عصر ایران - محمود احمدی نژاد نیمروز یکشنبه میهمان سازمان صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران بود تا در مراسمی با عنوان « نکوداشت هشت سال تلاش جهادی» مورد تجلیل قرار گیرد.
کار رسانه البته «تحلیل» است نه «تجلیل» خاصه این که «رسمی» و برخوردار از بودجه های دولتی و انحصاری باشد و علاقه مند به این که « رسانه ملی» خوانده شود.
در مواجهه با این خبر ،نخست این پرسش در ذهن شکل می گیرد که آیا تجلیل از عملکرد دولت رو به اتمام در زمره وظایف مصرح صدا و سیماست و هشت سال تبلیغ و هم سویی کافی نبوده است؟
دوم این که این سازمان اساسا ، چه شانی برای خود قایل است؟ اگر زیر مجموعه دولت است مصداق این گزاره حقوقی خواهد بود که « شهادت خادم، برای مخدوم مسموع نیست». اگر فراتر از دولت است چرا در هشت سال گذشته به مثابه یک تریبون برای آن عمل کرده است؟
اما به هر حال احساس می شد که سازمان صدا و سیما فرصتی به محمود احمدی نژاد داده است تا پاره ای ابهام ها و اتهام ها را که درسه مناظره ایام انتخابات مطرح و پیشتر با لفظ « سیاه نمایی» از آنها یاد شده بود پاسخ بگوید اما ترجیح داد نه در مقام رییس یک دولت رو به پایان - که در آن 700 میلیارد دلار درآمد نفتی به وضعیت کنونی اجتماعی و اقتصادی انجامیده- که در هیات یک نظریه پرداز به تبیین « مکتب ایرانی» البته با لحنی نرم تر و کمتر حساسیت برانگیز بپردازد.
[او پس از هشت سال بار دیگر واژه «دکترین» را هم به کار برد منتها این بار با تلفظ درست و بدون « فتحه روی حرف یا» و نه مانند نخستین کنفرانس خبری در تیرماه 84 که به شکل دیگری این لفظ فرنگی را به کار می برد].
آقای احمدی نژاد در نطق خود گفت:« یک ملت با اندیشه زنده است و با پویایی آن و اگر رشد اندیشه متوقف شود آن جامعه خواهد مرد» اما نگفت چرا در دوران زمامداری اش با تولید کنندگان فکر و اندیشه این همه نامهربانی شد و چرا وضع مهم ترین کالای اندیشه – کتاب- چنین است و نگفت چرا طی 8 سال 100 تن از بهترین استادان علوم انسانی که بیشترین نقش را در تولید فکر و اندیشه دارند ناگزیر از ترک دانشگاه و بعضا کوچ از کشور شده اند؟
اگر رسانه ملی به گونه ای دیگر اداره می شد به جای « تجلیل»، مجال « تحلیل» را فراهم می آورد اما هم صدا و سیما و هم آقای احمدی نژاد ترجیح دادند با این شیوه آیین تودیع دولت را برگزار کنند.
رسانه ملی ، اگر واقعاً "ملی" بود ، نه "میلی" به جای آن که با بودجه بیت المال ، کاری خارج از وظیفه انجام دهد و برای رئیس جمهوری که هیچگاه پاسخگو نبود، مراسم تجلیل و جایزه دادن بگیرد ، او را بر روی صندلی داغ می نشاند که نیمی از کل درآمد نفت تاریخ ایران که نصیب تو شد را چه کردی؟
با این حال پرسش اصلی که در تمام مدت پخش این سخنرانی به ذهن چنگ می زد این بود که اگر احمدی نژاد وضعیتی «گل و بلبل» را تحویل حسن روحانی می دهد چرا 19 میلیون ایرانی به منتقد صریح سیاست های او رای دادند تا او بر مشکلات فایق آید و قفل های اقتصاد و فرهنگ و سیاست و دیپلماسی را باز کند؟
اگر «قفل»ی در کار نیست ، «کلید» حسن روحانی چیست که وعده چرخش آن حماسه 24 خرداد را رقم زد و اگر درها و دریچه ها به لطف سیاست های 8 ساله اخیر همه گشوده است آن کلید چرا و چگونه این همه دل ربود؟!
صریح تر این که احمدی نژاد چه می گوید و روحانی چه. نمی توان هم سخنان و مدعاهای رییس جمهور فعلی در همایش نکوداشت هشت سال تلاش جهادی را قرین به صحت کامل دانست و هم آنچه را که رییس جمهور منتخب گفته است؛ این دو قابل جمع نیست!
با این حال نمی توان حق اظهار نظر را از آقای احمدی نژاد سلب کرد و چه خوب است ایشان پس از ریاست جمهوری با هزینه خودشان روزنامه منتشر کنند، سایت راه بیندازند و حتی اجازه تاسیس شبکه رادیویی و تلویزیونی اخذ کنند چون به نظر می رسد مایل است از این پس در مقام تئوریسین و ارایه دهنده دکترین های مختلف ظاهر شود و به همین خاطر آن قدر که درباره بشریت و مدیریت جهان و نجات بشریت سخن گفت درباره مشکلات حال حاضر مردم ایران سخن نگفت.
می توان گفت آقای احمدی نژاد همچنان برای خود جایگاه «هدایت» قایل است! او گفت و سوگند یاد کرد که درنامه نگاری با جرج بوش پسر رییس جمهور سابق آمریکا «انگیزه سیاسی » نداشته و یادآور شد وضو ساخته و آرزو کرده بود طرف مکاتبه او هدایت شود ؛ آن گاه بلافاصله مثال موسی و فرعون را آورد.
احمدی نژاد می خواهد پیام رسان باشد. می خواهد نقش موسی را برای شبانان ایفا کند. از این رو بعید نیست هنگامی که از مردم سخن می گوید چه بسا آنان را در ذهن خود چونان شبانان ترسیم کند و برای این که این تابلو کامل تر ترسیم شود از حمله به فرعون ها هم غافل نبود و نیست.
مردم ایران اما چون خود احمدی نژاد به محمود و احمدی باور دارند که وقتی چشم از جهان فروبست دفتر پیامبری بسته شد و شیعیان امامیه نیز باور به امامت و امامان را از منظر پیامبری نمی نگرند و در غیبت امام دوازدهم نهاد مشخصی را برای نمایندگی می شناسند و به هیچ کس اجازه نمی دهند در کسوت یک مسوول اجرایی ، ادعاهایی آنچنانی کند!
احمدی نژاد برای خود وظیفه ابلاغ و پیام رسانی قایل است. انگار که شانی فراتر از ریاست دولت و ریاست جمهوری برای خود قایل است.
پس جای شکر است که پس از هشت سال امور کوچک و اجرایی را وامی نهد و از فردای 12 مرداد 1392 با فراغ بال می تواند به اصلاح جهان بیاندیشد و دیگر ناگزیر به سفرهای هوایی متعدد برای « پیام رسانی » نیست!می مانَد امور خردی چون بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی جامعه ای گرفتار در انواع مشکلات ، ارتقای جایگاه فرهنگی و اخلاقی مردم و گشودن ده ها گره فروبسته دیگرکه رییس جمهور منتخب باید به آنها بپردازد.