۱۳ خرداد ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۵۲۷۳۸
تاریخ انتشار: ۱۵:۲۱ - ۲۲-۱۰-۱۳۸۹
کد ۱۵۲۷۳۸
انتشار: ۱۵:۲۱ - ۲۲-۱۰-۱۳۸۹

خانه شمس و جلال را كباب‌سرا نكنيد!

او افزود: تا وقتي كه شمس در ميان ما بود، پشت ما گرم بود و تكيه‌گاهي داشتيم؛ ولي زماني كه رفت، تازه فهميديم چه كسي از ميان ما رفته است. او به سرزمين و مردمش وفادار بود و جاي او را با هيچ كس نمي‌توان پر كرد. اميدوارم توفيق ما بشود كه قدردان زحمات آن مرحوم باشيم.
غلامرضا امامي در مراسم بزرگداشت شمس آل احمد گفت: خواهش مي‌كنم خانه‌ي شمس و جلال آل احمد را همان‌طور كه هستند، حفظ كنيد و آن‌ها را به ديزي‌سرا و كباب‌سرا تبديل نكنيد.

به گزارش ايسنا، اين نويسنده و مترجم در مراسم بزرگداشت شمس آل احمد كه به مناسبت چهلمين روز درگذشت او، روز گذشته (سه‌شنبه، 21 دي‌ماه) در حوزه‌ي هنري برپا شد، اظهار كرد: من از مسؤولان فرهنگي كشور خواهش مي‌كنم خانه شمس كه در كوي مهر زندگي مي‌كرد و خانه دل ما بود، به همين شكل حفظ شود و با همه‌ي كتاب‌ها، كتابخانه‌ها و سندهايش به عنوان موزه باقي بماند تا جوانان ادب‌دوست ما با ديدن آن الگو بگيرند. مبادا اين خانه‌ها به ديزي‌سرا و كباب‌سرا تبديل شوند!

او سپس به شرح آشنايي‌اش با شمس آل احمد پرداخت و با بيان اين‌كه به ناچار پذيرفتم در اين مجلس، سخن بگويم، افزود: من ابا دارم كه در تجليل زندگان و ترحيم مردگان سخن بگويم؛ چون بسيار چيزها بايد گفت و چيزها نبايد گفت و من هم از بايدها گريزان و به شايد‌ها راغب‌ترام.

امامي ادامه داد: صادقانه بگويم به آن‌چه در تشييع پيكر آن مرحوم گفتم، همچنان پايبندم و به آن اعتقاد دارم. آن‌چه در شمس مي‌ديدم، خورشيدي بود كه در سايه همه چيز، او خود را فداي جلال مي‌دانست. من او را از سال 1345 و از كافه فيروز به ياد مي‌آورم.

 در آن‌جا بود كه جلال مرا با او آشنا كرد. پس از آن، ارتباطات ما گسترده‌تر شد و بيش‌تر به خانه پرمهر او مي‌رفتم. در او ذره‌اي كبر و غرور نبود، حتا وقتي عضو شوراي انقلاب فرهنگي شد، هنوز هم خانه‌اش به روي همه باز بود. اما افسوس كساني را كه شمس به آن‌ها خدمت كرده بود، با اين‌كه مي‌دانم برخي‌شان اكنون در تهران به سر مي‌برند، در اين جمع نمي‌بينم.

او همچنين با بيان اين‌كه شمس، برخلاف برادرش كه پرجوش و خروش بود، بسيار آرام و ساكت و در خود فرورفته بود، خاطرنشان كرد: اگر از دوستانش كسي مشكلي داشت، تمام تلاشش را مي‌كرد كه آن مشكل را حل كند. شمس مثل نامش بر همه چيز و همه جا و همه كس مي‌تابيد. عشق به قدرت نداشت؛ اما قدرت عشق را دريافته بود، به زندگي عشق مي‌ورزيد؛ اما هرگز حقيقت را فداي مصلحت نكرد، سخن بحق مي‌گفت و در مجموع يك انسان بزرگ بود.

امامي سپس درباره نسبت شمس و جلال گفت: نبايد گفت شمس در نوشتن بسيار تواناتر از جلال بود؛ بلكه او خودش هم چنين نمي‌خواست. هنر در وجود و ذات او بود. به زندگي به طنز نگاه مي‌كرد و متوقع نبود. اگر هنر، فتح آسماني زمين باشد، شمس يك هنرمند بود و اگر هنر، عشق، آگاهي، زيبايي و دانايي باشد، باز هم شمس يك هنرمند بود. هنر در زندگي او موج مي‌زد. آن‌چه شمس هرگز از ياد نبرد، سرزمينش بود.

غلامرضا امامي در ادامه با بيان اين‌كه كلمه در ذكر معمولي از بين مي‌رود؛ اما در كلام مي‌ماند، گفت: كلمه در آن چيزي مي‌ماند كه چيزي را نشان دهد. به قول هايدگر، كلمه در هنر مي‌درخشد و جاودانه مي‌شود؛ مثل سنگ كه در ساختمان فنا مي‌شود؛ اما در هنر جاودانه مي‌شود؛ مانند مجسمه‌هاي داوينچي. شمس و جلال بنده كلام بودند و بنده حق. شمس و جلال عادت زيبايي داشتند كه نوشتن يادداشت‌هاي روزانه و حاشيه‌نويسي بر كتاب‌هايي بود كه مي‌خواندند. اين‌ها بايد حفظ شود.

كتاب پرتقال نيست كه فروخته شود. اين‌كه كسي بگويد اين قيمت مي‌خرم و كسي ديگر بگويد به قيمت ديگر، چه معني دارد؟ خانه شمس با كتاب‌هايش بايد حفظ شود. همين‌طور خانه مراد ما و برادر شمس كه در جوار خانه نيما يوشيج است. ما در اين خانه به همراه بزرگاني چون مهندس بازرگان، دكتر شريعتي، آيت‌الله طالقاني، تختي و ديگران به ديدار جلال رفته‌ايم. جلال اين خانه را با دست خودش ساخت.

اين نويسنده و مترجم در ادامه با بيان اين‌كه «عمر سيمين دانشور دراز باد!» اضافه كرد: در خارج از كشور به دليل آن‌كه كسي مثل مارك تواين شبي را در يك خانه به سر برده است، آن خانه را به موزه تبديل كرده‌اند؛ پس بگذاريد خانه اين دو برادر هم براي ما بماند.

او سپس با بيان اين‌كه مرد بزرگي در اين مراسم حضور دارد كه به گردن همه اهالي قلم حق دارد، اظهار كرد: شمس سفرنامه بسيار زيبايي به نام «سير و سلوك» دارد كه در آن شرح سفرش به اسپانيا، كوبا و نيكاراگوئه را نوشت. مردي در اين مراسم حضور دارد كه وسيله سفر شمس را فراهم كرد و من از اين‌جا به او درود مي‌فرستم. درود بر حجت‌الاسلام دعايي كه زير بال شمس و خيلي‌هاي ديگر را گرفت.

امامي در پايان سخنانش گفت: اعتقاد دارم هر روزي كه خورشيد برمي‌آيد، شمس را مي‌بينيم. او را در تجلي آثار هنري‌اش و در آثار زندگي‌اش و در وجود نازنين فرزندانش مي‌بينيم. از خداي بزرگ رحمت و مغفرت طلب مي‌كنم براي شمس و جلال و همه رفتگان اهل قلم؛ اما مي‌دانم كه آن‌ها در كلمه طيبه باقي مي‌مانند و كلام تا ابد زنده است و از نسلي به نسل ديگر منتقل مي‌شود.


 در مراسم بزرگداشت شمس آل احمد كه به مناسبت چهلمين روز درگذشت او برگزار مي‌شد، اميرحسين فردي - رييس مركز آفرينش‌هاي ادبي حوزه هنري - نيز به ايراد سخنراني كوتاهي پرداخت و با قدرداني از حضور مهمانان و خانواده مرحوم آل احمد، اظهار كرد: ما هم عزادار و غمگين هستيم. افسوس كه نتوانستيم رسم شاگردي را در زمان حيات مرحوم شمس به جا بياوريم و در مورد او كوتاهي كرديم؛ انشاءالله كه ما را ببخشد.

او افزود: تا وقتي كه شمس در ميان ما بود، پشت ما گرم بود و تكيه‌گاهي داشتيم؛ ولي زماني كه رفت، تازه فهميديم چه كسي از ميان ما رفته است. او به سرزمين و مردمش وفادار بود و جاي او را با هيچ كس نمي‌توان پر كرد. اميدوارم توفيق ما بشود كه قدردان زحمات آن مرحوم باشيم.

فردي در ادامه به ذكر خاطره‌اي از ديدار شمس آل احمد و امام خميني (ره) پرداخت و گفت: در زندگي هر انساني انتخاب‌هاي گوناگوني پيش مي‌آيد؛ ولي برخي از اين انتخاب‌ها بسيار تعيين‌كننده است. به نظر من، بهترين انتخاب شمس، پيوستن به جمع انقلابيون در پيش از انقلاب بود. او سعي كرد در آن شرايط به مردمش كمك كند و تا آخر عمر هم در همين حال باقي بود.

اين نويسنده همچنين با بيان اين‌كه شمس بسيار به برادر بزرگ‌ترش جلال وفادار بوده است، خاطرنشان كرد: وفاداري و ادب، ‌خصلت‌هاي ارزشمندي هستند كه در خاطرات مرحوم شمس بسيار ديده‌ام.

همچنين دانايي - خواهرزاده شمس و جلال آل احمد - با اشاره به زندگي شمس آل احمد گفت: مرحوم شمس 20 درصد از عمرش را در انزوا به سر برد كه اين براي ما تلخ و براي خودش متأسفانه مرگ‌بار بود. كسي مي‌گفت اين انزوا خودخواسته بوده؛ ولي به نظر من، اين تعبير نادرست است. اگر مسائل خوب حلاجي نشوند، ممكن است باعث قلب واقعيت شوند؛ بنابراين پيشنهاد مي‌كنم اهالي فرهنگ، علل انزواي شمس را ريشه‌يابي كنند.

او با بيان اين‌كه اگر شمس از ديد برادرش نگاه كرد و نوشت، من هم از ديد يك خواهرزاده براي دايي‌ام مي‌نويسم، اضافه كرد: استاد شمس آل احمد شما براي ما دايي شمس است! استاد شمس آل احمد متعلق به يك خانواده بزرگ بود، از برادر و خواهر، دايي، عمو و عمه و ... كه پراولاد هم بودند. خانواده بزرگ آل احمد با پيوند با خانواده‌هايي ديگر، خانداني را در حد يك ايل ساختند كه در ايران و خارج از آن اعضايش ديده مي‌شوند. پس هنوز بايد منتظر جلال‌ها و شمس‌هاي آل احمد باشيم! بايد اعتراف كنم تمام اعضاي اين خاندان بزرگ، شمس و جلال را دوست داشتند.

او در ادامه با بيان اين‌كه جلال مايه افتخار و غرور و شمس مايه افتخار و اميد ما بود، عنوان كرد: تا وقتي جلال بود، خودش و پس از مرگ جلال، شمس مايه دلگرمي خانواده بودند. آقادايي جلال و آقادايي شمس، معلم و راهنماي نسل بعدي خودشان بودند. آن دو مثل شاهراهي بودند كه ما با آن از دنياي سنتي به دنياي مدرن راه پيدا كرديم. از آن‌ها ياد گرفتيم عكاسي كنيم،‌ آلبوم تمبر داشته باشيم، ‌بنويسيم، ‌كار سياسي كنيم، سينما برويم و ... . حافظه ما پر از خاطرات شيرين و گرم و صميمي از آن‌هاهست و دل ما هم پر ازعشق به آن‌هاست.

دانايي در ادامه با اشاره دوباره به انزواي شمس آل احمد در اواخر عمرش اظهار كرد: شمس يك دفترچه تلفن پربار داشت كه هر سال هم آن را به‌روز مي‌كرد و با تمام آن‌ها هم دائما در ارتباط بود. دوستانش هم از هر طايفه و قشري بودند. او هر هفته با دوستانش جلسه داشت و براي همه‌شان از جان مايه مي‌گذاشت؛ اما افسوس كه برخي از اين دوستان به دليل موضع‌گيري‌هاي سياسي شمس در اوايل انقلاب، او را تنها گذاشتند.

او در ادامه با بيان اين‌كه شمس دو بار وارد دنياي سياست شد و هر دو بار هم باخت، ادامه داد: بار اول دوران انقلاب بود كه به كانون قدرت نزديك شد و اين اقدام او بر جامعه روشنفكري ايران گران آمد و آن را به سازش‌كاري تعبير كردند و از او دور شدند. اين آغاز فاز اول انزوايي است كه او بعدها دچارش شد. دومين باري كه زنده‌ياد شمس دچار شكست شد، اواسط دهه 70 بود كه از دايره قدرت دور شد. در اين دوره هم ناگهان همه خدماتش فراموش شد و ضربه محكمي خورد و انزوايش عميق‌تر شد.

متأسفانه بازيگران هر دو صحنه حتا تسليت را هم از او دريغ كردند. با اين وصف آيا مي‌توان انزواي شمس را يك انزواي خودخواسته قلمداد كرد؟

دانايي همچنين درباره رابطه شمس و جلال اظهار كرد: جلال ستاره آسمان ادب است؛ اما نبايد شمس را كم‌ارزش تلقي كنيم. من به عنوان خواهرزاده شمس و جلال آل احمد مي‌گويم كه هيچ‌كدام از آن دو نمي‌خواستند جاي يكديگر باشند. نه شمس از شمس بودنش ناراحت بود و نه جلال از جلال بودنش ناراضي. شمس كوچك‌تر از جلال بود؛ اما سايه او و مقلدش نبود.

خواهرزاده شمس آل احمد در پايان سخنانش از مهرباني و وفاداري مرحوم شمس سخن گفت و عنوان كرد: شمس پس از مرگ جلال آل احمد، تمام كارهاي نيمه‌تمام خودش را زمين گذاشت و اولويت را به حفظ و نشر آثار جلال داد. شمس با اين كارش، شمس بودن خودش را اثبات كرد و با اين كار در درس اخلاق نمره 20 گرفت.

در ادامه مراسم با يك برنامه تصويري، سخنان چند نفر از نويسندگان و دوستان شمس آل احمد پخش شد كه در طي آن، محسن مؤمني - رييس حوزه هنري - درباره شمس آل احمد گفت: زماني فكر مي‌كردم زندگي خيلي بي‌رحمانه است؛ چون به مرگ ختم مي‌شود؛ ولي حالا مي‌گويم چقدر بي‌رحمانه‌تر بود اگر به مرگ ختم نمي‌شد.

مرحوم شمس آل احمد مطمئنا در فضاي روشنفكري پيش از انقلاب رشد كرده بود و به جريان فكري آن زمان هم تعلق داشت؛ اما بنا بر اصالت خانوادگي‌شان، پس از انقلاب از نخستين كساني بودند كه به حضرت امام (ره) و انقلاب پيوستند و در حوزه تخصص شان به انقلاب كمك كردند. ايشان نماينده امام در شوراي انقلاب فرهنگي و روزنامه اطلاعات بودند و براي مردم و جوانان و دانشجويان، انقلاب را جا انداختند.

همچنين در اين كليپ، صحبت‌هاي اميرحسين فردي، سميرا اصلان‌پور و محمدباقر نجف‌زاده بارفروش پخش شد.

فردي در سخناني گفت: شمس هيچ‌گاه از فضاي انقلاب خارج نشد و تا آخر عمر در اردوگاه انقلاب ماند و چون به يك خاندان بزرگ و برجسته وابسته بود، حضور ايشان در عرصه ادبيات ايران هميشه براي جوانان دلگرم‌كننده بوده است.

همچنين سميرا اصلان‌پور اظهار كرد: آشنايي من با مرحوم شمس به سال‌هاي پيش برمي‌گردد كه روزي در جلسه‌اي در حوزه هنري دعوت شدند و بعدها حضورشان در حوزه بسيار بيش‌تر شد.

نجف‌زاده بارفروش هم گفت: از ويژگي‌هاي برجسته مرحوم آل احمد، ارائه اسناد و مدارك درباره مرحوم جلال آل احمد به علاقه‌مندان و دانشجويان بود. ايشان هميشه لطف مي‌كردند و منابع لازم را به همراه تحليل خودشان در اختيار پژوهشگران قرار مي‌دادند.

در ميانه مراسم، ‌ويليام كاربو ريكاردو - سفير كوبا در ايران - لوح يادبودي به فرزند بزرگ شمس آل احمد اهدا كرد.

همچنين سيدمحمود سجادي شعري را كه درباره درگذشت شمس آل احمد سروده بود، براي جمع خواند.

در پايان مراسم هم عباس براتي‌پور خاطراتي از شمس گفت و طاهري - مداحل اهل بيت (ع) - به مداحي پرداخت.

در اين مراسم كه از ساعت 15 تا 17:30 دقيقه برگزار شد،‌ حجت‌الاسلام والمسلمين سيدمحمود دعايي - مدير مؤسسه اطلاعات -، محسن مؤمني - رييس حوزه هنري -، علي موسوي گرمارودي،‌ اسماعيل اميني، ناصر فيض، مرتضي سرهنگي، موسي بيدج و مصطفي محدثي خراساني نيز از حاضران بودند.
ارسال به دوستان
وبگردی