كيهان:13 آبان ، جابجايي آشكار در قدرت بين الملل
«13 آبان ، جابجايي آشكار در قدرت بين الملل»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛فردا روز تاريخي 13 آبان است و انتظار مي رود امسال با شور و هيجان بيشتري همراه شود چرا كه مصاف دو جبهه حق و باطل اين روزها به نقاط حساسي رسيده است «ايران» و «آمريكا» دو كليد واژه اصلي 13 آبان مي باشند و امروز هر دو در عرصه مبارزه اي كه امروز در پهنه جهان از «كابل» تا «واشنگتن» به راه افتاده به نوعي ديده مي شوند اما يكي در نقش «مهاجم» و در حال پيشروي و ديگري در نقش «جنايتكار» و در حال هزيمت و اين در حالي است كه 13 آبان در مبدأ تاريخي خود - 47 سال پيش - تصوير ديگري داشت. در آن زمان يكي قرباني و ديگري مهاجم بود و در چشم انداز هم جز اين ديده نمي شد.
در 13 آبان 1343 حضرت امام خميني-ره- به تركيه تبعيد شد تا مانع داخلي كاپيتولاسيون از ميان برداشته شود و سيطره آمريكا بي هيچ مقاومتي بر همه شئون ملت ايران حاكم گردد. در 13 آبان 1357 آمريكا براي سركوب دانش آموزان و دانشجويان فرمان ارتش شاهنشاهي را بدست گرفت به گمان اينكه مي تواند مانع بازگشت امام شده و كاپيتولاسيون را حفظ كند اما اين بار طرح آمريكا پيش نرفت چند هفته بعد فرار نيروهاي آمريكايي از ايران آغاز شد و 100 روز بعد ديگر خبري از آمريكا در ايران نبود. 13 آبان 58 دانشجويان مسلمان پيرو خط امام - و در واقع ملت ايران - آمريكا را در داخل خانه تعقيب كردند. تسخير سفارت جاسوسي آمريكا در تهران ضربه مهلكي به اعتبار بين المللي آمريكا زد از اين رو 5 سال بعد آمريكايي ها به ناچار و بطور كامل از لبنان هم رفتند و اين روزها صحبت از اخراج كامل نظامي آمريكا از عراق به ميان است و اوباما با صراحت مي گويد به زودي از افغانستان نيز مي رويم و همه مي دانند كه آمريكا به زودي از خليج فارس، اقيانوس هند، درياي سرخ و مديترانه هم خواهد رفت زيرا همان دلايلي كه ارتش آمريكا را واداشت تا لبنان و عراق را ترك كند، در اين آبراههاي حساس نيز وجود دارد.
براساس برآوردهاي رسمي خود آمريكا روزي كه انقلاب اسلامي در ايران پيروز شد، دولت آمريكا در كشورهاي منطقه بين 53 تا 80 درصد محبوبيت داشت ولي اين محبوبيت به سرعت به نفرت تبديل شده تا جائيكه - مثلا - مردم عربستان 90 و يمني ها 99 درصد از آمريكا نفرت دارند و اين همه در حالي است كه نفرت مردم عراق از آمريكا 85 درصد است. كاملا پيداست كه خروج كامل نظامي آمريكا از منطقه قريب الوقوع است در حاليكه اساس سياست خارجي آمريكا - بخصوص در منطقه خاورميانه - را ميليتاريزم - نظامي گري - تشكيل مي دهد. با اين وصف آمريكا در عين اينكه مي داند خروج نظامي، نفوذ آمريكا در منطقه را كاملا از بين مي برد به ناچار به آن تن خواهد داد.
اما در عين حال روحيه خاص آمريكايي كه با توهم آميختگي دارد و نيز ساده لوحي كه مليت آمريكايي با آن شناخته مي شود گاهي معجوني عجيب از عناصر ناهمگون را به نمايش در مي آورد بعنوان مثال آمريكايي ها در حالي كه اذعان دارند به دليل مقاومت سرسختانه ايران بسياري از موقعيت هاي حساس خود در آسياي جنوب غربي و شمال آفريقا را از دست داده اند، گمان مي كنند مي توانند از شرايط فعلي ناشي از انقلاب هاي عربي براي سامان دادن به سياست هاي خارجي خود استفاده كنند و از اين رو در مواجهه با رسانه ها از تحولات ابراز رضايت مي كنند. البته بلاهت و وهميت اين موضع براي مخاطب كاملا آشكار است وقتي در تونس 34 درصد كرسي ها به اسلام گراها مي رسد و غرب گراها تنها 12 درصد كرسي ها را به دست مي آورند معلوم است كه آينده اين كشور در دست چه كساني خواهد بود و يا زماني كه كانديداي نخست وزيري غرب در ليبي - محمود جبريل - پس از ماهها تلاش اميد خود را حتي براي تصاحب يك پست وزارتي از دست مي دهد، معلوم است كه آينده ليبي با چه جرياني است. اين روزها آمريكايي ها و اروپايي ها با تبليغات فراوان از يك سو مدعي پيروزي در ليبي و دارا بودن نقش اول در اسقاط رژيم قذافي اند و از سوي ديگر از اعزام هيأت هاي اقتصادي به طرابلس براي انعقاد قراردادهاي جديد حرف مي زنند و حال آنكه اين هر دو دروغ، توهم و ساده لوحي است. اگر غرب در اسقاط رژيم گذشته حرف اول را مي زند چطور در روي زمين ليبي- به جز خرابيهاي ناشي از عمليات هوايي- اثر و نشانه اي از نيروهاي غرب ديده نمي شود و چرا نتوانسته اند هيأت دولت كانديداي مورد نظر خود را به مردم تحميل كنند. از قرارداد جديد اقتصادي هم خبري نيست چرا كه رابطه اقتصادي پس از رابطه سياسي محقق مي شود و رابطه سياسي مستلزم روي كار آمدن دولتي قانوني با اختيارات لازم در طرابلس است كه مدت ها به تحقق آن مانده است. غرب البته در آينده اقتصادي ليبي جايگاهي دارد چرا كه به هر حال ليبي محتاج فروش نفت خود به بازارهاي بين المللي است و نزديكترين بازار انرژي به ليبي بازار اروپاست اما اين قراردادها اولاً جديد نيست و در دوره قذافي هم وجود داشته و ثانياً در يك چارچوب خاص اقتصادي كه موافقت طرابلس بخشي از آن است، تحقق مي يابد كما اينكه براي بقيه كشورها هم چنين موقعيت هايي وجود دارد. آمريكايي ها كه اين روزها خيلي به روحيه احتياج دارند با برجسته سازي بعضي مسايل بديهي خود را دلداري مي دهند.
آمريكا در مواجهه با ايران نيز همين رويه را در پيش گرفته است. آمريكايي ها در حالي كه طي 30 سال گذشته در دهها صحنه از ايران شكست هاي بزرگي خورده اند وانمود مي كنند كه در حال چيره شدن بر ايران هستند. آمريكا وانمود مي كند كه رمز قدرت ايران را پيدا كرده و در مچ گيري از آن موفق بوده و با شركاي خود در حال از بين بردن رمز قدرت ايران است. واشنگتن رمز قدرت ايران را «سپاه قدس» معرفي مي كند سپس به آن وجهه اي نظامي مي دهد و در گام سوم وانمود مي كند كه اسنادي را در اختيار دارد كه از روابط پنهاني اين سپاه با يك باند مكزيكي بدنام مافيايي قاچاق مواد مخدر و سلاح- لزتا- حكايت مي كند و در گام سوم وانمود مي كنند كه در حال شكست دادن آن مي باشد. اين در حالي است كه اولاً 33 سال شكست آمريكا از ايران به مقاومت مردم و رهبري آن ارتباط دارد و نه به سپاه قدس اگرچه سپاه قدس هم بعنوان بخشي از مردم و مجموعه اي تابع رهبري نقش خاص خود را ايفا كرده است. آمريكا وانمود مي كند كه اقتدار ايران در قدرت نظامي خلاصه مي شود و حال آنكه مي داند و بارها به آن اعتراف كرده است كه جمهوري اسلامي ايران درعراق حتي يك تير هم شليك و يك گلوله هم به عراق وارد نكرده است. هنر ايران در ماجراي عراق اين بود كه برخلاف اراده آمريكا كه مي خواست دهها سال بر عراق مسلط شود، مردم عراق را بر سرنوشت خود حاكم كرد و به عبارت ديگر اراده عراقي ها را بر اراده آمريكايي ها غلبه داد و آن را مجبور كرد كه عراق را ترك كند.
در لبنان هم همينطور بود ايران در لبنان يك گلوله هم شليك نكرد ولي به مردم لبنان كمك كرد تا بر سرنوشت خود حاكم شده و هزاران تفنگدار دريايي آمريكا و فرانسه را از كشور خود اخراج كرده و سپس استقلال لبنان را كاملاً برگردانند. امروز 27 سال از فرار آمريكا و فرانسه از زمين و آب هاي لبنان مي گذرد ولي دستگاههاي عريض و طويل اطلاعاتي اين دو كشور نتوانسته اند يك سند مبني بر دخالت ايران در لبنان پيدا كنند. آمريكا پس از 32 سال ادعا مي كند كه سپاه قدسي كه - به اعتبار اظهارات مقامات نظامي و سياسي آمريكا- بدون شليك يك گلوله آنها را از عراق اخراج كرده و صدها ميليارد دلار هزينه آمريكا را به جيب ايران سرازير كرده است و به روي كار آمدن يك دولت باثبات- در كشوري با مذاهب و نژادهاي متفاوت- كمك مؤثر كرده و اين كشور را از سيطره آمريكا خارج نموده است، آمده و به يك عنصر دائم الخمر مراجعه كرده و از طريق او با يكي از بدنام ترين باندهاي مافيايي ارتباط گرفته تا چه شود! يك سفير- كه به سادگي در دسترس است- را در پايتخت آمريكا- آنهم در آستانه اعزام حدود 100 هزار زائر ايراني به عربستان - ترور كند! بعد هم وانمود مي كند دهها سند از آن از جمله مكالمه تلفني از مبدأ تهران به مقصد آمريكا به دست آورده و در اختيار پايتخت هاي كشورهاي دنيا قرار داده است و حال آنكه ايران از هر پايتختي جويا شده گفته اند سندي به آنان ارائه نشده است.
در واقع غرور آمريكايي ها در آستانه بزرگترين فضاحت تاريخي آمريكا- خروج نظامي از عراق پس از تحمل هزاران كشته و صدها ميليارد دلار هزينه- آنان را وادار كرده كه به سراغ بلاهت و سادگي مردم آمريكا بروند اما جالب اين است كه اين ماجرا احمقانه تر از آن بوده كه چنين مردمي را هم تحت تاثير قرار دهد. مخالفت حزب جمهوري خواه با اين سناريو و ابراز ترديد جدي رسانه هايي نظير CNN، نيويورك تايمز و واشنگتن پست از اين موضوع حكايت مي كند.
قدرت ايران يك واقعيت است نه يك توهم و نه بزرگنمايي واقعيتي كوچك در همان حال شكست آمريكا در اشغال افغانستان و عراق و شكست غرب در حمله به ليبي و شكست رژيم صهيونيستي از حزب الله و مقاومت لبنان هم واقعيت هستند و نه توهم يا بزرگنمايي. ايران حق دارد در روزي كه آخرين نظامي آمريكا از عراق خارج مي شود- يعني همين دو ماه آينده- جشني به بزرگي روزي كه رژيم پهلوي در ايران ساقط شد را برگزار كند و به قدرت نرم خود در ارائه آموزه هاي اسلامي كه منجر به شكست بزرگترين طرح نظامي آمريكا در 70 سال اخير شده است، ببالد و توانايي فوق العاده خود را به رخ بكشد. آمريكا از عمق وجود باور دارد كه چنين جشني شايسته ايران و نيروهاي منطقه اي همگرا با ايران است اما براي اين كه ديده نشود، دميدن از دهانه گشاد سرنا را آغاز كرده است.
13 آبان از يك روز «تلخ» به يك روز شيرين تبديل شده است و هر سال طراوت تازه اي پيدا مي كند. امسال 13 آبان به انقلابي منطقه اي پيوند خورده و ابعادي جهاني هم به خود گرفته است. عوامل آمريكا اگر روزي در مقابل دانشگاه تهران به نوجوانان دانش آموز و جوانان دانشجو شليك مي كردند امروز در كانوني ترين نقطه قدرت خود- وال استريت- شاهد مقاومت سرسختانه دانشجويان و دانش آموزان خود هستند. حالا نه تنها از نوكراني نظير شاه، مبارك و بن علي براي خدمت به آمريكا خبري نيست، بلكه در حوزه داخلي نيز دچار خلاء امنيتي شده اند. 13 آبان معادلات جهاني را دگرگون ساخته است.
خراسان:مشتي نمونه خروار
«مشتي نمونه خروار»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم بهروز بيهقي است كه در آن ميخوانيد؛«سازمان مجاهدين خلق سال هاست که در واشنگتن رايزني مي کند تا نام اين سازمان از فهرست گروه هاي تروريستي وزارت امور خارجه آمريکا خارج شود اما فعاليت هاي اين سازمان در ماه هاي اخير چشمگيرتر و نشست هاي آن پرهزينه تر شده است. به گزارش وال استريت جورنال سازمان مجاهدين خلق کساني را براي سخنراني دعوت کرده است که بين ۲۵ هزار تا ۴۰ هزار دلار براي هر سخنراني پول مي گيرند. مايکل ماکسي، دادستان پيشين ايالات متحده، در پاسخ به هزينه سخنراني در اين گردهمايي ها گفت: در اين جا افرادي از احزاب مختلف با نظرهاي متفاوت در مورد مشي هاي دولتي ديده مي شوند. آن ها باورهاي خود را مطرح کردند چه پول گرفته باشند يا نه.
به گفته پورتر گاس، رئيس پيشين سازمان مرکزي اطلاعات آمريکا اکنون شمار بيشتري در واشنگتن به منافع سازمان مجاهدين خلق و اعضاي آن در اردوگاه اشرف در عراق گوش فرا مي دهند.» جملات داخل گيومه بخش هايي از گزارش صداي آمريکا با عنوان «رايزني هاي سازمان مجاهدين خلق در آمريکا» است که روز ششم ژوئن سال ميلادي جاري يعني شانزدهم خرداد ماه سال ۱۳۹۰ در پايگاه اينترنتي اين رسانه انتشار يافته است.
در گزارش صداي آمريکا اسامي ديگري از مقام هاي بلند پايه پيشين اين کشور به چشم مي خورد که در نشست سازمان منافقين در واشنگتن شرکت و سخنراني کرده اند. تا اين مرحله شايد براي برخي، رايزني ها و تعاملات سازمان منافقين در آمريکا موضوعي منطبق بر فضاي باز سياسي و آزادي بيان هر عقيده و ديدگاهي در اين کشور به شمار آيد اما سوال اين جاست که اگر سازماني در فهرست گروه هاي تروريستي وزارت خارجه آمريکا قرار داشته باشد، علي القاعده چگونه مي تواند، نشستي را در واشنگتن و آن هم با حضور شماري از مقام هاي بلند پايه پيشين اين کشور برگزار و به هر يک از سخنرانان اين نشست نيز بين ۲۵ تا ۴۰ هزار دلار پرداخت کند؟ حکم هر عقل سليمي است که اگر سازمان و گروهي را تروريستي قلمداد کنيم، مانع از گسترش فعاليت هايش شويم و با اعضا و عناصر آن برخوردي قانوني کنيم.
آيا اين نکته بديهي از چشم هاي به ظاهر تيزبيني که به کشف ارتباط منصور ارباب سيار با نيروي قدس سپاه پاسداران نائل آمده مکتوم و پوشيده مانده است؟ آيا وزارت خارجه آمريکا تناقض و تعارضي ميان موضع رسمي خود مبني بر تروريست بودن سازمان منافقين با تحرک آزادانه و بدون دغدغه اعضاي اين سازمان در خاک آمريکا نمي بيند؟ در کشوري که تروريست ها اين چنين حتي با بلند پايگان سياسي، امنيتي و نظامي در ارتباطند، چگونه مي توان براي تکميل سناريوي ترور سفير عربستان در واشنگتن سراغ ديگر کشورها همچون ايران رفت؟ به واقع، اگر سازمان منافقين در فهرست گروه هاي تروريستي وزارت خارجه آمريکا نبود، مجال چه تحرکات و فعاليت هاي ديگري را مي يافت؟ پاسخ اين پرسش ها از آن رو براي هر انسان آزاده و منصفي آزار دهنده و در عين حال ناباورانه است که سازمان منافقين نه تنها علنا به ترور رجايي و بهشتي و صياد شيرازي و... فخر و مباهات مي کند، بلکه دست اين سازمان جنايتکار به خون بيش از ۱۲ هزار تن از هم وطنانمان نيز آغشته است؛ هم وطناني که صرفا شهروندان عادي ونه مسئولان و مديران حکومتي محسوب مي شدند. اداي احترام هر از گاه مقام هاي آمريکا به ملت ايران تنها حکايت شريک دزد و رفيق قافله را تداعي مي کند، زيرا اين کشور هم اينک مأمن اصلي سازمان تروريستي است که روزگاري در هم پيماني با صدام از ارتکاب هيچ جنايتي عليه ۲ ملت ايران و عراق فروگذار نکرد.
حمايت مزورانه آمريکا از سازمان منافقين تنها نمونه اي از رويکرد خصمانه اين کشور عليه ايران است؛ رويکردي که حتي به موضع رسمي خود مبني بر نفي تروريسم وقعي نمي نهد و همان گونه که اشاره شد، نه فقط خبرگزاري ها و رسانه هاي داخلي جمهوري اسلامي ايران بلکه صداي آمريکا را نيز به اذعان به اين واقعيت داشته است. تازه آن چه مستند گفتيم مشتي است نمونه خروار، آن هم از نوع آشکار و رسانه اي اش.
جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته
«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛ديدار مسعود بارزاني، رئيس اقليم كردستان عراق با رهبر انقلاب و نكاتي كه رهبري در اين ديدار گفتند، از مهمترين رويدادهاي داخلي هفته جاري بود. در اين ديدار، مسعود بارزاني از انتظار مردم عراق نسبت به حمايتهاي جمهوري اسلامي ايران از اين ملت در ادامه راهي كه براي ساختن كشور در پيش گرفته است سخن گفت و حضرت آيتالله خامنهاي با اظهار خرسندي از وادار شدن آمريكا به خارج ساختن نظاميان خود از عراق و پايان دادن به اشغال نظامي اين كشور، اين رويداد را كه اين روزها درحال وقوع است، صفحهاي درخشان در تاريخ عراق دانستند.
در همين ديدار، رهبر معظم انقلاب از وحدت و همبستگي ملت عراق در پاسخ منفي دادن به اشغالگران آمريكائي سخن گفتند و افزودند همين واقعيت كه مردم عراق، اعم از شيعه و سني و كرد و عرب همگي خواستار پايان اشغال كشورشان شدند و به آمريكا "نه" گفتند موجب شد آمريكائيها وادار به خارج شدن از عراق شوند. ايشان در اين ديدار، با خاطرنشان كردن اراده سياسي جمهوري اسلامي ايران مبني بر حفظ يكپارچگي عراق بر همبستگي ملتهاي دو كشور و استمرار حمايت نظام جمهوري اسلامي ايران از عراق مستقل و آزاد تأكيد كردند.
استيضاح وزير امور اقتصادي و دارائي توسط نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در روز سه شنبه اين هفته اقدام درستي بود كه در جهت مقابله با فساد بزرگ مالي و بانكي صورت گرفت ولي بدون نتيجه باقي ماند. هر چند رأي دادن يا ندادن به ابقاء يك وزير از اختيارات و حقوق نمايندگان مجلس است، لكن ابقاء وزيري كه در مجموعه نظارتي وزارتخانه او فساد عظيم و بهت آوري همچون اختلاس سه هزار ميليارد توماني صورت گرفته، براي مردمي كه از وقوع چنين فسادي بهت زده شده اند، كاملاً غيرمنتظره بود. با اينكه كميسيون اصل 90 مجلس، تعدادي از مقامات وزارت اقتصاد را در اين فساد مقصر دانست و نمايندگان استيضاح كننده نيز بر اين نكته تأكيد كردند كه با توجه به جريان داشتن ماجراي اختلاس در مدت سه سال، عدم برخورد با آن نشانه عدم كفايت وزير است و او بايد استعفا بدهد و برود، 141 نفر از نمايندگان مجلس به ابقاء وزير رأي دادند و در نتيجه وي در رأس وزارتخانهاي كه مسئول مستقيم اين رسوائي بزرگ مالي است باقي ماند!
اين واقعه، قطعاً براي مجلس هشتم يك عملكرد غيرمنطقي است و نمرهاي منفي را در كارنامه مجلس به ثبت ميرساند. مهمتر آنكه با رأي اعتماد مجدد مجلس به وزير اقتصاد، از اين پس اميدي به برخورد جدي و قاطعانه با دانهدرشتها وجود نخواهد داشت درحالي كه برخورد قاطعانه با دانه درشت هاست كه ميتواند نظام را از فساد حفظ كند و راه انواع سوءاستفادهها را در ردههاي مختلف سد نمايد.
اين هفته، در آستانه 13 آبان، روز ملي مبارزه با استكبار كه آمريكا نماد اصلي آن است، همزمان با اعلام برنامههاي اين روز كه قرار است روز جمعه (فردا) در سراسر كشور برگزار شود، مقامات دولتي آمريكا در نامهاي به مقامات جمهوري اسلامي ايران اظهار علاقه كردهاند وارد مذاكره شوند. به گفته وزير امور خارجه كشورمان اين نامه حاوي تناقض است زيرا دولتمردان آمريكائي از يكطرف تهمتهاي دست داشتن ايران در طرح ترور سفير عربستان سعودي در آمريكا را تكرار كرده و از اين بابت به ايران اعتراض نمودهاند و از طرف ديگر خواستار مذاكره با مقامات ايراني شدهاند. جمهوري اسلامي ايران نيز در پاسخ به اين نامه، به آمريكا متذكر شد قبل از هر چيز بايد از ايران به خاطر تهمتهائي كه نسبت داده عذرخواهي نمايد.
اين پاسخ، با سياست جمهوري اسلامي ايران در قبال آمريكا كاملاً منطبق است، زيرا مسئولان نظام جمهوري اسلامي ايران همواره به دولتمردان آمريكا يادآور شدهاند كه قبل از هر چيز، آمريكا بايد به خاطر اقداماتي كه عليه ملت ايران مرتكب شده عذرخواهي كند و خوي استكباري خود را كنار بگذارد.
دولتمردان آمريكائي بايد بدانند تا زماني كه گرفتار خوي استكباري هستند نميتوانند اميدي به مذاكره با جمهوري اسلامي ايران داشته باشند. همين صفت زشت، دولت آمريكا را نزد ملت ايران از هميشه منفورتر كرده و مردم اين نفرت را در مراسم 13 آبان كه فردا برگزار خواهد شد، نشان خواهند داد.
در همين زمينه، ديروز رهبر انقلاب در جمع هزاران نفر از دانش آموزان و دانشجويان كه به مناسبت فرا رسيدن سالروز كشتار دانش آموزان توسط رژيم شاه در 13 آبان 1357 با ايشان ديدار كرده بودند گفتند: آمريكا در رأس تروريسم قرار دارد و جمهوري اسلامي ايران 100 سند غيرقابل خدشه در اختيار دارد كه تروريست بودن دولت آمريكا را به اثبات ميرساند. ايشان، با اشاره به جنايات آمريكا در عراق و افغانستان و شكستي كه در اثر مقاومت اين ملتها متحمل شده، از دست دادن مهرههائي همچون حسني مبارك و بن علي در مصر و تونس را از نشانههاي ضعف دولت آمريكا دانستند و بر اين نكته تأكيد كردند كه تظاهرات ضد سرمايهداري مردم در 80 كشور جهان از جمله آمريكا به روشني نشان ميدهد كه دوران ابرقدرتي آمريكا سپري شده و جهان در آستانه تحولات مهمي قرار دارد كه به حاكميت ملتها بر سرنوشت خود منجر خواهد شد.
تحولات خارجي اين هفته نيز همچون چندين هفته گذشته، حول محور رويدادهاي خاورميانه و قيامهاي جاري در كشورهاي منطقه دور ميزد.
اين هفته مردم تونس اولين انتخابات خود، پس از سرنگوني رژيم زين العابدين بن علي را تجربه كردند و براي تعيين اعضاي مجلس ملي مؤسسان به پاي صندوقهاي رأي رفتند. آنچنانكه اعلام شده است استقبال از انتخابات گسترده بوده و انتخابات نيز در فضاي آزاد و منصفانه برگزار شده است.
در اين انتخابات، حزب اسلامي "النهضه" متعلق به راشد الغنوشي، توانست با كسب حدود 42 درصد آراء اكثريت را از آن خود كند. اين نتيجه تا حدود زيادي شكل و ساختار آينده سياسي تونس را مشخص ميسازد و سهم و وزن گروهها و جريانها را در تونس جديد آشكار ميكند.
هر چند كسب اين پيروزي، هواداران حزب "النهضه" و مسئولان آنرا خشنود ساخت و مردم به خيابانها ريختند و ابراز شادماني كردند ولي بايد گفت حزب راشد الغنوشي با دشواريهائي مواجه است. بخشي از اين مشكلات از همان لحظه اعلام نتايج آغاز شد به اين صورت كه طرفداران يك جنبش ملي گرا در شهر "بوزيدي" عليه اعلام نتايج اعتراض كردند كه اين اعتراضات به خشونت كشيده شد و باعث گرديد دولت در اين شهر حكومت نظامي اعلام كند.
مشكلات روياروي حزب النهضه تنها به صحنه داخلي تونس محدود نميشود بلكه از جانب خارج نيز دولت آتي تونس با فشارهاي سنگيني دست به گريبان است. دولتهاي غربي و در رأس آنها آمريكا كه با فرصت طلبي بر موج انقلاب مردم تونس سوار شدند اكنون درصدد هستند از دولت آينده امتياز بگيرند و سهم خواهي كنند. بيهوده نيست كه مسئولان "النهضه" مجبور شدهاند در اظهارات اخير سعي ميكند موضع گيريهايي باب طبع غربيها داشته باشند و خود را مقيد به رعايت منافع و ديدگاههاي غرب جلوه دهند.
نكته مهم اين است كه جريان اسلامگرا در تونس تا زماني كه نتواند پايگاه خود را به آن اندازه مستحكم سازد كه ابتكار عمل را به تنهايي دردست داشته باشد مجبور است انفعالي عمل كند و دست به عصا راه برود و تابع شرايط و خواستههاي غيرمعقول جريانهاي داخل تونس و كشورهاي پرمدعا و مداخله گر غربي را در نظر بگيرد. گروههاي اسلامي، اكنون كه فضا براي تحرك باز شده است بايد با اتخاذ سياستهاي اصولي و عملكرد مثبت خود، اقبال اكثريت قاطع مردم را كسب كنند كه در اين ميان رسالت سنگين تر، متوجه علماي تونس و محافل اسلامي آن كشور است.
اين هفته، انقلاب مردمي در يمن نيز با قوت ادامه داشت و مردم با برگزاري تظاهرات گسترده، خواسته خود را متوجه لزوم حمايت جهاني از محاكمه ديكتاتور آن كشور كردند. يمنيها از سازمان ملل و شوراي امنيت خواستند مقدمات دستگيري و محاكمه علي عبدالله صالح را فراهم سازند. ديكتاتور يمن كه با حمايت همه جانبه عربستان و قدرتهاي غربي، بار ديگر به مسند قدرت بازگشته است بيتوجه به خواست قاطبه مردم اين كشور و بدون اعتنا به هزاران نفري كه در جريان قيام هشت ماهه اين كشور در جريان مبارزات ضد ديكتاتوري قرباني شدهاند تاكيد كرد حاضر به ترك قدرت نيست. علي عبدالله صالح كه دو ماه قبل هدف يك حمله انفجاري قرار گرفت كه به شدت دچار سوختگي گرديد و تا مرز مرگ رفت، اينك به همان سياست گذشته خود اصرار دارد. اين رفتار ديكتاتور يمن، راهي براي مردم آن كشور باقي نميگذارد غير از اين كه وي را نيز همچون قذافي با قوه قهريه از اريكه قدرت به زير بكشند.
اين هفته، موضوع عقب نشيني نيروهاي آمريكايي از عراق و طرح واشنگتن براي استقرار نيرو در خليج فارس مورد بحث اكثر رسانهها بود و تازهترين تحولات در اين زمينه و مواضع دولتمردان آمريكا و عراق را پوشش دادند.
با نزديك شدن 10 دي ماه، موعد مقرر براي عقب نشيني كامل آمريكا از عراق، مقامات آمريكايي سخناني گفتهاند كه بيان كننده آن است كه آمريكا قصد خروج از عراق و رها كردن اين كشور را ندارد. از سوي ديگر، واشنگتن مقدماتي را فراهم آورده است كه حتي درصورت اعلام خروج كامل از عراق، شمار قابل توجهي از نيروهاي خود را در عراق حفظ كند.
علاوه بر اين، دولت آمريكا قصد دارد آن بخش از نيروهايي را هم كه از عراق خارج ميسازد در همسايگي عراق، در كشورهاي قطر با بحرين و عربستان مستقر سازد.
بهانه آمريكا براي اين اقدام نيز آن است كه از امنيت و ثبات عراق در مقابل تهديدهاي احتمالي آتي دفاع كند!
چنين به نظر ميرسد كه آمريكا با توجه به اينكه در عراق شكست خورده و به هيچ يك از اهدافش نرسيده و با استقرار نيروهايش در كشورهاي اطراف عراق، درصدد است اهداف خود را پيگيري نمايد، ضمن اينكه از فشار افكار عمومي در قبال اين شكست درامان باشد.
اكنون، اين مهم به عهده ملت، دولت و بخصوص رهبران مذهبي و سياسي عراق است تا زير بار ترفندهاي جديد آمريكا براي حفظ حضور در عراق، با هر بهانه و توجيه، نروند و خروج كامل و بدون قيد و شرط آخرين سرباز آمريكايي را خواستار باشند و تنها در آن صورت است كه مردم عراق طعم استقلال را خواهند چشيد و روند تحولات اين كشور به سوي صلح و ثبات پيش خواهد رفت.
رسالت:پيروزي بر شيطان بزرگ
«پيروزي بر شيطان بزرگ»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد؛13 آبان هر سال در ايران سمبل پيروزي انسان بر شيطان بزرگي است که مي خواهد استقلال وي را از او بستاند و او را وا دارد تا مقابل خداوند متعال بايستد. 13 آبان نماد حريت و آزادگي ملت ايران در برابر قيود و زنجيرهاي فولادي شيطان بزرگ است. 13 آبان نماد توکل ايرانيان به ذات اقدس الله و عدم ترديد آنها در تحقق وعده الهي است.
يکي از شعارهاي اصلي انقلاب اسلامي ايران "استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي" است. با پيروزي انقلاب در سال 1357 نظام جمهوري اسلامي و همچنين آرمان بلند آزادي تا حدودي تامين شد اما استقلال حقيقي و آنچه در منطق امام (ره) اساس خودباوري، عزت ملي، قطع وابستگي و ممانعت از دخالت بيگانگان بود نيازمند انقلاب ديگري بود که دانشجويان پيرو خط امام آن را در 13 آبان 1358 رقم زدند. استقلال يک مفهوم چند وجهي و داراي پهنه گسترده اي از مضامين ذهني و عيني به حساب مي آيد که صرفا نمي توان آن را به حوزه هاي سياسي محدود کرد. لذا ضرورت داشت انقلاب ديگري براي تامين اين هدف صورت پذيرد. استقلال يک ارزش انساني است که در تقابل با خوي پلشت و مذموم سلطه طلبي بشر در ساحات مختلف فردي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي رشد کرده و در درازناي تاريخ داراي سابقه است.
يکي از اهداف مهم حکومت اسلامي از منظر امام خميني(ره) در نهضت اسلامي ملت ايران تامين استقلال کشور و ايجاد نظامي است که سياستگذاري ها و تصميم گيري ها در آن بر اساس اسلام و اراده ملت مسلمان صورت پذيرد. يکي از اهداف استقلال تأمين عزت ملي است. عزّت در لغت يعني شکستناپذيري و حالتي که مانع مغلوب شدن انسان ميشود. از آنجا که سرچشمه عزت ذات اقدس باري تعالي است از منظر امام خميني(ره) تسليم و توحيد عزت آفرين و گرايش به غير خداوند ذلت بار و نکبت آفرين است. به نظر امام خميني(ره) انسان و جامعه همواره بر سر دو راهي عزت و ذلت قرار داشته و در اين امتحان و ابتلا بايد انتخاب کند و تصميم بگيرد که يا عزت را در بستري از شدائد و مصيبت ها خواستار باشد و يا ذلت را بر گزيند که فارغ از سختي ها است.
امام(ره) ميدانست که اگر ما به اسلام متمسک شويم هم عزت دنيا و هم رفاه مادي، هم قدرت سياسي،هم آسايش و هم امنيت عمومي براي مردم پديد خواهد آمد؛ لذا امام اسلاميت را به معناي حقيقيکلمه در بافت نظام اسلامي و اين بناي مستحکم و شاخص گذاشت.(مقام معظم رهبري،14/3/1380) امام خميني(ره) سمبل و نماد عزت ملي بود و بدون کوچکترين احساس حقارت، در برابر هجوم گردنکشان سياسي جهان استوار ايستاد. "اتکا، افتخار و اعتزاز امام به اسلام ناب " رمز پايداري و استقامت ايشان بود. امام خميني(ره)، بي اعتنا به اصطلاحات و مفاهيم روشنفکري شرق و غرب، اسلام ناب را به صراحت بيان و به آن اعتزاز و ابتناء مي نمود و همين مهم باعث شده بود که ايشان به عنوان سمبل عزت ملي در داخل ايران و در بين مسلمانان جهان مطرح شود.
ديروز رهبر معظم انقلاب در ديدار پرشور هزاران نفر از دانش آموزان و دانشجويان مهمترين ويژگي 13 آبان را نمود توکل بر قدرت الهي و ايستادگي همراه با بصيرت در راه مبارزه و اهداف والا برشمردند و افزودند: امام عزيز و بزرگوار در سيزدهم آبان سال 1343، به دليل اعتراض به حق مصونيت آمريکاييها در ايران، و ايستادگي در مقابل آن، به وسيله مزدوران آمريکا ، غريبانه تبعيد شدند اما پانزده سال بعد، در سيزدهم آبان سال 58، فرزندان امام که همان جوانان انقلابي دانشجو بودند، با تسخير لانه جاسوسي آمريکا در تهران، آمريکا را از ايران تبعيد کردند. رهبر انقلاب اسلامي، وقوع اين رويداد به ظاهر محال و نشدني را نتيجه توکل امام خميني (ره) به قدرت خداوند و استقامت در غربت تبعيد، دانستند و خاطرنشان کردند: امام بزرگوار (ره) هيچگاه نااميد و خسته نشدند و با بيدار کردن مردم و ايجاد احساس استقلال، آرمانخواهي و مجاهدت در آنان، مردم را به تدريج وارد صحنه کردند و زمينه ساز پيروزي انقلاب اسلامي ايران شدند.
حرکتهاي جمعي تاريخ ساز، اغلب از منطق و عقلانيت فعالي برخوردار هستند که ماهيت و اهداف اين دست کردارهاي اجتماعي و سياسي را براي نسلهاي آينده قابل فهم مي کند.تسخير لانه جاسوسي در 13 آبان 1358 در زمره آن دست از حرکتهاي دانشجويي است که در عين آرمان خواهي داراي يک منطق عالي و فعال است . در غير اين صورت اين اتفاق تاريخي نيز مي بايست در کنار رويکردهاي ايدهآليستي ساير حرکتهاي دانشجويي در اقصي نقاط جهان پس از مدتي جريان سازي به فراموشي سپرده مي شد. امروزه بيشتر پژوهشگران اجتماعي ارگانيک بر ضرورتها و شيوه هاي انتقال منطق گفتماني حاکم بر حرکتهاي جمعي به نسلهاي بعد تاکيد مي کنند، اين در حالي است که با گذشت 32 سال از انقلاب اسلامي عقلانيت حاکم بر تسخير لانه جاسوسي براي جوانان و نسلهايي که اين اتفاق را حتي نديده و لمس نکرده اند، يک منطق کاملا پذيرفتني و قابل احترام است.
اين منطق چيزي نيست به جز اعتزاز و اتکا به اسلام عزيز و آزادي از هر گونه قيد و بند و قدرت هاي جهاني. در13 آبان 1358 فصل مهمي در دفتر استکبار ستيزي ملت ايران رقم خورد که به فرموده بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي بزرگ تر از انقلاب اول بود زيرا موجب فروريختن هيمنه سلطه آمريکا در ايران و جهان شد. واکاوي گفتماني اين حرکت مويد اين موضوع است که منطق اقدام بزرگ دانشجويان فراتر از اختلافات سياسي بين دو کشور ايران و آمريکا، افشاي رفتار مداخله جويانه دولت وقت ايالات متحده و يا حتي رسوا کردن چهره هاي سازشکار در صحنه سياسي کشور بوده هر چند اين اهداف کوتاه مدت نيز مدنظر قرار گرفته است، اما راز ماندگاري اين حرکت را بايد در جاي ديگري جستجو کرد.
از منظر امام خميني(ره) هدف از استقلال اين نيست که براي رهايي از سلطه و سيطره يک قدرت مقابل قدرت خارجي ديگري دست دراز کنيم. از نظر ايشان نه شرقي و نه غربي يعني اينکه هيچ کدام در ايران دخالت نکنند. 13 آبان نماد استقلال خواهي نسل جوان و اوج بندگي ملت ايران در محضر الهي است و آزادي و آزادگي از قدرت هاي استکباري است. در حالي که عده اي در دولت موقت از واهمه شيطان بزرگ حاضر نبودند دم از استقلال بزنند اما دانشجويان خط امام(ره) ثابت کردند که مي توان آزاد و آزاده زيست.
تسخير لانه جاسوسي در 13 آبان 1358 در زمره آن دست از حرکتهاي جوانان انقلابي است که در عين آرمانخواهي داراي يک منطق عالي و فعال است که در طول تاريخ انقلاب جريان دارد و متعلق به يک نسل خاص نيست. در غير اين صورت اين اتفاق تاريخي نيز ميبايست در کنار رويکردهاي ايدهآليستي ساير حرکتهاي دانشجويي در اقصي نقاط جهان پس از مدتي جريان سازي به فراموشي سپرده مي شد.
قدس:13 آبان ؛ نماد ایستادگی و بصیرت ملت
«13 آبان ؛ نماد ایستادگی و بصیرت ملت»عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندریان است كه در آن ميخوانيد؛13 آبان روز اعلام انزجار از مستکبران عالم و آنهایی است که با زیاده خواهی و زورگویی، ملتهای مظلوم و ستمدیده را اسیر مطالبات نامشروع خویش کردهاند.
در این روز، به عنوان نماد مبارزه با استکبار، بار دیگر انرژی متراکم نفرت امت اسلامی نسبت به سیاستهای استعماری آمریکا آزاد شده و شعارهای مرگ و نیستی برای ظالمان و غاصبان در آسمان ایران، طنین انداز می شود تا روح مبارزه جویی ملتهای اسلامی در دفاع از ستمدیدگان، زنده و پویا باقی بماند.
ملت ایران این روز را گرامی می دارد تا اعلام نماید مبارزه با جبهه استکبار، زنده است و هرگز به فراموشی سپرده نخواهد شد. پاسداشت این مناسبت، آگاه سازی نسل جوان است تا با گذشته تاریخ خود در ارتباط با خصومت بیگانگان و برخورد آنها با آزادیخواهان آشنا گردند و بدانند که اگر امروز سیاستهای آمریکا در ارتباط با ایران و جهان اسلام، تحلیل و رسانه ای می گردد، از منظر بزرگ نمایی نیست، بلکه حاکی از واقعیتهای موجود است. همان گونه که مقام معظم رهبری در اجتماع دانش آموزان و دانشجویان فرمودند: «پیروزی انقلاب اسلامی، پایگاه اصلی آمریکا را در قلب خاورمیانه که منطقه نفت خیز دنیاست، از سیطره آن خارج کرد و ایران، با شعار مبارزه با ظلم و استکبار و دفاع از حقوق ملتها، به مهمترین پایگاه مقابله با سلطه گری آمریکا تبدیل شد».
یادآوری این برهه تاریخی از فراز عمر زرین انقلاب اسلامی، بیانگر این واقعیت است که دشمن از بین نرفته، بلکه با قوت و اراده مصمم، دشمنی با جمهوری اسلامی و آرمان ملت ایران را در عرصه های گوناگون سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تعقیب می کند. دشمنی دیرینه سران کاخ سفید، بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل ماهیت ایدئولوژیک نظام اسلامی تشدید گردید. تاکنون این رویه ادامه داشته و از این پس نیز دچار تحولی در راستای کاهش تنشها نخواهد شد. ایجاد چالشهای غیرقانونی در مسیر دستیابی به تفاهم با کشورهای اروپایی در موضوع پرونده هسته ای ایران، با هدف ممانعت از دستیابی جمهوری اسلامی به حقوق مسلم هسته ای خود، برگ دیگری از اقدامهای غیرعقلایی و خلاف رویه های موجود بین المللی است. جهت گیریهای کشورهای مستقل در همسویی با ایران، اقدامهای نامعقول سران کاخ سفید را غیرموجه جلوه می دهد. سوژه سازیهای اخیر ایالات متحده در جهت تشویق اذهان عمومی علیه انقلاب اسلامی، از این زاویه قابل توجیه است. اتهام ساختگی ترور سفیر عربستان، مصاحبه سراسر متناقض کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا، تصمیم ترور شخصیتهای برجسته نظامی ایران و... همگی مؤید این موضوع است که دشمن لحظه ای در رویارویی با ایران غفلت نخواهد کرد. آنچه سبب گردیده دولتمردان آمریکا در دستیابی به اهدافشان با ناکامی مواجه شوند، وجود رهبری مقتدر و امتی بصیر است که با اقدامهای بهنگام، همواره تصمیمهای دشمن را با شکست مواجه کرده است.
سیزده آبان در ایران در سال جاری، موجب قوت قلب مبارزان و آزادیخواهان در جهان اسلام است. اکنون آنچه در کشورهای ملتهب و یا کشورهایی که حاکمان وابسته آنها ساقط گردیده است رونمایی شده، تلاش جبهه استکبار به رهبری آمریکا برای نفوذ در صف انقلابیون می باشد. سران کاخ سفید، اکنون که نتوانستند زمامداران همسو را در مقابل موج ویرانگر انقلابیون حفظ کنند، گام بعدی را با عنوان حمایت از شخصیتهای همسو در دستور کار قرارداده اند. لذا، این رفتارها ملتهایی را که با بذل جان و مال خویش قریب به یک سال مبارزات خونینی را متحمل شده اند، بیش از پیش نسبت به سیاستهای استکباری آمریکا بدبین و متنفر نموده است. مرگ بر زورگویان در فضای ایران، در حالی طنین انداز می شود که اردوگاه استکبار در کنار تحمیل هزینه های سخت افزاری به مردم لیبی، جنگ نرم را نیز علیه آنها راه اندازی کردند. به عبارت دیگر، اگر فرصت حمایت از دیکتاتور و چهره های همسو را از دست دادند، از سهم قدرت در شرایط کنونی بی بهره نمانند و با بسترسازی فرهنگی، مسیر نفوذ را برای آینده هموار کنند.
موج نفرت از زورگویان در حالی از جغرافیای جهان اسلام، بویژه از ایران صادر می شود که امروز رخدادهایی در جهان رسانه ای گردیده است که حقانیت رفتارهای مردم ایران را تأیید می کند. اکنون واقعیتهای صحنه مناسبات مردم و دولتها در اروپا، آنها را به صحنه رویارویی با زمامداران کشانده است. این موضوع، حمایت از حرکتی است که مردم ایران در سال 1357 به رهبری بنیانگذار جمهوری اسلامی در ایران شروع کردند. افزون بر اعتراضهای گسترده مردمی در اتحادیه اروپا، این مخالفتها از یک ماه پیش ایالتهای آمریکا را یکی پس از دیگری در نوردید. دولتمردان این کشور پس از اتخاذ راهکارهای نرم افزارانه، عنصر قهر را وارد این معادله بازی کرده اند تا بتوانند با ارعاب، معترضان را به خانه برگردانند. این در حالی است که افکار عمومی در سراسر آمریکا، به گونه ای تحقیر و در معرض انواع تبعیضها قرار گرفته اند که برای استیفای حق خود، آماده پذیرش هر گونه ریسکی می باشند.
بنابراین، آنچه اکنون سبب گردیده همواره رأس هرم نظام سیاسی ایالات متحده آمریکا در عرصه روابط بین الملل حامی و سردمدار الگوی زیاده خواهی باشند، علت آن را باید قبل از روحیه افراد، در یک نظام سیاسی جستجو نمود که مبانی نظری آن مختصات این نظام را براساس دیدگاه امپریالیستی، تبیین نموده است.
در توضیح عبارت فوق، باید اذعان نمود، برونداد تصمیمها متأثر از باورهای افراد نیست، بلکه خروجی راهبردها قائم به سیستم است.
گفتنی است، اکنون این سیستم در حوزه اقتصادی الگوی نسخه سرمایه داری انحصارطلب و استثمارگر است که تاریخ مصرف آن به پایان رسیده و استراتژیستهایی که پارادایم «پایان تاریخ» را پس از افول مکاتب رقیب به عنوان آلترناتیو معرفی نمودند، اکنون تجدیدنظر در ایده هایشان را اجتناب ناپذیر می دانند.
سياست روز:سخني با آن ۱۴۱ نماينده؛این تذهبون؟
«سخني
با آن ۱۴۱ نماينده؛این تذهبون؟»عنوان يادداشت روز روزنامه سياست روز به
قلم امير توحيد فاضل است كه در آن ميخوانيد؛جلسه علني مجلس شوراي اسلامي
در عصر سهشنبه دهم آبان ۱۳۹۰ شاهد تصميمگيري عجيبي بود.
از آن جهت
تاريخ اين روز را بيان ميكنم كه معتقدم به طور قطع اين تصميم نمايندگان در
تاريخ ماندگار خواهد شد و آيندگان سوالات بسياري را در رابطه با راي
مجلسيان مطرح ميكنند.
اي كاش مجلس برگههاي راي نمايندگان را هم براي ثبت در تاريخ حفظ كنند، تا حداقل آيندگان پاسخ برخي از سوالات خود را بيابند. نخستين سوال اين است، آن ۱۴۱ نمايندهاي كه به وزير اقتصاد با توجه به فساد مالي بزرگ اعتماد كردند، چه كساني بودند؟
به طور قطع با انتشار اين چند خط سياهه بلافاصله قوانين ريز و درشتي را رديف كرده و مدعي ميشوند كه راي نمايندگان مخفي است. اما اين بهانهها به طور قطع نافي مسئوليت نمايندگان در قبال موكلانشان نخواهد بود.
مردم
امروز ميخواهند بدانند چه كساني به آقاي حسيني اعتماد كرده و مجدداً وي
را بر صندلي عاليترين مقام اقتصادي كشور نشاندند. اگر اين راي درست،
منطقي، كارشناسي شده، صحيح و بر اساس رعايت مصالح ملت و جامعه بوده، پس چه
باك از اينكه وكلاي حاضر در خانه ملت فاش بگويند چه رايي در سبد
انداختهاند؟
سوال بعدي اين است كه آقايان محترم مجلسنشين چگونه به اين اعتماد رسيدند؟
در اينجا كافي است فقط چند جمله از بيانات آقاي وزير در جلسه راي اعتماد بيان شود. ايشان به صراحت در اين جلسه قبول كرد كه در انجام وظايفش قصور داشته است، اما در عين حال قاطعانه تاكيد كرد استعفا نميدهد تا جبران كند.
آيا اعتماد مجدد به كسي كه با قصورش عامل اصلي بروز بزرگترين تخلف مالي در طول تاريخ ايران شده، منطقي است؟
در
مورد عدم استعفا و يا بركناري نيز بايد گفت با اين استدلال ديگر هيچ يك از
مديران متخلف را نبايد تغيير داد و از سوي ديگر بايد تا ابد به آنها فرصتي
داده شود تا جبران كنند. البته مديران كه جاي خود دارند، ما بايد از اين
پس قوه قضاييه را با اين استدلالها تعطيل كرده و به جاي عدالتخوانه ،
دستگاه فرصت دهي به متخلفان راهاندازي و هر كس تخلف و يا قصوري انجام داد
به او فرصت جبران بدهيم.
سوال بعدي در رابطه با ميزان اطلاعات نمايندگان
از قصور آقاي وزير است. آيا آنها به درستي ميدانند كه ايشان در دوران
مسئوليت خود چگونه تصميمگيري كرده است؟ فقط به يك نمونه اشاره ميكنم.
ايشان در جمع نمايندگان گفته است كه از دو تابعيتي بودن خاوري و تخلفات وي اطلاعي نداشته. اين در حالي است كه پنج ماه قبل در گفتگو با نشریه "مدیران و روسا" به تعريف و تمجيد از خاوري پرداخته و درباره وي گفته است: "عملکرد دو ساله دکتر خاوری نشان داد که انتخاب ایشان که در نهایت دقت و وسواس و مبتنی بر شناخت دقیق از عملکرد قبلی وی صورت گرفته بود، سبب ارتقاي جایگاه بانک ملی و ارائه خدمات چشمگیری به کشور شد و ایشان به عنوان فردی عالم، باتقوا، با تجربه و کارشناس با عملکرد خود مهر تأییدی بر این حسن انتخاب زد."
در باره اين "حسن انتخاب" (البته
امروز هيچ كس مسئوليت انتصاب خاوري فراري را گردن نميگيرد) و "ارتقاي
جايگاه بانك ملي" كافي است به نظرات مردمي كه شما را انتخاب كردند، مراجعه
كنيد.
و همچنين اگر بر فرض،كل سخنان آقاي حسيني را صحيح تلقي كنيم، اين
سوال مطرح ميشود كه ۱۴۱ نماينده محترم مجلس چگونه به فردي كه تا اين حد در
تصميمگيريهايش اشتباه داشته اعتماد مجدد كردند؟
آقاي وزير، فردي را با تقوا تشخيص داده كه در مقابل پرچم يك كشور غربي زانو زده و سوگند وفاداري به ملكه خورده است.
آقاي وزير، عملكرد فردي را "خدمات چشمگیری به کشور" توصيف ميكند كه در همان زمان مشغول خريد خانه سه ميليارد توماني در ينگه دنيا و تدارك فرار از كشور در صورت افشاي تخلفاتش بوده است. در نتيجه خدمات چشمگير ايشان بيشتر براي خودش بوده تا كشور.
آقاي وزير، پنج ماه قبل فردي را عالم و كارشناس توصيف كرده كه به راحتي در زير مجموعه اش چنين فساد بزرگي روي داده و خود نيز متواري است. در نتيجه وكلاي مجلس بايد به اين سوال پاسخ دهند كه چگونه به مديري كه در تصميمگيريهايش تا اين اندازه اشتباه داشته و خود نيز به آن معترف است مجددا اعتماد كردند؟
آقايان و خانمهاي ۱۴۱ نماينده محترم مجلس
اجازه
دهيد دو خاطره از ۵ دوره خبرنگاري پارلمان بيان كنم. البته در لفافه و اگر
صلاح دانستيد اسناد كامل آن را در اختيارتان قرار ميدهم.
۱ - در نوروز سالي كه قرار بود انتخابات مجلس هفتم برگزار گردد، مدير روابط عمومي يكي از وزارتخانههاي اقتصادي كاركنانش را در جلسهاي مورد خطاب قرار داده و گفته است "امسال سال سختي براي ما و وزارتخانههايي مانند ما است. چرا كه انتخابات را پيش رو داريم و نمايندگان براي كسب آراي بيشتر شروع به انتقاد از عملكرد اين وزارتخانهها ميكنند. مثلا يكباره به ياد ميآورند كه چند روستا در حوزه انتخابيه آنها گاز ندارد و به همين دليل شروع به انتقاد و تذكر و سوال و استيضاح از وزير ميكنند و يا اينكه يكباره به ياد ميآورند فلان روستاي حوزه انتخابيه آنها جاده خوبي ندارد و شروع به انتقاد و تذكر و سوال و استيضاح از وزير ميكنند.
۲ – در ابتداي سالي كه قرار بود انتخابات مجلس هشتم برگزار گردد، معاون پارلماني يكي از وزارتخانهها اعلام كرد كه بودجه هنگفتي براي پاسخ به نامههاي نمايندگان اختصاص دادهاند. وقتي علت را از وي جويا شدم گفت كه "امسال انتخابات است و نمايندگان ديدارهاي عمومي بسياري با مردم حوزه انتخابيه برگزار و مدام نامههايي براي رفع مشكلات آنها مانند پرداخت وام، اشتغال و غيره به وزارتخانههايي مانند ما مينويسند كه اگر پاسخ مثبت به اين نامهها ندهيم با سيل انتقاد و تذكر و سوال و استيضاح روبرو خواهيم شد."
حال سوال اين است كه چرا چنين تصوري از عملكرد مجلسيان در جامعه وجود دارد؟ آيا تصميمهاي عجيبي مانند راي اعتماد دوباره به وزير اقتصاد در روز سهشنبه دهم آبان ۱۳۹۰ خورشيدي از جمله اين عوامل نيست؟
آقايان و خانمهاي ۱۴۱ نماينده محترم مجلس
شايد
در طول يك ماه اخير در ميان مردم حضور نداشته و نميدانيد آنها چگونه به
موضوع فساد مالي بزرگ نگاه ميكنند و تا چه اندازه از شنيدن اخبار آن منزجر
و عصباني هستند؟!
مردم سوال ميكنند چگونه براي دريافت ۲ ميليون تومان وام ضروري از يك بانك بايد دو ضامن رسمي داشته و كلي چك و سفته به ميزان چند برابر اين پول به عنوان وثيقه به بانك پرداخت كنند؟ چگونه براي دريافت وام ۱۸ ميليون توماني خريد مسكن بايد كل خانه ۸۰، ۹۰ و ۱۰۰ ميليون توماني خود را در رهن بانك قرار دهند؟ چگونه يك دختر و پسر جوان براي رفتن به خانه بخت و دريافت وام ازدواج بايد به دهها نفر براي ضمانت التماس كنند، بعد آقايان پولهاي ميلياردي بانكها را اينگونه به تاراج ميبرند و مجلس هم اينگونه رفتار ميكند؟
آقايان و خانمهاي ۱۴۱ نماينده محترم مجلس
مردم
از شما انتظار برخورد قاطع با مسببان فساد مالي بزرگ را داشتند. حال بايد
به آنها پاسخگو باشيد و بگوييد چرا به چنين اعتمادي كرديد؟
لااقل نام خود را منتشر كنيد.
شما كه معتقديد تصميم درستي گرفتيد و بر اساس حق، انصاف و عدالت راي داديد، پس چه باك از انتشار نام شما؟
سخني هم با رئيس مجلس
در
پايان اين نوشتار يك جمله هم با رئيس مجلس دارم. ايشان از نمايندگان مجلس
خواستند تا راي مشروط بدهند. من نميدانم راي مشروط چيست؟ پس لطفا ايشان
تشريح كنند كه راي مشروط چيست و از كدام كتاب قانون به چنين واژهاي
رسيدهاند؟والسلام
آفرينش:كنفرانس استانبول و آينده افغانستان
«كنفرانس استانبول و آينده افغانستان»عنوان پسرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كهخ در آن ميخوانيد؛نشست منطقهاي در باره افغانستان در استانبول در آستانه برگزاري نشست بينالمللي و استراتژيک بن دوم در آلمان ميتواند گامي ديگر در راه افزايش ثبات در اين کشور باشد.
در اين بين اگر نگاهي به اين اجلاس و همچنين آينده افغانستان در شرايط کنوني داشته باشيم بايد گفت اين اجلاس در شرايطي برگزار ميشود که در يک سال گذشته ما با موجي از افزايش حملات طالبان و گروه هاي متحد همانند گروه حقاني و حزب اسلامي حکمتيار روبرو بوده ايم . در اين شرايط موجي از ترور شخصيتهايي همچون ژنرال داوود، ولي کرزاي و مهمتر از همه برهان الدين رباني توجه جهانيان را به افغانستان مشغول داشته است .
در اين بين با توجه به برنامه خروج تدريج نظاميان امريکا از افغانستان، طرح پايگاههاي دائمي ناتو و امريکا و همچنين ناامني موجود در اين کشور اجلاسهايي همچون استانبول مي تواند گام هايي براي افزايش ثبات و امنيت بيشتر در افغانستان باشد.چرا که در اين اجلاس کشورهاي همسايه افغانستان شرکت کرده و بحث روند صلح و ثبات در افغانستان مدنظر است. گذشته از اين در واقع اهميت ديگر نشست استانبول آن است که در حقيقت کنفرانس استانبول مقدمه اي براي اجلاس دوم بن است .
نشستي که قرار است بحث هايي اساسي در مورد مساله خرو ج نيرو هاي امريکايي و ناتو، شکل ساختار قدرت، چگونگي صلح و ثبات در افغانستان، روند بوميسازي امنيت و روند صلح با طالبان به بحث گذاشته شود و تا حد زياد آينده امنيت، ثبات و اقتصاد اين کشور را روشن سازد .
آنچه مشخص است کنفرانس استانبول هر چند اهميت خيلي زيادي نسبت به نشستهاي قبلي که در مورد افغانستان برگزار شده است ندارد و کارشناسان انتظار زيادي از نتايج اين اجلاس ندارند، اما نفس برگزاري اين اجلاس در شرايط کنوني و با توجه به در پيش بودن کنفرانس سرنوشت ساز بن دوم براي افغانستان عملا گامي مهم براي منطقه و بويژه افغانستان است.
در اين بين هرچند کابل نيز در اين اجلاس به دنبال آن است که کشور هاي همسايه به طور کامل در کنار دولت کابل قرار گيرند و با گرو ههاي تروريست مبارزه کنند اما اگر واقع بينانه بنگريم بايد گفت هر کشور اهداف متضاد و متفاوتي بر اساس منافع ملي خود پيگيري ميکند و هر کدام از کشورهاي شرکت کننده در اين نشست داراي اهداف ويژه خود هستند.
نکته ديگر و پراهميت در اين اجلاس ان است که ترکيه نيز هرچند همسايه افغانستان نيست اما فعالانه ميکوشد تا نقش مهمي را در کنار نقش کشورهايي همچون ايران، امريکا، روسيه، پاکستان در آينده افغانستان داشته باشد. بر اين اساس ترکها با برگزاري اجلاس حاشيه اي و سه جانبه ترکيه، پاکستان و افغانستان و همچنين اجلاس کنوني استانبول ميکوشند تا در تحولات افغانستان نقش مهمتري را برعهده گيرند امري که مي تواند مورد توجه مقامات سياست خارجي ايران و برگزاري کنفرانسهايي سه جانبه و چند جانبه اي در اين زمينه نيز قرار گيرد.
حمايت:بازهم خون رگها مان به جوش آمده است
«بازهم خون رگها مان به جوش آمده است» عنوان سرمقاله روزنامه حمايت است كه در ان ميخوانيد؛برخی روزها در تاریخ هر کشور، روزهای خاصی هستند. ایران سرافراز ما وبویژه ایران اسلامی از این روزهای خاص ومهم زیاد دارد. 13 آبان یکی از روزهای سرنوشت ساز وموثر در تاریخ معاصر ماست. روزی که در یک کلام، خون را در رگهای غیرت هر ایرانی به جوش میآورد. اولین بار این جوشش غیرت، پس از دستگیری پیشوا ومرجع تقلید این ملت قهرمان، بروز کرد. استبداد نابکار در این روز خود را در مقابل جوشش خون در رگهای غیرت مردم، زبون دید. دیگر بار 13 آبان بهانه ای شد تا دانش آموزان این مرز پر گوهر، سینه ستبر کرده خون خود را برای آبیاری نهال این انقلاب فدا کنند. آن روز هم این خونهای برافروخته از رگهای غیرت نسل نوجوان، پیوند استکبار واستبداد را رو سیاه کرد.
اما سومین 13 آبانی که در پس پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به وقوع پیوست، آنچنان رگ غیرت وهمت دانشجوی ایرانی را به جوش آورد که طومار استکبار جهانی برای همیشه از سلطه بر ایران عزیز برچیده شد. نسل مبارز وشجاع دانشجو در این روز باشکوه چنان بر لانه جاسوسی شیطان بزرگ تاخت که آنها را مبهوت ساخت.
13 آبان 1358 هر چند یک روز در تاریخ ایران سربلند بود اما به وسعت یک تاریخ ادامه یافت وبه عظمت یک انقلاب نمود پیدا کرد. چه آنکه پیر جماران، خروش انقلابی دانشجویان مسلمان ومبارز تسخیر کننده سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران را انقلاب دوم این مردم نامید.
وامروز ...
با
گذشت بیش از 32 سال هنوز هم خون غیرت در رگهای ایرانی مسلمان میجوشد.
هنوز هم فریاد بلند مرگ بر اسراییل، چون پتکی محکم برسر باراک وبوش
وکلینتون وحتی ریگان وکارتر فرود میآید. هنوز هم ایهود وبنیامین از خروش
مرگ بر اسراییل این ملت بزرگ در راهپیمایی باشکوه 13 آبان میلرزند.
آری 13 آبان یک واژه نیست، یک فرهنگ است. یک روز نیست، یک تاریخ است. 13 آبان یعنی اینکه یادمان باشد تا استکبار واستبداد هست باید رگهای غیرت مان بجوشد. 13 آبان همانگونه که در تاریخ ایران سرافراز 3 بار تکرار شد، امروز هم در کشورهای اسلامی در حال تکرار است. امروز رگهای غیرت جوانان مسلمان در کشورهای عربی هم به جوش آمده وبساط استبداد واستکبار را در کشورهایشان برچیده است. این راز وپیام بزرگ 13 آبان است. پیامی که گویا فقط با خونهای پاک، سینه به سینه منتقل میشود.
مردم سالاري:انتخابات، اعتمادسازي جلب مشارکت
«انتخابات، اعتمادسازي جلب مشارکت»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم اقبال محمدي است كه در آن ميخوانيد؛استان کردستان در سال هاي اخير شاهد تحولا تي جدي و آبستن رويدادهاي جدي تر بوده و بدون شک در آينده بايستي درانتظار پديده هاي جديد مرتبط با اين پاره تن ايران زمين باشيم که با منافع ملي ما گره خورده است. بعضي از مديران ارشد گذشته استان بسياري از پل هاي اعتماد بين مردم و نظام را تخريب کرده اند و به عبارتي اگر صداي بي اعتمادي امروز شنيده شود، صداي سازهايي است که در آن سال ها نواخته شده است. به گونه اي که نگراني در ارتباط با مشارکت سياسي و اجتماعي اين منطقه بايد جدي گرفته شود.
اگر چه در يک سال اخير اقداماتي در جهت اعتمادسازي بين مردم و حاکميت صورت گرفته و مديريت ارشد امروز استان ارتباطي صميمي با مردم دارد، اما متاسفانه شدت و سرعت افزايش راديکاليسم ناشي از انباشت مطالبات به گونه اي است که ماشين آن از شيوه جديد اعتماد سازي بين مردم و حاکميت پيشي گرفته و بايد نگراني ها را درک و براساس واقعيت ها عمل و برنامه ريزي کرد.
ترويج اعتقادات محلي و فعاليت معمول مذهبي و قومي مبتني بر ذائقه و ويژگي مردم منطقه سابقه اي به قدمت تاريخ منطقه دارد و از نظر قرآن و قانون اساسي نيز به رسميت شناخته شده، اما متاسفانه اجازه ندادن به نيروهاي معتدل و ميانه رو در اين وادي، موجب ورود نيروهاي راديکال به بازي شده و اين از هر نظر نگران کننده و نشان دهنده اين واقعيت است که بايد در رفتار گذشته خويش تجديد نظر کنيم و رفتارهاي صحيح را تقويت و بدون غرور کاذب از تکرار روش هاي غلط بپرهيزيم.
براي تقويت اعتماد سازي که اتفاقا يکي از روش هاي مهم جلب مشارکت در تمام زمينه هاي فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي است، براي ترميم رابطه ها و جلب مشارکت و ايجاد انگيزه و اميد در بين مردم، لا زم است ديگر بار نيروهاي ميانه رو و معتدل به مشارکت سياسي فراخوانده شوند تا بيش از گذشته ميدان براي عناصر تندرو و آلوده شدن فضاي کردستان به خشونت و تندروي باز نشود; مبادا با دست و تصميم خودمان فضا را به سمتي ببريم که آرزوي حضور نيروهاي ميانه رو، خيرخواه و وفادار به منافع ملي و اين آب و خاک آرزويي دست نيافتني باشد. از بعد فرهنگي هم صداي يکساني از رسانه هاي نحيف و کم رمق استان کردستان شنيده مي شود، که به هيچ وجه بازتاب خواست مردم نبوده و تداوم آن براي منافع ملي خطرناک است.
ادامه تحمل نکردن صداي متفاوت، نشنيدن واقعيت ها و ناديده گرفتن ذائقه مردم در سطح کلا ن مي تواند هزينه هاي زيادي روي دست کشور بگذارد. نبايد انتظار داشت که مردم کردستان مانند تهران و قم و اصفهان فکر کنند. در آن سوي مرزهاي اين جغرافيا صداهاي جديد اعم از مذهبي، قومي، پيشرفت و توسعه و البته ترور و خشونت به گوش مي رسد و بازيگران استعمار در فضايي جديد به دنبال منافع خود هستند.
از ديگر سو مردم در دورترين روستاها اين واقعيت ها را به سبب ارتباط هاي قومي، سببي و مراودات تجاري و امواج ارتباطي رسانه هاي جمعي و شبکه هاي اينترنتي مي بينند و در اين شرايط که شاخصه هاي توسعه کردستان از زواياي مختلف نسبت به خيلي از استان هاي کشور عزيز ما ايران پايين تر است اگر غفلت کنيم زمينه تبليغات و عدم شرکت در انتخابات فراهم است. چه خوب است همين امروز تا دير نشده چشم بر روي واقعيت ها باز کنيم و در راستاي خنثي کردن اهداف شوم دشمنان ايران اسلا مي واستعمار و امپرياليسم زمينه واقعي مشارکت مردم با تکيه برشاخص هاي فرهنگي و قومي مردم منطقه را فراهم کنيم.
ما
از سر صدق و دلسوزي و در راستاي توجه به تلنگر وجدان و رسالت انساني و
قانوني نمايندگي مردم، اين واقعيت را بيان مي کنيم تا فردا نزد خداي خود و
مردم آسوده خاطر باشيم، اما اينکه کدام مسير مديريتي براي آينده کردستان در
نظر گرفته شود و از کدام زاويه عقلا ني يا غير از آن به فکر منافع ملي
باشيم، واقعيت ها در آينده همه چيز را روشن مي کند.
عضو فراکسيون خط امام(ره) مجلس و
عضوشوراي مرکزي حزب مردم سالا ري
تهران امروز:چرا با آمريكا مخالفيم؟
«چرا با آمريكا مخالفيم؟»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سيدجواد سيدپور است كه در آن ميخوانيد؛«ما چرا با آمريكا مخالفيم؟» اين پرسشي است كه شايد بسياري مخصوصا نسل جوان از خود بپرسند و خواهان پاسخي قانعكننده باشند. پاسخي كه به آنها بگويد دليل مخالفت ايران با ايالات متحده تنها خواست ايران نيست بلكه مطالبه همه آزاديخواهان جهان است زيرا ايالات متحده به تنهايي عامل بزرگترين جنايتها و انحرافات در تاريخ معاصر دنيا مخصوصا پس از پايان جنگ جهاني دوم است. براساس مطالعات و تحقيقات صورتگرفته توسط محققان خارجي از زمان جنگ جهاني دوم «ايالات متحده: 1 - تلاش كرده است بيش از 50 دولت را كه اكثرا در انتخاباتي آزاد به قدرت رسيده بودند، سرنگون كند. 2 - تلاش كرده است جنبشهاي مردمگرا يا مليگرا را در 20 كشور دنيا سركوب كند. 3 - در انتخابات آزاد بيش از 30 كشور دنيا شديدا دخالت كرده است. 4 - مردم دستكم 30 كشور را بمباران كرده است. 5 - تلاش كرده است رهبران بيش از 50 كشور را ترور كند.» http://killinghope.org)
اكنون سوال اين است اگر يكي از اين جنايتها در كارنامه كشورهاي ديگر ميبود سازمانهاي بينالمللي و خود ايالات متحده چگونه با آن برخورد مي كردند؟ چگونه كشوري كه در نيمه دوم قرن بيستم رهبران 50 كشور دنيا را در معرض ترور قرار داده، ادعا ميكند كه داعيهدار مبارزه با تروريسم است؟ و ديگر كشورها را به تروريستبودن متهم ميكند؟ اين همان خصلت ويژه آمريكاييهاست، خصيصهاي كه آنها را به رياكاري و دروغگويي آن هم در زير لوا و پوششي از اخلاقگرايي و انساندوستي ظاهري واميدارد. همان دستان چدني كه روكش مخملي دارد. اكنون اما عصر پايان رياكاري آمريكايي و رونمايي از طبقه حاكمهاي است كه «سرمايهداري بنيادگرا» را ميخواهد به تمام دنيا حقنه كند ولي در عين حال شكست ميخورد.
شكستهاي پياپي آمريكا در خاورميانه با بيداري اسلامي ملتها و پايين كشيدن حاكمان مستبدي كه عمري تحتالحمايه آمريكا بودند، آغاز اين رونمايي است نه تمام آن. دگرگونيهاي ژرفي كه بدون شك چهره تازهاي از خاورميانه اسلامي را به نمايش خواهد گذاشت، خاورميانهاي كه طرفداران آمريكا و غرب در اقليت فكري و حكومتي قرار خواهند داشت.
عصر تحولات بنيادين اسلامي نويد بخش جهان تازهاي است، جهاني كه ديگر نميشود آن را با خيمهشببازيهاي دوگانه فريب دارد.
اين بيداري اكنون تا قلب ايالات متحده و نبض سرمايهداري آن، نيويورك، نفوذ كرده و نسلهاي نوخاسته آمريكا را عليه اقليت سرمايهسالار شورانده است. در چنين دوره و دوراني بعيد نيست كه صاحبان قدرت و ثروت غرب همانند بسياري ديگر از حاكمان خودكامه خاورميانه مجبور به تن دادن به تحولات و تغييرات ضروري دنياي جديد باشند، دنيايي آزادتر و آبادتر بدون استبداد بنيادگرايي سرمايهسالار.
ابتكار:آقاي فردوسيپور، شما ديگر چرا؟
«آقاي فردوسيپور، شما ديگر چرا؟»عنوان يادداشت روز روزنامه ابتكار به قلم محسن حدادي است كه در آن ميخوانيد؛اين رفتار غيرحرفهاي رسانه ملي در کنار رفتارهاي ديگرش، زياد هم تعجب آور نيست اما تکرار آن در برنامه نود که همواره نشان داده استقلال راي خود را در کنار حفظ اصول حرفهاي يک برنامه تعاملي حفظ کرده، زياد خوشايند نبود.برنامه «نود» بدون ترديد يک استثنا و تکبرگ براي رسانه ملي است؛ برنامهاي که ضمن حفظ جايگاه خود در ميان مخاطبان، مراقب سرمايه اصلي خود يعني ـ مردم و مخاطبان ـ هست و براي حفظ جايگاه، خود را با مسئولان و مديران هماهنگ نميکند.با اين حال شايد فشارهاي زيادي روي اين برنامه وجود دارد تا عادل فردوسيپور هم به برخي قوانين و دستورالعملهاي سليقهاي و نانوشته مديرانش تن بدهد و در اقدامي غيرحرفهاي، نام رسانهها را از برنامه خود حذف کند.
اگرچه اصولا رعايت کپيرايت در رسانه ملي به نوعي جک اساماسي شبيه است تا يک اصل حرفهاي و لازمالاجرا؛ چه آن زمان که بيستوسي کاريکاتورهاي بيبديل حسين صافي از مديران و وکيلان و وزيران کشور برميدارد و لوگوي «خبرآنلاين» را خيلي راحت پاک ميکند و چه حالا که برنامه نود در گزارشهايش، اخبار «خبرآنلاين» را نشان ميدهد و عنوان و لوگوي خبرآنلاين را حذف ميکند اما ساير خبرگزاريها بويژه يک خبرگزاري را با همه مخلفات و متعلقاتش نشان ميدهد!
يک «خامخيالي» محض در بين برخي مديران رسانه ملي وجود دارد و آن اينکه مثلا تصور ميکنند اگر در يک فيلم يا سريالي «آرم» يک شرکت مشهور داخلي و خارجي را شطرنجي و يا محو کنند، ديگر کسي مثلا خودروي بازيگر نقش اول آن سريال را نميشناسد! در نتيجه براي شرکت «بنز» به صورت رايگان تبليغ نکردهاند و مردم هم اصلا متوجه نشدهاند که خودروي مذکور بنز بوده و...اين رفتار جالبتوجه که باعث شده در سريالهاي وطني آرم ماشينها را بردارند و يا با چسب مشکي(!) استتار کنند، در حوزه رسانه هم وجود دارد و ميخواهند شناسنامه يک رسانه را با فتوشاپ حذف کنند!شايد رسانه ملي با خود ميپندارد شرکت بنز مخاطبان خود را از طريق تلويزيون جذب کرده و با حذف آرم ماشينهايش، تا مرز ورشکستگي پيش ميرود! يا اينکه «خبرآنلاين» با تبليغات دولتي يا شبهدولتي در رسانه ملي به يک رسانه مرجع و پرطرفدار تبديل شده که اگر نام و لوگويش را حذف کنيم، مخاطبانش را از دست ميدهد... کاش اين دوستان متوجه شوند که رسانهها جايگاه خود را دارند و نياز به تبليغات رسانه ملي ندارند که شايد حتي برايشان ضدتبليغ محسوب شود!
البته خاصيت رسانه ملي و ساير نهادهاي دولتي ماست که اصولا «رسانه منتقد» را بر نميتابند و همه تلاش خود را معطوف به حذف و يا انزواي آن ميکنند؛ فارغ از اينکه «رسانه مردمي» صداي مردم است.
آنچه
از رهگذر اين چند خط ميتوان برداشت کرد، مسير خطرناکي است که رسانه در
کشورما طي ميکند و آن هم رفتار صفر و صدي در هر حالي است؛ يا «منتقد
هميشگي» و يا «معتقد هميشگي»...
براي همين هم صداي اعتراض مردم و صداي
تقدير مردم کمتر در رسانهها به صورت پهلوگرفته در کنار هم شنيده ميشود.
که اين البته بيشتر به خاطر مشکل تامين مالي رسانههاست که آنها را وادار
به معامله بر سر «صداي مردم» و همپيالگي با کارتلهاي سياسي - اقتصادي
ميکند. بالاخره رسانه ملي هم به پول نفت وابسته است و بايد اين نفت سر
سفرهاش بنشيند و اين شايد هرازگاهي با «صداي مردم» همخواني نداشته باشد...
شرق:همه راهها به دوحه ختم ميشود
«همه راهها به دوحه ختم ميشود»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمد فرازمند است كه در آن ميخوانيد؛اين روزها دوحه به پايتخت ديپلماسي منطقهاي تبديل شده است. علاوه بر اجلاس دوستان ليبي و سفر صالحي وزيرخارجه كشورمان، وليد معلم وزيرخارجه سوريه نيز روز يكشنبه اين هفته به دوحه رفت تا مهمترين جلسه ميانجيگري بينالمللي پس از هشت ماه بحران بين دولت سوريه و كميته مامور شده از سوي اتحاديه عرب در دوحه برگزار شود. قبلا سوريها رفتن به قاهره، مقر اتحاديه عرب را نپذيرفته بودند.
شيخحمد بنجاسم آلثاني، نخستوزير و وزير خارجه قطر پس از جلسه كميته عربي با وليد معلم با لحن تند و بيسابقه، بشاراسد رييسجمهور سوريه را مورد خطاب قرار داد و گفت كه او بايد دست از وقتگذراني و فريبكاري بردارد و به طور شفاف به طرح كميته اتحاديه عرب براي پايان دادن به خشونت در سوريه پاسخ دهد.
گرچه نخستوزير قطر به نمايندگي از اتحاديه عرب سخن ميگفت اما شكي نيست در اوضاع و احوال كنوني كه اتحاديه عرب در وضعيتي ضعيف قرار دارد اين پتانسيل بالاي ديپلماتيك قطريهاست كه به شيخ حمد اجازه ميدهد به نام اتحاديه عرب اينگونه در بحرانهاي بزرگي مانند ليبي و سوريه مداخله كند و نقشي را برعهده بگيرد كه حتي تركيه با تمام توانمنديهاي ديپلماتيكاش قادر به ايفاي آن نبوده است.
تركيه با وجود آنكه در بحرانهاي اخير خاورميانه، بسيار فعال و پرتحرك بوده و دستاوردهاي دوره زمامداري حزب عدالت و توسعه را بهعنوان الگويي براي آينده كشورهاي عربي ارايه ميكند اما در بحران سوريه بهدليل اعلام نااميدي زودرس اردوغان از اسد و جانبداري از مخالفان و برگزاري اجلاس اپوزيسيون در استانبول، پتانسيل ميانجيگري در سوريه را خيلي زود از دست داد. شايد تركها از هم اكنون به جايگاه خود در سوريه بعد از اسد ميانديشند. رقيب ديپلماسي منطقهاي تركيه يعني قطر مترصد چنين فرصتهايي است تا شكافهاي ديپلماتيك را با توجه به قدرت مانور سياسي خود پركند.
شيخ حمد بن جاسم، وليد معلم را وادار كرد تا يك شب در دوحه بماند و روز دوشنبه به طرح كميته عربي پاسخ گويد، اما معلم در نهايت بدون پاسخ قطعي دوحه را به سوي دمشق ترك كرد و روز چهارشنبه سفير سوريه در اتحاديه عرب، قبل از اجلاس وزراي خارجه عرب وارد قاهره شد و اعلام كرد كه پاسخ سوريه به طرح عربي را همراه خود آورده است. او حاضر نشد اين پاسخ را قبل از ارايه در اجلاس وزرا افشا كند اما رسانههاي رسمي سوريه اعلام كردهاند كه اين كشور با طرح اتحاديه عرب موافقت كرده است. در حاليكه سوريه اعمال خشونت توسط مخالفان را سرزنش ميكند و مدعي است تاكنون 1100 نفر از نيروهاي امنيتي، توسط مخالفان مسلح به قتل رسيدهاند.
در مقابل طرح كميته عربي از سوريه ميخواهد كه فورا زندانيان سياسي كه از فوريه امسال دستگير شدهاند را آزاد كند و نيروهاي امنيتي و نظامي را از خيابانها فراخوانده و اجازه دهند ناظران اتحاديه عرب در سوريه حضور يابند. همچنين در فرصت مناسب مذاكرات دولت و مخالفان آغاز شود. لاوروف وزيرخارجه روسيه نيز روز سهشنبه در ابوظبي به خبرنگاران گفت كه از طرح اتحاديه عرب براي پايان دادن به بحران سوريه حمايت ميكند و آن را فرصتي براي تعيين سرنوشت سوريه در خلال گفتوگوهاي ملي و آشتي به روش مسالمتآميز ميداند.
لاوروف در ضمن گفت كه روسيه اجازه نميدهد وضعيت ليبي در سوريه تكرار شود و ناتو در اين كشور مداخله نظامي كند. فعال شدن اتحاديه عرب با محوريت قطر شايد آخرين فرصت براي اسد باشد تا قبل از آنكه شوراي امنيت به مداخله در بحران سوريه بپردازد، راهي براي مصالحه پيش روي حاكميت و مخالفان گشوده شود.
قبل از اين آمريكا، اروپا و تركيه فرصت اسد را براي انجام اصلاحات واقعي پايانيافته اعلام كرده بودند. حاكميت سوريه بهخوبي ميداند كه مخالفت با طرح عربي به آن معناست كه قطعنامه آتي شوراي امنيت اين بار ممكن است مانند قطعنامه 1973 ليبي از پشتيباني اعراب برخوردار شود.
قرار گرفتن كشورهاي نفتخيزي مانند قطر، عربستان و امارات در صف حمايتكنندگان از قطعنامه جديد از يكسو كار روسيه و چين را براي وتو قطعنامه مشكل خواهد كرد و از سوي ديگر به مصوبه شوراي امنيت مشروعيت عربي ميبخشد.
ملت ما:واگذاريهاي شتابزده و چالشهاي خصوصيسازي
«واگذاريهاي شتابزده و چالشهاي خصوصيسازي»عنوان يادداشت روز روزنامه ملت ما به قلم حافظ امرايي است كه در آن ميخوانيد؛خصوصيسازي پديده تازهاي است كه اشتياق جهانيان براي واگذاري فعاليتها، آن را به يكي از ويژگيهاي متمايز سياستهاي اقتصادي از دهه 1980 به بعد بدل ساخته است. سياست خصوصيسازي به عنوان راهي در جهت كاهش فشار مالي شركتهاي دولتي بر بودجه دولت و بالا بردن كارآيي آنها، توانمندسازي بخش خصوصي، افزايش رقابت از طريق واگذاري مالكيت و مديريت بنگاههاي دولتي به بخش غير دولتي است.
تلاش براي گسترش مالكيت دولتي در دهههاي 1960 و 1970 با حركتي اساسي در حدود سالهاي 1980 مواجه و دولتها بهطور گستردهاي نظارتشان را با افزايش فعاليت بخش خصوصي، بهويژه براي تامين خدمات كاهش و در كشورهايي مانند شيلي، انگلستان و نيوزيلند در بعد جهاني انجام گرفت. خصوصيسازي ممكن است منجر به انتقال مالكيت شود يا بر عكس مالكيت شركت تغييري نكند.
امروزه در بسياري كشورها، خصوصيسازي در دستور كار دولتها قرار دارد و مهمترين انگيزهاي كه باعث اين حركت شده است عدم كارايي بخش دولتي در فعاليتهاي اقتصادي بوده است. بيس لي و ليتل چايلد معتقدند خصوصيسازي وسيلهاي است براي بهبود عملكرد فعاليتهاي اقتصادي از طريق افزايش نيروهاي بازار، در صورتي كه حداقل 50 درصد سهام آنها به بخش خصوصي واگذار شود.
با وجود رشد بخش خصوصي در بسياري از كشورهاي در حال توسعه، گسترش آنها به دليل قوانين دولتي و هدايت اعتبار و منابع به سمت شركتهاي دولتي غير كارا، كند است. موضوع خصوصيسازي و واگذاري شركتهايي كه تحت مالكيت دولت قرار دارند به بخش خصوصي، يكي از مسائل با اهميت و روز اقتصاد ايران نيز است
ليكن اين امر از سال 1379 با تشكيل سازمان خصوصيسازي و پيش بيني احكام مربوط در قوانين برنامه و ابلاغ سياستهاي كلي اصل 44 قانون اساسي توسط مقام معظم رهبري و تصويب قانون اجراي اصل44قانون اساسي بصورت جدي مورد توجه قرار گرفت. در مجموع دودليل عمده براي خصوصيسازي تعريف شده است كه عبارتند از:
الف) كاهش مسئوليتهاي دولت و خارج ساختن منابع دولتي از حيطه مديريت دولت براي ارتقاي كارايي و بهره وري در استفاده از اين منابع.
ب) كاهش بارمالي صنايع ملي دولتي بر بودجه كشور در راستاي تحقق هدف اول
و دلايل اين عدم كارايي در بخش دولتي را ميتوان به قرار زير برشمرد:
1- مشوقهاي ضعيفتر مديران سازمانهاي دولتي نسبت به مديران شركتهاي بخش خصوصي
2- عدم نظارت شديد از طرف صاحبان موسسه بر آنان
3- عدم تعهد قلبي بربهبود عملكرد ودنبال كردن اهداف غير اقتصادي (استخدام بيش از حدو...).
از جمله مهمترين مسائل در بحث واگذاريها، برنامهريزي براي طرف تقاضا است و براي تقويت بعد تقاضا راهكارهايي همچون ايجاد تسهيلات در قوانين و فرايند سرمايهگذاري خارجي، تسهيل فرآيند سرمايهگذاري ايرانيان مقيم خارج از كشور، تسريع و تشويق در شكلگيري نهادها و ابزارهاي مالي جديدو برقراري سيستم مناسب اطلاعرساني از اهميت فوقالعادهاي برخوردار هستند.
شكستهاي جـدي دولت در امــر خصوصيسازي طي دو برنامه اول و دوم توسعه كشور به علت عدم ثبات سياسي- اقتصادي، رقابت دولت با بخش خصوصي و سازوكارهاي سياسي گروههاي موثر براقتصاد كشور، هيچگاه منجر به مالكيت خصوصي آن هم از نوع امن و پايدار نشده است.
لذا چنين فقداني در كنار عواملي از قبيل
الف) نبود بازارهاي مالي يا بازارهاي مالي ضعيف
ب) ترس از اثرات خصوصيسازي بر اشتغال در كوتاهمدت
ج) بار بدهي اضافي شركتهاي دولتي و ترس مديران دولتي به جهت از دست دادن پستهاي مديريتي وعدم آموزش و آگاهي كافي آنان همواره در ايران پروژههاي خصوصي را به شكست جدي كشانده است.
با نگاهي به عملكرد چند ساله گذشته خصوصيسازي در كشور ميتوان دريافت كه روند مورد انتظار و مثبتي از اجراي اين سياست به دست نيامده و از طرفي نسبت بودجه عمومي و بودجه كل كشور به محصول ناخالص داخلي افزايش چشمگيري يافته و به ترتيب از 7/24و 6/68 درصد در سال 1380 به 7/38و 3/97 در سال 1385 رسيده است.
سهم بودجه شركتهاي دولتي از بودجه كل كشور نيز از 4/56 در سال 1380 به 1/60 در سال 1384 و سپس به 64 درصد در سال 1385 افزايش يافته است. در قانون بودجه سال 1386 نيز سهم مصارف شركتهاي دولتي با 22درصد رشد به 1677 هزار ميليارد ريال بالغ شده است. بيترديــد افزايـــش اين نسبتها حاكي از عملكرد ضعيف خصوصيسازي از يك سو و دولتيسازي از سوي ديگر است.
چرا كه بر اساس بند (ه) ماده 145 قانون برنامه چهارم توسعه، دولت مكلف شده است نسبتهاي مزبور را در طول برنامه سالانه حداقل 2درصد كاهش دهد. اين در حالي است كه خصوصيسازي در كشور حتي از لحاظ كاهش تعداد شركتهاي دولتي نيز تحقق نيافته است و هر ساله شركتهاي دولتي جديدي تاسيس ميشود.
جامعه آماري در اين پژوهش شامل كليه شركتهاي دولتي بوده كه طي سالهاي 85- 1380 از طريق بورس اوراق بهادار بيش از 50 درصد سهام آنها به بخش خصوصي واگذار شده است. اين پژوهش، با نوينترين معيارها از جمله ارزش افزوده اقتصادي، ارزش افزوده بازار و نسبت كيو توبين كه در دو دهه اخير در سرتاسر جهان بهطور گسترده توسط محققان مالي و اقتصادي مورد استفاده قرار گرفته است انجام شده است.
براساس نكات حاصل از بررسي تجربه كشورهاي مختلف در امر خصوصيسازي ميتوان گفت كه اجراي برنامه خصوصيسازي تنها در فضايي كه زمينههاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و عملياتي لازم و متناسب با آن فراهم باشد فرآيند موفقي است در غير اينصورت قبل از اينكه مسئله را حل كند مشكلآفرين است.
بنا به تجزيه و تحليل علمي و آماري حاصل از پژوهش، ميتوان نتيجه گرفت كه متوسط متغيرهاي پژوهش پس از خصوصيسازي نسبت به قبل از آن افزايش نيافته و تغيير معني داري در اين شاخصها مشاهده نشده و بهطور كلي ميتوان گفت كه عملكرد شركتهاي واگذار شده مورد پژوهش نسبت به قبل از واگذاري بهبود نيافته است و عدم بهبود عملكرد ميتواند متاثر از دلايل احتمالي زير باشد:
1-
با توجه به نتايج متغييرهاي تحقيق كه همگي بر اساس فاكتورهاي بازار
ميباشند به نظر ميرسد تجديد ساختار و تعديلات لازم قبل از واگذاري صورت
نگرفته است.
2- بر اساس تجزيه و تحليل صورتهاي مالي شركتهاي واگذار شده، اولويتبندي درستي براي واگذاري شركتها انجام نشده و شركتها جذاب براي واگذاري نبودهاند.
3- عدم واگذاري مديريت واحدها و استفاده از مديران انتصابي.
4- واگذاري از طريق بورس مالكيت را در سطح گستردهتري پخش مينمايد ولي به لحاظ عدم گستردگي بازار سرمايه و بورس در ايران كارايي واگذاري سهام شركتها از طريق بورس و افزايش شاخصهاي عملكرد با خطر مواجه شده است.
دنياي اقتصاد:نرخ ارز و اهداف دولت
«نرخ ارز و اهداف دولت»عنوان سرمقاله وزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق جنانصفت است كه در آن ميخوانيد؛خبرگزاريها و سايتهاي خبري روز 26 شهريورماه گذشته به نقل از محمود بهمني، رييسكل بانك مركزي نوشتند: «ميخواستم ارز را تكنرخي كنم، اما مهلت ندادند.»
وي روز 13 مهر نيز تاكيد كرد: «در دو روز باقيمانده تا آخر هفته يك مرحله ديگر نرخ ارز را كاهش ميدهيم.»
امروز 46 روز از سخنان اول وي و 28 روز از وعده كاهش نرخ ارز توسط رييسكل بانك مركزي سپري شده است و نرخ ارز روندي فزاينده را تجربه ميكند و شاهد 3 نرخي شدن ارز در بازار هستيم.
نااميد شدن فعالان صنعتي و اقتصادي از وعدههاي بانك مركزي و دولت منجر به اعتراض آنها شده و در محافل و مجامع خود به دولت هشدار ميدهند كه ادامه وضع فعلي در بازار ارز موجب ابهام و مخدوش شدن اعتماد به بانك مركزي و دولت خواهد شد. فعالان بخش خصوصي در اتاق بازرگاني و صنايع و معادن تهران درباره وضع فعلي بازار ارز نكات قابلتوجهي ارائه كرده و احتمالا در روزهاي آتي باز هم نكات مهمي را مطرح خواهند كرد.
نوشته حاضر چند نكته را درباره بازار و سياستهاي ارزي و رفتار و گفتار مسوولان تراز اول بانكي و سياسي يادآور ميشود:
1-
رييسكل بانك مركزي بايد با صراحت و شجاعت نام و مشخصات آنهايي كه «مهلت»
ندادند تا وي با مسووليت خويش ارز را تكنرخي كند به اطلاع شهروندان
برساند. مبهم نگه داشتن اين فرد يا افراد و نهادهاي قدرتمندي كه بالاي سر
رييس كل بانك مركزي ايستاده و به او اجازه تكنرخي كردن ارز را نميدهند و
حتي خواسته او را براي افزايش نرخ سود سپردهگذاري در چند ماه گذشته ناديده
گرفتهاند، موجب سلب اعتماد به حرفها و داوريهاي رييسكل بانك مركزي
خواهد شد. رشد بياعتمادي به نهاد بانك مركزي و مسوولان آن به ويژه از سوي
فعالان اقتصادي و حتي شهروندان عادي به جايي منتهي ميشود كه سنگ روي سنگ
بند نميشود و همه چيز از دست ميرود.
2- برخي سياستگذاريهاي اقتصادي نشان از آن دارد كه كوچكترين علاقهاي به دانش رايج اقتصاد و رفتار مستقل از قدرت سياسي متغيرهاي اقتصادي وجود ندارد. اين بياعتنايي و ناديده گرفتن آموزههاي علم اقتصاد به اين دليل است كه برخي اهداف دولت با آموزههاي دانش اقتصاد به تعارض ميرسند و البته دولت ترجيح ميدهد اهداف خود را به هر شكل پيگيري كند. در همين مساله 3 نرخي شدن ارز و روند فزاينده قيمت ارزهاي معتبر به ريال، اين شبهه وجود دارد كه بازار ارز ابزاري براي پيگيري ساير اهداف دولت شده است و ميتواند پيامدهاي مخاطرهآميزي را بر اقتصاد تحميل كند.
دولت با وجود همه توصيههاي كارشناسان و اقتصاددانان كه نرخ سود سپردهها و نرخ سود تسهيلات را دستكاري نكنيد، هنوز تمايل ندارد از اين خواسته خود عدول كند و بازار پول را از تعادل خارج كرده است كه پيامدهاي آن در بازار ارز قابل ديدن است.
3- اعضاي اتاق بازرگاني و صنايع و معادن ايران و تهران در روزهاي گذشته اعتراض و انتقاد و راهكارهاي موردنظر خود درباره بازار ارز را طرح كردهاند. به نظر ميرسد، اين نمايندگان بخش خصوصي نبايد در اين نقطه متوقف شده و كار را رها كنند. اگر بخش خصوصي از شرايط موجود ناراضياند – كه هستند – و اگر راهكارهاي كارشناسي و علمي براي متقاعد كردن دولت و بانك مركزي دارند، گام بعدي و مهمتر اين است كه كار را تا آخر دنبال كرده و به نتيجهاي خوشفرجام برسانند.
تجربه نشان داده است اگر بخش خصوصي فقط به طرح مسائل اكتفا كند و معضل را تا حل كردن آن پيش نبرد، انبوه رويدادهاي سياسي، به دولت اجازه ميدهد اهداف خود را دنبال كرده و به نتايج بلندمدت رفتارش كمتر توجه كند.