عصرایران - دکتر علی اکبر ولایتی را می توان مخزن الاسرار سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی دانست ، چه آن که او 16 سال وزیر خارجه کشور بود و 16 سال است که به عنوان مشاور عالی رهبری در امور بین الملل در جریان هر آنچه در سیاست خارجی نظام می گذرد قرار دارد و در عین حال ، نقش آفرین است.
آنچه او در مناظره سوم کاندیداها ، برای اولین بار در سطح عمومی فاش کرد ، تنها بخشی از یک مناظره نبود بلکه ، گوشه ای از تاریخ کشور بود که در منظر ملت قرار گرفت.
این مناظره ها ، هیچ فایده ای هم نداشته باشند ، نور افکندن به گوشه هایی دور از چشم مردم ، که در آن رخ داد ، دستاورد مهمی است.
ولایتی در این مناظره ، راز مهمی راجع به علت طولانی شدن مساله هسته ای ایران را مطرح کرد: "تلاش عمدی گروهی در دولت ایران"
این بخش از سخنان ولایتی را بخوانید:
«مذاکرات سولانا و آقای لاریجانی (دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی) به جای خوبی رسید و به این توافق درباره
همین تعداد سانتریفیوژ رسیدند اما همزمان با اینکه آقای لاریجانی و سولانا
مذاکره می کردند یک مقام بلندپایه اجرایی در نمازجمعه تهران گفت که ما
درخصوص مسائل هسته ای مذاکره نمی کنیم.
سولانا در مذاکرات
بعدی تلکس این خبر را نشان دادند که یکی از مسئولان اجرایی گفته است ما
در خصوص مسائل هسته ای مذاکره نمی کنیم، کارشکنی شد.»
به عمق ماجرا دقت کنید: دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی ایران با مسوول سیاست خارجی ایران در حال حل و فصل نهایی پرونده هسته ای ایران است که ناگهان یک دولتمرد ارشد ، به اروپا پیام رسانه ای می دهد که «ما» مذاکره نمی کنیم و اروپا نیز پیام دولت ایران که «ما» مذاکره نمی کنیم را در می یابد و طبیعتاً به فرستاده ایران روی خوش نشان نمی دهد. (در اروپا دولت ها همه کاره هستند و تا این اواخر ، آنها چنین تصوری نسبت به ایران داشتند.)
اما اتفاقی که برای خود ولایتی رخ داد نیز تأمل برانگیز است ؛ بخوانید:«زمانی که هنوز به قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران در رابطه با مسئله هسته ای نرسیده بودیم آقای سارکوزی مستقیم توسط سفیر فرانسه دعوت کرد که به پاریس بروم و با آقای سارکوزی مذاکره کنم. بنده با آقای رئیس جمهور صحبت کردم و ایشان گفت که دعوت آقای سارکوزی را بپذیر و من به فرانسه رفتم و با آقای سارکوزی یک ساعت ملاقات کردم و همان صحبتی که در رابطه با آقای لاریجانی گفتم ما با آقای سارکوزی درباره عدد سانتریفیوژها به توافق رسیدیم برای این که غنی سازی را متوقف نکنیم و یک چیز بینابین اتفاق بیفتد و مثلاً هشت هزار سانتریفیوژ ما به 4 تا 5 هزار سانتریفیوژ برسد.
این موضوع را آقای سارکوزی قبول کرد و گفت با آقای لِوید که نفر دوم ایشان بود مذاکره کنیم و ظرف مدت یک هفته آقای لوید در رأس یک هیئت سیاسی و هسته ای به ایران بیاید و بعد از دو هفته آقای سارکوزی گفت من می خواهم به کشور شما بیایم و ملت شما ملت بزرگی است و دست رهبر این ملت بزرگ را بفشارم.
بنده این موضوع را به داخل کشور منتقل کردم ولی کار متوقف شد.
نکته مهم این است که در همان زمانی که بنده با تاکید آقای رئیس جمهور فرانسه به آنجا رفتم قائم مقام وزارت امور خارجه ، کاردار فرانسه را خواست و به نوعی به او گفت آن کسی که به پاریس آمده نماینده ما نیست و شما باید فلان آقا را قبول می کردید.
ما قرار گذاشته بودیم که نفر دوم فرانسه به ایران بیاید و قرارهای اولیه این بود که آنها پذیرفته بودند که سانتریفیوژها در مقیاس کمتر کار کنند و بحث کنیم تا به جایی برسیم تا از بن بست بیرون بیاییم و به شورای امنیت نرویم و هم غنی سازی را داشته باشیم و هم این که سانتریفیوژهای ما کار کنند و مسئله هسته ای حل شود و در عین حال مشکلات بین المللی پیدا نکنیم. متأسفانه در اینجا دولت جواب نداد و نه تنها جواب نداد بلکه زمانی که چنین حرفی به کاردار فرانسه در تهران زدند وزارت خارجه فرانسه گفت اگر این خبر زودتر به فرانسه رسیده بود ملاقات تو با آقای سارکوزی لغو می شد.»
این هم ماجرای تأمل برانگیزی است: مشاور عالی رهبر انقلاب به نمایندگی از نظام در پاریس ، در حال مذاکره با رئیس جمهور فرانسه است تا زمینه حل نهایی مشکل هسته ای ایران فراهم شود اما در تهران ، رئیس جمهور ایران ، به شیخ عطار ، قائم مقام وزارت خارجه می گوید که به فرانسوی ها بگو که فلانی از طرف ما نیامده! (گو این که ولایتی به عنوان یک ابتکار یا سلیقه شخصی رفته و وقت رئیس جمهور فرانسه را گرفته است) .
نکته قابل توجه این که احمدی نژاد ، به وزیر خارجه وقت (متکی) مأموریت نمی دهد که بازی را به هم بزند بلکه او را نادیده می گیرد و به یکی از نزدیکانش (علیرضا شیخ عطار قائم مقام وقت وزارت خارجه) در وزارت خارجه این مأموریت کارشکنانه را می دهد. (نکته: الان شیخ عطار ، بر خلاف عرف متداول در وزارت خارجه مبنی بر ماموریت سه ساله سفرا ، از سال 1387 تا الآن سفیر ایران در آلمان است!)
ساده انگاری محض است که آنچه رخ داده را اتفاق ساده دیپلماتیک دانست. خاصه آن که نظیر آن در خصوص روسیه نیز رخ داده است و به نظر می رسد اراده ای مرموز در داخل وجود دارد که ناظر بر عدم حل مساله هسته ای ایران است و الّا چه دلیلی دارد که هر گاه پرونده به نقطه حل نزدیک می شده ، فوراً - ولو به بهای خراب کردن چهره مقامات داخلی در نزد خارجی ها - کارشکنی شده است؟
ولایتی البته گذشته از بازگویی این ماجراهای عجیب ، اشاراتی به دلایل دیگر مطول شدن پرونده هسته ای هم داشت و سربسته این را هم گفت که دیپلماسی پشت تریبون ایستادن و بیانیه خواندن و فلسفه بافی نیست؛ سخنانی که با واکنش سعید جلیلی همراه شد.
چندی پیش ، ولایتی گفته بود که می توان پرونده هسته ای ایران را در دولت بعدی ، در زمان کوتاهی حل و فصل کرد و بست. شاید این اطمینان او به مختومه شدن پرونده هسته ای ، از این نشأت می گیرد که او می داند تیم کارشکن ، در دولت بعدی راهی ندارد.