حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظّم انقلاب اسلامي پيش از ظهر امروز (یکشنبه) ضمن حضور در محل ستاد نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران از نزديك در جريان فعاليتها و دستاوردهاي اين نيرو قرار گرفتند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، فرمانده كل قوا ابتدا با حضور در محل يادمان شهداي دفاع مقدس و قرائت فاتحه، علوّ درجات شهدا را مسئلت كردند.
مشروح بیانات ایشان به شرح زیر است:
بسماللّهالرّحمنالرّحيم
روز شيرين و مطلوبى براى بنده است كه در جمع شما عزيزان، برادران، جوانان و نورديدگان نيروهاى مسلح در اينجا حضور پيدا كنم و شما را از نزديك ببينم و جملاتى با شما سخن بگويم و از مظاهر انگيزه و تحرك و دلهاى پاك و نورانى شما بهرهمند شوم. روز ارتش بر شماها مبارك باد. اميدوارم كه هر كدام از شماها -كه شايد بشود گفت عموماً جوان هستيد و دورانهاى خوب زندگى را ميگذرانيد- انشاءاللّه براى آيندهى كشور، عزت كشور، سربلندى و اقتدار اين ملت، يك مظهرى، يك سنگرى، يك نمونهى عالىاى باشيد و خداى متعال اينگونه مقدر كند.
خب، بحمداللّه نيروى زمينى ارتش رشد و بالندگى پيدا كرده؛ انسان اين را احساس ميكند. اين حركت، اين روند مبارك، از آغاز پيروزى انقلاب اسلامى و تشكيل نظام جمهورى اسلامى شروع شد. نه اينكه كسى تصور كند كه در دوران رژيم طاغوت، در بين ارتش، نيروهاى مؤمن نبودند يا كم بودند؛ نه، اينجور نيست. بنده همان موقع هم با بعضى از ارتشىها مرتبط بودم - با بعضى ارتباط دوستى داشتيم، با بعضى ارتباطهاى انقلابى و مبارزاتى داشتيم - آن روز هم در بدنهى ارتش، انسانهاى مؤمن، علاقهمند و صادق كم نبودند؛ انسان اينها را در مناسبتهاى مختلف، در جاهاى مختلف ميديد؛ كه بنده ديده بودم. رفقاى ديگرى هم بودند كه آنها هم با بدنههائى، با گوشههائى آشنا بودند. منتها جهتگيرىهاى افراد يك معنا دارد، جهتگيرى سازمان و كليت، يك معناى ديگرى دارد. وقتى جهتگيرى كليت يك جامعه، يك سازمان، يك مجموعه غلط بود، تلاشهاى فردى هرچه هم در آن جامعه انبوه باشد، نتيجهى خودش را نخواهد بخشيد. آن روز اينجورى بود.
از امام صادق (عليهالسّلام) نقل شده است - علىالظاهر از امام صادق (عليهالسّلام) است كه ايشان حديث قدسى را روايت ميكنند - كه فرمودند: «لأعذّبنّ كلّ رعيّة فى الاسلام اطاعت اماما جائرا ليس من اللّه عزّ و جلّ و ان كانت الرّعيّة فى اعمالها برّة تقيّة».(1) مضمون حديث اين است: اگر سررشتهى نظام يك جامعه به دست انسانهاى فاسد و ناباب و ستمگر و منحرف باشد، حركات مؤمنانهى افرادى كه در اين جامعه هستند، به جائى نميرسد؛ و اگر در آنچنان جامعهاى كسانى تسليم باشند و از آن ستمگران اطاعت كنند، خدا آنها را هم عذاب ميكند. البته در همين حديث، عكسش هم هست: «و لأعفونّ عن كلّ رعيّة فى الاسلام اطاعت اماما هاديا من اللّه عزّ و جلّ و ان كانت الرّعيّة فى اعمالها ظالمة مسيئة»؛ كه حالا اينها شرح دارد، نميشود با همين ظاهر اكتفاء كرد.
خلاصهى مطلب و جان مطلب اين است كه اگر چنانچه در يك نظامى، در يك مجموعهاى، در يك كشورى، در يك جامعهاى، حاكميت و نظام، نظام الهى است، نظام عادلانه است، آن كسانى كه اطاعت از اين نظام ميكنند، مورد عفو الهى هستند؛ ولو خطاهائى هم داشته باشند. شما ميتوانيد اين را در مقياس يك كشور، در مقياس يك امت، در مقياس يك جامعه محاسبه كنيد؛ در مقياس يك سازمان، مثل سازمان ارتش هم ميتوانيد اين را ملاحظه و محاسبه كنيد.
آن روز ارتش در تصرف نااهلان بود؛ اما وقتى حركت مردم آغاز شد، اين بدنهى مؤمن و معدودى از عناصر سطح بالاى مؤمن، راه خودشان را شناختند و جاى خودشان را پيدا كردند. از همان روزهاى اول پيروزى انقلاب، افرادى آمدند به عناصر انقلابى كمك كردند، براى اينكه بتوانند با ارتش زبان مشتركى پيدا كنند و با هم حرف بزنند. خب، همديگر را نميشناختند؛ نه مسئولين، نه انقلابيون، نه مبارزين، نه روحانيون، نه قشرهاى دانشگاهى با ارتش سر و كارى نداشتند؛ زبان مشتركى نداشتند. به بركت انقلاب، اين زبان مشترك ايجاد شد.
امروز ارتش يكى از مردمىترين نهادهاى كشور ماست. بين نهادهاى گوناگونى كه ساختار كشور و نظام را تشكيل دادهاند، وقتى ارتش را نگاه ميكنيم، مىبينيم يكى از نزديكترين به آحاد مردم، به تمايلات مردم، به احساسات مردم، و يكى از نزديكترين به كمك به حركت عمومى مردم است؛ اين خيلى چيز قيمتدار و باارزشى است. درست است كه ارتشها در دنيا با شعار حفظ منافع ملى به وجود مىآيند و به كار گرفته ميشوند، اما واقعاً همين جور است؟ ارتش آمريكا در عراق، ارتش آمريكا در افغانستان، منافع ملى آمريكا را حفظ كرد؟ ملت آمريكا از اشغال افغانستان سود برد؟ از كشتار مردم افغانستان خرسند و راضى شد؟ از اين كه سربازان مزدورش بيايند مردم را به گلوله ببندند، بعد جنازههاشان را مثله كنند، بعد با اجزاى بدن آنها عكس يادگارى بگيرند، منافع آمريكا تأمين شد؟
اگر كسى از سران رژيم ايالات متحده بپرسد آقا شما اين ارتش وسيع را، اين تجهيزات مدرن و فوق مدرن را براى چه ميخواهيد، جوابشان اين است: براى منافع ملى. اما آيا راست ميگويند؟ همه جاى دنيا تقريباً همين جور است. البته من ادعا نميكنم تحقيقاً اينطور است - چون اطلاع كاملى نداريم؛ ممكن است در گوشه و كنار، اين حرف مورد نقض هم داشته باشد - اما آنچه كه ما ديديدم و شناختيم، غالباً در دنيا همين جور است؛ ارتشها به اسم منافع ملى تشكيل ميشوند، اما در خدمت منافع ملى نيستند؛ در خدمت جاهطلبىهاى سياسىاند. در طول تاريخ هم همين جور بوده. از اينجا بلند شوند، بيش از يك ميليون سرباز را بردارند ببرند طرف يونان - اينها افتخارات تاريخىِ طاغوت ماست؛ خشايار شاه - براى اينكه بتوانند يونان را بگيرند؛ بعد هم شكستخورده و كشتىشكسته و نابودشده برگردند به كشور. اينها براى منافع ملى نبوده. در طول تاريخ، ارتشهاى دنيا - تا آنجائى كه ما اطلاع داريم و تاريخ به ما نشان ميدهد و من و شما ميتوانيم دسترسى پيدا كنيم و امروز هم در دنيا مشاهده ميكنيم - غالباً همين جور بودهاند؛ يا در خدمت قدرتطلبىهاى شخصى بودهاند، يا در خدمت حفظ قدرتهاى طاغوتى.
اوائل انقلاب، در يكى از اين كاخهاى سلطنتى كه يك بخشى از نيروى ارتش را آنجا براى پاسدارى متمركز كرده بودند، يك تابلوئى آن بالا زده بودند كه مضمونش اين بود: ما - يعنى ارتش - اصلاً براى حفظ جان اين طاغوت تشكيل شدهايم! خب، اين خيلى فاصله دارد با منافع ملى. اگر ما در دنيا ارتشى را پيدا كنيم كه اعتقاداتش مثل اعتقادات مردم، احساساتش مثل احساسات مردم، خودش نه در خدمت اشخاص و افراد، بلكه در خدمت مردم و در خدمت منافع ملى به معناى حقيقى باشد، اين ارتش خيلى ارزش دارد؛ اين ارتش شمائيد. من مورد ديگرى را واقعاً سراغ ندارم. حالا در اين كشورهائى كه تازه انقلاب كردهاند، ببينيم چه به ثمر خواهد نشست و چه كار خواهند كرد؛ ولى تا الان من واقعاً چنين ارتشى سراغ ندارم؛ ارتشى كه نه در خدمت قدرتطلبىهاى شخصى است، نه براى شخص ميميرد. اين را من بايد تأكيد كنم؛ نه خدا راضى است، نه احكام اسلام اجازه ميدهد كه ما بگوئيم ارتش ما، يا نيروهاى مسلح ما، يا عناصر ما، براى خاطر فلان آدم بميرند؛ نه. بله، براى خاطر اسلام، همه بميرند؛ فلان آدم هم براى خاطر اسلام بميرد. براى برافراشته نگهداشتن پرچم استقلال كشور - كه كشور اسلامى است - همه آماده باشند براى مردن در اين راه؛ كه اين مردن، اسمش شهادت است. در اين صورت، اين ارتش ميشود ارتش الهى و معنوى؛ اين ارتش ميشود ارتش اسلامى؛ اين همان شجرهى طيبهاى است كه بنده گفتم. از اول انقلاب تا امروز، هدف اين بوده. و خوشبختانه ما به اين هدف، هى نزديك و نزديكتر شدهايم؛ اين را من به شما عرض بكنم.
من از نزديك ناظر اين حركت طولانىِ سى و چند سالهى ارتش هستم. در اولين مراسم 29 فروردين، بنده حضور داشتم. آن وقتى كه امام در سال 58 در بيمارستان بسترى بودند، همان جا جلوى بيمارستان جايگاه درست كردند و دستههائى از ارتش آمدند آنجا رژه رفتند و روز ارتش به وسيلهى امام اعلام شد. من اوضاع ارتش را مىبينم. در بين شما جمعى كه اينجا حاضريد - آنهائى كه از سى سال پيش به اين طرف در ارتش بودهاند - شايد كسى نباشد كه من در مراسم فارغالتحصيلى او شركت نكرده باشم. علىالظاهر بنده در همهى مراسم فارغالتحصيلىِ يكايك شماها و گرفتن درجه، حضور داشتم؛ شماها كه دانشكده رفتيد و افسر شديد و روى دوشتان درجه نصب شده. من نگاه ميكنم، مىبينم كه امروز ارتش ما از بيست سال پيش، از پانزده سال پيش جلوتر رفته؛ از اول انقلاب كه خيلى جلوتر رفته. اين يك حركتِ خوب است؛ اين حركت را بايستى استمرار بدهيد. اين حركت، حركتى است كه سعادت دنيا و آخرت در آن است.
امروز يك جريانى در دنيا به وجود آمده است كه همه دانستهاند و شناختهاند كه اين جريان با نظام سلطه مخالف است. ما با اشخاص مسئلهاى نداريم - اشخاص مال اين طرف دنيا، مال آن طرف دنيا؛ بالا، پائين - مسئله، مسئلهى نظام سلطه است. نظام سلطه يعنى چه؟ يعنى آن سازوكارى در دنيا كه كشورها و ملتهاى دنيا تقسيم ميشوند به دو قسم: سلطهگر و سلطهپذير. حالا بعضىها از همين سلطهگران خبيث، اين معنا و اين مضمون را كتمان و انكار ميكنند، به زبان نمىآورند؛ اما بعضى هم روى بلاهت ذاتىاى كه دارند، اين را به زبان مىآورند؛ مثل آن رئيس جمهور قبلى آمريكا كه صريح گفت: در قضيهى افغانستان و قضيهى برجهاى دوقلو و اين چيزها، هر كس با آمريكا نيست، عليه ماست! خب، اين حماقت است. سلطهگران دنيا رابطهشان را با جهان اينجورى تنظيم ميكنند؛ سلطهپذير بايد بود.
مشكل دستگاههاى قدرتمندِ سلطهگر دنيا اين است كه امروز يك جريانى در عالم به وجود آمده كه با اين سازوكار مخالف است. در مركز اين جريان، ايران اسلامى است؛ شماهائيد. ايران اسلامى صبرش هم زياد بود. روز اوّلى كه ما اين حركت را شروع كرديم، از هيچ جاى دنيا تجاوبى نشد. ما خيال ميكرديم كه برخى از ملتها خيلى زود به اين حركت خواهند پيوست، اما اينجور نشد. بعد از گذشت سالها، بتدريج و آرام آرام، خوب اين فكر به جسم ذهن ملتها فرو رفت؛ آرام آرام ساخته شدند، ساخته شدند، تا يك وقت يك امكانى به وجود آمد. همهى حركتهاى تاريخى اينجورى است. حركتهاى تاريخى اگرچه به نظر دفعى مىآيد، اما هيچكدام دفعى نيست، تدريجى است؛ منتها منتظر يك نقطهى نشتر خوردن است؛ يك حادثهاى پيش بيايد، يك قضيهاى اتفاق بيفتد، ناگهان آن استعداد، آن نيروى متراكم شدهى فنرِ جمع شده، خودش را نشان ميدهد و آزاد ميكند؛ ميشود مثل مصر، مثل بقيهى جاها. سى سال طول كشيده تا ما به اينجا رسيديم. بنابراين، اين حركت، يك حركت مهمى است. استعمارگران و قدرتگران، به معناى واقعى كلمه، از اين حركت ميترسند. اين شاخ و شانه كشيدنها، شلتاق كردنها و تحريمها و دعواها و تهديدها و اينها همهاش از روى ترس است.
من ادعا نميكنم اينها از جمهورى اسلامى بالخصوص به عنوان يك دولت يا به عنوان يك ارتش ميترسند؛ مسئله اين نيست؛ از اين حركت ميترسند؛ از اين پديدهى بىسابقه و براى آنها بكلى ناشناخته، ميترسند. و اين حركت در اينجاست كه هى دارد تپشش افزايش پيدا ميكند، هى دميده ميشود، روزبهروز تجديد ميشود. آنها از جوانهاى مؤمن ما، از جوانهاى عازم ما، از احساسات ملىِ در اوج ما، كه همراه با معرفتِ خوب است - نميگوئيم عالى - ميترسند. امروز سطح معرفت و سطح بصيرت در كشور ما انصافاً خوب است.
شما بخشى از اين مجموعهى حساس و مهم هستيد -نيروهاى مسلح حساسند- اين را بايد حفظ كنيد، اين را بايد ادامه دهيد. من الان در جمع فرماندهان محترم يك جملهاى را از قول يك فرمانده نظامى نقل كردم. او اوائل انقلاب آمد پيش من، يك جملهاى گفت، من خيلى از اين جمله خوشم آمد - و درست است - كه تا حالا هم يادم مانده است. گفت: در فرماندهى، عنصرى يا جزئى از رهبرى وجود دارد. شماها فرماندهان آيندهى نيرو و ارتش هستيد؛ بايد قدرت رهبرى را در خودتان تقويت كنيد. فرماندهى، يعنى بكن و نكن، امر و نهى؛ رهبرى، يعنى حركت، رفتار و نشان دادن شاخصهائى كه جاى آن بكن و نكن را بگيرد؛ بدون بكن و نكن، حركت ايجاد كند؛ حركتى از روى دل. به جاى ارتباط گرفتن با جسمها، بايد با دلها ارتباط وجود داشته باشد؛ اين را بايد در خودتان به وجود بياوريد و در خودتان تقويت كنيد.
اگر اين شد، آن وقت پيروزى براى كشور ما و براى ملت ما حتمى است. يعنى در لحظات دشوار و لحظات سخت، اين احساس و اين حالت به كمك انسان مىآيد. و من در اين خصوص، نمونههائى را ديدم. حالا بعضى از چهرهها كه خب، خيلى معروفند و اينها را همه ميشناسند؛ شهيد صياد شيرازى، شهيد بابائى؛ اينهائى كه از اول جنگ تا آخر جنگ بودند و به شهادت رسيدند؛ اما در بدنه هم من افراد زيادى را از اين قبيل ديدم؛ در نيروهاى مسلح، در دوران جنگ؛ هم در خود جبهه، هم در جلسات تصميمگيرى و تصميمسازى در پشت جبهه؛ اين هم خيلى مهم است. غالباً حركاتى كه در صفوف مقدم انجام ميگيرد، ناشى است از عزمها و ارادههائى كه خيلى از آن ارادهها در پشت جبهه منعقد ميشود و شكل ميگيرد. اگر اين ارادهها صادقانه باشد و بتواند خودش را به لايههاى جلو برساند، آن وقت آن شجاعتها اتفاق مىافتد؛ كه انسان گاهى اوقات اين شجاعتها را به طور بارز و برجسته مشاهده ميكرد. اينها را بايستى در نظر داشته باشيد.
به هر حال نيروى زمينى مهم است. در مجموعهى ارتش، نيروى زمينى، يك بخش بسيار مهمى است. هميشه گفته ميشد كه ستون فقرات ارتش، نيروى زمينى است. ممكن است در جنگهاى متعارفِ امروز دنيا توقع درگيرىهاى زمينى كمتر باشد - كمااينكه واقعاً هم همين جور است؛ الان بخش دريائى و بخش پدافند و اينها، درگيرىهاى احتمالىشان بيشتر است - ليكن نيروى زمينى بايستى هميشه آمادگىهاى حقيقى خودش را حفظ كند و ارتقاء ببخشد. آمادگى حقيقى، يعنى ايمان، انگيزه، آموزش، سواد رزمى، تخصصهاى لازم، آمادهبهكارى و استحكام شخصيت. شخصيت اخلاقى و شخصيت رفتارى بايد داراى آنچنان استحكامى باشد كه جاذبههاى گوناگون و فريبنده نتواند آن را تحت تأثير قرار بدهد و آن را ذليلِ خودش كند. گاهى اوقات بعضى از جاذبههاى زندگى، انسانها را ذليل ميكند. انسان بعضىها را مىبيند كه براى خاطر پول ذليل ميشوند، براى خاطر مقام ذليل ميشوند، براى خاطر انگيزههاى جنسى ذليل ميشوند؛ اين ذلت انسان است. عزيزترين و مقتدرترين انسانها آن كسانى هستند كه اين جاذبهها آنها را ذليل نكند. البته اين معنايش پشت كردن به جاذبههاى زندگى نيست؛ اين معنايش مقهور جاذبهها نشدن است؛ والّا اسلام نه ميگويد شما حتماً پول نداشته باشيد، نه ميگويد شما مقامى نداشته باشيد، نه ميگويد شما از اين جاذبههاى گوناگون بهرهمند نشويد؛ اما اسير اينها نبايد بشويد، مقهور اينها نبايد بشويد، ذليل اينها نبايد بشويد؛ بايد قدرت مقاومت و ايستادگى داشته باشيد، بايد قدرت امتناع داشته باشيد. اين، شما را آماده ميكند.
خب، با شما دوستان و برادران و جوانان و فرزندان عزيز من حرف كه زياد است؛ ولى وقت هم خيلى نيست. اميدواريم انشاءاللّه خداوند متعال شماها را موفق و مؤيد بدارد.
پروردگارا! بركات خودت را بر اين جمع نازل كن. پروردگارا! بركات خودت را بر ملت ايران نازل كن؛ بركات و فضل خودت را بر نيروهاى مسلح ما، بر ارتش جمهورى اسلامى نازل بفرما. پروردگارا! مهربانى و پيوند و اخوت و دوستى و صميميت را بين سازمانهاى نيروهاى مسلح، از ارتش و سپاه و بسيج و نيروى انتظامى و ديگران، مستحكمتر از هميشه بگردان. پروردگارا! به محمد و آل محمد، ما را از جملهى آن بندگانى قرار بده كه فرمودى: «رضى اللَّه عنهم و رضوا عنه».(2) پروردگارا ! ما را از جملهى آن بندگانى قرار بده كه وعدهى دفاع و حمايت از آنها را دادى. پروردگارا! دعاى ولىعصر (ارواحنا فداه) را شامل حال ما و مستجاب دربارهى ما بفرما.
والسّلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته
1) بحارالانوار، ج 25، ص 110
2) مائده: 119