عرفان ترجیح داد!

این ادعا در حالی است که رهنمودها و نسخه های حضرت امام(ره) در واپسین ماه های حیات طیبه ایشان پاسخ دندان شکنی به اینگونه تحریف های دشمن پسند است.

حضرت امام در پیام تاریخی و الهی خود در موضوع پذیرش قطعنامه 598، بر ضرورت جهاد همیشگی با دشمنان اسلام و استمرار خط کورناشدنی عاشورای حسینی تاکید می فرمایند؛ «امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی، رونق و زرق و برق کاخ های سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینی آغوش و سینه خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همه توپ ها و موشک های دشمنان باز کرده است... من به صراحت اعلام می کنم جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان، در سراسر جهان سرمایه گذاری می کند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت دعوت نکند...» چه کسی می تواند ادعا کند این سخنان که تنها یازده ماه پیش از عروج آسمانی امام راحل بیان شده، علامت تغییر مشی و مرام آن عزیز سفر کرده است!؟

و در خاتمه باید یادآور شد که آنچه دشمنان خارجی و جریانات منحرف و آلوده داخلی را به تحریف قیام عاشورا وادار کرده و می کند، نقش عظیم وگسترده آن در جهان کنونی است که همه جا عرصه را بر دیکتاتورهای دست نشانده و قدرت های استکباری تنگ کرده است.

خراسان:محرم و صفر چگونه اسلام را زنده نگه داشته است؟

«محرم و صفر چگونه اسلام را زنده نگه داشته است؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی یاراحمدی خراسانی است که در آن می خوانید؛اگر نگوییم بهترین باید بگوییم یکی از بهترین کلام هایی که در کوتاه ترین حد ممکن اثرات و برکات قیام سرخ اباعبدا... الحسین علیه السلام و یاران فداکارشان را برای کل تاریخ تفسیر می کند جمله معروف امام خمینی(ره) است که فرمود: «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است». هر ساله با فرارسیدن ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان انسان می تواند با چشم خود تفسیر عملی این جمله را در نقاط مختلف جهان به نظاره بنشیند. اتفاق مهمی که قرن ها در طول تاریخ و در هر ازمنه و امکنه ای وجود داشته و مردم برای اعتلای نام حسین(ع) و یارانش دست از پا نشناخته و شور و اشتیاقی وصف ناشدنی داشته اند. اما به راستی چگونه می توان عمق آن را نیز با تمام وجود درک کرد و معنا بخشید؟ بی شک آن چه بیشتر در مرئی و منظر انسان در محرم و صفر قرار می گیرد تجلی شور و اشتیاق حسینی است که در وجود همه آزادگان و آزاد اندیشان جهان جوشش می کند که در واقع این همان؛ «خون سیدالشهداست که خون همه ملت های جهان را به جوش می آورد». اما ورای این شور و هیجان بدون شک شعوری است که هر ساله در محرم و صفر تعالی یافته و انشاء ا... در زمان ظهور منتقم دشت کربلا به اوج شکوفایی خود می رسد. بر این اساس برخی از مبانی محرم و صفر که سبب زنده نگه داشتن اسلام گردیده است در سه محور به شرح زیر بیان می گردد:

تجلی اصول دین: محرم و صفر موسم یادآوری قیام حسینی است که در آن تجلی اصول دین خدا صورت پذیرفته است. لذا بازخوانی آن عامل مهمی برای زنده نگه داشتن و حیات مستمر اسلام می گردد. آنجا که امام معصوم عشق به خدا را جایگزین همه دوست داشتنی های بی ارزش دنیایی می کند عملاً به توحید و وحدانیت خدا شهادت می دهد، و یا با ترجیح آخرت بر دنیا اهمیت معاد را نشان می دهد، و یا با جدا کردن حق از باطل عدالت را جلوه ای دوباره می بخشد، و قصد خود را از قیام احیای سنت جدش و مرام پدرش می خواند تا امر نبوت و امامت نیز تحقق و تداوم یابد، این ها همه و همه گوشه ای از تجلی اصول دین در مکتب الهی امام حسین(ع) می باشد.

احیای فروع دین: محرم و صفر زمان مرور کردن و اقامه مرام و مسلک امام معصوم(ع) در احیای فروع دین است. همان جا که حضرت برای تبیین واقعیت دین در روز عرفه حج را رها نمود و به طرف کوفه رفت تا برای تولای "خدا، پیامبر اعظم(ص) و پدر بزرگوارش" و همچنین تبری از دشمنان ایشان دست به جهاد زده تا معارف و ارزش های اسلامی را از طریق به پا داشتن امر به معروف و نهی از منکر زنده نماید. امام حسین علیه السلام در بحبوحه جنگ دست از پیکار می کشد و به نماز می ایستد تا بگوید نماز پایه و ستون اصلی دین است. ایشان دشمنان خدا را که در برابرش صف آرایی نموده اند کسانی می خواند که شکمشان از حرام پرگشته، حق خدا، امام معصوم و بیت المال را نپرداخته و به فساد و تباهی خو کرده اند.

تازه کردن ارزش های انسانی و اسلامی: قیام سرخ حضرت سیدالشهدا علیه السلام فرای مسائل و مفاهیم دینی که در بطن خود دارد مشتمل بر معارف بزرگ انسانیت و آزادگی است. از این رو امام خطاب به دشمن و طاغوت زمان خود که به اصول و فروع دین وفادار نیست می فرماید: «اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید». حادثه کربلا سرشار از مفاهیم بزرگ انسانی همچون؛ مجاهدت، شهادت، وفاداری، حیا، عزت نفس، گذشت، شرافت، فداکاری و... است. لذا زمانی که در اثنای مجالس پر شور محرم و صفر طی دو ماه ذکر مناقب و مصائب اهل بیت علیهم السلام مکرر و مرتب این آموزه ها که مطابق فطرت آدمی است تبلیغ و ترویج می شود با روح همه انسان ها ارتباط معنا داری پیدا می کند و انسانیت را معنایی دوباره می بخشد و از این طریق مفاهیم انسانی که دین بدان تأکید و توجه دارد در جامعه نشر یافته و سبب تازه گردانی و جاودانگی ارزش های اسلامی می شود.

سخن پایانی اینکه بعد از واقعه عاشورا تا به امروز بارها و بارها طاغوت و طاغوتیان زمان بر آن بوده اند که نام حضرت اباعبدا... الحسین(ع) و نهضت جاویدان ایشان را از بین برده و از لوح زمان پاک نمایند. لذا گاهی بر ویرانی قبر مطهر امام عزم کرده اند، یا به امام دروغ نسبت داده و سعی بر تحریف واقعیات حادثه کربلا داشته اند، در دوره ای به دنبال شخم زدن و زراعت در مرقد مطهر امام بوده و در ادوار دیگر جنایات ابلهانه بی شماری از این دست را رقم زده اند. جنایاتی که حتی قرن ها بعد و تا به امروز نیز ادامه داشته است. تا جایی که گروهی از وهابیون و وارثان واقعی مردمان عصر جاهلیت روز عاشورا را روی در و دیوار شهرهای تحت سیطره خود «یوم الفرح و السرور» تبلیغ می کنند و یااینکه عَلَم یزیدیان امروز بر دوش شیاطین داعش است به گمان آنکه بتوانند لکه ننگی که از حادثه کربلا بر پیشانی قدمای هم سلف آنها حک شده است پاک نموده و یا به خیال باطل خود اسم و رسم حسین(ع) را بر اندازند. غافل از آنکه؛ دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت/آن جلوه که فانی نشود نور خداست.

جمهوری اسلامی:ضرورت ساماندهی مؤسسات اعتباری

«ضرورت ساماندهی مؤسسات اعتباری»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛اعلام فهرست مؤسسات اعتباری مورد تأیید بانک مرکزی برای چندمین بار طی سال های اخیر موضوع این مؤسسات و شیوه برخورد بانک مرکزی با آن ها را در کانون توجه قرار داده است.

بانک مرکزی از اواسط دولت دهم، ساماندهی شرایط بازار غیرمتشکل پولی را در دستور کار خود قرار داد. این تصمیم ازآن رو به یکی از اولویت های نهاد ناظر پولی تبدیل شده بود که در آن مقطع زمانی بالغ بر یازده هزار تعاونی اعتبار آزاد بدون کمترین نظارت و فارغ از هر قاعده ای در کشور فعالیت می کردند. این تعداد عجیب تعاونی های اعتبار آزاد که تنها با اخذ یک مجوز ساده از وزارت تعاون و دریافت تأییدیه اداره اماکن نیروی انتظامی خود را قانونی و رسمی می دانستند، بالغ بر چندین هزار میلیارد تومان از نقدینگی وقت کشور را در اختیار داشتند آن هم درحالی که بانک مرکزی به عنوان مسئول حفظ ارزش پول ملی هیچ گونه اشراف و دسترسی به این مقدار نقدینگی و شیوه چرخش آن نداشت.

این دلیل و مجموعه ای از دلائل دیگر باعث شد بانک مرکزی ساماندهی این تعاونی ها را در دستور کار خود قرار دهد. با شروع اقدامات بانک مرکزی مشخص شد تعدادی از این تعاونی ها و مؤسسات اعتباری از حمایت برخی از اشخاص حقیقی و حقوقی خاص برخوردارند و حتی در برخی موارد پای مسئولان دولتی و نمایندگان وقت مجلس شورای اسلامی هم به صورت غیرمستقیم در میان است. همین انتسابات و ارتباطات، ساماندهی را با دست اندازی های فراوانی مواجه کرد. این مشکلات اکنون نیز، که تقریباً تمامی این مؤسسات تعیین تکلیف شده اند و تنها چند مؤسسه اعتباری همچنان در گیرودار دریافت مجوز مؤسسه اعتباری مورد تأیید بانک مرکزی هستند، کم و بیش وجود دارد.

بانک مرکزی طی دو سال اخیر بارها نسبت به عدم تمکین این مؤسسات به قواعد و استانداردهای قانونی لازم و تعیین شده هشدار داده و از مردم هم خواسته است تا در این مؤسسات سپرده گذاری نکنند.

با این حال، این مؤسسات به کار خود ادامه می دهند و جامعه هم چندان توجهی به هشدارها نمی کند. نکته تأسف بارتر این است که این مؤسسات هر بار که نامشان در میان فهرست مؤسسات مورد تأیید بانک مرکزی به چشم نمی خورد، نرخ سود سپرده های خود را بالاتر می برند و با شرایطی آسان تر و البته پرریسک تر نسبت به پرداخت تسهیلات اقدام می کنند! بانک مرکزی هم در قبال این رفتار قانون شکنانه، عکس العمل روشنی نشان نمی دهد. ادامه چنین رفت و برگشت هایی البته چند پیامد منفی به دنبال دارد؛ از جمله اینکه هیمنه و اقتدار نهاد ناظر پولی کشور دچار خدشه می شود مسئولان بانک مرکزی به ویژه در دولت یازدهم بارها تأکید کرده اند که برای پرهیز از ایجاد تنش و اضطراب در جامعه، اقدامات خود را برای برخورد با این چند مؤسسه علنی نمی کنند ولی پیگیری های لازم را نیز انجام می دهند. اگرچه این دغدغه بانک مرکزی هم در خور تقدیر است ولی باید به این مهم نیز توجه داشت که ادامه فعالیت این قبیل مؤسسات پس از تذکرات و هشدارهای مکرر بانک مرکزی، در نگاه مردم به انفعال و عدم قاطعیت بانک مرکزی تعبیر می شود.

از این رو به نظر می رسد مسئولان کشور اعم از مدیران بانک مرکزی و سایر مسئولان باید در عین حفظ آرامش فضای حاکم بر اقتصاد کشور، مجموعه اقدامات و روش هایی را برای تعیین تکلیف نهایی این مؤسسات در دستور قرار دهند تا بیش از این شاهد ادامه فعالیت این نهادها نباشیم.

رسالت:امر به معروف و نهی از منکرو چالش های پیش رو

«امر به معروف و نهی از منکرو چالش های پیش رو»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سیدباقر پیشنمازی است که در آن می خوانید؛از شگفتی های بی نظیر محرم، خیزش خود جوش عموم مردم برای قرار گرفتن در مدار حضرت اباعبدالله علیه السلام است که محتشم در شعر معروف خود، به زیبایی آن را توصیف کرده است، مشعل فروزانی که منشاء بصیرت، عبرت و مقاومت بسیاری از مسلمانان شد. زور مداران نیرنگ باز اموی، عباسی و بعثی، وهابی و آمریکایی که خاموش کردن آن را خارج از توان خود یافتند، تلاش کردند آن را کمرنگ کنند و از اهداف عمیق فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و تربیتی تهی سازند.

اما بسیار بودند افراد بصیری که برای ابراز مودت به آن حضرت به تعظیم شعائر محرم و حضور در مجالس عزاداری بسنده نکردند و در عصر خود با مقاومت در برابر تهدید و زندان و شکنجه طاغوت زندگیشان را حسینی ترسیم کردند و آنگاه که پرچم انقلاب اسلامی برافراشته شد با حضور در همه عرصه های خطر، تا پای جان به دفاع از آن پرداختند و برای تحقق مواضع، افکار و آرمان های امام (ع) و فلسفه قیام عاشورا که فرمودند: الا ترون ان الحق لایعمل به و ان الباطل لایتناهی عنه... آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود؟ و از باطل نهی نمی گردد...؟! همه تلاششان را بکار گرفتند تا شاید بتوانند جامعه خود را آنگونه که امام (ع) می پسندند، بنا سازند. حضرت به بیان دیگری دلیل قیام خود را امر به معروف و نهی از منکر و حرکت در مسیر پیامبراکرم (ص) و امیرالمومنین (ع) می فرمایند.(1)آنگونه که در آیه 104 سوره آل عمران امر شده است باید گروهی پیشگام شوند و مردم را به خیر و سپس به کارهای شناخته شده فرا بخوانند و از کارهای ناشناخته بازدارند، اینها همان رستگاران واقعی هستند.اگر در مجالس ماه محرم اضافه بر عزاداری و اظهار مودت به معارف قرآن و عترت ، به فلسفه قیام حضرت اباعبدالله الحسین (ع) توجه شود و راه های تحقق آرمان های آن حضرت و اصلاح سبک زندگی (2) تبیین گردد به بیراهه نرفته ایم.

دانش و تجربه و عقل بشری، و قبل از آن تعالیم آسمانی و راهنمایی پیامبران موید اقدامات پیشگیرانه برای حفظ سلامت روحانی و جسمانی انسان ها است تا گرفتار آسیب ها و بیماری ها نشوند و آرامش و امنیت را از دست ندهند.

در بسیاری از کشورها اینگونه است که از سرمایه گذاری های پیشگیرانه در نظام تعلیم و تربیت و تقویت حفاظت اجتماعی دریغ می کنند اما حاضرند چند برابر آن را برای توسعه پلیس و زندان ها و مقابله با اعتیاد و قاچاق مواد مخدر و فساد و فحشا و کنترل و دستگیری و نگهداری مجرمان و مراقبت خانواده های سرپرست از دست داده و"بزهکارپرور" و توسعه مراکز درمانی و خدمات مشاوره به آسیب دیدگان فرهنگی، اجتماعی و رسیدگی به میلیون ها پرونده دعاوی در محاکم قضائی، هزینه کنند و در عین حال شاهد عدم توقف آن باشند.

در کشور ما با استفاده از آموزه های اسلامی و بهره گیری از فلسفه قیام حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و نهضت عاشورا و برای تحقق وظیفه خطیر دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر، از سال ها قبل تلاش های خیرخواهانه ای صورت گرفته است اما قوام و دوام و سامان یافتگی این تلاش ها نیازمند «قانون» است تا ضمن تعریف ماهوی، به بیان حدود و کیفیت و شرایط اجرا بپردازد.

وضع قانون جامع و شفاف موجب ارائه تعریف واحد از موضوع و تقسیم وظایف بین مردم و دولت و نهادهای مردمی و قوای سه گانه و وحدت رویه انتظامی و قضائی و تعریف نظام ارزیابی و نظارتی می گردد و زمینه اقبال عمومی و مشارکت همگانی را نیز فراهم می آورد. در این صورت نه تنها دغدغه ای برای برخورد سلیقه ای با این موضوع پیش نخواهد آمد که همین قانون اگر به درستی اجرا شود موجب احساس امنیت و آرامش خواهد گردید و سلامت اجتماعی و کاهش آسیب ها و جرائم را به دنبال خواهد آورد و هزینه های سرسام آور مقابله و نگهداشت مجرمان و "همسان پروری"آنان در زندان را کاهش خواهد داد و با بسیاری از آسیب ها مثل از هم پاشیدگی خانواده ها و آمار روز افزون طلاق مقابله خواهد کرد.

اقدام برای درخواست قانون گذاری در مورد امر به معروف و نهی از منکر به دلیل ضرورت تعریف ساز و کار اجرا بعهده قوه مجریه است و در سال های گذشته بارها از دولت درخواست گردید که لایحه آن را تهیه و به مجلس ارائه نماید. با توجه به تصریح اصل هشتم قانون اساسی در مورد تعیین شرایط، حدود و کیفیت اجرا توسط «قانون» و تاخیر غیرموجه قوه مجریه در 35 سال گذشته، مجلس شورای اسلامی ناگزیر گردید با همکاری ستاد احیاء، مبادرت به تهیه طرح در این زمینه نماید. این تقدّم شایسته تقدیر است و مجلس محترم را در فهرست گروه پیشگام قرار می دهد که در آیه شریفه 104 سوره آل عمران به آن تاکید شده است و این اقدام در آستانه ماه محرم و هفته امر به معروف و نهی از منکر الهام بخش بخش تاسی به سیره حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در اهتمام به حفاظت و بهداشت اجتماعی و فرهنگی از طریق این فریضه اسلامی است. چقدر پسندیده بود مبادرت به این «عمل صالح» از سوی قوه مجریه آغاز می شد و حضور «روحانی» دولت نیز در جامعه احساس می گردید.

محمل تراشی برای فتنه انگیزی و دامن زدن به ناامنی از سوی بدخواهان این ملت و نسبت دادن آن به نیروهای مومن و فریضه امر به معروف و نهی از منکر و فرستادن آتش تهیه برای «بحران سازی» از سوی رسانه هایی مثل بی بی سی و العربیه و وی اوای(که با حمایت بی دریغ خود از جنایتکار بزرگ تهاجم به غزه و جلادان کودک کش آنان در سوریه و عراق، رسوایی و بدنامی خود را به اوج رساندند) از روش های کهنه و نخ نمایی است که نمی تواند موجب فریب ملتی رشید گردد و نه تنها رجال «حقوق دان» که افراد عادی هم هیزمی برای آتش آنان تدارک نخواهند کرد.

اکنون که مجلس شورای اسلامی پیشگام تهیه و تصویب این قانون شده است و مراحلی از کار را نیز پیش برده است، شایسته است حداکثر بهره گیری از ملاحظات و تجارب دستگاه های ذیربط خصوصا قوه قضائیه و مجریه و نیروی انتظامی و نهادهای فعال مردمی به عمل آید.

این طرح که در سه بخش مهم، وظایف مردم نسبت به مردم، مردم نسبت به دولت و دولت نسبت به مردم در دست بررسی است، نباید به معنای کاهش جنبه همگانی اجرای این فریضه تلقی شود. اینگونه نیست که عده ای آمر و عده ای مامور باشند. همه مسئولیت دارند به فرموده پیامبر اکرم (ص): کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته (همه شما سرپرست و مسئول هستید و درباره زیردستان نیز مورد سئوال واقع می شوید.)

ازمسائلی که تاثیرفوق العاده ای درهمکاری ومشارکت عموم مردم دارد،"نحوه نگرش"به موضوع است.واقعیت این است که درگذشته رسانه های مخالف ومعاند درتبلیغات سلبی خودنسبت به این فریضه و بزرگ نمایی اشکالات احتمالی در عرصه اقدام، یا نسبت دادن مسائل نادرست، بسیار گسترده تر از تبلیغ ایجابی نهادها و رسانه های موافق، ظاهر شدند.

از اقداماتی که برای همراهی افکار عمومی نسبت به این موضوع لازم است صورت پذیرد، تبیین آن و رفع برخی ابهام ها و شبهات است. بعنوان نمونه: انحصار منکر به یکی دو موضوع و غفلت از مصادیق دیگری که چه بسا مهم تر و دارای تاثیر اجتماعی بیشتر است و ترجیح نهی از منکر بر امر به معروف و دعوت به خیر، و مغایرت در رفتار وگفتارو سبک زندگی برخی دولتمردان وعدم رعایت عدالت، زمینه بی رغبتی در مشارکت عمومی را فراهم می سازد.

چه اشکالی دارد در رویکرد جدید، امر به معروف و نهی از منکر از دولت و مدیران دولتی آغاز شود آنجا که اقدام شایسته ای از جمله برخی از قانون ها معطل مانده اند و هنوز در مورد آنها اقدام نشده است! مثل قانون تسهیل ازدواج جوانان مصوب سال 84 مجلس شورای اسلامی که دولت قبلی و دولت فعلی آیین نامه آن را تصویب نکرده و همچنان آن را مسکوت گذاشته اند!( و لذا عوامل دیگری در جهت «تسهیل طلاق»! فعال گردیده است!).

یا مثل استدعا از مردم برای انصراف از دریافت یارانه ها با اعلام جدی بودن حذف یارانه همه افراد متمکن و بکارگیری همه ظرفیت ها برای جلب اعتماد مردم، از رجال ارجمند حوزه های علمیه تا هزینه نادرست اعتماد مردم به رسانه ملی و سپس ادامه دادن پرداخت یارانه به افراد متمکنی که انصراف ندادند! و مجازات کسانی که با صداقت دست نیاز دولت را که به سویشان دراز شده بود فشردند وحذف یارانه آنها! ومنصرف کردن آنان ازرفتارمجددصادقانه بادولت !

ادعای "اعتدال" از یکسو و سپردن برخی مناصب به افراد موثر فتنه 88 از سوی دیگر و.... ازمصادیق نیازدولت به امر به معروف و نهی ازمنکراست.

مجلس شورای اسلامی در تنظیم قانون جدید، کارکرد ستادها و نهادهای متصدی ساماندهی اجرای این فریضه و علل ناکارآمدی آنان را در همگانی کردن موضوع مورد ارزیابی و تحلیل قرار دهد تا بتواند انگیزه سازی برای مشارکت فراگیر رانیز تدبیر نماید.از جمله آن، ضرورت حمایت انتظامی و قضائی از آمران به معروف و ناهیان از منکر و تعریف سازمان و مرجع مشخص برای تولیت این فریضه الهی و اهتمام برای ارتقاء آگاهی های عمومی در این زمینه و ارائه آموزش های لازم و حتی خدمات مشاوره حقوقی و قضائی رایگان است.

براساس همین قانون شرایطی فراهم شودتا قوه قضائیه با تعریف شعب ویژه و آموزش قضات، حضوروظهوری جدی تر و موثرتر از گذشته ارائه نماید. در گذشته وظایف قاضی و محتسب و داروغه تفکیک شده بود و هرکدام وظیفه خود را انجام می دادند. در تفکیک وظایف آنان ملاحظاتی وجود داشت که قابل تامل و بهره گیری است.

از عوامل موثر در همراهی افکار عمومی و همکاری و مشارکت همگانی،ضرورت معروف باقی ماندن معروف ها و منکر باقی ماندن منکرها است. آنچه که تکلیف شده است امر به معروف و نهی از منکر است نه امر به واجب و نهی از حرام. یعنی اگر مسئله ای در نگرش مردم مذموم بود نهی از آن کار دشواری نیست و اگر پسندیده و پذیرفته بود امر به آن سخت نیست و امر به معروف و نهی از منکر در شرایطی مطلوب و هموار، صورت می گیرد.

اما اگر در اثر غفلت، به تدریج برخی معروف ها منکر و منکرها معروف تلقی شدند آیا شرایط برای امر به معروف و نهی از منکر آماده است یا اول باید جهاد دیگری صورت گیرد وفهم اجتماعی و ماهیت مسائل یکسان گردد؟

وقتی اکثر رسانه های ما زنان مجرم و معتاد و آدمکش را با چادر و مقنعه مشکی نشان می دادند و آقایان مجرم و جنایتکار و زورگیر و آدمکش نیز در هیئت افراد مذهبی به تصویر کشیده می شوند آیا دیگر چنین پوشش و چنین هیئتی معروف تلقی می شود که بتوان به آن امر کرد؟!

همین مجلات وقتی در کنار دکه های مطبوعاتی می ایستی و به روی جلد آنها نگاه می کنی، با شخصیت پردازی و درشت نمایی ها و "الگوسازی های معکوس" خود سبک زندگی غیرایرانی و غیراسلامی را ترویج می کنند، آن یکی نمادهای معروف را منکر، و این یکی نمادهای منکر را معروف قلمداد می کند و وزارت "فرهنگ" و "ارشاد" هم وقتی مساعدت مالی می کند سهم بیشتری برای آنها کنار می گذارد چون محل مصرف سعه صدر را هم درست در «محدوده مرزبانی فرهنگی» به صواب می داند! مانندمحدوده ای که درواقعه"اُحُد"هم مورد تسامح واقع گردید! وشدآنچه شد!

یا در آن فیلم و این سریال، نادیده گرفتن حریم ها و عادی سازی
اختلا ط های غیرضروری و نگاه های ممنوع، ارزش گذاری معکوس می شوند... اینها نمونه هایی کوچک از تغافل ها و تجاهل هایی هستند که معروف ها را منکر و منکرها را معروف قلمداد می کنند!

توجه به ملاحظات آغازآیه 104سوره آل عمران مبنی برتقدم دعوت به خیروفعال شدن گروه پیشگام دراجرای این فریضه نیز بسترمناسبی رابرای همراهی افکارعمومی ومشارکت فراگیرفراهم می نماید. براساس روایات اگرفراخوان عملی صورت گیردومردم شایستگی های رفتاری وپایبندبودن آنهابه ارزشهای اخلاقی ودینی وعمل به خیرراببینندبیشتراقبال می کنندضمن اینکه دوام درعمل به خیرموجب فاصله گرفتن ازشرومنکرمی گرددوعملاکاربردنهی ازمنکررا به حداقل می رساند.(3)

قانون جدید می تواندملاحظات مربوط به همراهی افکارعمومی را به عنوان مقدمه لازم برای اجرای فریضتین مورد محاسبه قرار داده وبرای آن چاره اندیشی کند.

بدیهی است همه این ناهمواری ها را خداوند متعال می تواند به اراده ای و اشاره ای هموار سازد اما اینها را پیش روی مدعیان مودت و محبت به خود و اولیای خود قرار داده است تا صداقت آنها را در ادعاهایشان
بیازماید (4). و لذا به این مسئله به عنوان یک جهاد بزرگ فرهنگی اجتماعی و زمینه عبور افتخارآمیز از آزمون های پیش رو می نگریم.

اگر برای تحقق آرمان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در جهت احیاء و فراگیر نمودن این فریضه توفیق یابیم می توانیم مدعی «قدم صدق»ی باشیم که در زیارت عاشورا، دو بار ثبات قدم در آن را از خداوند مسئلت می کنیم.

پی نوشت ها:

1- قال الحسین (ع): انی لم اخرج اشرا و لابطرا و لامفسدا و لاظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی صلی الله علیه و آله وسلم ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی علی بن ابی طالب علیه السلام. مقتل خوارزمی جلد 1 صفحه 188.

2- اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد(ص)- زیارت عاشورا

3- قال الصادق(ع):کونوادعاه الناس الی انفسکم بغیرالسنتکم یعنی باعمالکم واخلاقکم وورعکم فان الناظرالیها یطلب المتابعه لکم(شرح اصول کافی جلد 8 صفحه 237).

ودرحدیثی دیگر:......ومن المداومه علی الخیرکراهیه الشرومن کراهیه الشرطاعه الناصح........(تحف العقول صفحه 15)

4- قرآن کریم: احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون. و لقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین. سوره عنکبوت آیه 2 و 3

سیاست روز:چرایی یک رای

«چرایی یک رأی»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم علی تتماج است که در آن می خوانید؛آمریکا دیروز شاهد تحولی مهم در عرصه سیاسی بود که می تواند تاثیرات قابل توجهی بر ساختار سیاسی این کشور بویژه در عرصه داخلی باشد بگونه ای که برخی ناظران بر این عقیده اند که نتایج این تحولات می تواند تعیین کننده رئیس جمهور بعدی آمریکا باشد. دیروز انتخابات میان دوره ای کنگره برای انتخاب از یک سو نماینده سنا و از سوی دیگر جمع نمایندگان مجلس ملی آمریکا برگزار شد. انتخاباتی که بر اساس پیش بینی ها برتری جمهوریخواهان را به همراه داشته است که شکستی سخت برای اوباما رئیس جمهور آمریکا و حزب دموکرات قلمداد می شود.

حال این سوال مطرح است که ریشه شکست اوباما در این انتخابات چه بوده و چرا رویکرد مردم به جمهوریخواهان بیشتر بوده است؟ در مرحله نخست چنانکه بسیاری از تحلیلگران و ناظران سیاسی تاکید دارند، عدم اجرای وعده های داخلی و خارجی اوباما بویژه در حوزه اقتصادی موجب نارضایتی مردم از اوباما شده است چنانکه بیش از ۶۰ درصد مردم از سیاست های وی ابراز نارضایتی کرده اند. در چنین شرایطی عدم رای مردم به دموکرات ها امری طبیعی است و به عبارتی می توان گفت که دموکرات ها قربانی ناکامی ها و ضعف های شدید اوباما شده اند.

در این یک نکته مهم مطرح است و آن اینکه جمهوریخواهان نیز کارنامه مثبتی نداشته چنانکه بوش جز میلیاردها دلار بدهی و چندین جنگ ناتمام حاصلی برای مردم آمریکا نداشته است و در طول ۶ سال ریاست جمهوری اوباما، نیز جمهوریخواهان در کنگره کارکرد مطلوبی نداشته اند. با توجه به این حقایق باید گزینه ای دیگر برای رویکرد مردم به جمهوریخواهان را جست وجو کرد.

پاسخ این پرسش را ساختار سیاسی و انتخاباتی آمریکا می توان مشاهده کرد. ساختار سیاسی آمریکا چنان چینش شده است که جز دو حزب جمهوریخواه و دموکرات دیگر جریان های سیاسی صرفا نقش سیاهی لشگر را ایفا می کنند و عملا نقشی در ساختار سیاسی آمریکا ندارند. بر این اساس نیز مردم آمریکا محکوم بر آنند تا به جمهوریخواه و یا دموکرات رای دهند. این قاعده در انتخابات ریاست جمهوری و پارلمان اجرا می شود. فضای بسته سیاسی در آمریکا موجب شده تا مردم گزینه ای دیگر را در پیش روی نداشته باشند و اجبارا میان بد و بدتر یکی را انتخاب می کنند. در مقطع کنونی که قدرت در دستان دموکرات ها است مردم جمهوریخواهان را گزینه بد قلمداد می کنند و با رای به آنها در کنگره برآنند تا دولت دموکرات را به اجرای وعده های خود وادار سازند. به عبارتی رویکرد مردم آمریکا به جمهوریخواهان برای تنبیه دموکرات ها است. آنها با این اقدام به دموکرات ها هشدار می دهند که در صورت عدم اجرای مطالبات مردمی در سال ۲۰۱۶ باید کاخ سفید را ترک کنند و برای عدم تحقق این مسئله جز رویکرد به اقدامات علمی در جهت اجرای خواسته های مردمی گزینه ای در پیش روی ندارند.

وطن امروز:گم شدگان لب دریا!

«گم شدگان لب دریا!»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم داریوش سجادی است که در آن می خوانید؛ آذرماه 92 در مصاحبه با نشریه دانشجویی «جیم» متذکر این نکته شدم که اساساً کرسی آمریکاشناسی یکی از غایب ترین کرسی ها در ساختار آکادمیک ایران است و کمتر کارشناسی را در ایران می توان نشان داد که شناختی صحیح و واقعی از ایالات متحده و دولتمردان آن داشته باشد. اظهارات اخیر «علی خرم» مشاور وزیر امور خارجه ایران در کنار اظهارات متواتر «صادق زیباکلام» ترازی بارز از فقر دانش و معرفت آمریکاشناسانه نزد چنین «کارشناسانی» در ایران است! اینکه «علی خرم» در مصاحبه با روزنامه شرق اظهار می دارد: «در ماجرای گروگانگیری غرور ملی مردم آمریکا خدشه دار شده و آنها نمی توانند از این مساله چشم پوشی کنند... وقت آن رسیده که این 2 کشور درباره این رابطه به جمع بندی برسند و این رنجیدگی را از میان بردارند.» همان قدر نشان از تخیل و بی اطلاعی از ذات تاجرمسلکانه دولتمردان آمریکایی دارد که کسانی مانند دکتر زیباکلام با استناد به کلام ماکیاولیستی چرچیل مبنی بر آنکه «در سیاست دوست و دشمن ابدی نداریم و تنها منافع ابدی داریم که برای آن اگر لازم باشد با دوستان مان دشمنی و با دشمنان مان دوستی می کنیم»(!) «زیباکلامان» را ترغیب کنند تا رویکرد «سازش با آمریکا» را از طریق درخواست پایان دادن به شعار «مرگ بر آمریکا» و ابراز ندامت بابت اشغال «کنوانسیون وین ستیزانه سفارت آمریکا»(!)

توجیه سازی کنند! اولا «غربندگان» بی تاب در وصلت با آمریکا متوجه این واقعیت نیستند که برخلاف تخیل ایشان، واژه «غرور ملی و شرافت میهنی» مفاهیمی ابزاری نزد دولتمردان تاجرمسلک نظام سرمایه داری آمریکاست و ایشان به تبع ذات سودااندیشانه شان مترصد آنند تا هر آینه برای تامین منافع تجاری خود ولو به قیمت لگدمال شدن «غرور ملی» از هر خط قرمزی بگذرند! به اعتبار همین «بی رگی» است که روحیه همان دولتمردان به زعم آقای خرم «جریحه دار شده بابت اشغال سفارت شان در ایران» تا آن اندازه استعداد در بی غیرتی داشت تا 6 سال بعد و بدون آنکه کمترین تغییری در رویکرد ضداستکباری ایران واقع شده باشد، دزدانه عضو ارشد شورای امنیت ملی خود (رابرت مک فارلین) را به منظور مذاکره و معامله با ایران راهی تهران کنند! ثانیاًً «غربندگان» مزبور ظاهراً نمی خواهند یا نمی توانند التفات به این بداهت یابند که لزوماً هر آنچه غربی ها می گویند به معنای برخورداری از حجت عقلی و آیت فلسفی نیست! و برخلاف فهم ایشان هر چه آن خسرو کند، الزاماً شیرین نبُـوَد! شاید برای چرچیل و پیروان مکتب ماکیاول «منافع ابدی» مُرجح بر دوستان و دشمنان «ابدی» باشد اما تلخ یا شیرین پارادایم سیاست ورزی در اندیشه شیعی ناظر بر «اصول ابدی» و لایتغیر است. اصولی که «تولی و تبری» یکی از امهات آن است!

ظاهراً شواهد امر مؤید آن است هر اندازه شعار «مرگ بر آمریکا» برای حاملان انقلاب اسلامی کاربرد «ذاکرانه» دارد همین شعار نزد جماعت «غربنده» به اعتبار «آیه 108 سوره انعام» مصداق دل چرکینی بابت «ناسزاگویی به بت های ایشان» فهم و معنا می شود! یادآوری این بخش از مصاحبه آذرماه سال گذشته با نشریه «جیم» خالی از لطف نیست که وقتی «تام لنتوس» سناتور دموکرات آمریکایی در مقام دفاع از اعتبار و اقتدار دموکراسی در آمریکا متذکر این امر شد که در کشور من تا آن اندازه آزادی و ظرفیت از جانب حکومت وجود دارد که شهروندان می توانند حتی در مقابل کاخ سفید تجمع کرده و شعار «مرگ بر آمریکا» نیز سر دهند و حکومت نیز کمترین تعرضی به ایشان نخواهد داشت! در پاسخ به ایشان معروض داشتم: این امر متضمن هیچ افتخاری نیست چون مرزهای منافع ملی آمریکا در پشت دیوارهای کاخ سفید تعیین نشده تا دولتمردان کاخ سفید از شعار مرگ بر آمریکا در آنجا برآشفته شوند بلکه این مرزها در پشت چاه های نفت عربستان سعودی تعیین و ترسیم شده و به همین دلیل است وقتی همین شعار مرگ بر آمریکا در سال 66 در عربستان سعودی و توسط حجاج ایرانی در تظاهرات برائت از مشرکین ایراد شد بالغ بر 400 نفر از حجاج ایرانی توسط دولت سعودی که تا بن دندان وابسته به ایالات متحده است، کشته شدند و یک کلمه هم صدای اعتراض آمریکایی ها مبنی بر نقض حقوق بشر در عربستان شنیده نشد! چرا که مرزهای منافع ملی واشنگتن آنجاست و آنجاست که اگر شعار مرگ بر آمریکا در منطقه پر اهمیت خلیج فارس اپیدمی شود، زنگ خطر برای کاخ سفید به صدا درمی آید و تسامح و تساهل شان فراموش می شود، اگرنه شعار دادن در مقابل کاخ سفید با ادعای «حاکمیت و اهمیت آزادی در آمریکا» کمترین محلی از اعراب ندارد. همچنان که پیش تر در پاسخ به دل چرکینی غربندگان بابت نقض کنوانسیون وین در ماجرای اشغال سفارت، به اعتبار حاکمیت اصل «اصالت قدرت در نظام بین الملل» مشارالیهم را بشارت دادم که لازم نیست از ناحیه نقض کنوانسیون وین در اشغال سفارت چندان شرمنده و مأخوذ به حیا باشند! «اتفاقاً یکی از انگیزه های پنهان اشغال سفارت آمریکا نفی و دهان کجی و پشت پا زدن به کنوانسیون وینی بود که از جانب قوای فائقه و غربی و صرفاً به منظور مصون ماندن سفارتخانه های آنها و برخوردار بودن ایشان از خانه ای امن برای بزهکاری و توطئه و دسیسه در کشورهای میزبان تصویب و تضمین شد ولی وقتی همین کنوانسیون توسط دولت های راقیه و علیه کشورهای ناهمگون با خود مورد بی وقعی قرار می گیرد هیچ اتفاق و اعتراض خاصی از نهادهای مسؤول دیده و شنیده نمی شود!

نمونه بارز آن اشغال کنسولگری ایران در اربیل عراق در دی ماه سال 85 بود آن هم نه توسط چند دانشجوی بی مسؤولیت بلکه به استعداد قوای نظامی ارتش ایالات متحده و نه از طریق بالا رفتن از دیوار سفارت بلکه با نشاندن هلیکوپتر جنگی ارتش ایالات متحده(!) بر بام ساختمان کنسولگری و رُبایش 2 ساله دیپلمات های ایران و مصادره غیرقانونی و دزدانه اسناد موجود در آن کنسولگری که طبیعتاً افکار عمومی در جهان نه شاهد تشکیل جلسه شورای امنیت و تذکر به آمریکا شدند و نه اتحادیه اروپایی جلسه اضطراری برگزار کرد و نه هیچ کدام از رؤسای ممالک راقیه خاطر مبارک شان از این نقض آشکار کنوانسیون وین آزرده شد و بابت آن خرده اعتراضی هم به دولت ایالات متحده نکردند». در این زمینه پیش تر در 2 مقاله «تجارت سفاهت» و «امیر شرخر» به تفصیل نوشته ام.

علی ای حال شواهد امر موید آن است که تا اطلاع ثانوی «نرود میخ آهنین در سنگ» و مشارالیهم کماکان گوهری را کز صدف کون و مکان بیرون است، پایمردانه طلب از گمشدگان لب دریا خواهند کرد!

جوان:راه حل نصرالله و رسالت علمای اهل سنت

«راه حل نصر الله و رسالت علمای اهل سنت»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر عبدالله گنجی است که در آن می خوانید؛تحلیل متفاوت، علنی و شفاف سید حسن نصرالله از داعش، النصره و کلیت جریان تکفیری نشان می دهد که برای مقابله با این جریان باید به نخبگان دینی و راه های درون دینی متوسل شد. اگرچه این جریان در عمل ارابه کش غرب و صهیونیست ها است و انرژی جهان اسلام را در مسیر باطل مصرف می کند اما نصر الله آنان را وابسته به غرب معرفی نکرد. گزینه دیگری که مبتنی بر نظریه دورکیم است نیز توسط نصرالله رد شد. دورکیم بین محرومیت و فقر و گرایش های تند مذهبی، رابطه برقرار می کند اما نصرالله با استناد به اعضای اروپایی جریان تکفیری این فرضیه را نیز رد می کند.

نصرالله این جریان را از زاویه آموزش ایدئولوژیک و اعتقادی تحلیل می کند، بنابراین نقطه تمرکز برای حل آن نیز باید درون دینی و غیرامنیتی باشد. نصرالله در شب سوم محرم امسال می گوید:«کسی که فقط سراغ درمان امنیتی یا نظامی برود اشتباه می کند.

مسئله ریشه دارتر از آن است که به صورت امنیتی یا نظامی درمان شود. یا مثلاً افرادی می گویند این جریانات در محیط فقر رشد می یابند، پس برویم توسعه ایجاد کنیم. توسعه در هر صورت خوب است ولی بسیاری از این افراد در فقر زندگی نکرده اند. از اروپا می آیند. بسیاری از این افراد اوضاع مالی شان خوب است و زندگی معمولی و بلکه مرفه دارند. اینها ساده انگاری است. بگذارید کار را یکسره کنم و بگویم جست وجو به دنبال دلایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به جای غلط ختم می شود. اینها شاید کمک، شرایط، واسطه یا محیط باشند ولی دلیل اصلی و جوهری همین دلیل عقیدتی، فکری و فرهنگی است.

کسی وارد جهان اسلام شد و به هزاران جوان و خانواده گفت مسئولیت دارید زمین را از کفر و شرک و همه مشرکان پاک کنید. همه این ملت های منطقه را می بینید؟ حاکمان، دولت ها، ارتش ها و فرقه هایش همه مشرک هستند و بر شما واجب است با ایشان بجنگید. بکشیدشان و... این افراد دارند تکلیف شرعی شان را انجام می دهند. به خدا تقرب می جویند و در راه خدا می جنگند. واقعاً اعتقاد دارند. مصیبت واقعی این است. بگذارید حالا که دارم صریح صحبت می کنم نکته ای را عرض کنم؛ ... آنچه ما در مورد آن صحبت می کنیم همه مان مسامحه می کنیم و می گوییم جریان تکفیری در اصل همان تفکر وهابی و وهابیت است. اینها پیروان محمد ابن عبدالله نیستند. پیروان شیخ محمد بن عبدالوهاب هستند.

امروز اگر سراغ القاعده، داعش یا النصره بروید چه کتاب هایی را می خوانند؟ کتاب های شیخ محمدبن عبدالوهاب و نوه های او و علما، مشایخ و مفتیان این مکتب را می خوانند. این کتاب ها، این فکر، فرهنگ و روش خوانده می شود. خط اینجاست. کسی که به دنبال درمان جوهری، واقعی و ریشه ای برای دردها و چالش های امروز مسلمانان، مسیحیان و همه ملت های منطقه می گردد باید برود سراغ اصل ماجرا و ببیند چگونه باید درمانش کند.»

درک و اعلام این نکته توسط نصرالله که اینها «به دنبال تقرب الهی هستند و دارند تکلیف شرعی شان را انجام می دهند» حکایت از شکل گیری باوری دارد که با بمباران، مذاکره و جنگ قابل حل نیست. در صورت حذف نظامی این جریان، باز ریشه های آن باقی است و روزی دیگری مانند غده سرطانی از نقطه ای دیگر سر برمی آورد.

شاید رهبران این جریان با چند واسطه مهره غرب باشند اما بدون درک اعتقادات آنان که در بیابان و کف خیابان می جنگند نمی توان راه حل مناسب طراحی نمود. اگر مسئله آنان از «کتاب»، «مدارس خاص» و «مفتیان تکفیرگرا» نشئت می گیرد، باید به سراغ اینها رفت. برای حل مسئله باید نهضت عمومی علمای اهل سنت به راه بیفتد. علمای اهل سنت باید از این زاویه نگاه کنند که قتل و جنایت بی رحمانه قسی القلب ها در رسانه های غرب به عنوان سیمای اسلام و جهاد معرفی می شود و خشک مغزی و ضعف عقلانیت و انسان کشی این جماعت را به جوهره دین نسبت می دهند.

بنابراین باید قیام عمومی برای شناسایی و تعطیلی مدارس این گروه در سراسر جهان اسلام به راه افتد. باید تدریس کتب محمد ابن عبدالوهاب و نوادگانش ممنوع گردد و باید مفتیان آنان چنان انگشت نما شوند که جایی برای زندگی در جوامع اسلامی نداشته باشند. دروغ هایی که در مدارس وهابی به خورد جوانان مسلمان داده می شود، تخم کینه و جنگ را در بین مسلمانان می پاشد.

به طور مثال به آنان می آموزند که شیعیان اثنی عشری فرقه ای هستند که صفویه درست کرده است و آنان نیز برای نام بردن از شیعه از واژه «صفویان» استفاده می نمایند. اما این دروغ به راحتی قابل اثبات است که 200 سال قبل از پیدایش صفویه، ابن تیمیه در کتاب «منهاج السنه» به عقاید شیعی حمله کرده است. لذا به راحتی مشخص می شود که واژه صفویان آموزه مدارس وهابیت است. باید مدارس تکفیرگرا تعطیل و محل آنان به مدارس وحدت و مسجد تبدیل شود. باید بار ارزشی منفی این فرقه و مدارس آنان چنان برجسته شود که ورود به آن پرهزینه و موجب انزوای اجتماعی و دینی گردد.

اگر خودکشی و انتحار به مثابه جهاد است، باید این جماعت در همان مدارس شان نابود شوند که لااقل به دلیل خودکشی در قعر جهنم قرار نگیرند. چطور می شود خیابان های بغداد و دمشق و صنعا و کربلا و کاظمین باید ناامن باشد اما مراکز آموزشی وهابیت که مراکز آتش افروزی و کینه توزی علیه فرقه های مختلف مسلمین و ادیان توحیدی است، باید امن باشد؟ باید علمای بزرگ اهل سنت این سؤال را بپرسند که: چرا اموال مسلمین که در مسیر حج اکبر هزینه می شود صرف برادرکشی می شود؟ راه حل این مسئله نه به دست غرب است که درخواست چنین مسئولیتی از غرب برای جامعه مسلمین عار و ننگ است، بلکه به عهده علمای محترم و معظم اهل سنت در سراسر جهان اسلام است. آنان که علاقه مند به نمایاندن چهره رحمانی اسلام به ملت های جهان هستند، باید دست به کار شوند و گوهر ناب و زندگی ساز اسلام را به جای گزینه نابودی و مرگ برای مردم جهان ترسیم و تبلیغ نمایند.

مسلمانان اهل سنت باید نهضت ممنوعیت اعزام فرزندانشان به این مدارس را آغاز نمایند و به صورت نمادین کتب ابن عبدالوهاب را بسوزانند. اگر این اقدامات صورت نگیرد اسلام و تمدن اسلامی در حد فرقه ای آدمکش و جانی و فاقد عقلانیت معرفی و تقلیل خواهد یافت و گسترش اسلام در جهان معاصر متوقف می شود و غرب هزینه های مبارزه با جهان اسلام را از جیب خودمان خواهد پرداخت.

استمرار وضع موجود به استمرار اشغال قدس منجر خواهد شد و خواب آشفته بنی اسرائیل مبنی بر تصرف از نیل تا فرات دوباره تعبیر خواهد شد و امنیت متزلزل صهیونیست ها تضمین مجدد خواهد شد.

شرق:مرهم حق پخش

«مرهم حق پخش»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سعید فائقی است که در آن می خوانید؛ چرا رویکردهای مدیریتی ما آنگاه که علاقه، ذایقه و خواست مردم در میان است، اهمیتی به خواست عمومی نمی دهند و گاهی براساس لجبازی تصمیم می گیرند تا به اصطلاح روی هم را کم کنند. تازه ترین مورد از این جنس تصمیم گیری ها، چالش «حق پخش» صداوسیما و فدراسیون فوتبال بود که در نتیجه آن، فوتبال دوستان برای دوهفته از تماشای مسابقات دلخواه خود محروم شدند. از یک طرف فدراسیون فوتبال با توجه به اساسنامه خود که به تصویب هیات محترم دولت رسیده و درعین حال برگرفته از قانون مجلس است، فدراسیون ها را موسسات عمومی غیردولتی قلمداد کرده و باز برپایه همین اساسنامه، فدراسیون مکلف است مصوبات فیفا را رعایت کند و چون «حق پخش» تلویزیونی را از آن خود می داند؛ پیگیر دفاع از حقوق خویش می شود.

از طرف دیگر، صداوسیمای جمهوری اسلامی در بودجه سالانه خود پرداخت «حق پخش» را لحاظ نکرده است و به همین دلیل نمی تواند، مبلغ درخواستی فدراسیون فوتبال را بپردازد. البته این موضوع سال هاست که لاینحل باقی مانده اما این بار قرعه فال؛ به دولت تدبیروامید اصابت کرد، دولتی که رویکردی مردمی دارد و به صراحت از احترام به حقوق مردم و حقوق شهروندی سخن می گوید. دولت؛ در وضعیتی قرار دارد که نظاره گر چالش «جام جم» و فدراسیون است و شاهد ناروایی که به هواداران فوتبال روا می شود؛ مردمی که با چشم خود می بینند برای پخش فوتبال های خارجی که در بعضی موارد تبلیغات مسموم «برند» های جهان سرمایه داری را در بطن خود دارند، مبالغ کلانی پرداخت می شود اما برای پخش فوتبال داخلی که تبلیغات «برند»های ملی را در کنار زمین خود دارد، این همه جنجال به پا می شود و باوجود تاکید بر اقتصاد مقاومتی و حمایت از تولید داخلی، «برند»های داخلی از فرصت عرضه و تبلیغ در کنار زمین جا می مانند. قبول داشته باشیم که شرکت مجری تبلیغات دور زمین فوتبال؛ حق دارد شکایت کند؛ زیرا ناخواسته، از عمل به تعهدات خود در قبال تولید کنندگان داخلی، محروم شده است. خوشبختانه، راه حل، بسیار ساده است و قانونگذار برای این گونه موارد پیش بینی لازم را کرده است:

الف - همه سازمان ها و نهادها و ارگان ها که بودجه دولتی دارند، از ردیفی تحت عنوان «پیش بینی نشده» برخوردارند و می توانند با تامین مبلغ پرداخت از این محل، به فوریت مساله را حل کنند.

ب - صداوسیمای جمهوری اسلامی می تواند در چارچوب پاسخ مثبت به مطالبات هواداران فوتبال، از مجلس محترم درخواست ترمیم بودجه کند و در متمم بودجه 93 ردیفی برای این امر منظور کند مسلما مجلس محترم این درخواست را تصویب خواهد کرد.

ج - این روزها؛ ایام تدوین بودجه سال 94 است و باز صداوسیما می تواند برای سال آینده هم پیش بینی «اعتبار» کند و هم بودجه مورد نیاز سال 93 را تحت عنوان «رد دین» در سال 94 لحاظ کند و طی نامه ای به فدراسیون فوتبال اطلاع دهد که برای حل مشکل در سال 94 چاره جویی کرده است.

نکته اینجاست که اگر راه حل قانونی و پایداری برای حل مشکل «حق پخش» پیدا نشود؛ به تدریج از جام باشگاه های آسیا، جام ملت های آسیا، جام های جهانی و المپیک محروم خواهیم شد و تحت فشار «فیفا » قرار خواهیم گرفت. افزایش ناچیز حداکثر 30درصدی که برای ختم غائله اعلام شده نیز چاره ساز نیست و در حکم مرهم است، زیرا چنین مبالغی، امتیازی برای ایران در فدراسیون آسیا و «فیفا» محسوب نخواهد شد. مبالغی که «جام جم» برای افزایش پذیرفته، فقط گامی برای آغاز است و باید گام های تکمیلی با هدف تقویت بودجه فدراسیون فوتبال، توسط صداوسیما، مجلس و دولت برداشته شود.

مردم سالاری:داستان اصولگرایان و رای عدم اعتماد

«داستان اصولگرایان و رای عدم اعتماد»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاتری به قلم محمد سرکامیان است که در آن می خوانید؛هیچکس منکر این نیست که گرفتن رای اعتماد از مجلس برای تصدی پست وزارت یک قاعده قانونی است و ریشه در قانون اساسی دارد. با این وجود آنچه در جریان جلسه رای عدم اعتماد به نیلی احمد آبادی در مجلس به وقوع پیوست اتفاقی بود که هم به لحاظ ماهوی و هم به لحاظ محتوایی شبهه آفرین و تامل برانگیز بود. به اعتقاد اینجانب مهمترین سوالی که باید به آن پرداخته شود این است که آیا تصمیم رای عدم اعتماد نمایندگان به وزیر پیشنهادی در راستای همان مبانی نظری و فلسفه ای بوده که حق رای اعتماد را به آنها واگذار کرده است؟

اینجانب به جرات عرض می کنم که حداقل براساس مواضع و اظهاراتی که نمایندگان مخالف در روز رای گیری و قبل از آن داشتند، می توان گفت که میان آن مبانی نظری و این عملکرد همخوانی و انطباق مشخصی قابل فهم نبود. چرا که اصل منطق و فلسفه ای که این حق را به نمایندگان مجلس واگذار کرده این بوده که اولا مجلس و دولت ناگزیر ارتباطات و تعاملات گسترده ای دارند بدین ترتیب که معمولا نمایندگان از مقیاس حوزه انتخابیه خود گرفته تا مقیاس ملی مطالباتی دارند که دولتمردان و وزرا محقق کننده آن مطالبات هستند.

ثانیا متناظر با هر وزارتخانه دولتی یک کمیسیون مجلس هم وجود دارد که اصولا هم اطلاعات کافی از استعدادها، امکانات، منابع، رویکردها و برنامه های آن وزارتخانه دارد و هم این که بخش مهمی از کارکرد و عملکرد وزارتخانه از طریق کمیسیون ناظر به آن سامان می یابد.

بنابراین عقل و منطق حکم می کند که نمایندگان مجلس از طریق اعمال حق رای اعتماد در انتخاب وزرا دخالت داشته باشند تا در نهایت وزرایی به دولت راه پیدا کنند که شایسته مدیریت و محقق کننده مطالبات مردم باشند. اما در جلسه مزبور شاهد بودیم که اصلا بحث این نبود که آیا آقای نیلی احمد آبادی سابقه مناسب مدیریتی دارد یا ندارد؟ آیا برنامه منسجم و مدون دارد یا ندارد؟

آیا اهل تعامل با مجلس هست یا نیست؟ آیا حوزه وظایف و اختیارات وزارتخانه متبوعش را به خوبی می شناسد یا نمی شناسد؟ و در یک کلام بحث اصلا این نبود که آیا ایشان شایسته وزیر شدن هست یا نیست؟ بلکه اساسا بحث پیرامون یک سری موضوعات کلی، توصیفی و غیرقابل اثبات بود که نه آقای نیلی نه دکتر روحانی و نه هیچکس دیگر نمی توانست گزاره هایی در آن جلسه مطرح نماید که مخالفان را به سمت رای اعتماد متقاعد نماید.

این همان روشی است که اصولگرایان در طول سال های فعالیت سیاسی خود هر زمانی که مناسب دیدند بدان تشبث جستند، تا جایی که در یک مقاطعی حتی اطلاعات و آمارو ارقام بودجه ای را که جزو کمی ترین و قابل شمارش ترین متغیرها هستند را به گزاره هایی کلی و توصیفی تبدیل کردند و بر همین اساس ساختار بودجه 700 صفحه ای را به هم ریختند و آن را به بودجه ای 60 صفحه ای تبدیل کردند (بودجه ای که به بودجه بدون عدد و رقم مشهور شده بود) بگذریم؛ آری در آن روز مهمترین گزاره هایی که مخالفان بکار بردند اینها بود که نمی خواهیم آرامش دانشگاه ها به هم بریزد، چرا می خواهید به اسم اعتدال فضای آرامش را از دانشگاه ها بگیرید، دانشگاه جای میدان داری این جناح و آن جناح نیست و... و چنانکه گفتیم ماهیت و جنس این گزاره ها به گونه ای بود که هیچکس نمی توانست صادرکنندگان آنها و همفکرانشان را به سمت رای اعتماد سوق دهد.

در واقع اصولگرایان در پروژه معرفی وزیر نامبرده عزمشان را بر رای عدم اعتماد جزم کرده بودند، به طوری که حتی یک شب قبل از روز رای گیری یکی از نمایندگان این طیف به عنوان مخالف وزیر شدن آقای نیلی به تلویزیون دعوت شده بود و با اتکای به همان شیوه کلی گویی و البته بدون استناد به کمترین دلایل برنامه ای و مدیریتی مخالفت جدی خود را با وزارت ایشان اعلام می نمودند جالب اینجا بود که ایشان سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس بودند اما در جواب این سوال مجری که چرا با وزیر شدن ایشان مخالف هستید گفتند من اصلا با برنامه ایشان کاری ندارم و خطاب به مجری گفتند اگر می خواهید تا ظرف 45 دقیقه یک برنامه برای شما تهیه نمایم و ایشان در پاسخ همین سوال ادامه دادند که ما در جلسه کمیسیون با آقای نیلی از وی خواستیم که موضعش را در مورد فلان قضیه روشن کند که ایشان جواب کلی دادند و جالب تر از همه چیز این بود که همین آقای نماینده در پایان همان برنامه با جرات و جسارت کامل گفتند: من امیدوارم ایشان (آقای نیلی) جلسه فردا و نتیجه آن را! در زندگی خود نقطه عطفی بدانند. اما شرایط ایشان برای وزارت فعلا شرایط مناسبی نیست!

این جمله هیچ معنایی نداشت جز اینکه اصولگرایان قبل از روز رای گیری نسخه عدم اعتماد را پیچیده بودند.

ابتکار:هاشمی و یک تصمیم دشوار دیگر

«هاشمی و یک تصمیم دشوار دیگر»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم مصطفی داننده است که در ان می خوانید؛روزها برای آیت الله در حال تکرار است. روزهایی که او منتظر حضور فردی صلاحیت دار برای تکیه زدن به صندلی ریاست مجلس خبرگان است. روزهایی که برای رئیس جمهور اسبق ایران تداعی کننده روزهای بعد از درگذشت آیت الله مشکینی و انتخابات ریاست جمهوری سال 84 است. به یاد داریم روزهایی را که هاشمی رفسنجانی در جریان انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم، بارها اعلام کرد که اگر فردی که مدنظرم است و توانایی تکیه زدن به صندلی ریاست قوه مجریه را دارد وارد کارزار شود، من برای این پست نامزد نخواهم شد.

بعد از درگذشت آیت الله مشکینی، نیز با همین شیوه هاشمی رفسنجانی اعلام کرده بود اکر افرادی مانند آیت الله مهدوی کنی و یا آیت الله واعظ طبسی وارد میدان شوند، او برای پست ریاست مجلس خبرگان نامزد نخواهد شد.

حالا بعد از درگذشت آیت الله مهدوی کنی، بازهم هاشمی رفسنجانی در میدانی انتخابی سخت قرار گرفته است ولی اینبار نگفته است اگر زید یا امر بیایید نخواهم آمد بلکه اینبار صریح اعلام کرده است:« درصورتیکه بعضی افراد که آنها را برای ریاست خبرگان صالح نمی دانم قصد کاندیدا شدن داشته باشند،آمادگی خود را برای کاندیداتوری ریاست این مجلس اعلام خواهم کرد.»

این سخنان هاشمی یک تفاوت بزرگ با سال 84 و 86 دارد و آنهم این که پیر سیاست ایران، حضور نیافتن خود را منوط به حضور اشخاص شاخصی نکرده است بلکه شرط حضور پیدا نکردن خود را نامزد نشدن صلاحیت ندارها برای ریاست مجلس خبرگان اعلام کرده است.

این به خوبی نشان می دهد که آیت الله از سوی عده ای در مجلس خبرگان احساس خطر می کند. مسیر کشور در هشت سال گذشته و پررنگ شدن گفتمان تندروی در مقابل گفتمان اعتدال، هاشمی رفسنجانی را برآن داشته است تا از تکرار این گفتمان در کشور جلوگیری کند.

هنوز هم بسیاری روزهای پر تنش دهه 80 ایران را فراموش نکرده اند. روزهایی که جریان تازه سردرآورده در سپهر سیاست ایران عنان کار را به دست گرفتند و تلاش کردند تا از هر طریقی شده کشور را از مسیر خود خارج کنند. آنها هم به قوه مجریه هم به قوه مقننه نفوذ کردند و شرایطی را رقم زدند که حتی در سال هایی ابتدایی انقلاب نیز شاهد آن نبودیم.

این افراد که خود را انقلابی تر از انقلابی ها معرفی می کنند، تمام جریان های سیاسی مقابل خود را خارج شده از مسیر انقلاب و ولایت می دانند و اعتقاد دارند که به غیر از آنها کسی به حق نیست. آنها گفتمان بداخلاقی، بی احترامی به بزرگان و ضربه زدن به آرمان ها انقلاب را به نام انقلابی بودن نهادینه کردند که حاصل آن مشکلات کشور در روزهای اخیر و برخی ناهنجاری های اجتماعی است.

این گروه خود را به حق می دانستند و در جریان انتخابات ریاست جمهوری 92 نیز اعلام کردند که نامزد مورد نظر ما «تنها» فرد اصلح برای ریاست جمهوی ایران است.

آیت الله هاشمی که بنا بر گفته خودشان از همان روز اول یعنی در سال 84 مخالف این گفتمان بود و هنوز هم هست به خاطر تکرار نشدن حوادث گذشته، به ویژه در زمانی که دولت در دست سیاستمدار معتدلی به نام حسن روحانی است، می خواهد مجلس خبرگان نیز به دور از افراط گرایی اداره شود.

ریاست مجلس خبرگان همیشه برعهده کسانی بوده است که مورد احترام تمام گروه های سیاسی اعم از چپ و راست بوده است. آیت الله مشکینی، آیت الله هاشمی و آیت الله مهدوی کنی هر سه از چهره های پرنفوذ و مورد احترام گروه های سیاسی بوده اند و الان نمی شود تصور کرد فردی بر این کرسی تکیه بزند که برخلاف این سنت رفتار کند. ریاست مجلس خبرگان باید نماد اعتدال در نظام جمهوری اسلامی باشد و این مهم ترین درخواست آیت الله از رئیس آینده این مجلس است.

مسئله ای که بنا بر رفتار شناسی هاشمی رفسنجانی قابل پیش بینی است این معناست که اگر آیت الله احساس کند با حضور افرادی اعتدال در انقلاب اسلامی در خاطر خواهد افتاد وارد عرصه رقابت خواهد شد و همانگونه آیت الله حائری شیرازی در یکی از برنامه های صداوسیما اعلام کرد:«هرکسی با آقای هاشمی رقابت کرد،شکست خورد؛ آقای جنتی آمد نشد، دیگران آمدند،نشد. آقای مهدوی نیزبه دلیل اینکه آقای هاشمی به احترام آمدن ایشان کاندیدنشد،برگزیده شد.بعدها آقای مهدوی گفت آقای هاشمی این منصب رابه من تفویض کردند.»

داستان نامزد شدن مرحوم آیت الله مهدوی کنی برای ریاست مجلس خبرگان و عدم رقابت آیت الله هاشمی ایشان از یک طرف و اصرار ایشان برای رقابت با دیگران به خوبی بیانگر قدرت پیش بینی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است.

دنیای اقتصاد:کم توجهی به سرمایه ملی پیمانکاری

«کم توجهی به سرمایه ملی پیمانکاری»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا ناظران است که در آن می خوانید؛اقتصاددانان دو دسته کارکرد برای نهادهای عمومی قائل هستند که یکی در قالب سیاست های بودجه ای نمود پیدا می کند و دیگری در قالب سیاست های پولی. هدف اصلی سیاست های بودجه ای تامین کالاهای مشاع است؛ چون ارتش، پلیس، راه عبور و مرور، فضای سبز و از این قبیل. در اعتقاد کینزی، زمانی که به علت یک شوک اقتصادی موقتا ظرفیت خالی در بخش خصوصی ایجاد شده، دولت باید تا رفع شوک این ظرفیت را با تعریف پروژه های جدید در بودجه و تخصیص آن به پیمانکاران خصوصی پر کند. کارکرد دوم که سیاست های پولی است در جهت کنترل تورم به وسیله کنترل پول در گردش است که توسط بانک مرکزی اجرا می شود . چه با هدف پر کردن ظرفیت های خالی، چه با هدف تولید محصولات مشاع، دولت به پیمانکاران خصوصی برای اجرای سیاست های بودجه ای متکی است.

این پیمانکاران در طول سال های متمادی و با صرف هزینه های بسیار شکل گرفته اند. اینان هم در اشتغال زایی، هم در تولید ارزش افزوده و هم در کاهش هزینه های ارزی نقش بسزایی ایفا می کنند . نوعا سرمایه های ملی اند و اگر آفتی به جان اینان بیفتد نفع همه ما ایجاب می کند که کمکشان کنیم و امروز آفت عدم وصول مطالبات از خزانه دولت به جان پیمانکاران افتاده؛ از نفت و نیرو تا راه و ساختمان.از زمان هدفمندسازی یارانه ها وزارتخانه هایی که قبلا با وصول قبض مشتریان مستقیما درآمد داشتند، حال باید مطالباتشان را از خزانه دریافت کنند؛ چراکه پرداختی قبوض مستقیما وارد خزانه دولت می شود. سابقا درآمد مستقیم هر نهادی صرف پرداخت مطالبات پیمانکاران می شد، اما امروز تا خزانه پولی منتقل نکند پیمانکار طلبی وصول نخواهد کرد.

با روی کار آمدن دولت جدید و مواجهه اش با خزانه خالی، شیرهای خروجی خزانه بسته شد، تا جایی که وصولی پیمانکاران قطره قطره شد. این اگر چه در ماه های اول دولت توجیه شدنی بود، اما پس از افزایش مالیات ها و آزاد کردن اموال بلوکه شده در پی توافق نامه آذر سال گذشته، محل سوال است. تنها توجیه محتمل برای استمرار این سیاست انقباضی کاهش تورم است. درخصوص کاهش تورم که افتخار دولت بوده، باید گفت که اولا کنترل تورم وظیفه بانک مرکزی و در چارچوب سیاست های پولی است. سیاست های بودجه ای کارکرد ضد تورمی بلندمدت به خصوص در دوران رکود ندارند.

ثانیا سیاست های بودجه ای که در دوران رونق و نبود ظرفیت های خالی در بخش خصوصی می توانند ضدتورم باشند، این اثر را در قالب کاهش پروژه های جدید یا توقف پروژه های نیمه کامل نشان می دهند، نه استمهال تحمیلی دیون دولتی. پیمانکاری که وظیفه اش را انجام داده و دو سال است از دارایی خود حقوق می دهد به امید فرجی در خزانه، دیر یا زود زیر بار چک های برگشتی فروخواهد ریخت. شکل گیری این سرمایه های ملی هزینه برده و اگر با امتناع از دادن حقوقشان آنان را فروبپاشیم، در آینده باید مجددا هزینه کرده و سال ها وقت صرف کنیم. در سایه وضعیت کنونی پیمانکاران داخلی و شغل های غیر مستقیمی که ایجاد می کنند، از بین رفتن ۶۷۰هزار شغل در تابستان امسال را نمی توان بی ارتباط با هم دانست؛ آماری که می تواند در صورت بی اعتنایی به ریشه های آن وضعیت اشتغال را به مسیری نامساعدتر هدایت کند.

ارسال به دوستان