دختر شهید باکری این شعر و روز عقدش گذاشته توی صفحه ی فیس بوک ش...اشکهام همینطور ریخت و ریخت...
عاقد دوباره گفت: «وكيلم؟...» پدر نبود!
اي كاش در جهان ره و رسم سفر نبود
گفتند: رفته گل.... نه... گليگم... دلش گرفت
يعني كه از اجازة بابا خبر نبود
"بیست و هشت " بهار منتظرش بود و برنگشت
آن فصلهاي سرد كه بي دردسر نبود
اي كاش نامه يا خبري، عطر چفيهاي
رؤياي دخترانة او بيشتر نبود
عكس پدر، مقابل آيينه، شمعدان
آن روز دور سفره، جز چشمِ تر نبود
عاقد دوباره گفت: وكيلم؟... دلش شكست
يعني به قاب عكس اميدي دگر نبود
او گفت: با اجازة بابا... بله... بله
مردي كه غير آينهاي شعلهور نبود!
....
منبع:
وبلاگ زنده اندیشان به زیبایی می رسند
تو فرزند رشادت ، شهامت ، گذشت و فداكاري هستي و روح پاك و مطهر پدرت ناظر و آگاه بوده است. او شهادت را برگزيد و با شهادت جان به جان آفرين تسليم كرد. من نيستم ، من نخواهم بود. او كه ابدي است و نام و خاطره رشادتش هرگز از ياد نخواهد رفت.
وتوخوشبخت ترین زن عالم باشی دخترخوب شهیدباکری عزیز
اشک من بازمانده از کاروان را در آورد .
یاد مردان بی ادعا زنده و راهشان پر رهرو باد . تا همیشه تاریخ .
با آرزوي خوشبختي و رضايت حضرت صاحب
عکسی رو که در لوگوی مطلب گذاشتید عکس شهید مهدی باکری هست ایشون فرزند نداشتند
این خانم محترم فرزند شهید بزرگوار حمید باکری هستند لطفا عکس آقا حمید رو بگذارید
اشک من بازمانده از کاروان را در آورد .
یاد مردان بی ادعا زنده و راهشان پر رهرو باد . تا همیشه تاریخ .
آن فصلهاي سرد كه بي دردسر نبود
چون که بسیاری از دختران با زنده بودن پدر اما بی پدر و بی اجازه او ولی با خفت و خواری از داشتن پدرهایی که خواری و خجالت را برای فرزندانشان به ارث می گذارند بزرگترین بله عمرشان را می گویند
پس افتخار کن به این بی پدر بودن چون که تا زمان باقیست او جاویدان است و به یمن وجود او تو عزیزی...