۰۵ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۰۷:۳۳
فیلم بیشتر »»
کد ۲۸۸۷۴۰
ویژه داربی گیلان

در گیلان چه خبر است؟ فحش می دهیم پس هستیم!

عصر ایران
 فاطمه صابری


انزلی
بچه بودم و عاشق پرسپولیس و «نام» سپیدرود رشت که همیشه در زیر گروه هم با باختهای پرگل مایه تحقیر هوادارانش بود! معمولا در سال های گذشته رشت در لیگ سراسری فوتبال تیمی به نمایندگی نداشت.

یکی از برادران پرسپولیسی ام هر بار که برای دیدن بازی های پرسپولیس و ملوان به ورزشگاه انزلی می رفت، حتی اگر پرسولیس ۳ امتیاز بازی را هم گرفته بود با ناراحتی به خانه برمی گشت. از ناراحتی اش که می پرسیدم می گفت تماشاگران ملوان «فحش» می دهند. می پرسیدم چرا؟ می گفت: می گویند در انزلی هیچ کس حق ندارد تیمی به جز ملوان را تشویق کند. می گفت بعضی از آنها به سمت ماشین های پلاک رشت سنگ پرت می کنند، شیشه ماشین هایشان را می شکنند و اگر کسی با آنها «کل» بیاندازند او را از ماشین بیرون می کشند و تا سر حد مرگ کتکش می زنند.



سالها تصویر ذهنی من از ملوان و هوادرانش آدمهای افراطی و عصبی مزاجی بود که به رای و نظر دیگران احترام نمیگذارند و بویژه اجازه تشویق تیمهای محبوبشان را از آنها میگیرند. در این ایام حتا نسبت به سفر تفریحی به انزلی هم دافعه داشتم!

رشت
پرسولیس با علی پروین که غیر ممکن بود اسمش را بدون پیشوند «سلطان» یاد کنم و بازیکنان مشهور دهه هفتادش برای بازی با استقلال رشت به عضدی آمده. مثل همیشه باران می بارد و ورزشگاه پر است از تماشاگر. به همراه چند دختر پرسپولیسی کنار در ورودی استادیوم التماس می کنیم تا راهمان دهند بازی را ببینیم. می دانیم که «ورود برای بانوان اکیدا ممنوع است» و برای همین تماشاگران مرد ما را مسخره می کنند و الفاظ نامناسبی به کار می برند.

 بعد از ۴۵ دقیقه انتظار و خواهش و بعد از وقت اضافه نیمه دوم، دل یکی از ماموران انتظامی می سوزد و میگوید خودم را به ندیدن میزنم همین کنار در ورودی بازی را ببینید! با ذوقی در حد فتحی بزرگ به زمین نگاه می کنیم و باتلاقی را می بینیم که بازیکنان به زحمت توپ را تا نیم متری قل می دهند. پرسپولیس گل می زند ناگهان بخشی از ورزشگاه که طرفدار تیم رشتی هستند فحش می دهند. آن هم یکصدا به مربی و بازیکنانی که برایم اسطوره بودند. فحش هایی که در قالب شعرهای ریتمیک بیان می شد و من بعد از پایان بازی حتا نمی توانستم هنگام تعریف ماجرا برای دوستانم کلماتش را بر زبان بیاورم!

فحشهای ناموسی
بازیکن نامدار یکی از تیم ها که برای بازی مقابل پگاه در رشت حضور پیدا کرده به طور متوالی در 90 دقیقه با فحش های ناموسی مواجه می شود و در نهایت در صدد پاسخگویی بر می آید و داور از زمین بازی اخراجش می کند. او در رختکن گریه می کند نه برای باخت تیمش و اخراج از بازی. او به خبرنگاری می گوید: مادرم چند ماه پیش فوت کرده و امروز بی هیچ دلیلی بارها با زشتترین الفاظ مورد حمله قرار گرفت.



دو سال بعد همان بازیکن در لابی هتلی در رشت می گوید از اینجا و مردمش متنفرم و در تمام سال های گذشته هر جا که توانسته از فرهنگ مردم این سامان بد گفته ام و ... به او می گوییم 10 یا 20 هزار نفری که در فضای هیجانی در ورزشگاه گرد هم می آیند نمی توانند نماینده صرف فرهنگ یک استان معرفی شوند. می گوید چگونه است وقتی تماشاگران شهری رفتار مناسبی دارند یا تماشاگران کشورهای دیگر را نمادی از فرهنگ بالای آن مردم معرفی می کنید و می کنند اما حاضر نیستید انگ فحاشی را به عنوان اصل جدایی ناپذیر شهرتان بپذیرید؟

رشت-انزلی
دوستم از نوشهر تماس گرفته و پشت تلفن قهقهه میِ زند. می گوید تو ورزشگاهای گیلان چه خبر است؟! می گویم چطور؟ تعریف می کند که شوهرش همراه کسی که مسولیتی در لیگ دارد چند بازی به دو ورزشگاه انزلی و رشت آمده. دوستم که به فوتبال علاقه دارد از او خواسته که از شور و هیجان ورزشگاه برایش فیلم بگیرد. شوهر فیلم گرفته اما پایش به نوشهر رسیده زیر قرارش زده که نباید فیلم را ببینی. اما زن کنجکاو در غیاب شوهر فیلم را دیده و زنگ زده از من بپرسد که واقعا آنجا چه خبر است؟ زبان مردانتان چرا تغییر کرده؟ چطور ممکن است این همه مرد از کودک تا پیرمرد یکصدا به صورت ریتمیک با کلماتی رکیک یک بازیکن را که تنها جرمش بازی در مقابل تیم شهر شماست خطاب قرار دهند؟ با لحنی جدی می گوید این تماشاگران در خیابون هم با همین بیان سخن می گویند؟ می گوید در مهمانی هایتان هم همین گونه هستند؟ می گوید و من مانند مدیران باشگاههای ایران فرافکنی می کنم: واقعا فکر کردی وضع بقیه ورزشگاهها بهتر از رشت و انزلی است؟!

اپیدمی فحش و پرچم روسیه!
حالا رقابت های لیگ برتر فوتبال ادامه دارد و پای ثابت اظهار نظر مربیان و بازیکنانی که به شهرهای مختلف ایران می روند انتقاد از جو ورزشگاه هاست. همه معترض هستند که به چه دلیل باید از تماشاگرانی که به هر دلیل تیم هایشان قدرت کافی برای کسب نتیجه در مقابل تیم مهمان را ندارند توهین بشنوند.

مدیران امر می گویند باید فرهنگ سازی کرد. آش اما در رشت و انزلی باز هم شورتر از جاهای دیگر است و تماشاگرانشان از چند بازی خانگی محروم می شوند که دلیل اصلی آن توهین به یکدیگر در داربی شمال است. جالب آنکه بعد از محرومیت از دیدن بازی تیم های محبوبشان روش های تازهای برای دامن زدن به جریان توهین انتخاب می کنند مانند بر دوش کشیدن و دست به دست کردن پرچم کشور روسیه در ورزشگاه!

در این میان تلویزیون که هنگام پخش بازیهای لیگ بعد از سر داده شدن شعارهای نامناسب در ورزشگاه های ایران گوش بینندگان را برای شنیدن صدای ورزشگاه می بندد، بی خبر از کری خوانی های عجیب در گیلان این تصاویر را روی آنتن فرستاد. همچنین است رواج پلاکاردها و پرده نوشت هایی که مضمونی به جز نارسیسیم از نوع گیلانی و بویژه رشتی ندارد!

عکاسان فراری از ورزشگاه
عکاس هایی که با روزنامه ارتباط دارند می گویند علاقهای به پوشش بازی های دو تیم گیلانی ندارند. می گویند گوش هایمان از فرط شنیدن جملات رکیک تماشاگران این بازی ها تا ساعت ها بعد از بازی سرخ می ماند و روحمان تا روزها بعد از بازی از این جریان زخمی است.

ارتباط آسانسور و عقده حقارت!
عادل فردوسی پور در اولین قسمت از برنامه 90 در سال 92 می گوید داماش برای سومین سال پیاپی توانست در لیگ برتر بماند و دیگر نمی توان این تیم را آسانسور خواند. البته لقب آسانسور تنها با تلاش داماش به دست نیامده و برای به دست آوردن آن نباید زحمات شهرداری، استقلال شهرداری و پگاه را فراموش کرد!

هواداران و بازیکنان تیمهایی که در رشت مهمان داماش هستند و معمولا به صرف فحش و سنگ بدرقه می شوند میگویند همین سقوط های متوالی باعث تشکیل عقده حقارت در میان بعضی از تماشاگران شده و آنها تنها چاره کار را در فحاشی و تحقیر طرف مقابل می بینند تا خود را تخلیه کنند.

در فضای مجازی و کلوپهای هواداران تیم های لیگی هم علاوه بر این، مواردی مانند جوک هایی با محوریت «غیرت گیلانی» « رشتی» در افزایش تنشها موثر معرفی می شود. به زعم این افراد، رواج این موضوع باعث می شود که در نهایت بعضی از هواداران این تیم ها به این نتیجه برسند که باید به هر طریق ممکن از نماینده شهرشان حمایت کنند تا بدین ترتیب «غیرت» خود را نشان دهند!

وقتی این موضوع را با چند طرفدار دو تیم گیلانی مطرح می کنم می گویند:مزخرف می گویند! هواداران رقبای داماش و ملوان دیوار اسکواش نیستند که؛ آنها هم فحش می دهند و توهین می کنند اما فدراسیون و کمیته انضباطی فقط به رشت و انزلی گیر می دهند.




از رشت به انزلی،از انزلی به رشت

فاصله رشت تا انزلی تنها ۳۵ کیلومتر است و هر هفته هزاران نفر از رشت برای تفریح به دریای انزلی میروند و همین تعداد از انزلی چی ها برای انجام فعالیت های روزمره خود به رشت میآیند. سالیانه دهها نفر از شهروندان دو منطقه با هم پیوند ازدواج می بندند و معامله تجاری ثبت می کنند. اما کمتر به خاطر داریم که دو شهروند به صرف رشتی یا انزلی چی بودن دست به یقه شوند و به همدیگر توهین کنند. اختلافی اگر هست مانند اختلاف نظر بین همه انسانها فارغ از جغرافیایشان است. انکار نمی کنم از گذشته تاکنون هیچ گونه اختلاف نظری بین مردم این دو شهر نبوده؛ البته که بوده اما رویکرد طرفین در اکثر موارد اجازه به خشونت کشیدن «کل کل»ها و متلک های روزمره را نمی دهد.

***
هوادار پرسپولیسم و داماش را هم بسیار دوست دارم. اما گیلان و فرهنگ مردم این سامان را دوست تر دارم. علاقه ای ندارم از مردم بافرهنگ و دوست داشتی شهرم با صفت «وحشی» «فحاش» «عصبی» «جوگیر» و ... یاد شود. یعنی 10 یا 20 هزار نفری که به ورزشگاه می روند حق ندارند به صرف علاقه برای پیروزی تیم مورد علاقه شان فرهنگ تاریخی یک قوم را که بر پایه نوع دوستی و مسالمت بنا شده، نادیده بگیرند و بعد از چند بازی به دلیل قانون شکنی محروم شوند. تماشاگران گیلانی حق ندارند برای پیروزی تحت هر شرایطی بدون هیچ گونه مسوولیتی کلمات را زیر دندان برده و 5/1 ساعت نجوند به بیرون تف کنند!




این بازی برگشت داره!
جمعه شب هفته قبل، داربی گیلان به میزبانی ملوان در انزلی برگزار شد و داماش و ملوان در نهایت در یک بازی بدون هیجان به تساوی بدون گل رضایت دادند. در ورزشگاه این بار اندک تماشاگرانی که از رشت به انزلی رفته بودند در قبال شعارهای تماشاگران ملوان علیه داماشی‌ها کمی مماشات کردند اما تعدادی از آن‌ها هم تلاش کردند که با شعار این بازی برگشت داره از خجالت انزلی چی‌ها دربیایند و بگویند که در رشت وقتی اکثریت ورزشگاه را در اختیار دارند این میزبانی را تلافی خواهند کرد!

نباید بی انصافی کرد که ورزشگاه انزلی نسبت به بازی‌های قبلی و بعد از محرومیت‌ها و تلاش مدیران باشگاه ملوان برای کنترل اوضاع، جو مساعدتری داشت. اما آن‌ها راهی برای کاهش تنش‌ها در خارج از ورزشگاه سراغ نداشتند و اسکورت ماموران نیروی انتظامی هم نتوانست از شکستن شیشه اتوبوس بازیکنان داماش در طالب آباد انزلی جلوگیری کند.

کمی دورتر از طالب‌آباد هم تعدادی از هواداران تیفوسی ملوان اتوبوس حامل تماشاگران داماش را شناختند و با شکستن شیشه اتوبوس آن‌ها احتمالا غم از دست دادن 2 امتیاز را برای خود کمتر کردند!

در چند فصل گذشته محرومیت تماشاگران از حضور در دیدارهای خانگی، مانند شمشیر داموکلس بالای سرشان قرار داشته و تا حدودی هم کارگر افتاد اما با گذشت چند بازی باز هم داستان توهین‌ها از سر گرفته شد. یعنی می‌توان در انتظار وقوع معجزه‌ای بود که این بار تماشاگران رشتی در بازی برگشت به فکر تلافی نباشند و با مهمان‌نوازی‌ای که در روح و جان مردم رشت جریان دارد از انزلی‌چی‌ها پذیرایی کنند تا این جریان بیهوده به پایان برسد؟




ارسال به دوستان