یدالله جوانی رئیس دفتر سیاسی سپاه در سرمقاله نشریه صبح صادق ارگان نمایندگی ولی فقیه در سپاه در مطلبی نوشت:
به كار بردن واژه «امام» براي رهبر كبير انقلاب اسلامي و معمار نظام مقدس جمهوري اسلامي از سال ها قبل از پيروزي انقلاب، بين دو واژه زيباي خميني و امام، پيوندي برقرار كرده بود كه پس از پيروزي انقلاب، با اشاره به يكي از اين دو واژه، خود به خود ديگري در اذهان متبادر مي شد.
هر چند در همان ابتداي انقلاب عده اي از كج انديشان مغرض يا ساده لوحان جاهل، براي ايجاد سوال در اين راستا، مي گفتند مگر ما بيش از 12 امام داريم اما جامعه اسلامي و انقلابي ايران با عشق و علاقه و از سر اعتقاد و به صورت حقيقي، كلمه امام را براي آن عزيز سفر كرده به كار برد و در تمامي نوشته ها، خطابه ها و رسانه ها از ايشان با عنوان «حضرت امام خميني» ياد مي شد. به كار بردن اين عنوان براي خميني عزيز، ريشه در اعتقادات ديني، آموزه هاي اسلامي و نظريه سياسي شيعه دارد. نظريه سياسي شيعه مبتني بر انديشه «امت و امامت» است.
در واقع در يك جامعه اسلامي كه حكومت آن ديني و اسلامي باشد، پيشوا و رهبر جامعه را امام گويند. سوال اين است كه چرا در نظام جمهوري اسلامي كه داراي يك نظام ديني، اسلامي و با محوريت ولايت فقيه است، پس از رحلت رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني(ره)، واژه «امام» براي خلف صالح ايشان، حضرت آيت الله العظمي خامنه اي (مدظله العالي) به كار برده نشد؟ آيا براي به كار نبردن اين واژه براي رهبر معظم انقلاب اسلامي، توجيه عقلاني، ديني و عرفي وجود دارد؟ شايد عده اي قليل حساب شده مانع از به كار بردن اين واژه براي مقام معظم رهبري در سال 1368 شده باشند و ديگران نيز با اين تصور كه شايد تكرار اين واژه براي ديگري از عظمت حضرت امام خميني(ره) بكاهد، آن عده قليل را تبعيت كردند، اما امروز بايد با صراحت و شجاعت اعتراف كنيم كه در سال 1368 و پس از رحلت حضرت امام خميني(ره)، پس از اعلام نام «خامنه اي عزيز» از سوي خبرگان رهبري، دچار اشتباهي بزرگ شديم و آن اشتباه اين بود كه از ايشان با عنوان «امام» ياد نكرديم. پس از گذشت دو دهه، افرادي از بزرگان به اين اشتباه امت و به ويژه نخبگان اين امت اعتراف كردند.
پس از فتنه سال 88 يكي از مراجع عظام تقليد، يعني حضرت آيت الله العظمي نوري همداني، با صراحت اعلام كرد كه اشتباه كرديم و بايد از همان اول از ايشان با عنوان «امام خامنه اي» ياد مي كرديم. اكنون مدتي است كه در جامعه، بين مردم، مسئولان و در برخي از رسانه ها، به اين مهم توجه مي شود و از رهبر انقلاب اسلامي و ولي فقيه حاكم با عنوان «امام خامنه اي» ياد مي گردد. بايد اهتمام ويژه اي داشت و اشتباهي را كه در گذشته به هر دليلي مرتكب شديم، جبران نماييم. صدا و سيما بايد در اين مسير به رسالت رسانه اي خود به عنوان رسانه ملي كه نقش مهمي در فرهنگ سازي دارد، عمل نمايد. ائمه جمعه سراسر كشور و ديگر صاحبان تريبون و قلم بايد بسيج گردند. وظيفه خود بدانيم كه اولاً از رهبر معظم انقلاب اسلامي براي اداي حق جايگاهش، با عنوان «امام خامنه اي» ياد كنيم و ثانياً دليل به كار بردن اين عنوان را براي مردم تبيين نماييم. هر چند مردم ما به خوبي مي فهمند كه خامنه اي امام است، به همان دلايلي كه خميني امام بود، اما اين فهم و اعتقاد مردم، ضرورت تبيين را مرتفع نمي سازد.
امام يعني راهنما، پيشوا، رهبر و كسي كه بايد به او اقتدا كرد و از او تبعيت نمود. پيش نماز را از اين جهت امام جماعت گويند كه مردم در اقامه نماز كاملاً از او تبعيت مي كنند. در نظام سياسي اسلام، مردم در حكم «امت» و رهبر يا حاكم جامعه در حكم «امام» است.
يعني نظام سياسي اسلام، نظام «امت و امامت» است. اين نظام ريشه در اصول اعتقادي و جهان بيني توحيدي دارد. در انديشه توحيدي، حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداوند است و خداوند نيز انسان را حاكم بر سرنوشت خويش قرار داده است. حاكميت خداوند بر دو نوع تكويني و تشريعي است. بر اساس اعتقاد به حاكميت تكويني خداوند، هيچ موجودي، از ذرات بي مقدار و بي جان گرفته تا پيچيده ترين پديده هاي جاندار آفرينش، از حوزه قدرت و قلمرو علم خداوند خارج نيست «لا يعزب عنه مثقال ذره في السموات و لا في الارض»( سبا، آيه 3)
اين خداوند حكيم كه هم خالق جهان است و هم رب و پرورش دهنده و هدايت كننده موجودات، انسان را موجودي مختار و با اراده آفريده و او را بر سرنوشت اجتماعي خويش حاكم ساخته و در عين حال، راه سعادت و درست زندگي كردن را با فرستادن انبيا و كتب آسماني به او نشان داده است «انا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً» (انسان، آيه 3)
خداوند با فرمان «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» (نسا، آيه 95)، حاكميت تشريعي خود را از سه راه اعمال نموده و به عبارت ديگر مسير اطاعت خدا را مشخص كرده است. انسان از سه طريق با توجه به شرايط زماني خداوند را اطاعت مي كند:
الف- اطاعت از پيامبر اكرم(ص) كه ولايت مستقيم از خداوند دارد «النبي اولي بالمومنين من انفسهم» (احزاب، آيه 6)
ب- اطاعت از امامان معصوم(ع) كه ولايت از نبي اكرم(ص) دارند «من كنت مولاه فهذا علي مولاه»
ج- اطاعت از ولي فقيه عادل كه در زمان غيبت امام زمان(عج) به نيابت از آن حضرت ولايت امر و امامت امت بر عهده وي مي باشد. در توقيع شريف امام زمان(عج) آمده است: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجه الله عليهم»
بر اساس ادله عقلي و نقلي، فقهاي جامع الشرايط داراي ولايت و امامت عامه هستند.
هر چند امامت خاص از آن رسولان و امامان معصوم(عليهم السلام) است، لكن از حيث ولايت و امامت در امر اداره جامعه هيچ تفاوتي ميان فقيه جامع الشرايط با امام معصوم و پيامبر اكرم(ص) وجود ندارد. معني ولايت مطلقه فقيه چيزي جز آنچه گفته شد، نيست.
حضرت امام خميني(ره) در كتاب ولايت فقيه (حكومت اسلامي) حقيقت مذكور را چنين بيان مي دارند: «اگر فرد لايقي كه داراي اين دو خصلت(علم به قانون و عدالت) باشد به پا خاست و تشكيل حكومت داد، همان ولايتي را كه حضرت رسول اكرم(ص) در امر اداره جامعه داشت، دارا مي باشد و بر همه مردم لازم است از او اطاعت كنند. اين توهم كه اختيارات حكومتي حضرت رسول اكرم(ص) بيشتر از حضرت امير(ع) بود و يا اختيارات حكومتي حضرت امير بيش از فقيه است، باطل و غلط است. البته فضايل حضرت امير(ع) از همه بيشتر است. لكن زيادي فضايل معنوي، اختيارات حكومتي را افزايش نمي دهد. همان اختيارات ولايتي كه حضرت رسول و ديگر ائمه (صلوات الله عليهم) در تدارك سپاه، تعيين ولات و استانداران، گرفتن ماليات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختيارات را براي حكومت فقيه قرار داده است.» (حكومت اسلامي، ص 55)
بنابراين در نظام سياسي اسلام، امامت فقيه به نيابت از امامت معصوم(ع) است و همان اختيارات حكومتي معصوم را دارد. وقتي هيچ تفاوتي بين اختيارات امامت فقيه يا ولايت فقيه با ولايت و يا امامت معصوم(ع) نباشد، بين اختيارات فقهايي كه واجد شرايط ولايت و امامت مسلمين باشند نيز هيچ تفاوتي وجود ندارد. همان اختياراتي را كه حضرت امام خميني(ره) از حيث ولايت و امامت بر مسلمين از آن برخوردار بودند، اكنون ولي امر مسلمين حضرت آيت الله العظمي امام خامنه اي (مدظله العالي) نيز از همان اختيارات برخوردار است.