كيهان:صدا و تصويري بدون پارازيت
«صدا و تصويري بدون پارازيت»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد؛
1- حدود 10 ماه پيش و در 17 دسامبر 2010 وقتي طارق طيب محمدبن بوعزيزي جوان 26 ساله تونسي كه به دستفروشي در بازار شهر «سيدي بوزيد» اشتغال داشت خود را به آتش كشيد تصور نمي شد شعله اين اتفاق زبانه بكشد و به حركتي اعتراضي عليه رژيم زين العابدين بن علي تبديل شود و در فاصله كوتاهي در 14 ژانويه مردم تونس پيروزي انقلاب خود و سرنگوني يك حكومت ديكتاتوري را جشن بگيرند. جشني كه جشن هاي بزرگتري را نويد مي داد و ناظران سياسي آن را نمي ديدند...
2- قيام مردم تونس جرقه اي بود كه به بشكه باروت و آماده انفجار در ساير كشورهاي اسلامي زده مي شد. پيام قيام ملت تونس عليه عنصر سرسپرده و دست نشانده اي چون «بن علي» مرزهاي ديگر كشورهاي عربي و مرتجع را نيز درنورديد و تونس الهام بخش انقلاب هاي اسلامي عليه سياست هاي اسرائيلي- آمريكايي، حكومت هاي وابسته و ديكتاتورهاي غربگرا شد.
اين چنين بود كه قيام ها و انقلاب هاي اسلامي دومينووار به مصر، يمن، بحرين، اردن، ليبي و... رسيد و برونداد اين حركت ها در بستر بيداري اسلامي رخدادهايي چون سقوط رژيم كمپ ديويدي حسني مبارك، تسخير سفارت رژيم صهيونيستي در قاهره توسط انقلابيون، سقوط دولت معمر قذافي و اخيرا به جهنم رفتن سرهنگ را رقم زد.
3- اما اكنون در آستانه يك سالگي انقلاب هاي اسلامي، خروجي تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا حكايت از واقعيتي دارد كه در تمامي ماه هاي گذشته آمريكايي ها و كشورهاي غربي متحد آن به لطايف الحيل تلاش داشتند آن را در نطفه از بين ببرند كه نتوانستند و آن تمايل روزافزون ملت ها به الگوي حكومتي اسلام است.
از همين روي؛ پيروزي انتخابات 23 اكتبر (يك شنبه گذشته) مجلس موسسان تونس به وضوح نشان مي دهد كه نه تنها ماهيت اسلامي بودن انقلاب ها قابل انكار نيست بلكه انقلاب هاي اسلامي به مرحله تثبيت خود نزديك و نزديك تر مي شوند و بالاخره آنكه توطئه مصادره انقلاب هاي اسلامي منطقه از سوي آمريكايي ها و دو، سه كشور اروپايي نگرفته و آنها ناكام مانده اند.
نكته حائز اهميت آن كه پيروزي مقتدرانه حزب النهضه و اسلام گراها در انتخابات سه روز پيش تونس كه به شكست جريان هاي سكولار انجاميد آشكار ساخت كه خروجي حركت ها و قيام هاي ملت هاي منطقه به سوي يك مدل اسلامي است و به تعبير پايگاه خبري «گالف نيوز»، پيروزي اسلام گراها در انتخابات تونس به لحاظ راهبردي الهام بخش براي ديگر جنبش ها و قيام هاي منطقه خواهد بود.
4- از همان ابتداي شكل گيري تحولات منطقه تفسيرها و قرائت هاي مختلفي به ميان آمد تا ماهيت اسلامي بودن قيام ها و انقلاب ها را به چالش كشانده و در نهايت آن را نفي و انكار نمايد.
ابتدا رونق بازار اين قرائت ها بر اين گمانه متمركز بود كه همه اين تحولات و اتفاقات در كشورهاي عربي و حتي سقوط دولت هايي دست نشانده و وابسته مثل رژيم بن علي يا مبارك يك ترفند آمريكايي است! و نتيجه كار بدانجا ختم مي شد كه همه تحولات و رخدادهاي منطقه زير سر آمريكاست و اوباما بر مبناي استراتژي «تغيير» و «قدرت هوشمند» در پس اين دگرگوني ها سرنخ اين بازي خطرناك را در دست دارد!
همچنين بسياري با برجسته كردن عنصر اقتصادي و
معيشتي تلاش مي كردند در تحليل رخدادها و اتفاقات القاء نمايند كه اعتراضات
گسترده مردمي در تونس، مصر، يمن، بحرين و... بخاطر «نان» است و ريشه سياسي
نداشته و با اصلاح ساختارها شرايط رو به بهبودي و تنش زدايي خواهد رفت.
اما
اكنون با برگزاري اولين انتخابات- تجلي گاه خواسته ملت- پس از تحولات
منطقه آنچه كه محرز و يقيني بوده و هست تصوير يك تقابل بنيادين است و آن
تقابل الگوي حكومتي «اسلام» و «سكولاريسم» است.
تقابل و مواجهه اي بنيادين كه در صحنه اجتماع و سياست و در پهنه تصميم گيري هاي كلان بروز و ظهور يافته است.
اينجاست كه يك روز پس از انتخابات تونس كه نشان از پيروزي اسلام گراها و حزب النهضه دارد راشدالغنوشي رهبر اين تشكل اسلامي اعلام مي كند: «اسلام مرجع ماست و هيچ كس در اين موارد اختلاف نظري ندارد.»
و جالب است كه همين رهبر حزب النهضه پيش از اين با نگارش كتابي به عنوان «امام خميني و تجديد حيات اسلامي» امام خميني(ره) را احياگر اسلام در قرن حاضر معرفي كرده و انقلاب اسلامي ايران را الگويي براي حركت ها و انقلاب هاي اسلامي ارزيابي مي كند.
5- هر چند شرايط معيشتي و اقتصادي مردم تونس مي تواند از جمله عواملي براي اعتراضات عليه يك رژيم ديكتاتوري و وابسته به غرب باشد اما فراموش نمي شود كه با سقوط بن علي و خاتمه بيش از نيم قرن دوران اختناق كه در زمان او و حبيب بورقيبه حاكم بود بلافاصله اولين اقدام انقلابيون حضور در مساجد و شركت در نمازهاي جماعت بود كه پيش از اين در اين حكومت هاي سكولار غربگرا مردم اجازه نداشتند آزادانه در مسجد و نماز جماعت حضور بيابند.
ضمن آن كه برپايي راهپيمايي ها و تظاهرات گسترده و پرشمار عموم مردم از محل نمازهاي جمعه شكل مي گرفت و با شعارهاي اسلامي رونق مي يافت.
اينها نمونه ها و شواهدي غيرقابل خدشه است كه بيانگر دغدغه اصلي و حياتي انقلابيون است و آن اداره حكومت بر مبناي يك الگوي اسلامي است.
و اين خواسته به حق و معنادار در سراسر جغرافياي منطقه قابل مشاهده است. به عنوان نمونه، دو روز پيش در جشن آزادي ليبي پس از كشته شدن قذافي ديكتاتور، مصطفي عبدالجليل رئيس شوراي ملي انتقالي اين كشور در حضور هزاران نفر از شركت كنندگان در اين جشن اعلام كرد قوانين اسلامي و شريعت اسلام منبع اصلي قانون گذاري ليبي خواهد بود.
پيش از اين نيز در مصر و اردن انقلابيون اعلام كرده بودند كه خواستار تدوين قانون اساسي بر مبناي قوانين اسلامي و آموزه هاي شريعت اسلام هستند.
شعار «اسلاميه، اسلاميه» به شعار محوري و مشترك تمامي تجمعات و راهپيمايي ها و تظاهرات مردم در قيام ها و انقلاب هاي اسلامي منطقه تبديل شده است.
بنابراين انتخابات تونس و پيروزي اسلام گراها نشانه روشني از يك دگرگوني عميق فراتر از مسايل داخلي اين كشور است و از نقطه عطفي حكايت مي كند كه در تحولات منطقه اي ايجاد شده و آن پيگيري و رهگيري مدل حكومت بر مبناي آموزه هاي اسلامي و حضور پررنگ اسلام گراها در صحنه مديريت و سياست جامعه است.
6- در تقابل بنيادين «اسلام» و «سكولاريسم» در صحنه تحولات منطقه پروژه سكولاريسم كه حافظ وضع موجود بود و از سوي آمريكا و دو، سه كشور غربي مديريت مي شد در برابر «اسلام» كه از دل انقلاب ها و قيام ها در بستر بيداري اسلامي قد كشيده بود شكست خورد و حتي الگوهاي سكولار با روكش اسلامي نيز در انزوا قرارگرفته اند چرا كه اين باور در جان و دل ملت هاي مسلمان ريشه دوانده كه مسير استقلال، آزادي، عدالت و جمهوري واقعي از «اسلام» مي گذرد.
7- و بالاخره آنچه گفتني است و روي ديگر شكست الگوي سكولاريسم در اداره و مديريت جامعه است اوضاع و احوال اين روزهاي اروپا و آمريكاست كه در اقدامي بي سابقه در بيش از 1000 شهر از 82 كشور دنيا مردم خواهان برچيده شدن نظام سرمايه داري و ليبرال دموكراسي هستند كه خروجي بي واسطه الگوي سكولاريسم بوده است.
جنبش وال استريت كه به جنبش 99 در برابر 1 تبديل شده است و ميليون ها معترض فرياد مي كشند كه حقوق و منافع 99درصد از مردم آمريكا برابر با حقوق و منافع تنها 1درصد است تصوير روشن و واضحي است كه از به بن بست رسيدن سكولاريسم و در پي آن نظام سرمايه داري حكايت دارد.
اين تصوير هنگامي ديدني تر است كه نسخه اورجينال و اصلي سكولاريسم و سرمايه داري از سوي يك كارگردان مشهور و مستندساز آمريكايي خلق شود: «18ميليون كودك آمريكايي شبها گرسنه مي خوابند، بيش از 46 ميليون نفر در آمريكا فقير هستند، 50 ميليون نفر در آمريكا به هيچ بيمه درماني دسترسي ندارند، ثروت 400 نفر از ثروتمندان بزرگ آمريكايي بيشتر از مجموع ثروت 150ميليون آمريكايي است و... و اين يعني پايان نظام سرمايه داري در قرن 21 كه خلاف دموكراسي واقعي است.»
نتيجه كاملاً روشن است دنيا همچنان كه رهبر حكيم انقلاب چندي پيش بيان فرمودند در يك پيچ تاريخي است؛ به موازات طنين صداي اسلام خواهي، تصوير سكولاريسم بي جان و بي رمق عيان گشته و عنقريب بدنه پرقدرت امت اسلامي با بناي رفيع تمدن بزرگ اسلامي براي هميشه تاريخ ساز خواهند شد. ان شاء الله.
خراسان:پيروزي اسلام گرايان در تونس و چالش هاي پيش رو
«پيروزي اسلام گرايان در تونس و چالش هاي پيش رو»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم
عليرضا
رضاخواه است كه در آن ميخوانيد؛بسياري از تحليل گران مسائل سياسي
انتخابات روز يک شنبه تونس را به پيروزي "اسلام گرايي" بر "اسلام هراسي" در
اين کشور تفسير کردند. پيروزي که به جرات مي توان آن را بزرگ ترين
دستاورد" انقلاب اذان" مردم تونس در 25 ژانويه 2011 دانست. با اين حال
برتري 40 درصدي حزب "النهضه "به رهبري راشد الغنوشي که پس از 3 دهه ممنوعيت
فعاليت با شعار "آزادي، عدالت و توسعه" خود را در معرض آراء مردم قرار
داده بود تنها آغازي است بر راه پر پيچ و خم مبارزه با استعمار و استبداد
در کشوري که الهام بخش بيداري اسلامي در منطقه بوده است. در اين مطلب به
بررسي 4 چالش عمده سياست مداران اسلام گرا و به طور خاص حزب" النهضه
الاسلاميه" براي تداوم آرمان هاي انقلاب اذان مردم تونس مي پردازيم.
1- ايجاد دولتي ائتلافي و تغيير قانون لائيتيسه
نتايج اوليه اعلام شده حاکي از پيروزي 40 درصدي نامزدهاي حزب النهضه در انتخابات يک شنبه و دست يابي به حداقل يک سوم کرسي هاي مجلس موسسان مي باشد. برتري که نشان دهنده نياز اين حزب اسلامگرا به ائتلاف با جريان هاي سکولار براي تشکيل دولت آينده در تونس مي باشد. از همين رو روز گذشته اين حزب آمادگي خود را براي ائتلاف با گروه هاي چپ گرا و ميانه رو در اين کشور اعلام کرد. با اين حال از آن جا که حذف قانون لائيتيسه از قانون اساسي تونس از جمله اهداف اصلي جريانات اسلامگرا مي باشد، کسب حمايت گروه هاي چپگرا به ويژه حزب کنگره براي جمهوري از چالش هاي اصلي پيش روي اسلام گرايان در تدوين قانون اساسي آينده تونس خواهد بود.
2- ماهيت و اختيارات مجلس موسسان
دومين چالش جدي که جريان هاي سياسي تونس به ويژه جنبش النهضه بعد از انتخابات 23 اکتبر با آن مواجه خواهد بود و ظيفه و اختيارات مجلس موسسان مي باشد. آنچه درباره وظيفه مجلس مؤسسان گفته شده اين است که اين مجلس بايد قانون اساسي جديد تونس را بر اساس «اميدها و موازين انقلاب» تصويب و همچنين تاريخ انتخابات پارلماني و رياست جمهوري تونس را تعيين کند.ايجاد نهادهاي مختلف در تونس و همچنين بحث درباره سياستهاي کلي اين کشور، نيز در دستور کار اين مجلس خواهد بود. اما عليرغم اين شرح وظايف نسبتا شفاف، اينکه دقيقا اين مجلس به چه ميزان در آينده تونس نقش ايفا خواهد کرد، موضوع داغ احزاب و شخصيتهاي سياسي اين کشور است. از يک سو ائتلافي که بيش از چهل حزب و گروه سياسي تونس را شامل ميشود، از جمله حزب دموکرات پيشرو که مؤسس آن «احمد نجيب شابي» است، با محدود کردن قدرت مجلس مؤسسان تونس موافق هستند. اين جناح ميگويد اين مجلس فقط بايد قانون اساسي جديد را بنويسد. ضمن آنکه از نظر اين گروه، قانون اساسي تونس بعد از نوشته شدن نيز بايد به همهپرسي گذاشته شود. محسن مرزوق، عضو «هيأت عالي تحقق اهداف انقلاب» که از طرفداران همهپرسي درباره قانون اساسي است، معتقد است که بايد وظيفه اولين مجلس مؤسسان تونس، به نگارش پيشنويس قانون اساسي تونس محدود شود و دولت موقت بايد فعاليت خود را تا زمان برگزاري انتخابات رياستجمهوري در سال آينده ادامه دهد. از سوي ديگر در جناح مقابل، احزاب و شخصيتهايي قرار دارند که معتقدند مجلس مؤسسان بايد تمامي قدرت را در تونس در دست بگيرد و به «تداوم استبداد» در اين کشور پايان دهد. «جنبش النهضه اسلامي»، «وحدت مردم»، «اصلاح و توسعه» و «کنگره براي جمهوري» از جمله اين احزاب هستند. اين گروهها با همهپرسي قانون اساسي مخالفند. حما حمامي، دبيرکل حزب کمونيست کارگري تونس، معتقد است کساني که ميخواهند قدرت مجلس مؤسسان محدود شود، در واقع از نتايج انتخابات پيشرو در هراسند. او ميگويد: «آنهايي که طرفدار همهپرسي هستند، از حزب نهضت اسلامي ميترسند. همهپرسي معنايي ندارد و بايد گذاشت که مردم در همين انتخابات آزادانه نامزدهاي مورد نظر خود را انتخاب کنند.»
3- موج جديد اسلام هراسي
از سوي ديگر رصد فعاليت اتاق هاي فکر سياست خارجي در کشورهاي غربي به ويژه فرانسه و آمريکا نشان از برنامه سازمان يافته اين کشورها براي مقابله جدي با موج بيداري اسلامي در کشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا دارد. استفاده از واژه هايي چون "افراط گرايي"، " همسو با القاعده در مغرب عربي"،" دوري از تمدن و ضعف جامعه مدني"، "اسلام سياسي در مقابل اسلام مدني"،" ميانه روي در مقابل بنياد گرايي" و .... حاکي از شکل گيري جرياني براي سلب مشروعيت از احزاب اسلامي در منطقه است. کشورهاي غربي به ويژه فرانسه که تکرا ر تجربه کودتا در الجزاير به دنبال موفقيت گروه هاي اسلامي در انتخابات دهه 90 را در تونس غير ممکن مي بينند با تقويت پروژه اسلام هراسي و بهره گيري از جريانات فمنيستي قدرتمند در تونس چالش جديدي را براي جريانات اسلام گرا طرح ريزي کرده اند.
4- فعاليت هاي رژيم صهيونيستي در شمال آفريقا
گسترش فعاليت سازمان هاي امنيتي رژيم صهيونيستي در شمال آفريقا به دنبال بهار عربي منطقه که خزان اسرائيل را به دنبال داشته است، آخرين و جدي ترين چالشي است که جريانات اسلام گرا در تونس با آن مواجه مي باشند. رژيم صهيونيستي که به دنبال استراتژي خود در آفريقا به دنبال تجزيه کشورهاي اسلامي است با بهره گيري از جمعيت 2 هزار نفري يهوديان در تونس و سرمايه گذاري بر افرادي نظير "جي جاکوب لو لوش" و "اتحاديه خلق جمهوري" به دنبال ايجاد يک لابي قوي صهيونيستي در فضاي اجتماعي و سياسي تونس مي باشد. اجتماعي که در تونس مي تواند پايگاهي مناسب براي تشکيل جامعه اي کوچک از يهوديان شمال آفريقا به ويژه يهوديان مصر، تونس و ليبي باشد. با اين حال بايستي منتظر ماند و ديد که تحولات آينده در داخل و خارج از مرزهاي تونس چه آينده اي را براي اين کشور رقم خواهد زد.
جمهوري اسلامي:پيش قراولان چپاول ليبي
«پيش قراولان چپاول ليبي»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛ليبي، كشوري كه به گواهي آمار و ارقام طي چهار دهه گذشته كمتر از نظر مسائل اقتصادي دچار تنگنا بوده و حتي در زماني كه سبكسريهاي زمامدار جاه طلبش اين كشور را با تحريمهاي گسترده بينالمللي مواجه كرده بود به لطف نفت مرغوب و فراوان، چندان سختي نديد؛ امروز با فروكش كردن گردوغبار ناشي از تعقيب و گريز انقلابيون و قذافي، باز هم در كانون توجه افكار عمومي جهان قرار گرفته است اما اين بار نه براي آگاه شدن از كم و كيف كشته شدن معمر قذافي بلكه به علت فرصتهاي اقتصادي كم نظيري كه در اين سرزمين پهناور وجود دارد.
بي ترديد پيش و بيش از افكار عمومي جهان، اين كشورهاي غربي و كارتلهاي چند مليتي نفتي بودند كه در چهره نيروهايي مدافع آزادي و ناجيان دموكراسي، يورشي بزرگ را به چاههاي نفت و زيرساختهاي انرژي ليبي تدارك ديدند تا پس از خلع يد حكمران قبلي، تلمبههاي استخراج خود را بر چاههاي نفت عظيم اين كشور مستقر كنند.
نشانههاي اين هدفگذاري را از ابتداي هجوم نيروهاي ناتو و شيوه بمباران تأسيسات زيربنايي ليبي به وضوح ميتوان ردگيري كرد؛ حملات پرحجم، پرمهمات و پردامنه به تأسيسات استخراج، پالايشگاهها و خطوط لوله ليبي به روشني پرده از اهداف پيش قراولان سپاه اقتصادي ناتو بر ميداشت.
بررسي شرايط اقتصادي ليبي و ذخاير انرژي اين كشور نشان ميدهد كه چرا كشورهاي بحران زده اروپايي كه مدتهاست با مشكلات عديده اقتصادي دست به گريبان هستند، با سرعت و قدرت هرچه تمامتر وارد مرحله حمله نظامي به ليبي شدند؛ برخورداري از حدود 44 ميليارد بشكه ذخاير نفتي بسيار مرغوب و ذخيرهاي بيش از 120 ميليارد دلار از ارز، طلا و... كافي است تا هر كشوري را براي استفاده از نيروي نظامي در تسلط بر ليبي اغوا كند.
بنابر آمارهاي رسمي اوپك، ليبي تا پيش از اتفاقات چند ماهه اخير، روزانه يك ميليون و ششصد هزار بشكه نفت توليد ميكرد كه حدود يك ميليون و سيصد هزار بشكه از آن صادر ميشد؛ نكته جالب، فهرست مشتريان اين نفت است. بنابر آمارهاي موجود حدود 38 درصد از نفت صادراتي ليبي به ايتاليا، 15 درصد به آلمان، 9 درصد به اسپانيا، 6 درصد به تركيه، 6 درصد به فرانسه و 5 درصد به آمريكا صادر ميشد.
از اين رو اصلاً جاي تعجب نيست كه كشورهاي خريدار نفت ليبي، سابقه حضوري بلند مدت در اين كشور داشته باشند. به عنوان نمونه شركت "اوام وي" كه يك شركت اتريشي است از سال 1364 يعني 26 سال قبل كار خود را در ليبي آغاز كرده است و برخي قراردادهاي اين شركت تا 18 سال ديگر هم اعتبار دارد. چنين سوابقي به خوبي نشان ميدهد كه دولتهاي غربي و كارتلهاي نفتي و اقتصادي پشتييان آنها به هيچ وجه حاضر نيستند بازار بكر سرمايهگذاري و فعاليت اقتصادي در ليبي را از دست بدهند، نشانههاي اين تمايل آن چنان فراوان است كه حتي رسانههاي همين كشورها هم ناچار از پرداختن به اين موضوع شدند. به عنوان مثال، شبكه خبري بيبي سي، كه زير نظر وزارت خارجه انگلستان فعاليت ميكند، در اوايل شهريور ماه گذشته صراحتاً از رقابت كشورهاي عضو ناتو و اظهار تمايل شديد دولتهاي غربي براي سرمايهگذاري در زيرساختهاي تخريب شده ليبي خبر داد.
اين اتفاقات درحالي رخ ميدهد كه به نظر نميرسد حاكمان جديد ليبي نيز با آن مخالفتي داشته باشند چرا كه هنوز مدت زيادي از درگيريهاي مسلحانه ميان نيروهاي انقلابيون و ارتش قذافي نگذشته بود كه با تصرف بنادر صادراتي اين كشور، نيروهاي انقلابي مذاكراتي را براي استخراج و صدور نفت به كشورهاي غربي آغاز كردند و آنگونه كه اخبار رسمي حكايت ميكنند شركت "گلنكور" به عنوان بزرگترين معامله كننده مواد خام جهان، نخستين قرارداد را براي حمل نفت ليبي با شوراي ملي انتقالي منعقد كرده است.
از سوي ديگر نمايندگان مخالفان قذافي در امر
بازسازي پيش از اين بارها تأكيد كردهاند كه همه قراردادهاي قانوني امضاء
شده در زمينه نفت و گاز در آينده نيز معتبر خواهد بود، بنابر اين به نظر
ميرسد طي سالهاي پيش رو بايد شاهد تكرار رفتارهايي مشابه آنچه سرمايه
گذاران آمريكايي در عراق داشتند اين بار در ليبي باشيم. گرچه حاكمان جديد
حداقل در ظاهر اصرار دارند كه مناقصات بينالمللي براي سرمايهگذاري در
ليبي بايد در كمال شفافيت برگزار شود ولي تجربه عراق، تصور اين فرض
خوشبينانه را بسيار دشوار ميسازد.
رسالت:نمايشگاه مطبوعات
«نمايشگاه مطبوعات»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در ان ميخوانيد؛شعار هجدهمين نمايشگاه مطبوعات؛ "جهاد اقتصادي" "توسعه كيفي" و "تهذيب رسانه" است. اين شعار از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي هوشمندانه انتخاب شده است.
جهاد اقتصادي امسال را مقام معظم رهبري سال جهاد اقتصادي نام نهادند. بيش از نيمي از سال گذشته است. قاعدتا مطبوعات بايد كارنامه خود را در ارتباط با حضور در عرصه جهاد اقتصادي در نمايشگاه مطبوعات ارائه دهند.
به نظر ميرسد موضوع مبارزه با فقر و افتادن در مسير پيشرفت و ترقي و رفع تبعيض و مبارزه جدي با فساد اقتصادي از مباحث مهم جهاد اقتصادي است. طبيعي است كه بايد از مجاهدان و تلاشگران در اين عرصه تشكر شود و كساني كه سد راه پيشرفت كشور هستند به نوعي مورد مذمت قرار گيرند.
در فراخوان هجدهمين جشنواره مطبوعات نيز به مقالاتي كه در تبيين نقش مطبوعات در جهاد اقتصادي عرضه ميشود در بخش ويژهاي اهتمام شده است. بخش اقتصادي رسالت اين افتخار را دارد كه با مقالات روشنگرانه در حوزه اقتصاد و نقدهاي مشفقانه چه در سال 90 و چه در سالهاي گذشته سهم خود را در اين ارتباط ادا كرده است.
توسعه كيفي موضوع توسعه كمي و كيفي رسانهها بويژه رسانههاي مكتوب از مهم ترين مسائل مربوط به سه دهه حيات جمهوري اسلامي بوده است. دشمن براي اينكه نظام را در زمينه حقوق بشر، آزادي بيان و آزادي قلم ملكوك كند، همواره با سربازگيري در عرصه مطبوعات سعي كرده با عبور از خط قرمزهاي قانوني يك ركورد مصنوعي از توقيف مطبوعات را به جا بگذارد تا با استناد به آن نظام را متهم به نقض آزادي بيان و قلم كند.
متاسفانه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي طي سه دهه گذشته عليرغم قوانين خوبي كه داشتيم نتوانستيم اين ترفند دشمن را پشت سر بگذاريم. دشمن در نبرد نرم عليه نظام اسلامي از پديده رسانه و مطبوعات، خوب سود جست. برخي رسانههاي مكتوب در فتنه 18 تير سال 78 و فتنه خرداد 88 نقش لجستيك آشوبهاي خياباني و بر هم زدن وحدت ملي را بازي ميكردند و پا به پاي بي بي سي و راديو آمريكا و ديگر رسانههاي غرب در براندازي خاموش نظام جمهوري اسلامي مشاركت ميكردند.
امروز متاسفانه شاهد هستيم كساني كه روزي در مطبوعات كشور آزادانه قلم ميزدند، كارمندان رسمي بي بي سي، راديو آمريكا و ديگر رسانههاي دشمن در خارج از كشور هستند و با بيحيايي تمام وطنفروشي ميكنند و فكر ميكنند ميتوانند تهديدي براي وحدت و امنيت ملي كشور باشند.
نمايشگاه مطبوعات امسال در600 غرفه با نشريات گوناگون برگزار ميشود. حال آنكه تعداد نشريات كشور به مراتب بيشتر از اين مقدار است. هر يك از صاحبان فكر در اين نمايشگاه غرفه دارند. تنوع و تكثر رسانه در اين نمايشگاه نشان ميدهد كه نقض حقوق بشر، نقض آزادي بيان و قلم توسط دشمن يك تهمت و افترا بيش نيست.
لذا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ضمن تاكيد بر كميت نشريات مكتوب و نيز در فضاي مجازي اهتمام خود را روي "كيفيت" متمركز كرده است و اين رويكردي درست است.
تهذيب رسانه شعار تهذيب رسانه يك شعار كليدي نمايشگاه مطبوعات امسال است.
در
نگاه رهبري معظم انقلاب اسلامي،مطبوعات يك پديده لازم و ضروري و
اجتنابناپذير براي جامعه اسلامي است كه سه وظيفه كليدي به عهده دارد.
1- نقد و نظارت
2- اطلاعرساني صادقانه و شفاف
3- طرح و تبادل آراء و افكار در جامعه
براي ورود به هر سه عرصه، آن كس كه در حال طراحي يك نقد يا يك خبر و يا پرداختن به يك فكر در مطبوعات است، اگر مهذب نباشد رسانه خود و جامعه را به تباهي ميكشد. شرط ورود به هر سه عرصه، تهذيب نفس طراح نقد، خبر و فكر است.
اگر اهالي مطبوعات سير تهذيب را طي نكنند عملا در مسيرهايي خواهند افتاد كه شياطين در آمريكا و انگليس و رژيم صهيونيستي در اتاقهاي فكر خود طراحي كردهاند.
مطبوعات بايد منادي وحدت ملي باشند اما متاسفانه برخي رسانههاي "جمعي" در كشور رسانههاي "تفريقي" بوده و سعي ميكنند با رويكردهاي تخريبي خود جامعه را تكه تكه كنند و هر روز جمعي را از اجتماع مسلمين "منها" كنند.
آن كس كه در مطبوعات قلم به دست ميگيرد بايد به آزادي اعتقاد عميق داشته باشد، حقيقت را درك كند و در چارچوب تقوا، صداقت، عفاف و انصاف در نگاه به ديگران قلم زند.
آن كس كه در مطبوعات قلم ميزند بايد در جامعه اميد و نشاط بيافريند و نظام و مردم را در حل مشكلات ياري رساند.
عقلانيت حكم ميكند ما در جامعه اسلامي در راه تهذيب خود و جامعه خود تلاش كنيم و مروج اخلاق و احكام اسلامي باشيم.
قدس:«میرکریمی» عزیز! ما قدر «یک حبه قند» ات را می دانیم!
«میرکریمی عزیز! ما قدر یک حبه قندات را می دانیم!»عنوان يادداشت روز روزنامه قدس به قلم محمد حسین جعفریان است كه در آن ميخوانيد؛نمی دانم شما که این سطور را می خوانید، چقدر «رضا میرکریمی» را می شناسید؟ اما من به همه تان اطمینان می دهم او یکی از گلهای سینمای ایران است.
کارگردانی کم حاشیه و توانا که هم اکنون فیلم عالی «یک حبه قند» را روی پرده دارد. این بنده خدا یک انتقاد ساده از دست اندرکاران جشنواره سال قبل کرد، آنها هم چنان مشت محکمی نثارش کردند که هنوز هم گرفتار آن است. فیلم را از داوری کنار گذاشتند و چندین جایزه را - که حق مسلم آن بود- به فیلمهای دیگر دادند. بله! به همین سادگی!
خاطرتان هست دعوای زرگری «اخراجیها» و «جدایی نادر از سیمین» را؟ نمی دانم چه جریانی و با چه عقلی می خواست یکی را نماینده نظام و دیگری را مقابل آن قلمداد کند. در این میان همه «یک حبه قند» را فراموش کردند. آخ که ایرانی جماعت چقدر انتقادپذیر است! برای نمایندگی ایران در اسکار هم «جدایی نادر از سیمین» را فرستادند. برادران از بیخ و بن ریشه این فیلم را به خاطر یک انتقاد ساده کارگردانش زدند. نشان دادند حاضرند سر برادرشان را ببرند و در طبق اخلاص(!) به دشمن تسلیم کنند، اما یک انتقاد ساده را تحمل نکنند، خدا را شکر که میرکریمی آثارش در شمار بهترین و ارزشی ترین فیلمهای پس از انقلاب است.
به خدا این رفتار را اگر با ده نمکی می کردند، - بقول علی دایی- ببخشید! شلوارشان را به سرشان می کشید و اگر با یک فیلمساز آن طرفی چنین می کردند، از بی بی سی و کمیته حقوق بشر و جشنواره کن و مادران بدون مرز و... گرفته تا صدای آمریکا و همه و همه صدایشان درمی آمد. اما میرکریمی دندان بر جگر گذاشت و این خاله زنک بازیها را دید و دم برنیاورد.
به خاطر این بداخلاقیها، فیلمی که می توانست آبروی این سرزمین و فیلمسازان مسلمانش در جهان باشد، با کمترین تبلیغات به اکران رسید. فیلمی که به اذعان مغرض ترین منتقدان نیز یک سر و گردن از تمام آثار این سالها بالاتر است.برخی باز هم تاب نیاوردند و ایرادات انصافاً بنی اسراییلی گرفتند تا مبادا در حمله به این فیلم بی دفاع قدم و قلمی نزده باشند.
باور می کنید «جهانگیر الماسی» هم با آن فضل و سابقه به میدان آمده و در اعتراض به این اثر گفته: «قندی که مردم یزد می خورند از نوع قندهایی است که زود در دهان آب می شود و در گلو گیر نمی کند! در حالی که قند «یک حبه قند» باعث مرگ یکی از اعضای خانه می شود» یا گفته: «هیچ گاه بچه های شهر یزد به قورباغه دست نمی زنند، چون می دانند که زگیل در انتظارشان است» ! حیرتا! لااقل دشمنی هم می کنید، این قدر روشن و ضایع بهانه نگیرید.
به خدا زشت است!دم مشهدیها گرم! در جشنواره فیلم رویش، بخشی را به بزرگداشت این کارگردان فروتن و کار بلد سینمای ایران اختصاص دادند و در حالی که هر کس به هر بهانه ای از قورباغه گرفته تا قند غیراستاندارد، دارد ریشه این فیلم را می زند، گلی به جمال کریمی زدند و نشان دادند؛ مردم این خطه آزاده اند و هنر فهم و آنها دست هنرمندان مردمی و قدرتمندشان را بدون توجه به خاله زنک بازیها و حسادتهای رایج در فضای مسموم سینمای معمول، می فشارند و به احترامش کلاه از سر برمی دارند.
ايران:راهبرد اساسي دشمن
«راهبرد اساسي دشمن»عنوان يادداشت روز روزنامه ايران به قلم احمد وحيدي، وزير دفاع است كه در آن ميخوانيد؛اقتدار دفـــاعي كشورمــان مجموعهاي از توانمنديهاي نرم و سخت را دربر ميگيرد. امروز، ايران اسلامي در حوزه توانمنديهاي نرم در اوج قرار دارد، چرا كه بر روحيه بالا، شهامت، ايمان و ارادهاي مستحكم استوار است.
در واقع قدرت نرم ايران با پيروزي انقلاب اسلامي به
رهبري حضرت امام خميني(ره) طراحي و تدوين شد، روز به روز گسترش يافت و
اين خصيصه جامعه هدفدار كه داراي آرمانهاي الهي است، ميباشد.
بهطور
كلي بايد گفت كه انقلاب اسلامي از ابتدا مبتني بر قدرت نرم با شاخصههاي
ممتاز بوده و تاكنون نيز اين اقتدار به نحوي گسترش يافته كه به اذعان خود
غربيها نيز به الگويي ممتاز در ميان ملتهاي جهان تبديل شده است. اگر روند
بيداري اسلامي و ويژگيهاي قيامهاي مردمي عليه ديكتاتورهاي وابسته به
نظام سلطه را مرور كنيم، آنگاه عمق اين موضوع را درخواهيم يافت.
بدون شك سردرگمي و تلاش غرب براي مهار و كمرنگ نشان دادن بيداري اسلامي و يا تحريف آنها نيز از همين موضوع نشأت ميگيرد. كاملاً روشن است كه انقلاب اسلامي، به عنوان الگويي مطلوب و مناسب براي جهانيان بويژه مردم منطقه مطرح است و اين همان قدرت نرم نظام مقدس جمهوري اسلامي است.
ايران در عرصه قدرت سخت دفاعي نيز داراي توانمنديهاي بينظيري است. ويژگيهايي همچون وجود رزمندگان دلير، متعهد، كارآزموده و با روحيه انقلابي، مديران باتجربه و باتدبير در رأس نيروهاي مسلح، تكنيكها و تاكتيكهاي طراحي شده، نظريه دفاعي روشن مبتني بر اصل بازدارندگي، سلاحهاي پيشرفته و لازم براي خنثي كردن هر تهديدي در زمين، هوا، دريا و زيردريا امروز يك چارچوب بسيار قدرتمند از اقتدار جمهوري اسلامي ترسيم ميكند. اين اقتدار، جمهوري اسلامي ايران را كاملاً قادر ميكند تا از منافع، مرزها و امنيت ملي خود بهخوبي و به بهترين وجه دفاع كند.
از اين جهت نيز امروز كشور ما در شرايطي قرار دارد كه به عنوان نقطه ثبات و امنيت در منطقه محسوب ميشود و در كنار كساني كه تلاش ميكنند امنيت منطقه را دچار خدشه كنند، براي وحدت كشورها و ثبات منطقه تلاش ميكند.
در اين زمينه يكي از حوزههايي كه دشمنان روي آن سرمايهگذاري كردهاند، ايجاد اختلاف ميان كشورهاي مسلمان منطقه است. ديپلماسي دفاعي كشورمان ميكوشد با طرح صحيح مسائل و ايجاد ارتباطات قوي ميان كشورها به صلح و ثبات، كمك شاياني كند كه اين اقدام موجب ناكامي دشمنان در ايجاد اختلاف خواهد شد.
حمايت:ماموريت ديكتاتور
«ماموريت ديكتاتور»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛علي عبدالله صالح كه در تير ماه به دليل آسيب ديدگي در حملات مخالفان به عربستان گريخته بود سرانجام در اوايل مهرماه به يمن بازگشت. بازگشت وي به يمن با رويدادهاي مهم همراه شد و آن تشديد كشتارهاي مردمي بوده است. در چند هفته اخير يمن صحنه جنگ تمام عيار گرديده و صالح در اكثر مناطق جوي خون به راه انداختهاند.
هرچند كه جنايت و كشتار از چارچوبهاي كاري صالح را در سه دهه حاكميت وي تشكيل داده اما رويكرد جديد به تشديد اين جنايات ميتواند برگرفته از اهدافي فراتر از مرزهاي يمن باشد در حالي كه وي اهداف داخلي را نيز پيگيري ميكند در اين باب چند سناريو مطرح است
اولا صالح به دنبال حفظ قدرت ميباشد و در اين راه نيز از حمايت آمريكا، عربستان و شوراي همكاري خليج فارس برخوردار است. با توجه به اين اصل وي تلاش دارد با محور قرار دادن مناطقي مانند ميدان تغيير صنعا و نيز مراكز اصلي تجمعات مردمي در «تعز» با سركوب مردم، مراكز اصلي قيام را جمع آوري كرده تا شايد بتوانند با ايجاد شكاف و چند دستگي ميان انقلابيون قدرت را حفظ كند.
ثانيا، محور ديگر بازي صالح را خوش خدمتي به عربستان تشكيل ميدهد. تحولات يمن و حفظ موقعيت صالح و نزديكانش از يك سو از نظر امنيت براي عربستان اهميت دارد و از سوي ديگر نتيجه آن بر تشديد و يا توقف اعتراضهاي مردمي در عربستان تاثيرگذار خواهد بود.
صالح با چراغ سبز رياض به سياست كشتار روي آورده تا
به هر نحوي شده از الگو شدن قيام مردم يمن براي مردم عربستان جلوگيري
نمايد در اين راه نيز رياض تمام امكانات مالي و نظامي را در اختيار وي قرار
داده است. نكته مهم آنكه با برجسته شدن وضعيت يمن افكار عمومي از تحولات
بحرين و جنايات آل خليفه و
آل سعود منحرف گرديده و فضا را براي تشديد
جنايت هموار ميسازد. ثانيا ديدگاه سوم آن است كه غرب تلاش دارد تا به هر
نحوي از تحقق مطالبات مردمي در كشورهاي عربي و حوزه خليج فارس جلوگيري
نمايد يا حداقل آن را در جهت خواست خود هدايت نمايند.
در اين چارچوب نيز در برابر سركوبهاي مردمي راه سكوت در پيش گرفته است. اين سناريو مطرح است كه غرب تلاش كند با بحرانيتر ساختن يمن، سناريوي ليبي را در اين كشور تكرار كند و يا با اعمال فشار ظاهري و ايفاي نقش در بركناري صالح خود را حامي مردم نشان داده تا در لواي آن بتواند حضور گستردهتري در يمن داشته باشد.
در همين حال معطوف شدن افكار عمومي به تحولات يمن، راه را براي مداخله اين كشورها در ساير كشورهاي عربي از جمله در انتخابات مصر و آينده ليبي هموار ميسازد. دستاورد ديگر غرب از كشتارهاي صالح ايجاد فضاي امن براي صهيونيستها در برابر رويكرد جهاني به مقابله با اين رژيم است.
در نهايت ميتوان گفت كه مردم يمن اكنون قرباني جاه طلبيها و نيز وابستگيهاي صالح به عربستان و غرب شدهاند كه براي حفظ قدرت به هر جنايتي چنگ ميزنند هرچند كه ايستادگي مردم و تاكيد آنها بر تغيير شرايط موجود سدي در برابر اهداف صالح و حاميان آن است كه ميتواند تكرار سرنوشت مبارك، بن علي و قذافي براي وي را به همراه داشته باشد.
ملت ما:اقتصاد اسلامي و الگوي اسلامي- ايراني پيشرفت
«اقتصاد اسلامي و الگوي اسلامي- ايراني پيشرفت»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم حسين عيوضلو است كه در آن ميخوانيد؛اگرچه اقتصاد در تفكر اسلامي داراي مباني شرعي و فكري قديمي است اما اصطلاح «اقتصاد اسلامي» به طور ذاتي جز در قرن حاضر(قرن بيستم) بويژه در نيمه دوم آن ظهوري نداشته است. ظهور اين اصطلاح در قرن جديد صرفا به معناي دستيابي به اسم چيزي كه قبلا موجود بوده نيست، بلكه به معناي تاكيد بيشتر بر موازين شرعي و اخلاقي اسلام و در عين حال پاسخ به سوالات جديد و ارايه راهحلهاي جديد براي تنظيم امور اقتصادي مسلمانان در عصر حاضر است.
واقعا ظهور اين اصطلاح با بعضي از امور ارتباط داشته است، مثل تمايل به برپايي نظام اقتصادي كه مطابق با عصر حاضر و در چارچوب شريعت اسلامي باشد و طراحي نظريهها و سياستهاي اقتصادي كه با نيازهاي جهان اسلام هماهنگي داشته باشد و به پيشرفت آنها كمك كند. آنچه در عبارت اول اشاره شد، در سالهاي اخير در كشور ما باعنوان ضرورت طراحي «الگوي اسلامي- ايراني» ظهور جديدي يافته است. اما سوال اساسي اين است كه چگونه ميتوان بدون تكيه بر اقتصاد اسلامي به اين مهم دست يافت.
با فرض قبول اين پيشفرض نكته مهم ديگر اين است كه هر نوع تلقي و نگرش به اقتصاد اسلامي تاثير مستقيم در طراحي ابعاد و وجوه بنياني الگوي اسلامي- ايراني خواهد داشت. ازاينرو، هر نوع سادهانديشي يا تفسير مضيق از اقتصاد اسلامي طراحي و تدوين الگوي مورد نظر را با مشكلات هستيشناختي جدي مواجه ميسازد.
ابعاد و ماهيت اقتصاد اسلامي براساس چهار وجه اساسي: فلسفه، مكتب، نظام و علم قابل بحث و تفسير و طراحي است اما بايد اين واقعيت را پذيرفت كه تكامل مفهومي و پیشرفت نظري در هر يك از ابعاد اشاره شده به آساني ميسر نيست و با موانع معرفتي و چالشهاي روششناختي جدي مواجه است و همه اين موانع الگوسازي نظري و عملياتي در حوزه اجرا و نظامسازي را با تاخير يا تعارض همراه ميسازد.
براساس تحقيقات و پژوهشهاي نگارنده، اقتصاد اسلامي در هر يك از ابعاد اشاره شده فلسفه، مكتب، نظام و علم داراي عناصر و وجوه مميزه خاص خود است. فلسفه اقتصاد اسلامي از حقايق تكويني و علم كلام اسلامي ريشه ميگيرد، مكتب اقتصاد اسلامي از ميراث عظيم فقه اسلامي نشات ميگيرد اما وجوه و ابعاد آن با فقه متعارف يكي نيست.
نظامسازي اقتصاد اسلامي بسته به مقتضيات زمان و مكان ميتواند از انعطافپذيري لازم برخوردار باشد و علم اقتصاد اسلامي با تكيه بر معارف غني اثباتي متخذ از قرآن و سنت، مباني جديد استنباط احكام كلاننگر اقتصاد اسلامي در عصر حاضر را فراهم ميسازد و در عين حال با توجه به داشتن مباني ماهوي حقيقي و پايدار، بنيان مستحكمي براي پيشرفت علم اقتصاد و موفقيت روزافزون الگوهاي اجرايي اقتصاد در جهان امروز فراهم سازد.
مردم سالاري:هيات رئيسه مجلس به مردم توضيح دهد
«هيات رئيسه مجلس به مردم توضيح دهد»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم مهدي عباسي است كه در آن ميخوانيد؛در حالي در روزهاي پاياني امسال، انتخابات مجلس نهم برگزار مي شود که بهتر است ابتدا به اين موضوع بپردازيم که مجلس هشتم تا چه ميزان توانسته در پايبندي به وظايف قانوني اش، موفق عمل کند؟
در تقنين و نظارت، نمايندگان مجلس چه نمره اي مي گيرند؟
و
اصولا چگونه مي توان ابتدا به بررسي عملکرد مجلس هشتم پرداخت و سپس
براساس معيارها و شاخص هاي مختلف، وارد فضاي انتخابات مجلس نهم شد.
نقد عملکرد مجلس هشتم در حالي بايد صورت گيرد که روزهايي را شاهد بوده ايم که به دلا يل مختلف، جايگاه مجلس در تقنين و نظارت و همچنين به عنوان قوه اي مستقل که به فرموده امام خميني(ره) راس امور است، زير سوال رفت و با عملکرد برخي نمايندگان شاهد بي اعتنايي دولتمردان به مصوبات قانوني مجلس بوديم.
برخي مصوبات قانوني مجلس مورد بي توجهي دولت قرار گرفت، حتي کار به جايي رسيد که احمدي نژاد به عنوان رئيس قوه مجريه، تحليل جديدي از روابط قوا ارائه کرد و از در راس امور نبودن مجلس، سخن به ميان آورد.
قطعا عقب نشيني ها و برخي مصلحت سنجي ها، مهمترين عواملي بودند که سبب شد تا مجلس هشتم آن طور که بايد نتواند در جايگاه اصلي اش قرار بگيرد.
جديدترين عقب نشيني مجلس که مي تواند در نقد جايگاه اين قوه اثرگذار باشد عبور از سوال از رئيس جمهور است. سوالي که ماه ها با امضاهايي بيش از آنچه قانون مطرح کرده در مجلس مطرح بود و بالا خره رفتار ديروز هيات رئيسه مجلس، حکايت از آن دارد که ديگر نبايد منتظر طرح اين سوال در صحن علني بود. اگرچه هفته گذشته رئيس مجلس از بررسي اين سوال در جلسه هفته جاري سخن به ميان آورد، اما به يکباره بدون مشخص شدن نام انصراف دهندگان، اعلا م شد که سوال از حد نصاب امضا پايين آمده و بر اين اساس فعلا ديگر نبايد منتظر طرح آن در مجلس بود.
اما نکته جالب در عملکرد مجلس براي نقد، آن است که حاضر است استعفاي يکي از نمايندگان در خصوص عدم طرح اين سوال را بپذيرد. اما اقدام قانوني را با شيوه هاي مختلف از دستور کار خارج کند.
آيا مجلس که در راس امور بودنش را بنيانگذار جمهوري اسلا مي تاکيد کرده بودند، نبايد پاسخگوي افکار عمومي و موکلا نش باشد؟
قطعا بايد به افکار عمومي پاسخ داده شود که با چه تحليلي، موضوعي که ماه ها در راس اخبار کشور بوده به يکباره با انصراف چند نماينده از دستور کار خارج مي شود؟
اگر طبق گفته هيات رئيسه، برخي نمايندگان امضاي خود را پس گرفته اند، آيا مردم نبايد بدانند اين افراد، چه کساني هستند؟
به هر حال عملکرد شفاف و محرم دانستن مردم، يکي از وظايف قوه مقننه است و تصور مي شود در اين عرصه نتوان نمره قبولي به مجلس هشتم داد.
در روزهايي که با نزديک شدن به انتخابات مجلس نهم، شاهد نطق هاي آتشين نمايندگان درعملياتي شدن وعده هاي دولت هستيم، اي کاش اقدامي هم صورت مي گرفت تا جايگاه واقعي مجلس حفظ مي شد و در راس امور بودنش مورد خدشه قرار نمي گرفت.
تهران امروز:روشنسازي نقاط تاريك اختلاس بزرگ
«روشنسازي نقاط تاريك اختلاس بزرگ»عنوان يادداشت روزنامه تهران امروز به قلم حسامالدين كاوه است كه در آن ميخوانيد؛همانگونه كه انتظار ميرفت، حجت الاسلام والمسلمين غلامحسين محسنياژهاي، دادستان كل كشور و ناظر پرونده اختلاس سه هزار ميليارد توماني، در گفتوگوي خبري خود با سيما پرده از بسياري از اسرار گروه اختلاسكننده برداشت و بسياري از نقاط تاريك ماجرا را روشن ساخت. آنچه از گفتههاي ايشان استنباط ميشود، اين است كه:
1ـ گروه اختلاسكننده و اخلالگر در نظام اقتصادي كشور، يك باند وسيع و گسترده بوده و براساس برنامهريزي اهداف خود را پيگيري ميكرده و در مجموع عمليات اين گروه مهندسي شده بوده است. بدون شك متهم رديف اول، اساسا قادر نبوده بدون تمهيدات پيچيده و در قالب يك باند، دست به چنين افساد اقتصادي بزرگي بزند. اين گروه بايد از حمايتهاي سياسي هم برخوردار بوده باشد، تنها وصل شدن به سيستم بانكي و چسبندگي ناسالم به بانكها در فضايي كه تنها با رشوه و ارتشا، قابل ايجاد است، حمايتهاي سياسي خاصي بايد وجود داشته باشد تا شماري از كارشناسان و مديران بانكي را به همكاري جلب يا وادار كند.
2 - متهم اصلي پرونده بيش از يك هزار ميليارد تومان از وجوه دريافت شده از بانك را در حسابهاي شخصي خود نگهداري ميكرده است، وجوهي كه طبق قاعده بايد در راستاي موضوع تقاضاي وام، سرمايهگذاري ميشده است اما شگفت اينجاست كه يكي از مقامات بلندپايه اقتصادي، متهم اصلي را قهرمان كارآفريني معرفي كرده بود، آيا وي از واقعيت ماجرا و تخلفات و جرايم احتمالي رخ داده، خبر نداشت؟
اگر وي بيخبر بود كه مسئوليتش زير سوال ميرود، او چگونه مديري است كه از چپاول اموال عمومي خبر نداشته است و اگر باخبر بوده، چطور به خود جرأت داده كه متهم اصلي را قهرمان كارآفريني بخواند؟
3 - گذشته از اختلاس و زد و بندهاي بانكي براي دريافت تسهيلات مالي از بانكها، فرار مالياتي نيز از ديگر اتهاماتي است كه متوجه متهم اصلي و همكاران اوست.
صرفنظر از اينكه فرار از پرداخت ماليات يك عنوان مجرمانه است و طبق قانون با فرد متخلف برخورد ميشود، بايد وزارت اقتصاد و دارايي را متوجه ساخت كه اين انتقاد بر آن وارد است كه قوانين و مقررات مالياتي موجود راههاي فرار از پرداخت ماليات را به طور كامل مسدود نساختهاند. از اينرو بايد در روشها و آييننامهها و قوانين و مقررات مالياتي يك تجديدنظر و اصلاح بنيادين صورت بگيرد.
4 - پرداخت نقدي رشوه به صورت پول كيفي (كيفهايي كه تا 300 ميليون تومان چك پول را در خود جا ميدادهاند) براي بازپرسان محرز شده است. اين پولها به صورت چكپول يا ارز در اختيار افرادي گذاشته ميشده كه متهم اصلي نميخواسته نامشان در فهرست دريافتكنندگان وجه از وي، فاش شود، اگرچه با تلاش شبانهروزي بازپرسان، نام اين دسته از افراد مشخص شده يا خواهد شد. افشا شدن اين موضوع نشان مي دهد كه رشد قارچگونه شركتهاي وابسته به متهم اصلي چگونه قابل توجيه است. در واقع روابط ناسالم اقتصادي و استفاده از رانتهاي مالي تنها بر مبناي رشوه و ارتشا امكانپذير بوده و رشد ناگهاني و جهشي شركتهاي متهم اصلي از اين طريق امكانپذير شده است.
5 - پيشبيني ميشود ژرفا و ابعاد اين پرونده بسيار گستردهتر از آنچه كه تصور ميشد، باشد، تاكنون 67 نفر احضار و 31 نفر بازداشت شدهاند و به نظر ميرسد كه در آيندهاي نهچندان دور بر اين شمار افزوده خواهد شد، ضمن آنكه هنوز متهمان در حال اقرار هستند و اين خود ميرساند كه هنوز بخشهايي از اين جنايت بزرگ كشف و روشن نشده است.
اما جاي خوشوقتي است كه دادستان كل وعده داده كه ضعيفكشي نكند و هر مقام و مسئولي را كه دستي در اين ماجراي تلخ داشته، مورد بازخواست قرار دهد. در واقع در اين پرونده دانهدرشتها امكان گريز و فرار و پنهان شدن در پشت سر متهمان بازداشت شده ندارند. پاي آنها هم به ميز محاكمه كشيده خواهد شد و مردم منتظر چنين لحظهاي هستند.
ابتكار:نوبت اخراج کدام گروه از باغ فرا رسيده است؟!
«نوبت اخراج کدام گروه از باغ فرا رسيده است؟!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم غلامرضا کماليپناه است كه در آن ميخوانيد؛در حکايت آمده است: صاحب باغي آمد و ديد که يک صوفي و يک سيد و يک نفر عادي در باغش مشغول خوردن ميوه هستند. ديد که بهتنهايي از عهده سه نفر برنميآيد. تدبيري انديشيد. سراغ فرد عادي رفت و گفت: اين آقا سيد و اولاد پيغمبر است و اين يکي هم صوفي مرد خدايي است. هرچه ميخورند، حلالشان باد؛ اما تو چرا وارد باغ شدي؟ به کمک آن دو نفر، فرد عادي را کتک زدند و بيرون انداختند. سراغ صوفي رفت: گفت: اين سيد اولاد پيغمبر است. نوشجانش باد. تو چرا در باغ آمدي؟ سيد به او کمک کرد تا صوفي را هم از باغ بيرون انداخت. سپس چوبدستي خود را برداشت و سراغ سيد رفت و اينگونه از شر هر سه خلاص شد.
با اين حکايت به سراغ تحليل جملاتي ميرويم که يکي از نيروهاي شاخص ايراد کرده: «اگر واقعاً بنا داريد آدم خوبي به مجلس برود، رأي ندزديد، رأي نخريد، تقلب نکنيد و... رفوزه شدن مردانه خيلي بهتر از اين است که آدم دروغکي قبول شود.» گوينده اين سخن اصلاحطلب نيست. از مخالفان نظام هم چنين سخني صادر نشده است. تحليلگران هپروتي شبکههاي فارسيزبان خارجنشين هم چنين سخني نگفتهاند. اتفاقاً اصولگرايان منتقد دولت هم اين حرف را نزدهاند. اين نوا از ساز موافقان دولت برخاسته است. آقاي مرتضي آقاتهراني سخني را گفته که بعضيها ميگويند «جانا سخن از زبان ما ميگويي».
سالها پيش اصلاحطلبان طرح «کميته صيانت از آرا» را مطرح کردند. آنها از مواضع اعضاي شوراي نگهبان، بهويژه دبير محترم آن نهاد، چنين استنباط ميکردند که «ناظر و مجري» هر دو يک آبشخور دارند و سازشان همآهنگ است. البته دلايلي هم ارائه و شواهدي را هم نشان ميدادند. فيالمثل سخنراني يکي از حقوقدانان شاخص آن شورا در ستاد يکي از نامزدهاي انتخاباتي رياستجمهوري سال، بهعنوان شاهدي بر صحت ادعاي خودشان ارائه ميشد. از سخنان ساير اعضاي محترم شوراي نگهبان هم ميشد بوهايي را حس کرد. همين خرده رفتارها و بياعتنايي به جايگاه قانوني بهانه شد تا اصلاحطلبان ادعايي کنند که نبايد ميکردند و معالأسف حوادث تلخ را رقم زد.
جالب است آن روز همگان (اصولگرايان موافق و منتقد دولت) يکپارچه معترضان را سرزنش ميکردند که چرا قانونشکني ميکنند و چرا به نظام و دولت تهمت «تقلب» و «رأيدزدي» يا «رأيخري» ميزنند؟ کار رقيب که تمام شد و سر مار را با چماق فتنه کوبيدند، حالا سراغ خودشان آمدهاند. مدتي پيش بود که باز از اردوگاه اصولگرايان منتقد، ايده «کميسيون مستقل انتخابات» يا همان کميته صيانت از آرا با عناوين ديگري به گوش رسيد. جالبتر اينکه حالا از قلب جبهه پايداري، اين ندا ميآيد که «رأي ندزديد»، «رأي نخريد» و «تقلب نکنيد». از نظر برخي از سياستورزان، اصلاحطلبان مشتي آدمهاي خودفروخته، امريکايي، فتنهگر و چنين و چنان بودهاند. اگر آنان به تقلب و رأيدزدي هشدار ميدادند، تکليفشان مشخص بود. شما ديگر چرا؟ آيا تصور کردهايد که همه شنوندگان و خوانندگان آدمهاي ديرفهم و ناداني هستند؟ آيا با خود فکر نکرديد مفهوم نهايي سخن شما اين است که تاکنون اين کارها صورت ميگرفته؛ ولي از حالا نبايد اين کار را کرد؟ هم منتقدان، هم معتقدان دولت در جناح اصولگرا هريک به زباني، هرازگاهي، به اين موضوع اشاره ميکنند. هر دو گروه بدون آنکه به پيامد سخنان خويش بينديشند، همان ادعاي سابق اصلاحطلبان را مطرح ميکنند و بر آن مهر تأييد ميزنند. عجيب اينکه مدعيان دفاع از منافع ملي هيچ حساب نکردهاند که اين نوع بيان و سخن آتش بر خرمن اعتماد و اعتقاد مردم و تيشه بر ريشه باورهاست.
نکته عبرتآموز اين است که رفقاي ديروز، رقباي سرسخت امروز گشتهاند. همه اين هشدارها در همين راستا ارزيابي ميشود. قطعاً اين براي گرم کردن تنور انتخابات نيست. زمان زيادي تا انتخابات نداريم؛ اما حرارتي از آن برنميخيزد؛ چراکه ُندههاي بزرگي مثل هاشمي و اصلاحطلبان ديگر وجود ندارند تا با انداختن آنان در کوره افسردهجان انتخابات دوباره آنرا شعلهور سازند. آن هيزمهاي سوزنده اکنون به خاکستر تبديل شدهاند. هرچند هم سعي ميشود از امثال مشايي و بقايي (جريانهاي انحرافي) ديوبچه يا هيزمسازي کنند؛ مفيد نخواهد بود.
بيگمان اينکه دو دسته جبهه متحد و جبهه پايداري در برابر هم صفآرايي کردهاند، صرفاً يک طرح عاقلانه براي بخارانگيز کردن ديگ انتخابات نيست، بلکه اختلافي طبيعي و تضادي آشکار است. هريک سعي ميکند سهم بيشتري به چنگ آرد. برخي از افراد شاخص در اين دو جبهه اصولاً هيچ حقي براي ديگران جز خود قائل نيستند. بخش زيادي از جامعه را فتنهگر مينامند و نميخواهند سر به تنشان باشد. دسته ديگر را ساکتين فتنه ميخوانند که ميگويند اينها هم بهتر است ساکت شوند و گروه ديگري را منحرفين مينامند که بهنظر ميآيد همان لولوي سر خرمن هستند و ترساندن هواداران از اين گروه صرفاً براي دستيابي به خوشههاي قدرت بيشتر است. وقتي اينگونه همه را از دم تيغ ميرانند، فقط علي ميماند و حوضش. خط اماميها مليمذهبيها را از نظام بيرون کردند. خودشان بهمرور دو شقه شدند. باز اصولگراها اصلاحطلبان را پياده نمودند و اينبار اصولگرايان خود دو دسته شدهاند. حال بايد ديد اينبار نوبت اخراج کدام گروه از باغ است؟
شرق:برگشت ناخوشايند
« برگشت ناخوشايند»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم دكتر محمود آخوندي است كه در آن ميخوانيد؛بياييد خوشبين باشيم و اين خيزش عظيم ملتهاي منطقه را قسمتي از «نقشه راه» ندانيم و نينديشيم كه استعمار پير، چهره عوض كرده است و با جابهجا كردن مزدوران خود، ميخواهد با روشهاي متناسب قرن بيستويكم، ثروتهاي طبيعي و خدادادي كشورهاي منطقه را از دست صاحبان واقعي آن خارج كند. شايد هم چنين نبوده و اينبار استعمار براي هميشه شكستخورده باشد. ملتهاي استعمارزده منطقه از خواب غفلت بيدار شدهاند.
هوشيارانه و خردمندانه عمل ميكنند. ديگر بهار آزادي فرارسيده است. حاكمان مستبد و مزدور منطقه، هريك به گوشهاي رفتهاند و نگران سرنوشت شوم خود هستند. آنان كه هنوز تسليم ملتها نشدهاند و مقاومت ميكنند سخت در اشتباهند. اين بهار آزادي راه خود را طي ميكند و بوي خوش آن را همه ساكنان منطقه استشمام ميكنند. هر اندازه مقاومت مزدوران بيشتر باشد به همان اندازه، سرنوشتشان بدتر و بدتر خواهد بود. بهار آزادي از تونس آغاز شد. بنعلي بدون مقاومت فرار كرد. تونسيها نفس راحتي كشيدند.
جشن و سرور و شادماني به راه انداختند و با آرامش و فرهنگ بسيار پيشرفتهاي كه جهانيان را به تحسين واداشت، پاي صندوق رأي رفتند و براي تعيين روش سياسي حكومتشان آزادانه رأي دادند و ثابت كردند كه شايستگي يك حكومت مستقل و آزاد را دارند. نتيجه انتخابات هرچه باشد خوشايند است. زيرا ملتي ستمديده، بعد از قرنها، تحت مستعمره بودن و زير مشتهاي آهنين زمامداران مزدور به سر بردن را به پايان رساندند و امروز در راهي گام برميدارند كه بشردوستان و خردمندان آن را برميگزينند.
از سوي ديگر، حسني مبارك ديكتاتور ديگر منطقه نيز نتوانست در برابر مشتهاي گرهكرده شهروندان مصري مقاومت كند؛ كشوري كه به اندازه عمر تاريخ، تمدن و قدمت فرهنگي دارد؛ كشوري كه عجايب هنري و فرهنگي آن، دنيا را به تحسين واميدارد، از زير زنجيرهاي استعمار آزاد شد. اين ملت رنجديده نفس راحتي كشيد و خود را براي رساندن به پاي صندوقهاي رأي آماده ميكند. اميد است كه اين انسانهاي بافرهنگ بتوانند هرچه زودتر به آزادي و استقلال حقيقي خود دست يابند و محاكمه حسني مبارك درس عبرتي باشد براي حاكمان مزدور منطقه.
اما آنسوتر، در ليبي، قذافي تا آخرين نفس مقاومت كرد و به خيال باطل خود تصور ميكرد دوستدارانش در ليبي از او حمايت خواهند كرد و او را نجات خواهند داد، اما ديديم كه هيچكس به او ياري نرساند و چگونه با خفت و خواري كشته شد و به سزاي اعمال ننگين خود رسيد. البته براي فردي كه 42سال جز استبداد، شكنجه، حبس، اعدام، تخريب و ويراني دستاوردي نداشت مرگ با يك گلوله كافي نبود؛ گلولهاي كه معلوم نيست از سوي كدام دوست يا كدام دشمن به سوي او شليك شد.
اي كاش او زنده ميماند و به عملكردهاي شرورانه نزديك به نيم قرن حكومت استبدادي خود، پاسخ ميداد و خيلي از اسرار و رازهايي كه در سينه پنهان داشت با خود به گور نميبرد تا ليبياييها و ديگر ملتهاي منطقه و شايد تمام آزاديخواهان جهان از عملكرد جنايتكارانه او آگاهي بيشتري مييافتند، البته چنين نشد و شايد نخواستند قذافي را زنده دستگير كنند كه مبادا اسرار او برملا شود، زيرا مصلحت نبود كه از پرده برون افتد راز.
ولي به هر حال ملتي از يوغ استبداد و خشونت رهايي يافتند و دنيا منتظر آن است تا ببيند ليبي پس از قذافي چه راهي در پيش خواهد گرفت. از طرف ديگر، شهروندان ساير كشورهاي منطقه، هنوز نتوانستهاند پيامهاي انقلابي خود را به گوش سران مستبد منطقه و جهان برسانند.
هنوز نتوانستهاند بوي نسيم بهاري را استشمام كنند. يمنيها هنوز مبارزه ميكنند، شكنجه ميبينند، حبس ميشوند، ميميرند اما دست از مبارزه برنميدارند. زيرا خوب ميدانند كه خوشبختي و آسايش آنان تنها در صورتي فراهم ميشود كه دست مستبدانه خائنان را از سر راه خود بردارند. در تاريخ خواندم كه در انقلاب فرهنگي معروف فرانسه، «ميرابو» خطيب نامدار انقلابي فرانسه شعار ميداد: آزادي يا مرگ؛ بينديشيد و انتخاب كنيد. فرانسويها پيام او را گرفتند، تا پاي جان ايستادند و انقلابشان را بهثمر رساندند. ترديدي نيست كه يمنيها نيز اينچنين خواهند كرد. اگر عبدالله صالح مدتي از كشور خارج شد و به عنوان معالجه به عربستان رفت تصور همه آزادانديشان و خيرخواهان بر اين بود كه اين رفت ديگر برگشتي ندارد.
يمنيها راحت ميشوند اما ديديم كه چنين نشد. دوستداران و پشتيبانان صالح كه به نادرستي خود را مدافع حقوق بشر، آزادانديش و طالب سعادت شهروندان معرفي ميكنند، اين ديكتاتور را در آغوش گرفته، معالجهاش كردند، شمشيرش را تيزتر كردند و او را برگرداندند تا به كشتار بيرحمانه جوانان بيگناه و آزاديخواه ادامه دهد. حتي ميخواهند براي او مصونيت قضايي بدهند تا از مجازات و كيفر اعمال ناشايست خود در امان باشد.
در نتيجه صالح هنوز با فراغ بال، دنبال كشتن جوانان
و گرفتن مصونيت قضايي است. آن هم به ياري حكومتهايي كه خود را مظهر آزادي
ميخوانند اما جوانان آزاديخواه، خردمند و خوشانديش يمني به ياري تمامي
شهروندان داخلي و آزاديخواهان منطقه و جهان، اجازه و امكان نخواهند داد تا
بار ديگر استبداد در اين سرزمين ريشه بدواند يا مستبدي با كسب مصونيت
قضايي به اعمال جنايتكارانه خود پاسخي ندهد.
چه برگشت ناخوشايند و چه انديشههاي نادرست
دنياي اقتصاد:بخش خصوصي و بنبست نقدينگي
«بخش خصوصي و بنبست نقدينگي»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمد صادق جنانصفت است كه در آن ميخوانيد؛نقدينگي يا پول در گردش در سطح بنگاه، سرمايه مالي نقد يا زود نقد شوندهاي است كه صاحبان و مديران براي پرداخت هزينههاي جاري نياز دارند.
اين سرمايه مالي براي خريد مواد اوليه يا واسطهاي، پرداخت مزد و حقوق و ساير هزينههاي جاري به كار گرفته ميشود. بنگاهها براي تامين نقدينگي چند گزينه دارند: گزينه اول و دائمي، درآمد به دست آمده از فروش كالا يا خدمتي است كه توليد و عرضه ميكنند. گزينه ديگر، مراجعه به مراكز تجهيز سرمايه مثل بانكها، بازار سهام و شركتهاي تامين سرمايه در داخل است. علاوه بر اين، بنگاهها در حال حاضر از بازارهاي جهاني نيز ميتوانند پول در گردش مورد نياز خود را تامين كنند.
به اين ترتيب ميتوان با كمي تسامح گفت، پول در گردش يا نقدينگي براي بنگاه همانند گردش خون در رگ است كه گرفتگي رگها يا كند شدن جريان خون به هر دليل ميتواند فعاليت بنگاهها را از شتاب لازم دور كرده و آنها را در تنگنا قرار دهد. دقت در وضعيت انواع گزينههاي تامين منابع مالي در ايران به ويژه براي بخش خصوصي نشان ميدهد كه آنها به ويژه در بخش صنعت، به حالت خفگي نزديك ميشوند.
واردات انواع كالاها از كشور و شركتهاي ديگر كه در سالهاي اخير رشد شتاباني داشته است، فرصت فروش كالا با سرعت لازم را از بنگاههاي داخلي گرفته و اين گزينه تامين سرمايه مالي را دشوار كرده است.
ركود داخلي و احتمال ادامه ركود- كه كاهش سرعت رشد اقتصاد ملي آن را تاييد ميكند- تامين سرمايه در گردش را دشوارتر خواهد كرد. از طرف ديگر، عدم تحرك كافي و عميق بازار سهام كه شركتهاي بزرگ شبه دولتي پايه و اساس و بيشترين سهم آن را به خود اختصاص دادهاند، راه تامين نقدينگي براي بنگاههاي خصوصي را تنگ كرده است.
مناسبات سياست خارجي ايران نيز به گونهاي است كه بنگاههاي خصوصي ايران را از دستيابي به سرمايه خارجي منع و محدود كرده است. در شرايط فعلي اما سپردهها و پساندازهاي شهروندان ايراني در بانكها به مثابه نهادهايي كه بيشترين سپردهها را جذب كردهاند، مهمترين محل تامين نقدينگي بنگاههايي است كه اين گزينه نيز در وضع بسيار نامساعد قرار گرفته است.
سوءاستفاده 3 هزار ميليارد توماني از شبكه بانكي توسط يك شركت، رشد مطالبات معوقه و مشكوكالوصول بانكها به ويژه مطالبات آنها از دولت و شركتهاي دولتي در كنار دستكاري نرخ سود تسهيلات كه تقاضا براي دريافت اين منابع را به شدت تحريك ميكند، تامين نقدينگي به ويژه بنگاههاي خصوصي را در بدترين وضع ممكن قرار داده است.
در بخش واقعي و در دادوستد نيز فشار دولت براي تثبيت قيمتها و همچنين عدم پرداخت مطالبات بخش خصوصي توسط دولت، مزيد بر علت شده و گره تامين نقدينگي را هر روز كورتر ميكند.
براي عبور از اين موقعيت تهديدآميز و باز شدن فضاي كسب و كار در حوزه تامين نقدينگي در كوتاهمدت ميتوان و بايد اولويت را به بخش خصوصي داد. يك راه ديگر شايد اين باشد كه دولت سهم ماليات بنگاههاي خصوصي را براي يك دوره كوتاهمدت كاهش دهد. راهحل بلندمدت و اساسي، اما حذف دخالت دولت در بازار پول و حركت بازار به سوي آزادي نرخ سود بانكي است.
تا زماني كه اين گره باز نشود، چشم دولت همچنان دنبال منابع بانكي با قيمتهاي ارزان است و ميخواهد از راه كاهش نرخ سود تسهيلات به شكل دستوري و برخلاف آموزههاي اقتصاد با تورم مبارزه كند، در بر همان پاشنه خواهد چرخيد. تنگناي نقدينگي بخش خصوصي را برطرف سازيم تا بنگاهها از پا درنيايند.
جهان صنعت:کمی هم افسوس!
«کمی هم افسوس!»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم مریم باستانی است كه در آن ميخوانيد؛ واردات میوه جزء لاینفک اقتصاد ایران شده است. با وجودی که وعدههای بسیاری مبنی بر کاهش یا ممنوعیت واردات برخی اقلام میوه از سوی مسوولان مطرح شده اما براساس آخرین گزارشهای رسمی واردات میوه در شش ماه اول سال 5/24 میلیون دلار بوده است.
این به آن معناست که بخشی از درآمد نفت به عنوان منابع نسلهای آینده که باید صرف ایجاد زیربناها در کشور شده و تولید کشور را بینیاز از منابع نفتی کند، تبدیل به میوههای خارجی شده و به بازار عرضه شده است. اگرچه ممکن است دولت استدلال کند که این اقدام را در جهت تنظیم بازار داخلی انجام داده اما با نگاهی به عمق ماجرا باید به شدت تاسف خورد که چرا باید نفت که سرمایه این کشور و متعلق به تمام مردم است، اینگونه تبدیل به میوههای لوکس شود.
جای تاسف بیشتر اینجاست که دولت هرسال وعده کاهش واردات میدهد اما عمل نمیکند. چه بسیار باغداران و تولیدکنندگان محصولات صیفی و کشاورزی که به دلیل همین سیاستها دچار مشکلات عدیده شدند و از میدان رقابت کنار رفتند. برای کشوری مثل ایران که خاک حاصلخیز دارد و زمانی تولیدکننده اول بسیاری از محصولات باغی بوده و حال اینگونه بازار را در اختیار رقبای خارجی قرار میدهد تنها باید افسوس خورد.