۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۳:۲۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۲۵۸۶۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۷ - ۲۲-۱۲-۱۳۹۲
کد ۳۲۵۸۶۹
انتشار: ۱۰:۱۷ - ۲۲-۱۲-۱۳۹۲

روی کار آمدن دولت میانه رو حاصل همگرایی تاریخی ایرانیان است

دکتر محمود صدری استاد دانشگاه زنان تگزاس
عصر ایران؛ هومان دوراندیش - انتخابات ریاست جمهوری سال 92، مهمترین واقعه سیاسی ایران در سالی بود که اکنون دیگر در حال پیوستن به تاریخ است. درباره این انتخابات تحلیل‌های سیاسی و جامعه‌شناسانه زیادی صورت گرفته است. خوش‌بین و بدبین، هر یک سخنی گفتند و آینده به سوی ما می‌آید تا صحت و سقم سخنان متعارض را نشان دهد. محمود صدری، استاد دانشگاه زنان تگزاس، یکی از جامعه‌شناسان به‌نام ایران در خارج از کشور است که مقالاتش در روزنامه‌هایی چون نیویورک تایمز و گاردین نیز منتشر می‌شود. او جزو روشنفکرانی است که به آینده ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی امیدوار است. هم از این رو دکتر محمود صدری در این مصاحبه، پاسخ‌هایی توام با امیدواری و میانه‌روی به سوالات عصر ایران می‌دهد.

***

جامعه ایران در سال 1392، از "دولت اصولگرایان" عبور کرد. ابتدا بفرمایید چه تحلیلی از این انتخابات دارید.

فکر می کنم روشنفکران و مصلحینی نیز که می خواهند از جزمیت و تجرید ایدئولوژیک عبور کنند و در افق واقعیت‌های ایران بیندیشند، خوب است به همگرائی تاریخی ملت ایران که به دولتی میانه رو رای داده بها دهند و تلاش کنند تا نبوغ جمعی مجسم در این گزینه ملی را تئوریزه کنند؛ نبوغی که به جای مهندسی ابتدای انتخابات، انتهای آن را مهندسی کرده  پیروزی خود را جشن گرفت و فرایند انتخابات و سیمای دولت منتخب را متحول نمود.  در جامعه شناسی قضیه ای هست که، به نام واضع آن، "قضیه توماس" نام دارد. این قضیه چنین می‌گوید:" اگر انسان‌ها شرایطی را واقعی تعریف کنند، آن شرایط نتیجتا واقعی خواهد بود."  تعریف مجددی که مردم از فرایند انتخابات و دولت روحانی کردند واقعیت نوینی به آن بخشید.  

درباره پایگاه اجتماعی دولت روحانی، اختلاف نظرهایی وجود دارد. برخی از تحلیلگران، طبقه متوسط جدید و طبقات بالا (به طور کلی لایه‌های مدرن جامعه) را پایگاه اجتماعی اصلی دولت روحانی می‌دانند، برخی دیگر هم طبقات پایین و کمتر مدرن را. شما چه تحلیلی در این زمینه دارید؟

همین آماری که نقل کردید پهناور بودن پایگاه اجتماعی این دولت و محدویت کارائی تحلیل طبقاتی در  این مورد  را نشان می دهد.  در مورد جنبش اصلاحات نیز بسیار گفته شد که خاستگاه طبقاتی آن طبقه متوسط و شهری است اما واقعیت‌های آماری نشان دادند که بُرد آرمان‌های اصلاح از انحصار طبقات و اقشار فوق گذشته در میان سایر طبقات دیگر و ساکنین شهرستان‌ها و روستاها نیز محبوبیت یافته است. اگر هواداران آرمان های اصلاح و مردمسالاری قدر مشترکی داشته باشند شباهت سِنی آن‌هاست نه مخرج مشترک طبقاتی آن‌ها.  جوانان از این آرمان‌ها پشتیبانی می‌کنند.  سبب آن نیز ساختار جمعیتی جوان (54.9% زیر 29 سال در 2011) ایران است.
  
در روزهای قبل و بعد از انتخابات ریاست جمهوری، موضوع "تحریم انتخابات"، مطابق معمول، دستمایه انتقادات متقابل نخبگان دموکراسی‌خواه داخل و خارج کشور از یکدیگر شد. داخلی‌ها، عمدتاً، "امید به تحریم" را بی‌فایده می‌دانستند و خارجی‌ها هم، "امید به تغییر" را. شما به طور کلی، با کدام یک از این دو دیدگاه موافقید؟

این طبقه بندی (موافقان تحریم در خارج و مخالفین آن در داخل) را مطابق با واقعیت نمی‌دانم. باور دارم شعار تحریم انتخابات چه در داخل و چه در خارج، چه در میان توده مردم و چه در میان نخبگان سیاسی در اقلیت قرار داشت. از معدود دشمنان قسم خورده جمهوری اسلامی (مانند مجاهدین خلق و سلطنت طلبان) که بگذریم و توطئه‌اندیشانی که همیشه کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه می بینند را نیز ندیده بگیریم، گروه بسیار اندکی باقی می مانند که به دلایل گوناگون تحریم انتخابات را تجویز می کردند؛ استدلال هایشان را نیز مطرح کردند اما اثر محسوسی در مخاطبین نداشت.  استقبال ایرانیان مقیم خارج از صندوقهای رای گیری در سفارت‌ها و مراکز سیاسی و فرهنگی ایران در سرتاسر جهان خود موید این واقعیت است.  البته آوای دهل تحریم در خارج از ایران بلندتر بود به این دلیل که امکان ابراز عقیده فراهم تر بود نه به این دلیل که تعداد یا اهمیت اهل تحریم بیشتر بود. 

اکثریت ایرانیان خارج به خوبی می‌دانند که برای این اقلیت از هموطنان "تخفیف" ندادن در آرمان ها سهل، و تجاهل نسبت به واقعیت های ایران (از قبیل افزایش نرخ ارز و عواقب اختاپوسی آن در زندگی روزمره مردم) آسان است.  افراطی‌ترین قشر این اقلیت حتی حمله نظامی به کشور را نیز روا می دارند.  اما مهم این است که مردم ایران از شهری و روستائی و بومی و مهاجر به صندوق های رای روی آوردند.  قابل توجه است که بخشی از جمعیت شهرنشین که تا دیرگاه روز انتخابات به رای دادن بدبین و ناامید، و به عبارتی تحریمی بودند در ساعات آخر تغییر نظر داده با ریختن رای خویش سرنوشت انتخابات را رقم زدند. 

جریان روشنفکری دینی چه نسبتی با جمهوری اسلامی ایران دارد؟

مگر می توان شک کرد که بستر تاریخی نواندیشی و روشنفکری دینی در ایران معاصر شرایط معاصر جمهوری اسلامی است؟  نقش "روشنفکر" از هر صنفی، بنا به تعریف این کلمه (که سابقه 117 ساله دارد)، با احساس مسئولیت در قبال ملت عجین است و لذا نمی تواند نسبتی با واقعیت های معاصر انقلاب اسلامی 1357 و تبلور تاریخی آن در جمهوری اسلامی نداشته باشد. همه راهها به آینده‌ای روشن از این مسیر می گذرد.

اگر خط فکری غافل و فارغ از این واقعیت ها یافت شود دیگر نمی توان نام روشنفکری بر آن نهاد بلکه محتملا گونه ای "منور الفکری" معاصر است که مسئولیتی نسبت به اصلاحات (به معنای "نیل به آزادی و آبادی با کمترین هزینه ممکن") ندارد و تنها در جستجوی آرمان "حقیقت فارغ از واقعیت" است. 
  
جنابعالی، جامعه‌شناسی ایرانی هستید که در خارج از کشور اقامت دارد. تحلیل شما از گرایش‌ها و رفتارهای سیاسی ایرانیان خارج از کشور، بویژه در اروپا و آمریکای شمالی، چیست؟ از این حیث، آن‌ها را چگونه می‌توان تقسیم‌بندی کرد؟

باور دارم که ایرانیان خارج از محدوده جغرافیائی ایران، در شرق و غرب عالم (به رغم انعکاس منفی آرا اقلیت کوچکی از آنان در رسانه های رسمی) در مجموع تفاوت عمده ای با ایرانیان بومی ایران ندارند؛ شاخه ای از همین درخت کهنسال‌اند. اگر تفاوت هائی هم مشاهده می شود در راهکارهای اصلاحی و تاکتیک است نه در استراتژی.  البته همانگونه که عرض کردم اقلیت های کوچکی که در ایران نیز حضور دارند در خارج از ایران امکانات و احتمالا انگیزه های بیشتری برای ابراز عقاید خود می یابند و همین باعث ایجاد این توهم می شود که ایرانیان خارج از ایران متفاوت از ایرانیان بومی ایران می اندیشند. 

آیا بین خروج از کشور و رادیکالیسم سیاسی، رابطه معناداری وجود دارد؟ یعنی کسانی که از سر نارضایتی و یا اجبار از کشور خارج می‌شوند، معمولاً با نوشته‌هایشان به رادیکالیزه شدن فضای سیاسی داخل کشور کمک می‌کنند؟

مهاجران (اقتصادی، سیاسی، یا تحصیلی)  گروهی خودگزیده هستند و یکی از دو ویژگی را حائزند: انگیزه بیشتر برای خروج و یا امکانات بیشتر (و احیانا هر دو).  طبیعتا هرچه شرایط درون کشور دشوارتر و بحرانی تر شود شتاب این خروج موقت یا دائم بیشتر و هرچه شرایط بهتر و امنیت های اجتماعی و فردی فراهم تر شود کمتر خواهد شد، و حتی می تواند در جهت عکس به جریان در آید. شرایط دوگانه فوق در کنار فراغت بیشتر و افق های فکری گسترده تر، امکان بیشتری برای همفکری و همدلی با ایرانیان داخل بدست می دهد.  کدام ایرانی است که برای آبادی و آزادی کشورش دل نسوزاند؟ با این همه، تعبیر این دادوستد فکری به "رادیکالیزه" شدن فضای سیاسی کشور از دقت کافی برخوردار نیست.  معقول تر است که این تاثیر را با سیر صعودی مطالبات مشروع مردم که ناظر بر آگاهی آنها واقعیت های برون مرزی است در رابطه بدانیم.  

در چهار سال گذشته، برخی از ایرانیانی که مشکل حادی برای زندگی در ایران نداشتند وقایع پس از انتخابات سال 88 را دستمایه رسیدن به اروپا و آمریکا قرار دادند. برخی افراد منتقد این شیوه خروج از ایران هستند و آن را مصداق حقه‌بازی و سوءاستفاده از یک جنبش دموکراسی‌خواه داخل کشور می‌دانند، برخی هم چنین نقدی را وارد نمی‌دانند و از کسانی که مشکل قضایی خاصی نداشتند ولی از شرایط سیاسی و اجتماعی ایران راضی نبودند و به همین دلیل از جنبش اعتراضی داخل کشور استفاده کردند برای رسیدن به اروپا و آمریکا، دفاع می‌کنند. شما به عنوان یک جامعه‌شناس و نیز یک روشنفکر، چه تبیین و تجویزی درباره این پدیده اجتماعی دارید؟

ارزشداوری در مورد انگیزه های شخصی مهاجرین سابق و لاحق و حسن یا قبح آنها در حیطه تخصص جامعه شناسی نیست. به واقعیت های کلان و ساختاری نگاه کنیم: در جهانی زندگی می کنیم که با شتاب فزاینده در کارائی وسائل ارتباطی و انتقالی مهاجرت را که در قرون گذشته تنها نتیجه اجبار محض (عواملی مانند تهدید قتل عام، تبعید جمعی، یا بحران های زیست-محیطی از قبیل قحطی) بود به یک "گزینه" در عصر حاضر تبدیل کرده است.  در نتیجه همانگونه که فرمودید مردم می توانند به دلایل و حتی "بهانه" های گوناگون به سرزمینهای دیگر کوچ کنند و به اصطلاح رایج در زبان انگلیسی"با پایشان رای دهند". حال اگر بنا بر داوری است چه خوب است به یاد داشته باشیم که نه هر رفته‌ای فرصت‌طلب بوده و نه هر مانده‌ای قهرمان است؛ گرچه مصداق های هر دو بسیارند.  ای کاش ماندگان به رفتگان و رفتگان به ماندگان با سخاوت و امعان نظر بیشتر بنگرند. شعر مرحوم فریدون مشیری را، "ریشه در خاک"، که مشحون از هر دو این مکارم اخلاقی است به یاد آوریم که با این ابیات به پایان می‌رسد:

"من اینجا ریشه در خاکم.
من اینجا عاشق این خاکِ از آلودگی پاکم.
من اینجا تا نفس باقی‌ست می‌مانم.
من از اینجا چه می‌خواهم، نمی‌دانم!
...
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه، چون خورشید
سرود فتح می‌خوانم،
و می‌دانم
تو روزی باز خواهی گشت!"

از منظر گذار به دموکراسی، تا چه حد به آینده سیاسی ایران امیدوارید؟ و چرا؟

بسیار امیدوارم. باور دارم گذار به مردم سالاری ناگزیر است. نه تنها برای آنکه دموکراسی به کرامت انسانی و حقوق فردی ارج بیشتر می نهد بلکه برای آنکه زمینه‌ساز شرایط و سیستمی در مجموع کم هزینه تر و کارا تر است. در مردمسالاری قدرت با مسئولیت همراه است، سیستم شفاف است و گذار قدرت قابل پیش بینی است. در نتیجه جامعه قابل انعطاف‌تر، نسبت به دست اندازهای تاریخی حساس تر، و در نتیجه در بلندمدت مقاوم‌تر و برای پیشرفت مستعدتر است. 

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱۹
غیر قابل انتشار: ۰
حسن تقی زاده
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۰
0
16
ممنون از شما و جناب دکتر صدری بابت این مصاحبه.
عسگری: کرنر جنجالی استقلال و فولاد تاثیری بر نتیجه نداشت عضو هیات رئیسه مجلس: دفاتر سه مرجع تقلید اعلام کردند که صرف تعطیلی شنبه، تشبه با یهودیت نیست ممنوعیت رانندگی با خودروهایی که برگ معاینه فنی معتبر ندارند لیگ برتر وارد فاز جدید هیجان؛ جدال نفس‌گیر برای قهرمانی و بقا در هفته بیست و هشتم فولاد با وجود بازی خوب باز هم باخت / ویسی: خدا رو شکر باختیم، وگرنه باید پیراهن مشکی می‌پوشیدیم! سرپرست مدیرعاملی باشگاه استقلال: پرسپولیس بیشتر از همه از بی عدالتی سود برده! کتابخانه و مرکز میراث ؛ جادوی ژئودزیک در جیلونگ (+تصاویر) معضل اشتباهات داوری در فوتبال ایران؛ استقلال با کمک داور به صدر بازگشت بررسی نهاییِ طرح ساماندهی در کمیسیون اجتماعی/ طرح به صحن مجمع تشخیص می‌رود جهانی در یک دانه برنج؛ دانشمندان جزئیات بی سابقه ای از مغز انسان را به تصویر کشیدند(+تصاویر) نماینده پارلمان فرانسه: اسرائیل عمدا فلسطینی‌ها را گرسنگی می‌دهد تا آن‌ها را نابود کند عضو شورای شهر: افزایش ۳۰۰ درصدی نرخ قبر‌های بهشت زهرا، ناشی از نگاه درآمدزایی موجود در شهرداری تهران است کشف نشانه‌هایی از ذره‌ای مرموز به نام «گلوله چسبناک» استقلال با گل سلیمی صدر را از پرسپولیس ربود حذف فندک از فهرست اقلام قابل ورود ملوانان
وبگردی
نظرسنجی
از بین دو گزینه نهایی برای ریاست مجلس آینده، کدام یک را ترجیح می دهید؟