۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۳:۰۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۷۹۶۹۷
تاریخ انتشار: ۱۵:۲۷ - ۱۲-۰۶-۱۳۹۰
کد ۱۷۹۶۹۷
انتشار: ۱۵:۲۷ - ۱۲-۰۶-۱۳۹۰

اگر دولت و سیما دیپلماسی عمومی داشتند كه با جمله یك افغان به خطر نمی افتاد

در حالی كه رئیس محترم دولت دهم، مدعی داشتن دیپلماسی عمومی بوده و آن را ابتكار عمل خود در سیاست خارجی و بین المللی عنوان می كند كه از طریق مصاحبه ها و سخنرانی های عمومی ایشان در جهان انعكاس می یابد، برخی كارشناسان معتقدند این روش چندان ارتباطی به دیپلماسی عمومی ندارد و از همین رو صدواسیما هم چندان در دیپلماسی عمومی موفق نبوده است و اتفاقی كه اخیرا در قطع سخنان یك روزنامه نگار افغان افتاد، بیانگر همین واقعیت است.
 نصرت الله تاجیك، سفیر سابق ایران در اردن و كارشناس دیپلماسی در یادداشت ارسالی خود برای آینده می نویسد:

دیپلماسی علم، هنر و یا قدرت اقناع طرف مقابل است و اگر این قدرت به مردم منتقل شود تا افكار و خواست آنان باعث پیشبرد اهداف تعیین شده یك كشور شود، در آن صورت میتوان ادعا نمود كه زمینه تحقق دیپلماسی عمومی آماده شده است. بنابراین دیپلماسی عمومی نه تنها دعوت افراد برای مشاركت در پروسه سیاسی است، بلكه بالاتر از آن بستر و فرهنگ سازی برای آمادگی دخالت افكار عمومی در پیشبرد اهداف سیاسی اجتماعی یك كشور است. دیپلماسی عمومی فكر است، نظریه پردازی است، فرهنگ سیاسی غالب برای بروز توانائی استفاده از قدرت نرم و زاویه دید به پتانسیل واقعی مردم در حل مشكلات است؛ نه هدایت و یا احیانا" استفاده ابزاری از آنها. دیپلماسی عمومی با توجیه و توضیح پدیده ها فرق دارد. دیپلماسی عمومی در سایه حركت آزاد اطلاعات اتفاق می افتد، نه آنكه اطلاعات بیات ، پلاسیده و یا مصرف شده را تصفیه نموده و بصورت قطره ای در معرض افكار عمومی قرار دادن.

برای فرهنگسازی دیپلماسی عمومی كار منحصر به یك سازمان نمیشود. تشكیل اداره دوای این درد نیست. این نیاز باید از سرچشمه بالاتری سیراب گردد. جائی كه روند عمومی فرهنگ كشور را رصد میكند. دیپلماسی عمومی با دیپلماسی رسانه ای كه بستر ارتباط بین مسئولین و اصحاب رسانه است نباید اشتباه گرفته شود. اینها از دو مقوله متفاوت هستند با دو كاركرد متفاوت، اگر چه مكمل یكدیگرند، اما برای فرهنگسازی تحقق دیپلماسی عمومی، ارتباطات و دیپلماسی رسانه ای میتواند موثر واقع شود. زیرا بخش مهمی از ابزار دیپلماسی عمومی است و نه همه آن. دیپلماسی عمومی نقشی ساختاری دارد و به فرهنگ سیاسی جامعه بر میگردد. ولی دیپلماسی رسانه ای و تنظیم ارتباطات حاوی نقشی كاركردی است. اولی فرهنگ است و دومی تشكیلات. وقوع دیپلماسی رسانه ای مساوی تحقق دیپلماسی عمومی نیست.

اولی در صدد ایجاد پلی است بین تولیدات یك مجموعه با رسانه ها. اما این امر به منزله وقوع دیپلماسی عمومی نیست. زیرا مجموعه اقدامات و تولیدات فكری نهادهای سیاسی هر جامعه خود مستقیما" با افكار عمومی ارتباط ندارند و لذا آن سازمان باید تولیدات و دیدگاههای خود را از طریق رسانه هائی با سیاستهای متفاوت كه هر یك فقط جنبه خاصی از آن مطالب را به مردم منتقل می نمایند وارد كانال دیپلماسی رسانه ای نماید. ولی نباید در این روند امیدوار بود كه به راستی دیپلماسی عمومی محقق شده است. ممكن است اطلاع رسانی تا حدی محقق شود، ولی این امر تا اقناع عمومی و تبدیل به یك قوه فشار راهی طولانی در برابر خود دارد.

در دیپلماسی عمومی اذهان مردم نه تنها آماده پذیرائی از یك پدیده برای ساخت و پرداخت آن است، بلكه افكار عمومی با هم افزائی خود به خلق پدیده ای تبدیل میشود و این نیاز به آمادگی و بسترسازی قبلی افكار عمومی و مستعد نمودن زمینه برای وقوع دیپلماسی عمومی دارد. در این نوع از دیپلماسی رابطه استقرائی یا از جزء به كل نیست، بلكه رابطه قیاسی و از كل جامعه به جزء است

. رابطه از بالای هرم سیاسی به پائین نیست بلكه از پائین به بالاست. افكار عمومی از طریق دیپلماسی عمومی خود به مدیران سیاسی اجتماعی دیكته میكند كه چه باید بكنند، نه آنكه مدیران سیاسی اجتماعی تصمیم بگیرند كه كدام مطالب را باید در اختیار افكار عمومی قرار دهند. یكی بازاریابی تولیدات است و دیگری گرفتن دستور تولید از مشتری و آنچه كه نهادهای سیاسی كشور نیاز دارند، گرفتن دستور تغییر و نوع تولیدات از افكار عمومی است و در این روند قشر نخبه جامعه كه فكرساز و نظریه پرداز است و نبض جامعه و افكار عمومی را در دست دارد، به راحتی به حوزه تصمیم سازی و نهایتا تصمیم گیری بطور طبیعی و بدون هراس نزدیك میشود.

اگر دیپلماسی عمومی بستر حركتی جامعه باشد، دیگر نیاز نیست كه ار انتقاد یك كارشناس از سیاست خارجی كشور بهراسیم و آن را معادل از دست رفتن حیثیت شبكه بین المللی صدا وسیما بدانیم .
 اتفاقا" در پرتو دیپلماسی عمومی از انعكاس آنچه كه در اذهان میگذرد بدور از قضاوت ارزشی و صحت و سقم آن استقبال میشود. دیپلماسی عمومی نیاز به تغییر فرهنگ عمومی و سیاسی كشور دارد. حتی نیاز به بازسازی مفاهیمی كه بصورت تابو در آمده اند، دارد تا این گونه پنداشته نشود كه بیان نظر كارشناسی و حتی بیشتر از آن انعكاس نظریه ها و فرضیه های اثبات شده كه مخالف سیاست رسمی كشور هم باشد ایجاد مشكل خواهد نمود.

اتفاقا" در دیپلماسی عمومی روند شكل گیری سیاست رسمی براساس نقد و بررسی كارشناسانه نه در جلسات در بسته، بلكه در پرتو افكار عمومی شكل خواهد گرفت و در این صورت است كه همه با طیب خاطر به دنبال اجرای آن هستند و نه آنكه با سیاستها بیگانگی كنند. در دنیای ارتباطات تجربه فرهنگسازی رسانه ای پرس تی وی و شبكه های داخلی كشور خود بیانگر موفقیت راهی است كه خطوط قرمز را كم نموده و با وسعت نظر اجازه داده شود همه سلایق به ارائه نظرات خود بپردازند و مخاطب خود به انتخاب و نتیجه گیری بپردازد و نه آنكه برای او انتخاب شود كه چیزی را بپسندد.
اتفاقا" جا داشت مجری برنامه از این كارشناس بپرسد دلیلش برای اینگونه فكر كردن چیست؟ بهر صورت این اظهار نظر نشاندهنده یك طرز تفكر و تلقی از نقش ایران در افغانستان است. به درستی و نادرستی آن كاری ندارم، ولی اگر این طرز تلقی مطرح و پاسخ آن داده شود، قطعا بهتر از ترس از طرح این موضوع است.

ارسال به دوستان
وبگردی