۰۶ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۰۱۶۸۴
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۵ - ۰۸-۰۸-۱۳۹۲
کد ۳۰۱۶۸۴
انتشار: ۰۹:۴۵ - ۰۸-۰۸-۱۳۹۲
عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس در گفتگو با عصر ایران:

جنگ اول به از صلح آخر ؛ خوب شد "بهار" را توقیف کردند!

در ایران این قدر آزادی وجود دارد که بی‌نیاز از توصیف من است. همین سوال‌های شما، نشان می‌دهد که در ایران آزادی وجود دارد.
عصر ایران؛ هومان دوراندیش - احمد بخشایش اردستانی، عضو کمیسیون امنیت ملی در مجلس شورای اسلامی، توقیف روزنامه بهار را اقدام درستی می‌داند و می‌گوید این روزنامه با انتشار آن مقاله بحث برانگیز درباره واقعه غدیر خم، در صدد حساسیت‌سنجی برای گام نهادن به وادی‌های دیگر بوده است. وی هر چند که دولت روحانی را دست‌نشانده جناح چپ می‌داند، با این حال اصلاح‌طلبان را متهم می‌کند که می‌خواهند چوب لای چرخ دولت روحانی بگذارند. این استاد روابط بین الملل دانشگاه تهران، اگر چه سوال‌های این مصاحبه را سوال‌هایی اجق وجقی می‌داند، ولی با سعه صدر تا به آخر این گفتگوی چالشی پیش آمد. متن این مصاحبه پیش روی شماست.

***

*چنانکه می‌دانید روزنامه بهار پیش از توقیف، خطای خودش را عملاً پذیرفته بود و انتشارش متوقف شده بود. به نظر شما، در این شرایط، توقیف این روزنامه تصمیم درستی بود؟

تاریخ تکرار می‌شود. دولت آقای روحانی، تقریباً دولت کارگزاران است. یعنی کپی‌برداری‌شده از دولت آقای هاشمی است البته با تمایلات چپگرایانه بیشتر. خود اصلاح‌طلبان هم شاید از دولت روحانی زیاد خشنود نباشند. یعنی آن را دولت گذار برای خودشان می‌دانند. روزنامه بهار، از بس که آش شور شد خودش متوجه شد اشتباه کرده است. ما در دوره آقای خاتمی، مواردی از این دست را پشت سر گذاشتیم. از آنجا که دولت روحانی تکرار دولت‌ خاتمی و هاشمی است، عجیب نیست که چنین مواردی در دوره زمامداری‌اش رخ دهد.

 من فکر می‌کنم روزنامه بهار این مقاله را برای حساسیت‌سنجی منتشر کرد. این‌ها می‌خواهند ولایت فقیه را بزنند. این‌ها قبلا با متدولوژی پوپر ولایت فقیه را هدف قرار می‌دادند. یعنی گزاره‌های علمی را گزاره‌های آزمون‌پذیر و نقدپذیر می‌دانستند. مطابق این مبنا، ولایت فقیه هم زمانی علمی می‌شود که خطاپذیر باشد. خطاپذیری یعنی قدسیت‌زدایی از ولایت فقیه و عرفی کردن آن. یعنی با این مبنا، می‌توان ولایت فقیه را جانانه نقد کرد. حالا الان روزنامه بهار نقد را از ائمه شیعه شروع کرد تا به نقد ولایت فقیه برسد. یعنی مشروعیت و معصومیت ائمه شیعه را زیر سوال برد تا خود به خود ولایت فقیه را هم زیر سوال ببرد. این بازی‌ها امتحان خودشان را پس داده‌اند. حالا معلوم نیست این کار با چه هدفی صورت گرفت. انگار اصلاح‌طلبان می‌خواهند چوب لای چرخ دولت بگذارند.

اصلاح‌طلبان که قبلاً پیامدهای انتشار چنین مقالاتی را تست کرده‌ بودند. پس چرا این مقاله در روزنامه بهار منتشر شد؟ با توجه به ضریب بالای حساسیت جامعه دینی ما، آیا انتشار این مقاله، چوب گذاشتن لای چرخ دولت روحانی نبود؟ این‌ها می‌خواهند دولت را با چالش مواجه کنند که اصولگرایان در برابر دولت بایستند و بعد آنها خودشان از این وضع استفاده کنند. آیا چنین است. اگر این طور است، این روش غلطی است.
اینکه روزنامه بهار بلافاصله بعد از انتشار این مقاله عذرخواهی می‌کند، به خوبی نشان می‌دهد که این روزنامه خودش می‌دانست چه کاری انجام می‌دهد. اشتباه این قدر کوچک نبود که بعد از انتشار متوجه آن شوند. مدیران روزنامه حتما می‌دانستند این مقاله چه تبعاتی خواهد داشت. نباید این بازی تکرای دوباره در جامعه ما شروع شود. زیر سوال بردن باورهای شیعه، کار کوچکی نیست که بگوییم مدیران روزنامه به آن وقوف نداشتند.

*بالاخره نفرمودید توقف روزنامه بهار کار درستی بود یا نه؟ شما این کار را تایید می‌کنید؟

به نظر من کار خوبی است. جنگ اول به از صلح آخر!

*اگر یکی دو نفر در یک روزنامه اشتباه بکنند، شما از بیکار شدن همه اعضای آن روزنامه حمایت می‌کنید؟

اصلاً این طور نیست؛ ولی بالاخره روزنامه مدیر مسؤول دارد. به قول افلاطون، فضیلت این است که در گروه‌های تشکیل دهنده جامعه، هر کسی کارویژه خودش را به خوبی انجام دهد. اگر قرار باشد مدیر مسؤول یک روزنامه وظیفه اخلاقی و اصلی خودش را رعایت نکند، چرا باید به او اجازه داده شود که مدیر مسؤول بماند؟ وقتی یک سارق به منزل شما حمله می‌کند و تعداد شما هم در آن خانه هفت نفر است، او همه هفت نفرتان را به عذاب می‌اندازد. وقتی یک نفر اشتباه می‌کند و باورهای عمومی را مخدوش می‌کند، بقیه باید او را نهی کنند. دو نفر خطا می‌کنند، ولی امر به معروف ونهی از منکر یعنی چه؟ نظارت عمومی یعنی دیگران مانع خطای آن دو نفر شوند. وقتی شما قایق را سوراخ کنید، آب می‌آید و همه را با خودش می‌برد.

*شما از مجازات مدیر مسؤول دفاع می‌کنید یا از بیکار شدن همه اعضای روزنامه؟

وقتی کسی جرمی مرتکب می‌شود باید جبران کند. یکی از راههای جبران، این است که مدیر مسؤول متنبه شود. برای این تنبه، روزنامه او را توقیف می‌کنند. شما انتظار دارید مدیر مسؤول سریعاً عوض شود و کس دیگری به جای او بیاید تا آن کسانی که در این روزنامه می‌نویسند، از نان خوردن نیفتند؟ پس چرا خود آنها با قلمشان به باور عمومی تخطی می‌کنند؟

*ممکن است کسی از بیرون روزنامه یک مقاله بفرستند و سردبیر هم آن را منتشر کند. نویسنده این مقاله که عضو تحریریه روزنامه بهار نبود. چرا باید فلان عضو سرویس فرهنگی یا اقتصادی روزنامه بهار، بابت یک مقاله سیاسی، کارش را از دست بدهد؟

روزنامه‌نگار بیمه است و اگر بیکار شود مدیر مسؤول باید حق و حقوق او را بپردازد. شما که نگران معیشت این افراد هستید، باید بدانید که گاهی جنایتی رخ می‌دهد و خیلی‌ها بهای آن را می‌پردازند. بها پرداختن یعنی مجازات متناسب با جرم.

*به نظر شما، مرگ یک روزنامه متناسب با جرم "انتشار یک مقاله بحث‌انگیز" است؟ یعنی نمی‌توان یک هفته یک روزنامه را توقیف کرد تا مدیر روزنامه متنبه شود؟

نه، یک هفته کافی نیست. مدیران خود این روزنامه، چون فهمیده بودند خیلی بداخلاقی کرده‌اند، روزنامه را تعطیل کرده بودند. ضمناً دولت هم مسؤول است. بالاخره آقایان اصلاح‌طلب می‌خواهند چوب لای چرخ دولت کارگزار روحانی بگذارند. یعنی می‌خواهند اصولگرایان رادیکال را با دولت درگیر کنند تا تنش و بحران بوجود آید و دولت نتواند کارش را انجام دهد. روزنامه بهار خیلی خوش به حالش می‌شود که بستر ایجاد چنین تنش و بحرانی می‌شود؟

 بهار با جرم خودش به پیشواز توقیف رفت. بدیهی است که دولت و هیات نظارت بر مطبوعات هم واکنش نشان می‌دهند. اگر هیات نظارت بر مطبوعات هیچ برخوردی نمی‌کرد، مردم می‌گفتند در جامعه فساد رخ می‌دهد و شما با فساد برخورد نمی‌کنید.

*شما این مقاله را مصداق فساد می‌دانید؟

نه، من مثال می‌زنم.

*آخر مثال‌های شما کمی عجیب است!

شما سوال‌هایتان عجیب است! وقتی سوال شما اجق وجق است، من هم مجبورم این طوری به شما جواب بدهم! شما که سوال می‌کنی آیا بابت یک مقاله نان چند نفر باید بریده ‌شود. آخر این چه سوالی‌ست که می‌پرسی؟!

*شما استاد دانشگاه هستید. اگر یکی از اساتید دانشگاه شما علیه اصول دینی حرفی بزند، خوب است بیایند کل دانشگاه یا دانشکده‌تان را منحل کنند و شما هم بیکار شوید؟!

قیاس شما مع الفارق است. استاد در دانشگاه مسؤول حرف‌های خودش است. اگر من حرفی بزنم پاسخگویش خودم هستم نه دانشکده. ولی روزنامه فرق می‌کند.

*ما هم می‌گوییم نویسنده این مقاله پاسخگوی حرف خودش باشد. چرا خبرنگاران روزنامه را بیکار می‌کنید؟

نویسنده از لندن، به سفارش شما، مقاله می‌نویسد و دست ما هم به او نمی‌رسد. نویسنده خارج‌نشین است و مقاله‌اش را به ایمیل شما می‌فرستند و ما باید برویم دنبال نخودسیاه!

*عقل و انصاف حکم می‌کند که مدیر مسؤول و نویسنده (در صورت حضور در کشور) پاسخگو باشند، نه اینکه 50 نفر را با تعطیلی روزنامه بیکار کنند.

مدیر مسؤول و سردبیر پاسخگو هستند دیگر. خبرنگار هم بیکار نمی‌شود. مدیر مسؤول باید حقوق او را بپردازد. وقتی روزنامه توقیف شد و خبرنگار بیکار شد، مدیر مسؤول مجبور است حقوق خبرنگار را بپردازد.

*یعنی الان خبرنگاران روزنامه‌هایی که سال‌ها پیش توقیف موقت شدند، هنوز از مدیر مسؤول روزنامه‌هایشان حقوق می‌گیرند؟

این‌ها که شبکه‌ای کار می‌کردند! من که دیگر خبرنگارها را می‌شناسم. خبری ده هزار تومان، سه هزار تومان، دو هزار تومان می‌گیرند و با 6 تا مجله کار می‌کنند. شما مثل اینکه خیلی اتوکشیده هستی!

*شما با این حرفتان در واقع می‌گویید چون خبرنگاران وضع مالی و امنیت شغلی مطلوبی ندارند، می‌توان به آنها ظلم کرد.

نه، من چنین حرفی نمی‌زنم. من می‌گویم مدیر مسؤول باید متوجه روزنامه‌اش باشد. او نباید به باورهای مردم تخطی کند و از خطوط قرمز رد شود. در آمریکا هم کسی به سرمایه‌داری توهین کند، جلوی او را می‌گیرند. ما تعارف نداریم. بسترهای امنیت باید فراهم باشد. یکی مقاله می‌نویسد و با باورهای عمومی بازی می‌کند، آن وقت شما می‌گویید برای اینکه خبرنگار نانش قطع نشود روزنامه را نبندید و فقط با مدیر مسؤول یا نویسنده برخورد کنید. نویسنده هم که خارج از کشور است. ما این همه سایت ضد انقلاب داریم. این نویسنده‌ها بروند آن‌جا بنویسد. چرا اصرار می‌کنید آنها در داخل بنویسند تا تساهل و تسامح به معنای ولنگاربازی رایج شود؟

*پس شما فعلا از تعطیلی روزنامه بهار و بیکار شدن آن همه خبرنگار حمایت می‌کنید.

من از قانون حمایت می‌کنم. قانون می‌گوید کسی که جرمی مرتکب می‌شود، باید متناسب با آن جرم جریمه شود. من اصلاً کاری با خبرنگار و روزنامه ندارم. من خودم شاید ده بار با روزنامه بهار مصاحبه کرده‌ام. روزنامه خوبی هم بود. ولی وقتی قانون را زیر پا می‌گذارد، باید متناسب با جرمش جریمه شود. شما خودتان هم این طور برخورد می‌کنید. اگر کسی در خیابان کیفتان را بدزدد، می‌گویید ولش کن، چون بیچاره است؛ اگر نیاز نداشت که کیف مرا نمی‌دزدید!

*با فرض مع الفارق نبودن این قیاس، باید گفت کسی که کیفش را دزدیده اند حق ندارد پنجاه نفر دیگر را هم بزند!

این مجازات متناسب با جرم بوده است.

*پس نهایتاً شما مرگ یک روزنامه در اثر یک اشتباه یا یک جرم را مجازاتی متناسب با جرم می‌دانید.

در ایران این قدر آزادی وجود دارد که بی‌نیاز از توصیف من است. همین سوال‌های شما، نشان می‌دهد که در ایران آزادی وجود دارد. مجلات و ورزنامه‌هایی که در این شبکه کار می‌کنند، ماشاءالله زیاد هستند. این افراد روزنامه‌های متکثر دارند. الان هم که دولت دست خودشان است. یک روزنامه دیگر منتشر کنند! با بستن یک روزنامه مرگ مطبوعات که رخ نمی‌دهد.

*شهید مطهری ظاهراً ایدئولوگ این انقلاب بوده‌اند. مطهری می‌گوید اگر مخالفان دین اسلام ولو با سوء نیت اسلام را نقد کنند، این کار هم به سود اسلام است چونکه ما جواب آنها را می‌دهیم و اندیشه اسلامی رشد می‌کند.

من با ادعای شما خیلی موافق نیستم. ایدئولوگ‌های انقلاب زیاد بوده‌اند و شهید مطهری هم یکی از آنها بوده است.

*ولی جایگاه مهطری جایگاه خاصی است. بنیانگذار جمهوری اسلامی، همه آثار مطهری را تایید کرده است نه همه آثار دیگران را. بنابراین "مطهری یکی در میان دیگران" نیست.
    
شما روایت های مختلف از قضایا دارید. الان نویسنده‌های زیادی در کشور وجود دارند که در خط شهید مطهری کار می‌کنند. مثلاً همین آقای علی مطهری، یکی از این افراد است. ولی حالا من حرف شما را قبول می‌کنم و شهید مطهری را ایدئولوگ اصلی انقلاب قلمداد می‌کنم.

شهید مطهری می‌گوید اگر ما در دانشگاه‌ها مخالف فکری نداشته باشیم، باید یک فرد مخالف بیاوریم تا او اندیشه مخالفی را بیان کند و در اثر این مخالفت، اندیشه ما صیقل بخورد و ما اندیشه بالاتری را به جامعه عرضه کنیم. این کار باید در دانشگاه صورت گیرد نه در روزنامه. شما یک انحراف کوچک در صدا و سیما ایجاد کنید، می‌‌دانید چه می‌شود؟ همه مردم تحت تاثیر قرار می‌گیرند. نباید چنین کاری صورت گیرد.

روزنامه بهار به باورهای شیعه توهین کرده است. آیات قرآن را زیر سوال برده، روایات را مجعول دانسته، با نصب امامان هم مخالفت کرده و ائمه را هم ساختگی دانسته است. وقتی امامت ساختگی باشد، ولایت فقیه هم ساختگی می‌شود. این مقاله در پی القای چنین ایده‌ای بود. وقتی کسی با این روش باورهای مردم را سست می‌کنید، معلوم است با او برخورد می‌شود.

 اگر کسی چنین تزی دارد، تزش را در دانشگاه و کرسی‌های آزاداندیشی مطرح کند. او حرفش را می‌زند و دو نفر هم او را نقد می‌کنند. گاهی شما در حوزه‌ای مباحثه می‌کنید و آن مباحثه باعث ارتقای فکر جامعه می‌شود. ولی این مقاله بهار مصداق توهین بود. توهین که باعث ارتقای فکر جامعه نمی‌شود.

*آخر استادان سکولار را هم که از دانشگاه‌ها اخراج می‌کنند.

شما اگر یک فرد را نشان دهید که به واسطه سکولار بودن از دانشگاه اخراج شده باشد، من حاضرم نمایندگی‌ام در مجلس شورای اسلامی را به شما واگذار کنم.  

*آقای جواد طباطبایی.

سید جواد طباطبایی پیرمرد است! بیچاره بازنشسته شده! شما می‌خواهید یکی بعد از 40 سال هنوز در دانشگاه تهران درس بدهد. بابا قانون را رعایت کنید! قانون می‌گوید استاد بعد از 20 تا 25 سال بازنشسته می‌شود. استاد دانشگاه هم مثل بقیه کارمندان آرام‌آرام دچار خستگی فکری می‌شود. سید جواد طباطبایی هم‌رشته من است. من خودم استاد علوم سیاسی هستم. جواد طباطبایی 35 سال استاد بوده، رفته خارج و حکم بازنشستگی‌اش را صادر کرده‌اند. بعد از 35 سال نمی‌خواهید بازنشسته شود؟

*فکر می‌کنم شما جواد طباطبایی را با کس دیگری اشتباه گرفته‌اید! جواد طباطبایی در دهه 70 در اوج پختگی و چالاکی فکری، از دانشگاه تهران اخراج شد.

نخیر! جواد طباطبایی اخراج نشد و بازنشسته شد. او الان هم از دانشگاه تهران حقوق می‌گیرد. مثل آقای بشیریه. بشیریه هم رفت آمریکا. هر چقدر دعوت به کار شد، به ایران برنگشت. چه کار باید می‌کردند؟ باید حقوق مفت به او می‌دادند؟ به او گفتند بیا خودت را بازنشست کن. او هم این کار را انجام داد و الان دارد حقوقش را می‌گیرد. در ایران هیچ کسی به دلیل سکولار بودن از دانشگاه اخراج نشده است؛ چون اکثر اساتید علوم سیاسی، در همین خط فکری سکولاریسم هستند. در این صورت ما باید همه استادان علوم سیاسی را اخراج کنیم. 

(لینک مرتبط:وزیر علوم دولت قبل: استاد سکولار جایی در دانشگاه ندارد.)


*آیا دگراندیش مسلمان در عرصه عمومی حق بیان عقایدش را دارد؟

بله، چرا ندارد؟ بسیاری از اساتید دانشگاه‌های ما، روشنکفرانی هستند که سنت‌ها را مورد سوال و نقد قرار می‌دهند.

*پس چرا شما می‌توانید در مطبوعات بنویسید ولی این افراد که در مطبوعات بنویسند، دیر یا زود این ماجراها پیش می‌آید؟

هر چیزی جایگاهی دارد. من به عنوان استاد دانشگاه، اگر بخواهم ارتقاء درجه بگیرم، باید چند کتاب و چندین مقاله بنویسم. این مقالات باید ISI یا فصلنامه‌های علمی – پژوهشی منتشر شود نه در روزنامه‌ها. روزنامه جای مباحث علمی نیست. روزنامه‌ نشریه‌ای عام است. جای این بحث‌ها در فصلنامه‌هاست. در فصلنامه‌ها این مباحث مطرح می‌شود و استادان و محققان پاسخ یکدیگر را می‌دهند. اما فصلنامه را مثلاً دو هزار نفر می‌خوانند.

*مگر تیراژ یک روزنامه چقدر است؟

صد تا دویست هزار نسخه باید بوده باشد.

*نه، احتمالاً بین ده تا پانزده هزار نسخه بوده. هر روزنامه را چهار نفر هم که بخوانند، تقریباً 60هزار نفر از مردم آن مقاله را خوانده‌اند.

روزنامه بهار ولو که تیراژش همین قدر باشد، وقتی که چنین مقاله‌ای می‌نویسد، بی بی سی فارسی  صدای آمریکا و ... آن را پمپاژ می‌کنند؛ چون آن مقاله سفارش‌شده بود. ولی در فصلنامه‌ها این طور نیست.

*اگر مقاله‌ای با برنامه‌ریزی خارجی نوشته شده باشد، می‌تواند در یک فصلنامه هم منتشر شود و - به قول شما - پمپاژ شود.

بله، شاید. ولی فصلنامه‌ها معمولاً برد چندانی ندارند. تازه انتشار مقاله در یک فصلنامه، نیازمند تایید سه تن از اعضای هیات علمی آن فصلنامه، که استاد دانشگاه هستند، باید آن مقاله را تایید کنند. هر کسی می‌تواند در فصلنامه‌ها مقاله بنویسید ولی چون این یک کار محققانه و زمان‌بر و پر دردسر است، خیلی از افراد ترجیح می‌دهند مقالاتشان را به روزنامه‌ها بدهند.

*توقیف روزنامه که باب بحث را می‌بندد. بهتر نبود بعد از انتشار این مقاله، منتقدان این دیدگاه هم مقالاتی می‌نوشتند و روزنامه بهار آنها را منتشر می‌کرد تا تضارب آراء شکل بگیرد؟

بله، این خیلی خوب است. اصلاً روزنامه بهار به جای چاپ این مقاله، سه استاد را دعوت می‌کرد. همین آقای ملی مذهبی و دو استاد دیگر را؛ تا جواب حرف‌های این آقا در همان جا داده شود.

*روزنامه بهار می‌تواند بگوید آقای الف این مقاله را نوشت، شما هم بیاید ده مقاله در نقد مقاله اول بنویسید.

نه، هدف روزنامه بهار تضارب آراء نبود. هدف این روزنامه حساسیت‌سنجی بود. این‌ها هدفشان نقد غدیر خم نبود. هدف آنها عرفی کردن ولایت فقیه و نقد مقام رهبری بود. و چون نمی‌دانند از کدام وادی وارد شوند، از ریشه وارد می‌شوند. قرآن و پیامبر و ائمه را نقد می‌کنند تا بگویند این بالاها هم خبری نیست؛ پس ولایت فقیه هم ساختگی است. این همان کاری است که دکتر سروش انجام می‌دهد. این همه بحث در ایران وجود دارد. چرا بند می‌کنند به شیعه و اصول شیعه را زیر سوال می‌برند.

*شما می‌گویید روزنامه‌ بهار در صدد حساسیت‌سنجی بوده. این ادعای شما مصداق نیت‌خوانی است. به نظرتان حکم اخلاقی این نیت‌خوانی چیست؟

این حرف من برآمده از تجربه است. گذشته چراغ راه آینده است. من که گفتم در دوره جناب آقای خاتمی، حلقه کیان و سایر حلقه‌های اصلاح‌طلبان مشغول چنین کارهایی بودند. شما چطور حکم اخلاقی علیه حرف من صادر می‌کنید؟ گذشته این‌ها مبین چنین شیوه‌ای است.

*آخر شما مشغول یک‌کاسه‌کردن همه هستید. شما که نویسنده این مقاله را نمی شناسید. از کجا می‌دانید نیتش حساسیت‌سنجی بوده؟

چرا نمی‌شناسم. من روزنامه بهار را می شناسم، نویسنده را هم می‌شناسم.

*کی بوده نویسنده؟

حالا مثلاً می‌خواهید چه چیزی را بفهمید؟ حسین بن تقی روحانی بوده!

*شما وقتی حتی اسم نویسنده را نمی‌دانید، از کجا به نیت او یقین دارید؟

برادر من! من اسم این نویسنده را بلدم و او را بهتر از شما می‌شناسم. سوال شما اجق وجق است جواب نمی‌دهم!

*اگر اسمش را بفرمایید، شانس صحت نیت‌خوانی شما بیشتر می‌شود!

اصلاً نمی‌خواهم اسمش را بگویم! حالا شما باید مرا محاکمه کنید؟!

*قبول کنید که نیت‌خوانی کار درستی نیست! حالا شما به عنوان نماینده مردم در مجلس شورا، چه کاری برای روزنامه بهار و روزنامه‌نگاران بیکار شده‌اش می‌کنید؟

من کاری نمی‌توانم بکنم. فقط می‌توانم بگویم متاسفم و اجازه بدهید قانون اجرا شود. ان‌شاءالله وقتی تنبه حاصل شد، این‌ها هم می‌توانند دوباره کارشان را ادامه دهند؛ و یا یک روزنامه جدید منتشر کنند. این‌ها که دولت و وزارت ارشاد و همه چیز دست خودشان است. یک روزنامه جدید بگیرند و آن‌جا کار کنند. و یا بروند در مجلات دیگر کار کنند.   

*ولی شما که فرمودید این‌ها این مقاله را منتشر کردند که چوب لای چرخ دولت بگذارند. حالا چطور می‌گویید دولت برای خودشان است؟

یک سناریو برایت گفتم! یک سناریو می‌تواند این باشد که این‌ها در تلاشند تا برای دولت حاشیه‌سازی کنند.

*یعنی قبول ندارید ادعای شما درباره نسبت روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب با دولت روحانی، ناقض سناریو مد نظرتان است؟

نه، حرف آخرم آن سناریو را نقض نمی‌کند. من گفتم یکی از انگیزه‌ها می‌تواند حاشیه‌سازی برای دولت باشد؛ چون اصلاح‌طلبان هم از دولت روحانی دل خوشی ندارند. من از واژه سناریو استفاده کردم. شاید هم حرفم اشتباه باشد. وقتی که می‌گویم سناریو، یعنی حرف من می‌تواند اشتباه باشد. شما در ادامه بحث گفتید این آقایان بیکارند و چه کار باید کنند. من گفتم اگر خبرنگاران این روزنامه نتوانند حقوقشان را دریافت کنند، بیمه بیکاری به آنها تعلق می‌گیرد. البته کار به این‌جاها نمی‌رسد. من فکر می‌کنم پس از مدتی که تنبه حاصل شد، هیات نظارت بر مطبوعات دوباره به روزنامه بهار اجازه انتشار می‌دهد. اگر هم چنین نشد، پیشنهاد من این است که این روزنامه‌نگاران، با توجه به اینکه دولت همسو با خودشان است، یک روزنامه جدید منتشر کنند. بالاخره این دولت دست‌نشانده جناح چپ است دیگر!

*شما به عنوان یک نماینده اصولگرا در مجلس شورای اسلامی، از رفع توقیف روزنامه بهار استقبال می‌کنید؟

بعد از مدتی که تنبه برای مدیران این روزنامه حاصل شود، بله.

*با توجه به اینکه فرمودید ممکن است سناریوی مطرح شده‌تان اشتباه باشد، آیا احتمال نمی‌دهید که نیت‌خوانی‌تان هم اشتباه باشد؟

نه، بالاخره من تحلیلگرم. من به عنوان نماینده مجلس با شما حرف نمی‌زنم؛ به عنوان تحلیگر با شما گفتگو می‌کنم. من تحلیل خودم را گفتم و فکر می‌کنم که این تحلیل درست باشد. من گفتم سناریوهای مختلف را برای تحلیل پدیده‌های گوناگون به کار می‌برند. این سناریوها می‌توانند حاوی درصدی از خطا هم باشند. من گفتم سناریو. حالا شما می‌خواهی از این واژه سوء استفاده کنی؟!

*پس در نهایت احتمال می‌دهید که تحلیلتان درباره نیت نویسنده آن مقاله هم اشتباه باشد؟

بله، هر تحلیلی می‌تواند اشتباه باشد؛ ولی این آقا به باورهای شیعه توهین کرده است. این را دیگر احتمال نمی‌دهم اشتباه کرده باشم!

*و سوال آخر: بالاخره نمی‌خواهید اسم نویسنده مقاله را بگویید؟!

مهم نیست! من مقاله‌اش را خوانده‌ام. من یک دانشگاهی‌ام و این‌ها را بررسی می‌کنم. ولی شما می‌خواهید بگویید استادی که حتی نام نویسنده را بلد نبود، چنین قضاوت می‌کند! ولی من این عصا را دست شما نمی‌دهم که از آن سوء استفاده کنی!

ارسال به دوستان