آسيبشناسان زنگ هشدار خودكشي در كشور را يكبار ديگر به صدا درآوردند و اعلام كردند كه ايران در ميان كشورهاي اسلامي پس از «سودان» و «تونس» مقام سوم خودكشي را دارد.خودكشيهايي كه در ايران اتفاق ميافتد، تمام تحليل و نظريههاي كارشناسان و پژوهشگران را بههم زده است. مثلا مذهب يكي از مواردي است كه باعث شده تا خودكشي در كشورهاي مسلمان كمتر از ساير كشورهاي باشد يا تاهل از عواملي است كه آمار خودكشي را در تمام كشورهاي جهان پايين ميآورد اما در ايران افراد متاهل بيشتر از افراد مجرد خودكشي ميكنند. اين عوامل باعث شده تا به گفته كارشناسان، بهطور متوسط سالانه 4 هزار تا4 هزار و 500 نفر در ایران خودکشی میکنند.
به گزارش تهران امروز، «جعفر بوالهری» رئیس انستیتوي روانپزشکی دانشگاه علومپزشکی تهران هم ميگويد: «آمار اقدام به خودکشیها، 10 برابر بیش از خودکشیهای منجر به فوت است.» همين مسئله او را به اين نتيجه رسانده كه پیشگیری از خودکشی باید جزو رسالتهای برنامه «پزشک خانواده» قرار گیرد. بوالهري درحالي به دنبال راهي براي جلوگيري از خودكشي ايرانيان است كه بسياري به موفقيت برنامه پزشك خانواده به دليل بيپولي به ديده ترديد مينگرند.
مورد عجيب ايرانيها!
«جعفر عطار» رئیس مرکز آموزشی، درمانی بیمارستان شهید بهشتی زنجان از اعتقادات مذهبی افراد به عنوان یکی از فاکتورهای بازدارنده و محافظتکننده فرد از خودکشی اشاره ميكند و ميگويد: «خودکشی یک عامل چند وجهی به شمار میرود که باید همه عوامل و فاکتورهای بازدارنده برای پیشگیری از این امر وجود داشته باشند.» البته به گفته «مجيد ابهري» آسيبشناس، خودكشي در ايران كمتر از كشورهاي اروپايي است اما در ميان كشورهاي اسلامي مقام سوم را دارد. اما كسب مقام سوم در ميان كشورهاي مسلمان تنها مورد عجيب جامعه ايراني نيست. «احمدعلي نوربالا» روانپزشك و استاد دانشگاه علوم پزشكي تهران هم ميگويد: «در حالي كه در دنيا نرخ خودكشي افراد مجرد 2 برابر افراد متاهل است، در ايران اقدام به خودكشي در افراد متاهل بيشتر از مجردهاست.» اين درحالي است كه به گفته او و ساير آسيبشناسان و رفتارشناسان «تاهل از عوامل حفاظتي در برابر خودكشي به حساب ميآيد اما پژوهشهايي كه در كشور ما انجام شده نشان ميدهد اختلالات رواني در افراد متاهل بيش از افراد مجرد است و اين در حالي است كه نهاد خانواده، نهاد آرماني ماست اما به نظر ميرسد كه اين نهاد خود نهادي آسيبزا شده است.»
ازدواجهاي اجباري
براساس آمارهاي نوربالا نرخ خودكشي زنان متاهل در شهرهاي مازندران و آذربايجان شرقي بيش از ساير نقاط كشور بوده است. او ميگويد: «اين همه تبليغ براي ازدواج و تشكيل خانواده ميشود غافل از اينكه نهاد خانواده معيوب شده و بايد با پيدا كردن عيوب آن، اين نهاد را تقويت كرد.» به گفته اين استاد دانشگاه، ازدواجهاي تحميلي و اجباري هم ميتوانند سبب بروز پديده خودكشي شوند و ازدواجهاي شتابزده كه اين روزها بيشتر رواج يافته، در آينده ميتوانند مشكلات عديدهاي را با خود به همراه داشته باشند.
ابهري هم ميگويد: «از نگاه رفتارشناسی و آسیبشناسی علل خودکشی به محورهایی از جمله مشکلات عاطفی، فشارهای مالی، شکست شغلی یا تحصیلی و افسردگی ناشی از ضربات عاطفی تقسیم میشود.» او علل دیگر بروز خودکشی در بین افراد را به طور کلی شامل ضربات ناشی از اعتیاد، مصرف مواد مخدر، مواد محرک و روانگردان و همچنین الکل ميداند و کمبود اعتماد به نفس، ضعف احساسی و عاطفی، عدم خود باوری، فاصله گرفتن از ارزش های مذهبی و اخلاقی از علل اصلی در خودكشي برميشمرد.
نقش 75 درصدي خانوادهها در خودكشي
ابهري ميگويد: « ۷۵ درصد از کسانی که خودکشی میکنند در دوران کودکی و نوجوانی در خانوادههای متلاشی و متشنج بودهاند یا پدر ومادر این افراد زندانی یا سابقه اعتیاد داشتهاند.» البته هيچ كس آمار واقعي خودكشي را در كشور ندارد. اين مسئله را هم نوربالا و هم ابهري تاييد ميكنند: «به دلیل نبود اطلاعات دقیق از آسیبهای اجتماعی و اطلاعرسانی نكردن خانوادهها از خودکشی بستگانشان در این زمینه آمار دقیقی در اختیار نداریم ولی با توجه به آمارهایی که وجود دارد، خودکشی در تهران افزایش پیدا کرده است.»
هرچند اين روزها خودكشيها در تهران در صدر اخبار رسانهها قرار گرفته است اما خودكشي در بخشي از استانهاي كشور بهويژه استانهاي شمالي پيشينه تلخ و طولاني دارند. «خودسوزيبلوطها» استعارهاي از خودكشي زنان استانهاي غربي، بهويژه ايلام و كرمانشاه است كه تاكنون هيچ راهحلي براي جلوگيري از آن پيش بيني نشدهاست.
ابهري درباره اهمیت چگونگی خودکشی ميگويد: « انتخاب وسیله یا روش خودکشی نشان دهنده وضع روحی و روانی فرد است،به طوری که هرچه ابزار و روش خودکشی فجیعتر باشد، فرد در شرایط روحی و روانی نامناسبتری قرار دارد که میتوان به روشهایی همچون رگزنی، سقوط از بلندی و... اشاره کرد.» بوالهري ميگويد: «هر فردی که اقدام به خودکشی می کند، یک خانواده را متزلزل و هزینههای سرسام آوری را به آنان و همچنین به بیمارستانها تحمیل می کند.»
ابهري هم با يادآوري تزلزل اراده افراد در هنگام خودکشی ميگويد: «در یک گزارش میدانی از افراد نجات یافته به این نتیجه رسیدهایم که ۹۷ درصد این افراد به محض خودکشی پشیمان شدهاند که همین امر باعث شده است که خودکشی ناموفق باشد.» ابهري انگیزه زنان و دختران از خودکشی را ترساندن و انتقام ناشی از شکست در مسائل عاطفی ميداند که در بسیاری از موارد با رفتارهای خود همچون خداحافظی کردن از اطرافیان یا بخشیدن وسايل شخصی به دیگران سعی میکنند که دیگران را از تصمیم خود آگاه کنند.
همچنين به گفته او شکست مالی، خیانت و اعتیاد از علل اصلی خودکشی در بین مردان است که در بسیاری از موارد این اقدام را بدون سر و صدا و جلب توجه اطرافیان انجام میدهند که باعث میشود خودکشی موفق در بین مردان سه برابر زنان باشد. ابهري اعتقاد داردتجملگرایی، زندگی ماشینی، رقابتهای ناسالم مالی، دوری از ارزشهای اخلاقی و باورهای دینی از علل اصلي افزایش آمار خودکشی در کشور شده است.
به گفته او تهران، استانهای غربی کشور همچون ایلام، خوزستان و گیلان بیشترین آمار خودکشی در کشور را به خود اختصاص داده است. او ميگويد: « البته علاوه بر علل رفتاری در خودکشی، وضعیت شهری، کمبود امکانات تفریحی و رفاهی صنعت و روابط اجتماعی و عاطفی و به ویژه سنتهای غلط عشیرهای باعث افزایش خودکشی در بین زنان استانهای غربی در قالب خودسوزی شده است.» این روانشناس در باره آمار خودکشی درسایر شهرستانها هم ميگويد: «خراسان رضوی و زنجان کمترین آمار خودکشی را به خود اختصاص دادهاند که دلیل این امر، بافتهای مذهبی و فرهنگی حاکم در این شهرهاست.» ابهري ميگويد: «خوشبختانه در مقایسه با کشورهای پیشرفته میزان خودکشی در کشور پایین است ولی متاسفانه در بین کشورهای اسلامی، ایران سومین کشور پس از سودان و تونس در خودکشی است».
جامعه افسرده
كارشناسان زنگ خطر افسردگي در ايران را به صدا درآوردهاند. بوالهري به شیوع بالای افسردگی در کشور اشاره ميكند وميگويد: «افسردگی، تجربه همه انسانها به شمار می رود؛ شخص با هر نوع درگیری مثلا با کارفرما، همسر و فرزندان،مبتلا به افسردگی می شود که بایدبههمین دلیل و به عنوان عامل مهم در اقدام به خودکشی به آن توجه داشت.» او اعتقاد دارد كه از بحث بهداشت روان جامعه بهطور عجیبی غفلت شده است اما باید به این مبحث به ویژه در برنامه پزشک خانواده پرداخت. او ميگويد: «بیمهها، ثروتمندترین و قدرتمندترین عامل محافظ و تامین منابع سلامت جامعه به شمار میروند؛ هیچگاه بیمهها، بی پول نبودهاند مگرآنکه مدیریت ضعیفی داشتهاند اما متاسفانه هنوز حاضر نیستند برای مشاوره و پیشگیری از خودکشی، پولی بپردازند.»
رابطه بيمهها و نظامپزشكي كشور هم يكي از موردهاي عجيب جامعه ايرانياست. بيمهها نه تنها بدهيهاي بيمارستانها و دانشگاهها را نميدهند، بلكه ظاهرا پولي براي پرداخت به داروخانهها هم ندارند!