۱۶ تير ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۶ تير ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۶۱۲۲۴
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۲ - ۱۵-۰۱-۱۳۹۰
کد ۱۶۱۲۲۴
انتشار: ۰۹:۲۲ - ۱۵-۰۱-۱۳۹۰

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

جام جم:وقتي ايران تنها تهران نيست

«وقتي ايران تنها تهران نيست»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جام جم به قلم كتر علي دارابي است كه در آن مي‌خوانيد؛يكي از اشكالات سريال‌ها و توليدات نمايشي كه در سينما و تلويزيون همواره تداوم داشته است حاكميت تفكر تهران‌نشيني و پايتخت‌محوري بوده است.

در چند سال اخير رسانه ملي با مطالبه مستمر از هنرمندان كشور خواهان تغيير اين نگاه و توجه جدي به استان‌ها، خرده‌فرهنگ‌ها و گويش‌ها و زبان‌هاي موجود در ميان اقوام در كشور شده است. حتي بزرگان نظام بارها تأكيد كرده‌اند كه چرا در سريال‌ها و توليدات نمايشي از زبان، گويش و لهجه‌هاي شهرستان‌ها خبري نيست و به‌طور مثال بارها بر عدم بهره‌گيري از گويش و زبان جذاب و شيرين يزدي و اصفهاني گلايه كرده‌اند.

«در مسير زاينده رود» در ماه مبارك رمضان سال گذشته و «پايتخت» در نوروز 90 دو نمونه از اهتمام رسانه ملي براي توجه به اين مهم بوده است. دو كارگردان و هنرمند مطرح كشور حسن فتحي و سيروس مقدم با سريال‌هاي خود كه بيشترين تماشاگر را به پاي تلويزيون نشاندند تلاش كردندبه سهم خود پاسخي شايسته به اين نياز ملي دهند.

آثاري كه در كنار كار هنري فاخر مملو از درس‌ها، عبرت‌ها، پندآموزي براي نسل جوان و از همه مهم‌تر افشاگري مصائب و مشكلات زد و بندهاي پشت پرده فوتبال و برجسته‌سازي مشكلات ناشي از مهاجرت‌هاي بي‌رويه به پايتخت بوده است كه هر دو در كارنامه رسانه و هنرمندان كشور به‌دليل ميزان بيننده و رضايتمندي مخاطبان نوعي ركورد را از آن خود كردند.

كه اين ميزان جلب مخاطب و تأثيرگذاري گوياي توجه رسانه و هنرمندان كشور به خرده فرهنگ‌ها، گويش‌ها، زبان‌ها، لهجه‌ها و احساس تعلق همه ايرانيان در هر كجاي كشور به اين توليدات بود كه بر خلاف گذشته صرفاً تهران نشين‌ها و شمال شهر نشين‌هاي پايتخت را مورد توجه قرار نداده بودند. حتي رسانه تلاش كرد برخي بازيگران اصلي سريال‌ها كه با گويش محلي صحبت مي‌كنند اصالتا متعلق به آن مناطق باشند.

اگر مي‌خواهيم كه همه جاي ايران سراي ما باشد،‌ اگر مي‌خواهيم هنرمندان ما و بالطبع رسانه‌ها به خصوص رسانه ملي از تهران نشيني خارج شود و ساير نقاط كشور هم در صدا و سيما بازتاب يابد، بايد اين رويكرد رسانه ملي مورد حمايت قرار گيرد. نكته ديگر گوشزد كردن مسؤوليت ساير نهادها و دستگاه‌ها به خصوص در حوزه فرهنگ، هنر، تبليغ و اطلاع‌رساني است كه سهم آنان در توليد آثاري در حوزه استان‌ها و شهرستان‌ها بايد بازتعريف شود. بيش از 60 نهاد و دستگاه فرهنگي – تبليغي، هنري كشور مسؤوليت‌هاي مهمي دارند كه اگر همه هماهنگ با بهره‌گيري از طرح جامع و مهندسي فرهنگي كشور به وظايف محوله همت گمارند، كارهاي فاخري به مخاطبان عرضه مي‌شود. فراموش نكنيم سازمان علمي - فرهنگي يونسكو در چند سال گذشته از سر استيصال نسبت به عدم توجه به زبان‌ها و گويش‌هاي بومي در ساير نقاط جهان و ادغام آنها در پروسه جهاني‌سازي به نفع چند زبان مسلط و غالب دنيا اعتراض كرده و خواهان توجه رسانه‌ها به تداوم حيات زبان‌ها و گويش‌هاي بومي شده است.

اگر مي‌خواهيم رسانه ملي نماد مطالبات و حضور همه نسل‌ها، گرايش‌ها، گويش‌ها، زبان‌ها و قوميت‌ها باشد راه آن همين مسير صحيح و درست رسانه است. بي‌شك نخبگان و مقامات مسؤول هر استان نقش مهمي در بسترسازي، تبيين و اشاعه اين رويكرد دارند. رسانه‌ها و مطبوعات چون گذشته مي‌توانند همراه رسانه ملي در جهت تكميل رنگين كمان فرهنگ، هنر، آداب، سنن و ميراث تمدن اسلامي ـ ايراني اين سرزمين الهي گام بردارند.

خراسان:احکام شرعي و ضرورت بازآرايي گفتمان نظام اقتصادي

«احکام شرعي و ضرورت بازآرايي گفتمان نظام اقتصادي»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي خراسان به قلم محمد سعيد احديان است كه در آن مي‌خوانيد؛
اشتباه است اگر فکر کنيم بدون تدوين الگويي براي توسعه اقتصادي متناسب با اهداف اسلامي و شرايط بومي کشور ، مي توانيم به ايده آل هاي جهاد اقتصادي برسيم چرا که کم کاري حوزه ودانشگاه و نبود الگوي اسلامي ايراني پيشرفت، مسئولان را مجبور کرده است مبتني بر الگوي هاي وارداتي به امر توسعه اقتصادي بپردازند و اين مساله يعني حرکت برمدارهايي با "اهدافي متفاوت" ، "مباني غيرقابل اعتماد" و بدون در نظرگرفتن "ويژگي هاي بومي" کشور. پس مهمترين الزام جهاد اقتصادي روشن شدن الگوي اسلامي ايراني پيشرفت و ذيل آن الگوي توسعه اقتصادي است اما باتوجه به اينکه تدوين الگو امري زمان بر است و چندين سال به طول مي انجامد، آيا بايد سال 1390 صرفا به تدوين اين الگو بپردازيم؟

روشن است که به هيچ وجه چنين چيزي منظور نظر نيست بلکه غرض اين است که اولا بدانيم چنين نقص مهمي وجود دارد لذا تصميمات کلان را با احتياط بيشتر اتخاذ کنيم. ثانيا تلاش ها را براي فعال کردن نخبگان حوزه و دانشگاه در عرصه نظريه پردازي براي الگوي پيشرفت صدچندان کنيم تا سرعت و دقت رسيدن به اين نقشه راه آرماني افزون شود و ثالثا در رعايت قدرمتيقن ها ترديد نکنيم يعني به عنوان مثال اگر به صورت مشخص تصميمي با عدالت تناقض دارد يا متناسب با فرهنگ ايراني نيست آن تصميم با هيچ توجيه به ظاهر علمي نبايد عملياتي شود به عبارت دقيق تر اگرفرصت نداريم الگوي اسلامي ايراني براي اقتصاد تدوين کنيم مي توانيم متناسب با حداقل هاي مباني ديني الزاماتي اسلامي و بومي را براي عرصه اقتصاد تدوين کنيم براين اساس مي توان الزامات و به تناسب آن ها معيارهايي حداقلي را براي سال 90تدوين کرد تا حرکت جهادي براي توسعه اقتصادي ايراني اگر ما را به آخرين مقصد آرماني نمي رساند اما راه به ناکجاآباد هم نبرد.

در اين مجال نه فرصت و نه تخصص کافي براي تبيين تمام الزامات وجود دارد لذا فقط به يک الزام و معيار مرتبط به آن اشاره مي شود که به نظرمي رسد درعين روشن بودن آن به صورت عجيبي در عمل مورد غفلت واقع شده است.

احکام شرعي معيارهايي روشن

اگر حرکت جهادي است يعني اينکه بايد هدف و انگيزه تلاش و فعاليت الهي باشد و اگر هدف و انگيزه الهي است نمي توان به اصول و دستورالعمل هاي الهي کم اعتنا بود لذا يکي از الزامات جهاد اقتصادي جدي گرفتن و اصرار بر رعايت احکام و حدودي است که اسلام تعيين کرده است از اين الزام مي توان اين معيار را استنتاج کرد که اگر جهاداقتصادي را باورداريم با توجه به تاکيدي که رهبرانقلاب بر روح ديني و معنوي جهاداقتصادي داشتند، هرجايي که حکم شرعي مشخص وجود دارد معيار اين است که بي توجه به توصيه هاي اقتصاددانان غربي و عرف حاکم بايد پذيراي بي چون و چراي آن حکم شرعي بود البته اين منافاتي ندارد که در به روز کردن احکام شرعي، داده ها و نظرات خود را به کارشناسان امور ديني - يعني مجتهدين- ارائه کنيم چرا که ممکن است با گذشت زمان موضوع برخي احکام تغيير کرده باشد يا در تشخيص مصداق حکم بايد مواردي ديگر را نيز لحاظ کرد اما در هرصورت تا زماني که حکمي به عنوان حکمي شرعي بر مصداقي تخصيص يافته است، رعايت دقيق آن حکم شرعي معياري مهم براي حرکت جهادي در عرصه اقتصاد است.

ضريب حساسيت جامعه نسبت به احکام شرعي معاملات

جالب اين است که به دليل تاثيرگذاري جدي اقتصاد در ديگر عرصه هاي اجتماعي، اسلام حرف هاي مشخص و قطعي در عرصه اقتصاد کم ندارد لذا اگر براي ما تصويري روشن از الگوي ايده آل پيشرفت وجود ندارد، اما بايد و نبايدهايي روشن در عرصه اقتصاد وجود دارد که به نظر مي رسد، هرچه زمان گذشته است ضريب حساسيت مان نسبت به رعايت آن ها کمتر شده است به گونه اي که اين مساله از مسئولان به عرصه اجتماع هم آمده است.

چند درصد جامعه امروز نسبت به احکام معاملات آشنايي دارند؟ از آن فراتر اصولا چند درصد جامعه با اينکه کاملا متدين هستند، وقتي مي خواهند معامله اي با مفهوم عام آن انجام دهند مثلا خريدي انجام دهند، خانه اي اجاره کنند،وامي بگيرند، فردي را استخدام کنند و... به مساله اي به نام حکم شرعي مي انديشند ؟ چند درصد مساجد احکام شرعي معاملات را براي مردم آموزش مي دهند؟ چند درصد برنامه هاي آموزشي صداوسيما حتي آن دسته از برنامه هاي آموزشي مذهبي به تبيين چنين مواردي اختصاص دارد؟

ريشه اين آسيب ويرانگر کجاست

همه و همه اين ها نشان از يک آسيب جدي و ريشه اي دارد آسيبي که بي ترديد غير از اثرات ويرانگر مستقيم اقتصادي آن، اثرات وضعي غيرقابل محاسبه اي نيز به همراه خواهد داشت.اين آسيب را مي توان کم شدن ضريب اهميت و حساسيت جامعه اسلامي ما نسبت به دستورالعمل هاي جامعه ساز الهي دانست و اگر بخواهيم اين آسيب را ريشه يابي کنيم با توجه به اين که شواهد نشان مي دهد جامعه ما نسبت به گذشته متدين تر شده است، به اين نتيجه مي رسيم که وقتي دولت اسلامي - به مفهوم عام آن- در نظام اقتصادي خود مانند نظام بانکي و پولي براي سال هاي متمادي به اين دستورالعمل ها که همان احکام شرعي است در مقام عمل اهميت زيادي نداده است، جامعه را نيز به آن سمت سوق داده و از همين جا اين راه خود را نمايان مي کند که اگر قرار است "جهاد اقتصادي" رنگي واقعي از مفهوم جهاد داشته باشد بايد دولت اسلامي، قوانين، عمل و گفتمان نظام اقتصادي کشور را با دستورالعمل هاي الهي بازآرايي کند.انشاءالله دراين باره در شماره آينده با ذکر مصداقي مهم بيشتر توضيح خواهم داد.

جمهوري اسلامي:عجله نكنيد!

«عجله نكنيد!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛وزير امور خارجه مصر در اظهارنظري جديد براي گسترش روابط با جمهوري اسلامي ايران اعلام كرد قاهره در سياست خارجي خود صفحه تازه‌اي را با همه كشورها از جمله ايران باز خواهد كرد. "نبيل العربي" در نخستين كنفرانس مطبوعاتي خود اضافه كرد آماده است "روابط با ايران را به سطح سفارت ارتقاء دهد ولي اين موضوع به موضع طرف ايراني بستگي دارد و ما منتظر واكنش ايران مي‌مانيم."

در پاسخ به اين سخنان، وزير امور خارجه كشورمان از آمادگي همتاي مصري براي برقراري روابط با جمهوري اسلامي ايران استقبال و ابراز اميدواري كرد كه در فضاي جديد ايجاد شده، شاهد ارتقاء روابط باشيم.

صرفنظر از اين واكنش ديپلماتيك كه مي‌تواند نشان از عزم طرف ايراني براي گسترش روابط و يا صرفاً پاسخي لفظي و بدون پشتوانه عملي باشد، در موضوع برقراري روابط با مصر كه از حدود 30 سال پيش و به فرمان امام خميني بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران به دليل امضاي پيمان ننگين كمپ ديويد و برسميت شناختن رژيم صهيونيستي توسط انورالسادات رئيس وقت رژيم مصر قطع شد، نكات اصولي و مبنايي متعددي وجود دارند كه بايد مورد توجه جدي مسئولين دستگاه ديپلماسي كشورمان قرار گيرند.

1 - بد نيست بار ديگر مروري بر فلسفه قطع روابط ايران و مصر صورت پذيرد و آنچه امام خميني درباره مصر مي‌‌گفت مورد بررسي مجدد قرار گيرد تا مشخص شود كه موانع موجود بر سر راه تعليق روابط همچنان باقيست و هنوز مرتفع نگرديده است.

حدود سي و دو سال پيش امام خميني با صدور فرماني به وزيرخارجه دولت موقت، دستور قطع رابطه با رژيم مصر را صادر كردند. در اين فرمان كه يكي از افتخارات انقلاب اسلامي و رهبري آن در حوزه سياست خارجي است، امام خميني دستور فرمودند: "با در نظر گرفتن پيمان خائنانه مصر و اسرائيل و اطاعت بي چون و چراي دولت مصر از آمريكا و رژيم صهيونيستي، دولت موقت جمهوري اسلامي ايران قطع روابط ديپلماتيك خود را با دولت مصر بنمايد."

قطع رابطه دو كشور درحالي صورت گرفت كه مصر در طول سه دهه به عنوان كشوري شناخته مي‌شد كه در خط مقدم جبهه مبارزه با رژيم صهيونيستي حداقل 4 جنگ را با صهيونيستها فرماندهي كرده بود ولي پس از مرگ جمال عبدالناصر، جانشين وي انورسادات در يك چرخش 180 درجه اي، دست دوستي به سوي رژيم اشغالگر قدس دراز نموده و به عنوان نخستين كشور اسلامي، موجوديت اين رژيم را به رسميت شناخته و با امضاي پيمان ننگين كمپ ديويد در سال 57، بزرگترين ضربه را به كشورهاي اسلامي و آرمان ملت فلسطين وارد كرده بود؛ كشوري كه تا اين سال خط مقدم نبرد با اشغالگران صهيونيست به شمار مي‌رفت و چشم اميد امت اسلام به خاكريزهاي آن دوخته شده بود ولي ناگهان به متحد استراتژيك آمريكا و رژيم صهيونيستي در خاورميانه مبدل شد و رئيس‌جمهور سازشكار آن در برابر دوربين‌هاي رسانه‌اي با رئيس رژيم صهيونيستي جام شراب به هم زده و نوشيد!

سادات پس از انعقاد اين توافقنامه خيانت بار، روز به روز، عرصه را بر مردم مصر كه به شدت دچار احساس تحقير شده بودند تنگتر نمود و بي توجه به افكار عمومي، به قامت يك ديكتاتور تمام عيار نزديكتر شد و به دليل همين خيانت‌ها بود كه سرانجام يكي از فرزندان انقلابي مصر او را به سزاي خيانتش رساند.

پس از اعدام انقلابي سادات، معاون وي حسني مبارك كه يك نظامي كار كشته بود، قدرت را دردست گرفت و سركوب گروههاي اسلامي و نيز پاسداري از امنيت رژيم صهيونيستي را در اولويت سياستهاي خود قرار داد.

امام خميني در سال 58 با صدور فرمان قطع روابط با رژيم كمپ ديويدي سادات، به علماء و ملت مصر توصيه كردند عليه اين پيمان ننگين و امضاء‌ كنندگان آن بپاخاسته و عليه اين حكومت فاسد كه با اسلام اعلام جنگ داده قيام كنند.

واقعيت اينست كه حسني مبارك كه از مهره‌هاي آمريكا بود با كارسازي واشنگتن توانست جاي سادات را بگيرد و به راهي كه او براي نوكري رژيم صهيونيستي در پيش گرفته بود ادامه دهد ولي پيمانه صبر ملت مصر لبريز شد و سال گذشته پس از تحمل 30 سال ديكتاتوري مبارك، او را با تظاهرات خياباني از حكومت ساقط كرده و خواستار برقراري آزادي و لغو پيمان‌هاي ننگين و نفوذ بيگانگان در اين كشور شدند.

2 - اتفاق بزرگي كه در مصر روي داد، اين بود كه ملت با قيام خود، فرد ديكتاتوري را كه 30 سال همچون فرعون بر مقدرات اين كشور حاكم بود، به زير كشيد. اين كار هر چند اقدام بزرگي در سرنگوني يك ديكتاتور و مزدور رژيم صهيونيستي در يك كشور مسلمان بود و ضربه سنگيني به سياستهاي خاورميانه‌اي آمريكا وارد كرد ولي اين تحول، همه خواسته‌هاي مردم مصر را تأمين نكرد زيرا آنچه تاكنون در مصر روي داده، فقط سرنگوني ديكتاتور است كه در جمله‌اي معترضه بايد گفت بدون اينكه بخاطر جنايات و خيانت‌هايش محاكمه شود، در آسودگي خيال از كاخ رويايي شرم الشيخ به خارج رفته و ا موال و دارايي خود را نيز به خارج منتقل كرده است. متأسفانه آنچه در مصر روي داده يك تحول ناقص و ابتر است بدون اينكه اين تحول به انتهاي مطلوب خود رسيده باشد، زيرا نظام ديكتاتوري و سران و اركان نظام همچنان بر كرسي‌هاي حكومتي تكيه زده و سر جاي خود مانده‌اند اين درحاليست كه مردم مصر در شعارهاي خود در ميدان التحرير قاهره فرياد مي‌زدند: "الشعب يريد اسقاط النظام" يعني ملت خواهان سرنگوني همه‌ي اعضا و اركان ديكتاتوري موجود در مصر هستند نه فقط شخص ديكتاتور كه در رأس قرار دارد.

هر چند اكنون تظاهرات مردم مصر به سقوط ديكتاتور انجاميده ولي شاكله نظام ديكتاتوري همچنان پابرجاست و نظام پس از مبارك با حاكميت نظاميان به سوي يك حكومت نظامي پيش مي‌رود چرا كه بيش از 80 درصد مديران، فرمانداران، استانداران و وزراي اين كشور را نظاميان تشكيل مي‌دهند. بنابر اين به روشني مي‌توان گفت ساختار سازماني و مديريت اداري مصر همچنان بر مدار تفكرات ديكتاتوري مي‌چرخد و بيانيه اخير شوراي نظامي حاكم بر مصر كه تاكيد كرده قاهره به تمامي توافقنامه‌هاي بين‌المللي از جمله كمپ ديويد پايبند است و به صدور گاز به اسرائيل ادامه داده و همچنان بر كنترل رفح و تحريم غزه اصرار دارد. اين واقعيت‌هاي تلخ نشان مي‌دهند. انقلاب مردم مصر هنوز به اهداف خود دست نيافته و موانع بسياري تا تحقق كامل اين خواسته‌ها كه خواهان برچيده شدن نظام ديكتاتوري، تحقق قانون اساسي مردمي، لغو سلطه بيگانگان بر اين كشور و قطع رابطه با رژيم صهيونيستي است، وجود دارد.

مردم مصر همانگونه كه در تظاهرات ميليوني جمعه گذشته خود اعلام كردند، معتقدند نه فقط حسني مبارك، بلكه كل سيستم و ساختاري كه او بنا نهاده نيز بايد دگرگون و سرنگون شود. آنچه امروز مايه نگراني مردم انقلابي مصر است اينست كه قيام آنان به انحراف كشانده شود. آنچه اكنون قيام مردم مصر را تهديد به انحراف مي‌كند، وابستگي‌هايي است كه رژيم وابسته حسني مبارك آنرا ادامه مي‌دهد و حاكميت كنوني نظاميان نيز همچنان به آن اصرار دارد و خود را متعهد به ادامه آن مي‌داند؛ وابستگي‌هايي همچون نوكري آمريكا و اسرائيل پايبندي به پيمان ننگين كمپ ديويد، زير پا گذاشتن استقلال كشور، ناديده گرفتن حقوق و آراء مردم، فساد اقتصادي، ضعف مديريت، نفوذ بيگانگان در كشور و...

به راستي اگر قرار بود ملت بزرگ مصر از كنار اين همه وابستگي‌ها و تعهدات ننگين و تحقيرآميز ناشي از قرارداد كمپ ديويد به سادگي بگذرد و در مقابل آن سر خم كند ديگر چه دليلي داشت كه براي پايان دادن به حاكميت پرننگ و نفرت حسني مبارك آنهمه شهيد و مجروح داده و آنهمه خون دل بخورد.

مردم مسلمان و انقلابي مصر اكنون بحق اين سئوال را از خود مي‌پرسند كه ميان مبارك و ساير افرادي كه قرارداد ننگين كمپ ديويد را معتبر دانسته و همچنان بر تعهد خود در ايجاد سپر امنيتي براي رژيم صهيونيستي پافشاري مي‌كنند، وجود دارد؟! آيا اين گونه خوشرقصي ها، خيانت به آرمان بزرگ مردم مسلمان مصر و ملت مظلوم فلسطين نيست كه هم اكنون در قالب سياست شوراي نظامي اداره كننده مصر اجرايي مي‌شود؟!

ملت مصر كه بيش از 40 سال در آرزوي سرنگوني ديكتاتورها روز شماري كرده قطعاً اجازه نخواهد داد بقاياي رژيم ديكتاتوري مجدداً براي صحنه گرداني اين سرزمين اسلامي وارد عرصه شده و حيثيت مردم مصر را لكه‌دار كنند.

3 - اگر اكنون در چنين شرايطي كه انقلاب ملت مصر همچون ميوه‌اي نارس، در معرض كرم‌هاي صهيونيستي است و اراده ملي بر سرنوشت شان حاكم نگرديده و ملت طعم يك انتخابات آزاد را هم نچشيده و قانون اساسي دلخواه خود را تدوين نكرده، دستگاه ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران اقدام به برقراري رابطه با حاكميت جديد كه مركب از شوراي نظاميان است بكند، در حقيقت اقدامي از روي عدم بصيرت و بدون بهره گيري از پختگي سياسي انجام داده كه طبعاً در آينده مورد بازخواست ملتهاي مسلمان ايران و مصر قرار خواهد گرفت.

آنچه از مسئولين جمهوري اسلامي ايران انتظار مي‌رود، درايت، هوشياري، پختگي و عدم توقف در ظواهر و روبناهاست و طبعاً پذيرش موضوع ارتقاء روابط سياسي و برقراري مراودات با نظامي كه خود را متعهد به پيمانهاي ننگين و حفظ روابط با رژيم صهيونيستي دانسته و به همين دليل همچنان مورد اعتراض مردم انقلابي و جوانان مصري، امري مذموم و يك خبط بزرگ سياسي خواهد بود.

4 - ملت و دولت ايران درعين حال كه سالها با رژيم كمپ ديويدي حاكم بر مصر قطع رابطه كرده بود، با ملت مسلمان مصر پيوندي مستحكم و رابطه‌اي عميق و عاطفي داشت كه همين علايق به عنوان پشتوانه معنوي و محرك قيام اخير مردم اين كارسازي فراواني كرد. بنابر اين نبايد از عدم برقراري روابط سياسي با مصر در شرايط بي ثباتي حاكميتي در قاهره نگران بود بلكه بايد همراه با مردم مصر، به سياست صبر و مقاومت ادامه داده و تا رسيدن به وضعيت شفاف سياسي در مصر، از هرگونه اقدام در ارتقاي روابط ديپلماتيك خودداري كرد. اگر مردم مصر، ناشكيبايي و عجله ما را در شرايط كنوني با برقراري روابط با نظام سياسي بي ثبات كشورشان ببينند، طبعاً ما را در مبارزات انقلابي خود و در تداوم نهضت شان به عنوان رفيق نيمه راه خواهند يافت و اين، كارنامه قابل قبولي براي ما نخواهد بود. بهتر است دستگاه ديپلماسي كشورمان با تدبير و پختگي، روند اوضاع در مصر را بخوبي رصد كند و پس از برگزاري انتخابات آزاد در اين كشور و مشخص شدن مواضع نظام سياسي و حاكميتي مصر در قبال رژيم صهيونيستي و پيمان ننگين كمپ ديويد، در مورد برقراري روابط تصميم‌گيري نمايد.

رسالت:تاملي بر قرائت يك گزارش در مجلس

«تاملي بر قرائت يك گزارش در مجلس»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛سه‌شنبه آخر سال گذشته نمايندگان مجلس گزارش عملكرد 9 ماهه وزارت نفت در سال 89 را كه از سوي كميسيون انرژي تهيه شده بود استماع كردند. درباره ماهيت گزارش و واكنش نمايندگان نكاتي وجود دارد كه در زير به آن اشاره مي‌شود:
1- رسانه‌ها در تيتر خبر خود در اين باره نوشتند؛ مجلس با ارسال گزارش كميسيون انرژي در مورد عملكرد 9 ماهه وزارت نفت در قانون بودجه سال 89 به قوه قضائيه موافقت كرد.

گزارش ياد شده مستند به گزارش ديوان محاسبات در خصوص عملكرد 9 ماهه وزارت نفت است. سئوال اين است كه آيا ديوان در نقش گزارش دهي و خبر رساني ايفاي نقش كرده است يا در اندازه وظايف ذاتي خود به عنوان يك نهاد نظارتي وابسته به قوه مقننه؟

اگر در نقش يك نهاد خبري وارد موضوع عملكرد9 ماهه شده است بايد پرسيد پس وظايف ذاتي اين نهاد چه مي‌شود. اگر در نقش يك نهاد نظارتي و يك نهاد داوري در خصوص مسائل مالي و محاسباتي وارد شده است بايد ديد با تخلف عدم واريز بيش از 11 ميليارد دلار به خزانه چه برخورد حقوقي داشته است.

وفق تبصره 2 ماده 23 قانون ديوان محاسبات، ديوان بايستي با احراز تخلف راي به رد وجوه و مجازات اداري متخلفين تا اندازه انفصال دائم از خدمات دولتي انجام وظيفه كند. همچنين ديوان پس از احراز تخلف، پرونده را براي تعقيب (نه رسيدگي) به قوه قضائيه ارسال نمايد.

بنابراين موافقت يا عدم موافقت مجلس با ارسال پرونده تخلف (نه گزارش) موضوعيت ندارد.

2- گزارش از يك سو بر عدم واريز 5/11 ميليارد دلار از درآمدهاي نفتي به خزانه از سوي شركت ملي نفت صحه مي‌گذارد و از سوي ديگر از طلب 6 ميليارد دلاري وزارت نفت از خزانه حكايت دارد.

لذا گزارش حكايت از يك صورت مغايرت از حساب في مابين خزانه و وزارت نفت در سال 89 دارد. البته چون گزارش 9 ماهه است طبيعي است كه اين صورت مغايرت وجود داشته باشد. اما موضوع مهم آن است كه به دليل غفلت دولت و مجلس از شفاف سازي درآمدهاي نفتي در بودجه ساليانه كه هر سال هم پيچيده‌تر مي‌شود حساب في‌مابين وزارت نفت و خزانه حداقل از سال 87 تاكنون تسويه يا تصفيه نشده است.

خطاي دولت و مجلس در بودجه سال 90 دارد تكرار مي‌شود و هيچ اراده‌اي نيز براي شفاف سازي آن وجود ندارد.

سه سال پيش كه گزارش تفريغ تبصره11 قانون بودجه سال 85 در صحن علني مجلس قرائت شد (آن هم به صورت گزينشي) حدود  6 ميليارد دلار اختلاف حساب في ما بين بانك مركزي و شركت ملي نفت كلا در يك ميليارد دلار خلاصه شد و آن يك ميليارد دلار هم در هياهوي گم شدن و نشدن فراموش شد.

تفريغ اجزا و بندهاي تبصره 11 قانون بودجه سال 85 نشان مي‌داد كه اقلام ارزي حاصل از عوايد نفت و گاز كه حداقل آن 200 هزار دلار و حداكثر آن حدود 7/1 ميليارد دلار بودند اولي با عبور از سقف رديف 201010 از حساب ذخيره ارزي برداشت و به حساب درآمد عمومي پس از تبديل و تسعير واريز شده و دومي اصلا به بانك مركزي تحويل نشده تا به حساب ذخيره ارزي يا درآمد عمومي منظور شود.

نمايندگان مجلس و ديگر مسئولين دولتي به جاي تعقيب موضوع در قاب تفريغ بودجه و پيگيري آن به موجب دادخواست دادستان و آراي هيئت‌هاي مستشاري به همه گونه اظهار نظرها توجه كردند الا به مباني استدلال راي هيئت مستشاري كه از عدم واريز ارز به حساب بانك مركزي حكايت داشت و حتي وقتي كه محكمه تجديدنظر راي هيئت مستشاري را نقض كرد هيچ كس به مباني استدلال مندرج در راي محكمه توجه و دقت نكرد و نيز در سنوات 86 و 87 و 88 هم كه گزارش تفريغ حكايت از عدم واريز بخش ارز نفت به حساب بانك مركزي داشت، حساس نشد. امروز سخن از 11 ميليارد دلار اختلاف حساب بين بانك مركزي و شركت ملي نفت ايران است. بي‌شك همه كساني كه از آن يك ميليارد دلاري كه از سر جمع 6 ميليارد دلار به سادگي گذشتند امروز بايد پاسخگوي اين 11 ميليارد دلار باشند.

3- رئيس كميسيون و يك عضو كميسيون در گفتگو با خبرنگاران در واكنش به اين گزارش، تخلف بانك مركزي و وزارت امور اقتصادي و دارايي و معاونت برنامه‌ريزي را مطرح كردند و وزارت نفت را مقصر ندانستند.

احراز تخلف و يا به تعبير نمايندگان محترم احراز "مقصر" در صلاحيت نمايندگان مجلس نيست. قانون ديوان محاسبات اين امر مهم را در صلاحيت هيئت‌هاي مستشاري و هيئت عمومي ديوان به هنگام آراي مربوط به گزارش تفريغ مي‌داند اينكه هر كس در خصوص تخلف و تقصير اظهارنظر كند جز اينكه مفري براي متخلفين ايجاد كند كار ديگري نخواهد كرد.

4- وفق بندهاي مربوط به نفت در بودجه ساليانه سال‌هاي 84 تاكنون درصدي از ارزش نفت خام و نيز تمامي سودخالص شركت ملي نفت براي سرمايه‌گذاري و... به وزارت نفت تعلق دارد.

تنها در سال‌هاي 86 و 87 سود خالص شركت ملي نفت 16 و 21 ميليارد دلار بوده است. آيا نمايندگان مجلس مي‌توانند به اين سئوال پاسخ دهند كه علي‌رغم بذل و بخشش ميلياردي از درآمد عمومي به شركت ملي نفت، چرا توليد كاهش يافته است و خبري از ارزش افزوده اين سرمايه‌گذاري‌ها در صنايع بالا دستي و پايين دستي نفت در درآمد عمومي كشور شنيده نمي‌شود؟ آيا مجلس به طور اعم و ديوان به طور اخص گزارشي از حجم عظيم اين سرمايه‌گذاري‌ها و نتايج حاصله داشته است؟

5- بر اساس صورت‌هاي مالي شركت ملي نفت درآمدهاي نفتي در طول برنامه پنجم بيش از265 ميليارد دلار بوده است. وفق جدول شماره 8 برنامه، دولت تنها 81 ميليارد دلار مي‌توانسته است در بودجه عمومي از نفت استفاده كند.
مفهوم اين اعداد و ارقام اين بوده است كه دو سوم درآمد نفت صادراتي خارج از گردش خزانه در دست شركت ملي نفت و نيز حساب ذخيره ارزي بوده است. آيا مجلس و دولت از نحوه هزينه كرد اين رقم نجومي خارج از گردش خزانه اطلاع دارد؟

اگر ما گردش هر ده ميليون تومان را در اقتصاد ايجاد يك شغل بدانيم، همچنين اگر از اين رقم نجومي فقط 100 ميليارد دلار آن را درست سرمايه‌گذاري كرده باشيم بايد در طول برنامه پنج ساله پنجم حداقل 10 ميليون شغل ايجاد مي‌كرديم. آيا چنين اتفاقي افتاده است؟!

سياست روز:رسانه ملي پايتخت‌نشيني و مصائب آن

«رسانه ملي پايتخت‌نشيني و مصائب آن»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم علي علوي است كه در آن مي‌خوانيد؛بي‌‌ترديد زندگي در كلان شهري چون تهران در كنار مزاياي آن مملو از مصائب و مشكلاتي است كه فشار آن بيش از هر كس بر مهاجران روستاها و شهرهاي ديگر كه به اميد زندگي بهتر، آسايش و امنيت بيشتر از خانه‌ و كاشانه خود دست شسته‌اند و به تهران كوچ كرده‌اند سنگيني مي‌كند.

مردمي كه در روستاها و شهرهاي خود حداقل از ارتباطات و مناسبات انساني سالم برخوردار بودند و همه با هم معاضدت، تعاون و همياري داشتند. در غم و شادي هم سهيم و از طبيعت بكر و محيط زيست سالم بهره‌مند بودند. اما اين مردم وقتي با اميد‌هاي آنچناني عازم پايتخت مي‌شوند اولين معضل و مشكلي كه با آن مواجه مي‌شوند اليناسيون يا از خودبيگانگي است. مردمي كه در جمع زندگي مي‌كنند، اما بي‌نهايت از هم دور هستند. معضل آپارتمان‌نشيني و فقدان فرهنگ آن، ترافيك اعصاب خوردكن كه خود منشا برخي از منازعات و درگيري‌هاي شهروندان شده است، درآمدهاي پايين، فقر و تنگدستي و عدم آگاهي همسايگان از نيازهاي هموطنان خود، پيامدهاي زندگي شهرنشيني و ماشيني‌ شدن بسياري از امور كه جايگزين ارتباطات انساني شده است، بگونه‌اي چنبره خود را بر مردم تنگ كرده است كه به رغم همه خدمات و تلاش‌هاي نظام مقدس جمهوري اسلامي باز هم نهادهاي خدماتي و حمايتي چون كميته امداد حضرت امام خميني (ره)، بهزيستي و ... نيز قادر به ارائه خدمات گسترده به نيازمندان نمي‌باشد.

اگر از مشكلات زيرپوست شهر چون اعتياد، قاچاق، ايدز، و.. بگذريم اين سوال مطرح است براستي اگر پايتخت واجد همه چيز است و همه امكانات در تهران بدست مي‌آيد چرا همواره از انتقال پايتخت از تهران در دولت‌هاي مختلف صحبت مي‌شود و همه مسئولان فارغ از نگرش‌هاي سياسي حاكم بر آنها يكي از اصلي‌ترين راه‌هاي خروج از مشكلات تهران را انتقال پايتخت مي‌دانند. و اخيرا كه رئيس‌جمهور محترم در بحث احتمال وقوع زلزله در تهران كه بر گسل زلزله قرار دارد بطور مستمر از مردم دعوت كرده است كه از تهران خارج شود.

آيا اگر مسئولان ذيربط هر يك براي كم كردن گره‌هاي فروبسته به معضلات كلان شهر تهران راه‌هاي ميانبري را براي كاهش و كم‌ كردن اين مشكلات اتخاذ مي‌كنند نبايد اين اقدامات مورد حمايت قرار گيرد. آيا اگر رسانه ملي در سريال‌هاي خود به معضلات و مصائب مهاجرت روستائيان به پايتخت مي‌پردازد نبايد از اين اقدام حمايت كرد و بر سريال پايتخت كه در نوروز 90 از شبكه اول سيما پخش شد و توانست بيشترين مخاطب را از آن خود كند بدليل همين درست نشانه رفتن مسائل و مشكلات و برجسته‌سازي آنها و دعوت به مهاجرت معكوس از تهران به روستاها و شهرها بوده است.
بالاخره براي انتخاب داستان بايد به سراغ يكي از گويش‌ها و اقوام رفت.

اصفهاني‌ها، آذري‌ها، كردها، لرها، بلوچ‌ها، تركمن‌ها، گيلاني‌ها، ... همه مخاطب اين مسائل هستند و اين بار نوبت مازندراني‌ها بوده است. مردماني كه صداقت، ايمان و بي‌آلايشي از مصاديق مهم رفتاري آنان است. اتفاقا سريال پايتخت يك نمونه زوج موفق را به نمايش در آورد كه در كنار تفاهم به همديگر، نهايت احترام به همسر از سوي شوهر را شاهد هستيم و در عين مشكلات با توكل به خدا و توسل به اهل بيت عليهم السلام با وفق و مدارا سرنشينان يك كاميون (كه نمونه‌اي از يك خانواده بدون جا مي‌باشد) به رتق و فتق امور و حل مشكلات خود مي‌پردازند. بايد انصاف داد كه جانب اخلاق و مروت در سرتاسر سريال از سوي كارگردان مراعات شده است و بازيگران فيلم كه خود برخي اهل علي‌آباد گلستان هستند نقشي بسيار ماندني در اين سريال از خود ايفا كرده‌اند.

سريال پايتخت در زمره كارهاي ماندگار رسانه ملي است. اگر مي‌خواهيم رسانه اعتمادسازي كند و باورپذير باشد، اگر مي‌خواهيم هنرمندان به مسائل اصلي كشور بپردازند و دستور كار اصلي كشور را دنبال كنند، اگر مي‌خواهيم مشكلات كلان شهرها از لابلاي كتاب‌هاي قطور در ميان قفسه‌هاي كتابخانه‌ها بيرون آيد و بدردي بخورد حمايت از اين قبيل رويكردها است. به هنرمند متعهد كشور آقاي سيروس مقدم و مديران حزب‌الهي و خوش‌فكر رسانه ملي بخاطر اين موفقيت تبريك مي‌گوييم و خواهان تكرار اين قبيل برنامه‌ها هستيم. آقاي ضرغامي براستي دست مريزاد. از شما مدير حزب‌الهي، انقلابي، كاربلد همين انتظار است. لطفا كوتاه نيائيد.

مردم سالاري:کنفرانس خبري آقاي رئيس جمهور و منتقد غايب

«کنفرانس خبري آقاي رئيس جمهور و منتقد غايب»عنوان سرمقاله‌‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن مي‌خوانيد؛

کنفرانس خبري آقاي احمدي نژاد امروز در شرايطي قرار است برگزار شود- البته اگر در برنامه تغييري ايجاد نشود- که براي دومين بار متوالي، از روزنامه مردم سالا ري براي حضور در اين کنفرانس خبري دعوت نشده است.

هرچند اين کنفرانس هاي خبري که معمولا  هرشش ماه يک بار برگزار مي شود مجال کاملي براي طرح پرسش ها و ابهامات خبرنگاران فراهم نمي کند و آقاي احمدي نژاد از کنار برخي پرسشها هم با زيرکي خاص خود عبور مي کند و ديگر فرصتي براي تکرارو تکميل سوال و طرح چالش باقي نمي ماند، اما با اين وجود، همين کنفرانس هاي خبري هم غنيمت است و گاهي طرح يک سوال، ولو با دريافت پاسخ نه چندان کامل، بهتر از عدم طرح پرسش است.

ماهها پيش، وقتي شاهد گفت وگوهاي مکرر رئيس جمهور با خبرنگاران روزنامه هاي خارجي- روزنامه ها و نه صرفا خبرگزاري ها و رسانه هاي تصويري- بودم، اين پرسش را مطرح کردم که پس چرا آقاي احمدي نژاد تمايلي به گفت وگو با روزنامه هاي داخلي ندارد و اگر ايشان تمايل دارند، من آمادگي انجام اين گفت وگو را دارم.

اما مدتي پس از آن روزنامه مردم سالا ري به کنفرانس خبري رئيس جمهور دعوت نشد احتمالا  ارتباطي بين اين دو موضوع نيست ولي اين پرسش هم به قوت خود باقي مانده که چرا از روزنامه مردم سالا ري براي حضور در آن نشست خبري دعوت نشده و چرا اين موضوع امسال براي دومين بار متوالي تکرار شده و چرا پيش از اين دو مورد چنين مشکلي وجود نداشت و همواره از روزنامه مردم سالا ري براي حضور در اين کنفرانس هاي خبري دعوت مي شد؟

به نظر مي رسد به عادت هاي گذشته مشاوران رسانه اي و ارتباطاتي رئيس جمهور که شامل تمايل به مصاحبه با صداوسيماي جمهوري اسلا مي ايران که تفاوتي با سخنراني و مونولوک ندارد- و تمايل به مصاحبه با روزنامه ها و خبرگزاري ها و تلويزيون هاي خارجي است، عادت ديگري هم اضافه شده و آن، گزينش رسانه هاي داخلي براي حضور در اين کنفرانس هاي خبري است.

انکار نمي کنيم که برخي رسانه ها تمايلي براي حضور در اين کنفرانس هاي خبري نداند اما آيا اگر رسانه اي منتقد هم بخواهد در اين کنفرانس خبري حضور فعال داشته باشد و از فرصت طرح يک يا دو سوال در سال از رئيس جمهور استفاده کند بايد اينگونه مورد بي توجهي قرار بگيرد؟

جالب اينجاست که روز گذشته به هيچ يک از تماس هاي روابط عمومي روزنامه مردم سالا ري با مسوولا ن مربوطه در رياست جمهوري پاسخ قانع کننده اي داده نشد تا زمينه طرح اين شبهه و شائبه در روزنامه فراهم شود; نه تنها انجام مصاحبه اختصاصي بخواهيم يک روزنامه داخلي- مثل مردم سالا ري- با آقاي احمدي نژاد فراهم نيست;سهل است که گويا امکان حضور رسانه هاي منتقد در کنفرانس خبري رئيس جمهور هم وجود ندارد که ما بخواهيم به فکر مصاحبه اختصاصي با آقاي احمدي نژاد هم باشيم!

برخي رسانه ها در نزد مشاوران رسانه اي آقاي رئيس جمهور از اهميت بالا تري برخوردار هستند و در اين ميان تفاوتي وجود ندارد که اين رسانه، يک رسانه اصولگراي حامي رئيس جمهور باشد يا يک رسانه آمريکايي که به دليل رويکردهاي خصمانه نسبت به نظام اجازه حضور فعال در ايران را ندارند.

آفرينش:سياست ‌جمعيتي مطلوب

«سياست ‌جمعيتي مطلوب»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد؛جمعيت در هر کشوري هميشه از متغيرهاي مهمي بوده است که دولت ها کوشيده اند با توجه به آن برنامه هاي کوتاه مدت و بلند مدت را در کشور پياده و به اجرا گذارند. در واقع همين شمار فزوني جمعيت گاه به شکل متغير و مولفه اي در خدمت اقتصاد و رشد و توسعه بيش از پيش هر کشور قرار ميگيرد و حتي در زمان هايي به عامل برتري کشوري بدل مي گردد و هم چنين در کشورها و زمان هايي نيز خود جلو چرخ توسعه را گرفته و رشد آن به گونه اي است که عملا باز توليد فقر و توليد بيکاري را در هر کشوري نشانه ميرود و بر مشکلات چند لايه هر کشور مي افزايد.

در اين راستا در واقع بايد گفت که در واقع امروزه نه رشد بالاي جمعيت سبب سربلندي و توسعه بيش از افزون هر کشوري مي شود چه اينکه کشور هاي بسياري در آفريقا بوده و هستند که رشد هاي بالايي از جمعيت را دارند اما همين رشد بالاي جمعيت بدل به مانعي براي توسعه همه جانبه و موجب نگراني دولت ها شده است و در مقابل نيز هستند کشور هايي هم چون کشور هاي اسکانديناوي و روسيه که با رشد هاي پايين جمعيتي و يا منفي روبرو بوده که اين نيز خود بدل به نگراني اي براي مقامات اين کشور ها در مورد کاهش مداوم جمعيت شده است .

در اين راستا در مورد کشور ما نيز هر کشوري سياست جمعيتي جدا از اثرات منفي و مثبت آن در کشور بايد مد نظر دقيق کارشناسان و مسئولان باشد. در اين راستا در يک سال گذشته به نظر مي رسد دامنه اختلاف بر سر کنترل جمعيت و يا افزايش آن بار ديگر در کشور بالا گرفته است و موافقان و مخالفان کنترل و يا افزايش جمعيت به استدلالهايي در اين زمينه اتکا ميورزند .

در اين بين مخالفان افزايش جمعيت با استدلال به تعداد بيكاران و نرخ بيكاري بالا در سطح شهرها و پيامد هاي منفي آن به دنبال جلوگيري از افزايش بي رويه جمعيت در کشور هستند در اين ميان مخالفان نيز کاهش رشد جمعيت در کشور و کاهش ازدواج و.. را مورد توجه قرار داده اند .

آنچه مشخص است در واقع سياست جمعيتي مطلوب براي هر کشوري بسته به زمان و مکان هر کشور و با توجه به متغير هاي مختلفي نظير اثرات سياست مورد نظر بر اقتصاد ، سياست ،جامعه و فرهنگ هر کشوري لحاظ مي گردد و در طول برنامه هايي کوتاه مدت و بلند مدت مورد اجرا قرار مي گيرد در اين ميان در کشور ما نيز با توجه به تاثيرات اين سياست بر متغير ها و جنبه هاي گوناگوني نظير رشد اقتصادي رفاه اجتماعي و ساير تاثيرات و پيامدهاي فرهنگي و ..بايد سياست جمعيت مطلوب مورد نظر باشد.

در اين ميان چنانچه موافقان رشد و افزايش جمعيت از جمله برخي از مقامات دولتي بر اين عقيده اند که بايد رشد جمعيتي در کشور مورد تشويق قرار گرفته شود بايد قبل از هر چيز با شناسايي پيامدها و اثرات ان در کشور دست به برنامه ريزهاي هايي کوتاه مدت و بلند مدت مشخص زنند تا از هر گونه پيامدهاي منفي و احتمالي آن جلوگيري کنند.

تهران امروز:تهران «امروز» در آسياي «فردا»

«تهران امروز در آسياي فردا»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم دكتر امير دبيري‌مهر است كه در آن مي‌خوانيد؛سياستمداران دو دسته‌اند دسته اول سياستمداران «كارپرداز» هستند كه مي‌نشينند تا موضوعي و مسئله‌اي به‌عنوان مشكل يا بحران وقوع يابد و در قبال آن واكنش نشان دهند و دسته دوم سياستمداران كارساز و موثر و فعال كه «امروز» را فرصت مناسبي براي انديشه و طراحي سناريوهاي بشر دوستانه «فردا» دانسته و در واقع دستور كار سياستمداران كارپرداز را فراهم مي‌كنند.

در واقع همواره سياستمداران كارپرداز دركشورهاي حاشيه و پيراموني در ميدان سياستمداران كارساز در كشورهاي مركز و محوري بازي مي‌كنند غافل از اينكه خود بدانند و تمايل به اين نقش انفعالي داشته باشند. در جهاني كه ما زندگي مي‌كنيم بخت با ملتهايي است كه از مديران و سياستمداران كارساز بهره‌مند هستند و آينده و نيازها و الزامات آتي فراتر از امور جاري و روزمره در دستور كار مديران و سياستمداران امروزشان است. به‌ويژه وقتي اين نيازها و الزامات به سطحي عيني و ملموس مانند مديريت شهرهاي بزرگ تقليل مي‌يابد.

كيست كه انكار كند شهرهاي بزرگ در دنياي ما نماد و شاخص و وجهه بين‌المللي كشورها و ملت‌ها را مي‌نماياند چنانكه خاطره و تصوير همه ما از بسياري كشورها و ملت ها با بازديد از پايتخت‌هايشان شكل گرفته است. براي مصداقي كردن بحث مي‌توان تهران را مثال زد. در شهري مانند تهران براي مديريت پايتخت مي‌توان دو رويكرد اتخاذ كرد اول رويكردي كه شهرداري و مديريت شهري را نهادي خدماتي براي رفع و رجوع نيازهاي روزمره مردم تصور مي‌كند و چشم‌انداز مطلوب را ارائه خدمات به بهترين نحو در حال حاضر مي‌داند و رويكرد دوم رويكردي است كه به شهرداري و مديريت شهري به مثابه نهادي اجتماعي نگاه مي‌كند كه به افق‌هاي آينده و نيازهاي پيش‌رو و تدبيرات لازم در سطحي فراملي مي‌انديشد. در رويكرد اخير نمي‌توان صرفا نگاهي بخشي و محدود در مديريت شهري اتخاذ كرد بلكه كلان نگري و اتخاذ سياست مقايسه‌اي با كلانشهرهاي ديگر از الزامات كار مي‌باشد. از اين رو بايد بسيار انديشيد كه تهران «امروز» از نظر مديريت پيشرو شهري در آسياي «فردا » و حتي جهان «فردا» چه جايگاهي خواهد داشت؟ و اين افق آرماني نيازمند چه تدابير ملي و بين‌المللي است؟ آيا زيرساخت‌هاي لازم و تدابير مناسب براي جايگاه شايسته آن انديشيده شده است؟ وآيا مي‌توان بدون همكاري و تعامل با ديگر شهرهاي بزرگ و مديران موفق شهري ديگر كشورها به‌ويژه كشورهاي آسيايي كه قرابت فرهنگي و تاريخي زيادي با ايران دارند به اين موضوعات انديشيد و راه چاره جست؟ خوشبختانه 6 سال است كه مديريت شهري در پايتخت با تكيه بر توان كارشناسي و نخبگان شايسته كشور بر اين مدار بايسته حركت مي‌كند و حضور موفق در اجلاس اخير شهرداران آسيايي نيز نشان داد ديگران نيز بر اين مهم اذعان داشته و از مديريت شهري تهران به‌عنوان الگويي پيشرو ياد مي‌كنند كه «امروز» رو به «فردا »دارد و در تلاطم فعاليتهاي گسترده و پيچيده اجرايي و روزمره، رويكرد استراتژيك آينده نگرانه را كمرنگ نكرده است. برهمين اساس دردومين اجلاس شهرداران آسيايي با حضور شهرداران و مسئولان شهري پايتخت‌ها و كلانشهرهاي آسيايي كه به رياست محمد باقر قاليباف شهردار تهران در استانبول تركيه برگزار شد، 180 هيات، 93 شهردار آسيايي و اروپايي و 8 سازمان بين‌المللي حضور داشتند و بعد از نخستين اجلاس شهرداران آسيايي كه آبان ماه 87 در تهران برگزار شد بر تقويت اين نهاد جديد بين‌المللي شهر محور تاكيد كردند.

اجلاس شهرداران آسيايي كه براي اولين بار در سال 2008 ميلادي در تهران برگزار شد پاسخي به فراخوان «مجمع پارلمان‌هاي آسيايي موسوم به APA» است. پارلمان‌هاي 19 كشور عضو و 18 كشور ناظر، «انجمن پارلمان‌هاي آسيايي براي صلح» را در نوامبر 2006 به يك سازمان بين‌المجالس پيشرو به نام «مجمع پارلمان‌هاي آسيايي» تغيير دادند.اعضاي APA دست كم دوبار در سال براي ترويج ديدگاه انسجام بيشتر آسيا تشكيل جلسه مي‌دهند.« بازار مشترك انرژي آسيا»، «پيمان دوستي در آسيا»، «تنوع فرهنگي در آسيا»، «كاشتن يك ميليارد درخت در آسيا و پايداري زيست‌محيطي»، «مبارزه با فساد و ترويج حكمراني خوب» برخي از مضامين ملموس و عيني در برنامه كار APA است. APA در 20 نوامبر 2007، از دولت‌هاي محلي، شوراها و شهرداران خواست تا اطلاعات و تجربه‌هاي خود را با ديدگاهي مبني بر ترغيب همكاري و انسجام در آسيا مبادله كنند.

اجلاس شهرداران آسيايي 2008 در تهران نيز پاسخ شهرداران آسيايي به اين فراخوان و آغاز همكاري راهبردي ميان شهرها و پارلمان‌ها در آسيا براي ترغيب اتحاد اين كشورها بود كه با دومين اجلاس در استانبول استمرار يافت و نهادي بين‌المللي را به سوي آينده‌اي روشن سوق داد. اهداف ارزشمندي مانند مبارزه با حاشيه‌نشيني و فقر شهري، غني‌كردن زندگي دروني شهر، پرداختن به گسترش شكاف درون شهرها، كشورها و ميان آنها، مديريت توسعه شهري و موضوع كيفيت زندگي مسائلي هستند كه به‌طور مستقيم بر ديدگاه اتحاد آسيايي از يك طرف و برنامه اولويت‌هاي اصلي درهر شهر بزرگ آسيا از طرف ديگر تكيه دارد.

اجلاس شهرداران آسيايي قصد دارد حمايت از اين ديدگاه اتحاد آسيايي را كه به‌وسيله APA هدايت مي‌شود، ابراز كند و به مبادله ديدگاه‌ها در اين باره بپردازد كه چگونه روابط كاري برقرار كنند تا بتوانند ديدگاه‌ها و بهترين شيوه‌ها درباره موضوعات شهري تبادل كنند كه تاثيري مستقيم يا غيرمستقيم را در مورد ديدگاه اتحاد آسيايي دارد.

اميد است با مشاركت فعال‌تر شهرداري تهران در اين اجلاس در سال‌هاي آينده و پيگيري زمينه‌هاي همكاري مستمر با مديريت‌هاي شهرهاي پيشرو آسيايي، زمينه برتري تهران در شاخص‌هاي مختلف در شهرهاي آسيايي فراهم شده و براي حصول اين هدف بزرگ ملي همه نهادها با پرهيز از تنگ‌نظري و بخشي‌نگري همكاري و مساعدت كنند.

ابتكار:چشم‌ها را بايد شست!

«چشم‌ها را بايد شست!»عنوان سرمقاله‌‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن مي خوانيد؛ايرانيان از باذوق‌ترين ملت‌هاي جهان‌اند که مبدأ آغاز سال خود را با رستخيز طبيعت ميزان کرده‌اند. درست در زماني‌که طبيعتي که در طول زمستان، لباس از تن به درکرده است، رخت سبز به تن مي‌کند و به عالم و آدم فخر مي‌فروشد و مي‌گويد اين منم که «نوشدن» آغاز کرده‌ام. رسوم و سنن ايرانيان نيز در اين روزها مقياسي کوچک از طبيعت است و گويا از آن الگو مي‌گيرند: خانه مي‌تکانند، تن مي‌شويند، رخت نو مي‌پوشند، سخن نيکو مي‌گويند، نُقل و نبات و لبخند به همديگر تعارف مي‌کنند و به ديدار يکديگر مي‌روند و البته در خلال همه‌ي اين برنامه‌ها تلاش مي‌کنند هم بر سر سفره‌ي هفت سين و هم در روز سيزده به در، پيوند ديرين آدمي با طبيعت را به خود يادآور شوند.

اين‌همه ظاهر آن چيزي است که در تقويم‌هاي کاغذي خوانده مي‌شود. در زير پوست اين‌همه جنب‌وجوش و رفت‌وآمد نيز دگرگوني‌هاي ديگري اتفاق مي‌افتد؛ خانه‌ي دل مي‌تکانند و جان در زلال خوبي‌ها و پاکي‌ها مي‌شويند و زنگارهاي بغض و کينه از آيينه‌ي دل‌ مي‌زدايند.

خلاصه کلام؛ نوروز که مي‌آيد تنها روز نو نمي‌شود، که جان و جهان و انديشه از نفحات روح‌بخش فرهنگ ايران زمين تازه مي‌شود و اين‌همه‌ي خوبي‌هايي است که فرهنگ رو به گسترش اسلام در ابتداي جهان‌گشايي‌اش، بر آن صحه گذاشت.

اين‌همه در آغاز انتشار اين روزنامه در سال جديد گفته شد تا نگاه‌ها به‌سمت اتفاقات سال گذشته، در حوزه‌هاي مختلف سياسي و اجتماعي و فرهنگي کشور جلب شود و لزوم تزريق فرهنگ نوروز به بدنه‌ي نه‌چندان شاداب اين حوزه‌ها تأکيد شود. در آيينه‌ي سال 89 که بدون ترديد، متأثر از وضعيت سال قبل از آن، يعني حوادث خرداد 88 بود، آنقدر زنگار ديده مي‌شود که براي نگريستن به آيينه‌ي سال 90 و حفظ آن، نيازمند نگاهي به آن خواهيم بود.

افتخارات و دستاوردهاي اقتصادي و صنعتي و ورزشي را بگذاريم براي بيلان‌کاري مسئولان که، خدا را شکر، اين وظيفه را به‌خوبي انجام مي‌دهند. اما نگاه به معضلات و مسائل نه‌چندان زيباي حوزه‌هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي در سال گذشته مي‌تواند نشان‌دهنده‌ي زنگارهايي باشد که در هياهوي تبليغات براي نشان‌دادن دستاوردها و موفقيت‌ها در رسانه‌هاي رسمي گم شده است.

در سال گذشته، هشدارهاي مسئولان نظام و مراجع معظم تقليد درباره‌ي رواج دروغ و تهمت و هتاکي، بخش زيادي از اخبار و گزارش‌هاي رسانه‌‌اي را به خود اختصاص داده بود. بداخلاقي، فحاشي، پرده‌دري، حراج آبرو و حيثيت بسياري از افراد، از سوي برخي افراد و رسانه‌ها از جمله موارد درخور تأمل سال گذشته بود.

آمارهاي مراجع مختلف کشور درباره‌ي افزايش آمار معضلات اجتماعي، مانند بيکاري، اعتياد، مردودي دانش آموزان، طلاق، بيماري خانمان‌برانداز ايدز و کاهش نگران‌کننده سن افراد مبتلا به اين مشکلات، از جمله موارد هشداردهنده‌ي حوزه‌هاي اجتماعي و فرهنگي کشور بود.

در حوزه‌ي سياست اما اتفاقات نازيبا بيشتر و واضح‌تر به چشم مي‌خورد. از يک سو، حذف طيف گسترده‌اي از نيروهاي باسابقه و اصرار برخي بر اين حذف و از ديگر سو، انشعابات مختلف در ميان جناح ظاهراً پيروز اصولگرا و حملات شديد و غليظ چهره‌هاي سياسي به همديگر، بدون ترديد ميزان تلخي و اضطراب و ناامني را به جامعه تزريق کرده است.

دقيق‌ترشدن در اين حوزه‌ها، بدون ترديد آمار اين تلخي‌ها و نازيبايي‌ها را افزايش خواهد داد. اما ذکر اين موارد در اين روزهاي سرسبز سال جديد، نه از بابت تلخ‌کردن کام خوانندگان است و نه آنچنان‌که برخي معتقدند، سياه‌نمايي.
ذکر اين موارد بدون ترديد، براي جلب توجه مجدد بزرگان و مسئولان و البته مردم به‌سمت زنگارهايي است که آيينه‌ي سال‌هاي گذشته ما را تيره و تار کرده بود. نشان‌دادن لکه‌هايي است که با غفلت از وجود آن‌ها، ميکروب‌ها و بيماري‌هاي مختلف تن جامعه را جولانگاه خود قرار خواهند داد.

بخش عمده‌اي از اين اتفاقات در نوع نگاه تک‌تک ما به اطرافمان نهفته است. وقتي فيلترهايي از حسد، کينه، زياده‌خواهي، قدرت‌طلبي بر ديدگان ما قرار مي‌گيرد، بدون ترديد تصوير روبه‌رو چندان تطابقي با واقعيت ندارد.

تاريخ شاهد تغيير بسياري از آدم‌ها بوده است و يادآوري سرنوشت آنان ثابت مي‌کند که درخواست عقلانيت و بهترديدن اتفاقات و واقعيات، انتظار بيجايي نيست. چشم‌ها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد. آغاز سال فرصت خوبي است!
 
دنياي اقتصاد:جهاد اقتصادي تنها با جهاد دروني

«جهاد اقتصادي تنها با جهاد دروني»عنوان سرمقاه‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم پويا جبل عاملي است كه در آن مي‌خوانيد؛امسال، سال جهاد اقتصادي نام‌گذاري شده است. سالي که قصد آن است تا اقتصاد ايران از وضع کنوني برون آيد.

وضعي که اکنون با ارقام فعلي رشد اقتصادي - به‌زعم کارشناسان که آمار رسمي وجود ندارد - و نرخ بيکاري، به‌رغم درآمد سرشار نفتي چندان مساعد نمي‌نمايد و ضرورت تصميمات جهادگونه به همين موضوع برمي‌گردد.

آنچه عيان است اين است که ديگر نمي‌توان بدين شکل ادامه داد و واژه جهاد نيز دقيقا بدين معناست که بايد روند کنوني را دچار دگرگوني عظيمي کرد. اينکه هنوز درآمد واقعي سرانه ايرانيان نسبت به رقباي منطقه‌اي در سطح قابل‌قبولي نيست، بسيار دردآور است و خود نشان‌دهنده آن است که دستاوردها خودشان را بروز نداده‌اند و اين به‌درستي نيازمند جهاد اقتصادي است. جهاد اقتصادي که البته در طول يک سال نتيجه نمي‌دهد، ولي مي‌تواند سرآغازي باشد براي دگرگوني مبارکي که اقتصاد ايران را حداقل به درصدي معني‌دار از اهداف سند چشم‌انداز نزديک کند؛ اما جهاد در اقتصاد چگونه ممکن است؟

تغيير روند کنوني ميسر نيست مگر آنکه بدين نقطه برسيم که جهاد اقتصادي، ابتدا نيازمند جهاد فکري و دروني است. اگر آنچه حادث شده است را آن چنان رضايت‌بخش نمي‌دانيم و قصد جهاد در آن را داريم، غير از اين نيست که بايد در جهت‌گيري، نگرش و عملکرد خود، جهادي صورت دهيم.

سياست‌گذاران وقتي مي‌توانند روندهاي کنوني را به شکلي ملموس تغيير دهند که الگوهاي عملي خود را در ارتباط با زيرمجموعه‌هاي مختلف اقتصاد مورد بازبيني قرار دهند و در اين بازبيني، راهنمايي وجود ندارد جز بازگشت به پايه‌هاي علمي مورد اجماع و فارغ شدن از مصلحت‌هاي غيرعلمي که بر بدنه تصميم گيري کشور فشار مي‌آورد. شايد بتوان گفت که در طرح هدفمند شدن يارانه‌ها، چنين رويکردي اتخاذ شد و انتظار آن است که در حوزه‌هاي ديگر نيز چنين شود.

نمي‌توان تنها در يک حوزه بر بازار و قيمت واقعي تاکيد داشت و ديگر حوزه‌ها را ناديده گرفت که اين ناهماهنگي خود ايجادکننده خسران براي اقتصاد ملي است. از تجارت خارجي تا بازار سرمايه بايد بندها و دخالت‌هاي دولتي و آثار تصميم‌هاي سياسي برداشته شود.

آري اين جهاد اقتصادي تنها نيازمند بازيگران و تصميم‌سازان اقتصادي نيست و اي بسا مسووليت ديگر نهادهاي غيراقتصادي بيشتر است. اين نهادها هستند که بايد آسودگي دوباره را به سياست‌گذاران اقتصادي بازگردانند و دغدغه آنان را از يافتن باقيمانده راه‌ها براي تحقق معمولي‌ترين روابط با محيط بين‌الملل به ايجاد استراتژي‌هاي رشد و توسعه، تغيير دهند.

دنياي امروز سخت به استقبال پيشرفت هر يک از اقتصادهاي جهان مي‌رود؛ زيرا رشد اقتصادي يک کشور به اقتصاد جهاني کمک مي‌کند و اين منطق اقتصاد بازار است و اگر اين اقتصاد به بزرگي ايران باشد که به طور بالقوه قابليت تاثيرگذاري بيشتري بر اقتصاد جهاني دارد، اين استقبال بي‌ترديد پررنگ‌تر است؛ اما همه چيز در دست ماست.

جهاد اقتصادي از جهاد فکري و علمي آغاز مي‌شود و جهاد فكري نيز از تاملي دقيق در رويكردهاي ناكارآمد گذشته و رجوع به انباشت علمي و تجربي كارنامه‌هاي موفق آغاز مي‌شود. فراموش نكنيم كه براي گام نهادن در اين مسير نيازمند يك بسته فكري منسجم و داراي سازگاري دروني هستيم، آيا مقدمات ذهني چنين بسته فكري فراهم است؟

جهان صنعت:حاشيه‌هاي اقتصاد 90

«حاشيه‌هاي اقتصاد 90»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم حميدرضا طهماسبي‌پور است كه در آن مي‌خوانيد؛ چه بپذيريم و چه انکار کنيم، کشور ايران با تعطيلات نوروزي خود در جهان بي‌نظير و بي‌بديل است و ايران را مي‌توان جزو معدود کشورهايي دانست که در چنين تعطيلاتي پرحجم از نعمت حضور تمام توان رسانه‌اي خود محروم است و عمده رسانه‌ها در اين ايام به خوابي بهاري و 15 روزه مي‌روند. نکته جالب آن است که در همين مدت، جهان به روال خود پيش مي‌رود و از قضا نيز اتفاقاتي بزرگ رخ مي‌دهد. بي‌توجه به اينکه چرا اکثر رسانه‌ها در ايام نوروز عطاي چاپ و انتشار را به لقايش مي‌بخشند بايد به رخدادهاي سال 90 تاکنون جدي‌تر نگاه بيندازيم و براي آينده دقيق‌تر از گذشته تدبر کنيم.

براساس اطلاعات موجود در تقويم، سال 90 با 75 روز تعطيلي رسمي 20 درصد روزهايش را در خاموشي سپري مي‌کند و اين روزها هم اتفاقات جهاني خبر از سالي پرفراز‌و‌نشيب در اقتصاد را مي‌دهد. از يکسو قيمت رو به صعود نفت و بازگشت به قيمت‌هاي رويايي پيش از بحران جهاني اقتصاد را مقابل رويمان داريم و خوشحالي همراه با نگراني از اين قيمت را مدنظر قرار مي‌دهيم و از طرف ديگر تبعات تازه به نتيجه رسيده پس از قانون هدفمندي را نظاره مي‌کنيم تا بدانيم سال 90 سالي است پر از تهديدها و فرصت‌هاي اقتصادي.

در روزهاي خاموشي رسانه‌هاي مکتوب، دلار توانست از بالا رفتن نرخ اشتغال آمريکا بهترين بهره را جويد و  4/1 درصد در برابر ين ژاپن خود را بالا بکشد وهمچنين رشد 4/0 درصدي در برابر يورو را نشان دهد تا دريابيم که گمانه‌زني‌هاي رشد جهاني عملي‌تر شده است.

حال در اين شرايط بايد دانست که رشد قيمت نفت باز هم محتمل است و سود کنوني ما در آينده تبديل به زيان وارداتي و بالا رفتن دوباره توسعه زيرساخت‌هاي نفتي خواهد شد پس در اين شرايط است که بايد به هوش باشيم و فريب سود امروزمان را نخوريم تا وابستگي اقتصاد نفتي‌مان به اين کالاي ملي بيش از گذشته نشود.

به هر سو با نگاهي اجمالي به وضعيت همين روزهاي ابتدايي کار درسال 90 بايد بپذيريم که هنوز هم اقتصاد ملي ما به ظرفيت پيش از تعطيلات خود نرسيده و مشکلات اين اقتصاد متکي به نفت همچنان برجاي خود باقي و بهره‌وري‌مان پايين است.بر اين اساس بد نيست بگوييم که در اين شرايط ويژه  برخي سرخوش از قيمت نفت و بحران اقتصادي ژاپن به فکر شکوفايي اقتصاد کم‌بهره ايران هستند و نويد توسعه و فرصت ويژه مي‌دهند اما تمام ابعاد و حاشيه‌هاي اقتصادمان را تشريح نمي‌کنند و اندکي در بيراهه خيال گام برمي‌دارند چراکه عمق ماجرا و تبعات رشد قيمت نفت و رخوت‌کاري در ايران نيازمند راه‌حل‌هايي جدي‌تر از اين خوشبيني‌هاي خام است. حال اين گمانه‌زني را داشته باشيم تا در آينده بيشتر از نکات حاشيه‌اي امسال بگوييم.


ارسال به دوستان