۱۶ تير ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۶ تير ۱۴۰۳ - ۱۸:۵۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۴۵۱۴۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۸ - ۲۴-۰۸-۱۳۸۹
کد ۱۴۵۱۴۰
انتشار: ۰۹:۰۸ - ۲۴-۰۸-۱۳۸۹

معماي كركوك

دكتر قدير نصري

اگرچه روند تشكيل دولت در عراق پس از جلسه روز پنج شنبه پارلمان وارد مرحله جديدي شده و نوري مالكي مامور تشكيل كابينه گشته اما فضاي سياسي و اجتماعي عراق كماكان شكننده است. يكي از مسائل مورد مناقشه و منازعه، كركوك و آينده آن و نحوه تعامل دولت مركزي عراق در اين مسئله با كردها خواهد بود. در خصوص مسئله كركوك سوالاتي كلي را با دكتر قدير نصري، استاديار علوم سياسي در دانشگاه خوارزمي (تربيت معلم تهران) و همچنين كارشناس ارشد مركز مطالعات خاورميانه طرح كرديم كه ايشان نيز به صورت مكتوب به اي

آنچه منطقه يا ناحيه‌اي را مهم و حياتي مي‌كند، مجموعه‌اي متراكم از ماجراهاي تاريخي، جايگاه جغرافيايي، اعتقادات و گزاره‌هاي اخلاقي است. بر اين اساس، بعضي مناطق به واسطه موقعيت جغرافيايي، حياتي‌اند مانند تنگه هرمز كه 60 درصد نفت مصرفي‌‌ دنيا [و 90 درصد نفت مصرفي ژاپن و كره‌جنوبي] از آن عبور مي‌كند يا شهر بيت‌المقدس كه به لحاظ تاريخي، كانون تعامل و ستيز ديني – تمدني بوده است يا اماكن مقدسه شيعيان در عراق كه به تعبير محققي در مجموعه‌ «تشيع، مقاومت و انقلاب» در تثبيت «پارادايم كربلا» نقش ممتازي دارند. اين به معناي آن نيست كه ساير مناطق [مثلا اربيل يا الانبار در عراق] اهميت ندارند، ساير مناطق هم اهميت دارند اما حياتي نيستند. منطقه حياتي (Vital Region) به منطقه‌اي گفته مي‌شود كه معادلات و تحولات آن با حيات و هستي ملت مربوط، پيوند دارد. مناطق غيرحياتي هم مناطقي هستند كه شكل‌گيري جرياني در آن يا سلطه‌ ديگري بر آن، لزوما حيات مدعيان را در مخاطره عيني، پرشدت و فوري قرار نمي‌دهد.

كركوك از جمله مناطقي است كه اهميت حياتي دارد يعني سيطره بر آن يا از دست دادن آن با هستي سياسي و موجوديت استراتژيك بازيگران دخيل، پيوند خورده است.

منطقه كركوك به مركزيت شهر كركوك يكي از 18 استان عراق است كه مورد نزاع بازيگران داخلي عراق [به‌ويژه اقليم كردستان، عرب‌هاي سني، عرب‌هاي شيعه و تركمن‌ها و آسوريان]‌و نيز كشورهاي موثر در تحولات كركوك [از قبيل ايالات‌متحده، تركيه، عربستان سعودي، سوريه و ايران] است. در علم سياست بين‌الملل گفته مي‌شود هرگاه بازيگران متعدد [كشورها و گروه‌هاي پرتعداد] و متعارض [داراي هويت‌ها و منافع مخالف و مخاصم] در منطقه‌اي درگير باشند، منازعات آن منطقه به‌سادگي و به‌سرعت حل‌وفصل نمي‌شود. مرور هويت و منافع بازيگران داخلي و خارجي كركوك نشان مي‌دهد كه اين منطقه در موقعيت معماگونه خواهد ماند.

براي درك ماهيت اين معما ابتدا بايد نظري به صفحات تاريخ اين جغرافيا بدوزيم. در مرور و عبور تاريخي مي‌توان تاريخ كركوك را به پنج برش مستقل از هم تفكيك كرد؛

اولين مقطع تاريخي به سال‌هاي حيات امپراتوري عثماني [قبل از سال 1920 ميلادي] مربوط است؛ در اين مقطع، همه اقوام و ملل در چارچوب يك امپراتوري به حيات اقتصادي، عشيره‌اي و اعتقادي خود ادامه مي‌دهند و به بار عالي، خراج مي‌پردازند و بر دين خليفه هستند. اسنادي كه از مشخصات ماليات‌دهندگان به ماموران عثماني منتشر شده، نشان مي‌دهند كه در منطقه شمال عراق فعلي، تركمن‌هاي سني و كردها و عرب‌ها به حيات محلي خود ادامه مي‌دهند، قشون‌هايي در اختيار خليفه گذارده‌اند و باج و خراج تعيين شده را پرداخت مي‌كنند. طي اين ايام نوعي اختيار محلي در حيات اقوام مختلف جاري است و هويت‌خواهي و مرزكشي سياسي و جغرافيايي اساسا موضوعيت ندارند.

پس از فروپاشي امپراتوري عثماني [به‌دليل تحجر ديني، بحران‌هاي داخلي و البته فشار خارجي] از زهدان اين بازيگر بيمار، فرزند عجيب‌‌الخلقه‌اي به‌نام عراق بيرون كشيده شد. اين مولود جديد، عراق نام گرفت. در اين مقطع [دوم] كه از سال 1920 تا 1975 ادامه دارد؛ دولت مركزي عراق آنقدر قوي نيست كه به‌سان جمهوري نوپاي تركيه، ناسيوناليسم پيشه و ملت‌سازي كند. سلاطين حاكم بر عراق در واقع شكل كوچك شده امپراتوري عثماني بودند. در اين مقطع، سلطنت، ارزش‌هاي عربي و نفي و طرد هويت كردي تخم نزاع قومي را بارور مي‌سازد. مخصوصا كه مطابق عهدنامه سور (sever) نوعي خودمختاري محلي براي كردها لحاظ شده بود كه در عهدنامه بعدي يعني لوزان، ناديده گرفته شد.

كردها مدعي‌اند منشأ منازعه براي خودمختاري و استقلال، توافق‌هاي پنهاني دولت‌ها در سال‌هاي پس از جنگ جهاني اول است. گفته مي‌شود صاحبان راي در آن توافق‌ها، همگي ضدكرد بوده‌اند. در اين مقطع كه تا بر آمدن حزب و حكومت بعثي‌ها در عراق ادامه دارد، كردها به خيزش‌هاي پراكنده‌اي به رهبري ملامصطفي بارزاني، اسماعيل آقاسيمكو در عراق و ايران مبادرت مي‌ورزند اما پيوند امنيتي بازيگران مسلط منطقه مجال تحرك را از چريك‌هاي كرد مي‌ستاند. ارتش تركيه و ايران در مقطع مزبور از اقتدار قابل توجهي برخوردارند. توجه داشته باشيد كه ارتش تركيه طي 90 سال اخير، غير از درگيري‌هاي كوتاه‌مدت در جنگ كره و موضوع يونان، روي تحركات كردها متمركز بوده است. طبيعي است يكي از لوازم تحرك اثربخش، ضعف رقيب و مهيا بودن منطق حاكم بر منطقه است كه هيچ‌كدام در راستاي خواست كردها نبود.

نزاع براي هويت قومي از اواخر دهه 1970 و همزماني با برآمدن بعثي‌ها، شدت مي‌گيرد. حزب بعث به رهبري حسن البكر و عمدتا صدام حسين، ماهيت شديدا قومي و ناسيوناليستي داشت. صدام حسين كه به حكم ساختار شخصيتي خود، تنگناي ژئوپلتيك عراق و البته عايدات حاصله از رانت نفت، شديدا تجديدنظر طلب بود كوشيد، در كوتاه زماني مناطق نفتي- عربي ايران را تصرف كند، اقليت‌هاي ناراضي و ناهمسو را با اكثريت جايگزين سازد، با تهديد اسرائيل به رهبر خلق عرب مبدل شود و عراق را سريعا به بازيگر ممتاز خاورميانه و جهان عرب و مسلمين مبدل سازد اما اين قبيل رهبران تندرو عمدتا ناكام شدند و جامعه براي سالياني مديد، هزينه گزاف ادعاهاي آنان را پرداخته است.

از سال 1978 تا 1991 يعني تسليم شدن صدام در قبال نيروهاي ائتلاف به رهبري ايالات‌متحده، كردها تاريك‌ترين دوران حيات را سپري كردند. طي اين 13 سال دودستگي كردها به اوج خود مي‌رسد و تفرقه هميشگي، سبب تحريك قدرت‌هاي خارجي مي‌شود. صدام‌حسين حتي با تركيه توافق مي‌كند كه براي تعقيب كردهاي مخالف در صفحات شمالي عراقي دست به كار شود. وي براي قطع همكاري كردها با ايران سلسله عمليات‌هاي انفال را به اجرا گذارد و طي آن صدها روستاي كردنشين با خاك يكسان شدند، هزاران هكتار زمين حاصلخيز تخريب و مصادره شد و حدود پنج ميليون كرد آواره شده، راه ايران و تركيه را در پيش گرفتند.

طي همين سال‌ها بود كه سياست تعريب يا عربي‌سازي شهر كركوك در دستور كار قرار گرفت و تعداد قابل توجهي عرب شيعي و سني بر منازل و اراضي متروكه كردها، گمارده شدند. مقطع چهارم 12 سال بعد يعني از سال 1991 تا 2003 را شامل مي‌شود. در اين مقطع، آمريكايي‌ها در جست‌وجوي جانشين مناسب براي صدام هستند. آنها در غياب اين گمشده (آلترناتيو صدام حسين)، او را در مركز عراق محبوس كردند. آمريكا طي اين مدت به مدد و حمايت اروپايي‌ها (به‌ويژه فرانسه) قانون پرواز ممنوع در بالاي مدار 360 درجه را به اجرا گذاردند. اين مقطع را مي‌توان دوران گشايش و امنيت شمال عراق ناميد.

كردهاي عراق از اردوگاه‌ها به مزارع و كاشانه خود باز مي‌گردند و تنش‌هاي پنهاني بين كردها و عرب‌هاي (شيعه و سني) رشد مي‌كند. مهم‌ترين كانون اين تعارض و تنش كركوك است كه با سياست‌هاي صدام، عربي شده بود. در سراسر اين مقطع كردها به بازيابي و بازسازي استان‌هاي سليمانيه، اربيل و دهوك مي‌پردازند و مي‌كوشند شهر و حومه كركوك را در اختيار بگيرند.

بالاخره با جنگ 2003 و سقوط و اعدام صدام، بهار آزادي كردهاي شمال عراق آغاز مي‌شود. در اين مقطع، هم رهبران محور جبهه كلان (اتحاديه ميهني – حزب دموكرات) كردها يعني جلال طالباني و مسعود بارزاني، خردپيشه مي‌كنند و پس از چندين سال نبرد ناكام به شكوه صلح سر تعظيم فرود مي‌آورند و هم بازيگران دخيل به تشكيل منطقه‌اي خودمختار در شمال عراق رضايت مي‌دهند. با رسمي شدن خودمختاري اقليم كردستان و زبان كردي [در كنار زبان عربي]، نگاه‌ها مجددا به كركوك دوخته مي‌شود كه به دليل مرز مشترك با استان‌هاي سني‌نشين صلاح‌الدين و نينوا و همچنين به دليل ذخاير نفتي‌اش [حدود چهارميليارد بشكه] اعتباري حياتي مي‌يابد و كردها در ادامه سلسله موفقيت‌هاي خود مي‌كوشند كركوك را به اقليم كردستان كه در حال حاضر شامل سه استان دهوك، اربيل و سليمانيه است، ملحق كنند.

انديشه كرد زدايي از كركوك محال است

استان كركوك بين استان‌هاي كردنشين سليمانيه و اربيل در شرق و دو استان نينوا (به‌مركزيت موصل) و صلاح‌الدين (به مركزيت سامرا) در غرب و جنوب قرار دارد. كركوك به‌دليل استقرار در مناطق مركزي عراق [منطقه كركوك با هيچ يك از كشورهاي تركيه، ايران و سوريه مرز مشترك ندارد] و نيز برخورداري از تاسيسات پالايشگاهي، ذخاير نفتي، جمعيت مناسب (حدود 800 هزار نفر) و نيز منابع آبي و اراضي كشاورزي نقش ممتازي در توسعه و تحول اقتصادي دارد.

رود دجله كه مستقيما از كوه‌هاي تركيه سرچشمه گرفته و پس از عبور از دهوك و موصول و سامرا، روانه بغداد مي‌شود، مرز غربي كركوك و نينوا را تشكيل مي‌دهد. تراكم و تركيب جمعيت در شهر و منطقه كركوك متفاوت است. طي ساليان پس از جنگ جهاني دوم (مشخصا در سال 1957) اكثريت جمعيت شهر كركوك با تركمن‌ها بود و پس از آن كردها و عرب‌هاي (شيعه و سني) به ترتيب بيشترين جمعيت را به خود اختصاص داده بودند.

در منطقه كركوك، ليكن اكثريت جمعيت از آن كردها بود و پس از آن عرب‌ها و تركمن‌ها قرار داشتند. در حال حاضر عمده آمارهاي اعلامي را بايد با ديده ترديد نگريست. درك و حدس من اين است كه اقليم كردستان عزم خود را بر الحاق كركوك به اقليم كردستان جزم كرده‌اند، زمان هم به‌نفع كردها پيش مي‌رود. آنها سياست جمعيتي جامعي را طراحي كرده‌اند؛ صدور شناسنامه‌هاي جديد براي كردهايي كه از خارج وارد اقليم كردستان مي‌شوند و مهاجرت پنهان و پيداي عرب‌هايي كه به منطقه گسيل شده بودند، همگي اكثريت شهر و حومه كركوك را به‌نفع كردها رقم مي‌زنند.

مهم‌ترين مدافع عربي كركوك يعني حزب بعث و بعثي‌ها از صحنه سياسي عراق حذف شده‌اند. اكثريت مذهبي جمعيت عراق يعني شيعيان هم به تعميم فدراليسم به تمام عراق بي‌تمايل نيستند. از ديد شيعيان مقاومت در قبال اداره فدرالي عراق، توجيه استراتژيك ندارد. همين همسويي تاريخي بين كردها و شيعيان عراق سبب پيچيدگي و معماگونگي موضوع كركوك شده است. هر دو طرف به حل‌وفصل موضوع كركوك در ساليان آتي و با مراجعه به همه‌پرسي رضايت داده‌اند و اين امر در قانون اساسي عراق درج شده است اما آنچه در سياست بين‌الملل اعتبار تعيين‌كننده دارد درك منطق و آهنگ قدرت است.

ملاحظه استراتژيك نشان مي‌دهد كه اكنون كردها سهم و اقبال بيشتري براي شكل دادن به آينده كركوك دارند. اگر قرار است طي ساليان آتي جمعيت كركوك در مورد آينده كركوك تصميم‌گيري كند، سياستگذاران كرد اكنون درصدد تامين و آموزش اين جمعيت هستند. البته اين بدان معنا نيست كه گروه‌هاي ديگر كاملا بي‌اختيار و معطل هستند. در عراق هيچ‌كس معطل نيست.

گروه‌هاي مختلف، طيفي از گزينه‌ها را در اختيار دارند. از ترور و كشتار تا چانه‌زني و نهادسازي. منطق سياست و قدرت ايجاب مي‌كند كه ولايت‌هاي مختلف، در دست راست خود شمشير آخته و در دست چپ خود كتاب قانون را علم كنند. در حال حاضر، هر كدام از گروه‌ها در عين آنكه خواهان صلح و امنيت ملي عراق هستند، نيروي مسلح ويژه‌اي را تدارك ديده و تجهيز مي‌كنند.

استدلال‌هاي كردها، تركمن‌ها و عرب‌ها طرف‌هاي مختلف دخيل در موضوع كركوك، هر كدام استدلال‌هاي ويژه‌اي اقامه مي‌كنند اما در علم سياست ادعا مهم نيست. اصل و حرف حساب طرح ادعاي موجه و مهم‌تر از آن قابليت توجيه و عملي ساختن ادعاهاست. با اين وصف، كردها چهار استدلال دارند و معتقدند براساس اين چهار استدلال كركوك بخشي از اقليم خودمختار كردستان است.

1 - استدلال جغرافيايي و زمين‌شناسي: براساس اين استدلال، از اربيل تا كركوك هيچ مانع كوهستاني، آبي و اقليمي كركوك را از مناطق كردنشين منفك نمي‌كند. تنها تفاوت قابل ملاحظه را در مناطق نفتخيز كركوك مي‌توان ديد كه امري طبيعي نيست و پروژه‌اي است نوپديد و دست‌ساخت بشر.

2 - استدلال جمعيتي: براساس استدلال رهبران و مطبوعات كردي، تا پيش از دست‌كاري و مهندسي جمعيت در منطقه و شهر كركوك اكثريت از آن كردها بود. سياست صدام در عربي ساختن كركوك سبب كوچاندن اجباري كردها از موطن‌شان شد و كاشانه آنها در اختيار عرب‌هاي كوچانه شده از جنوب عراق قرار گرفت. از اين منظر دست‌كاري جمعيت كركوك در زمان حكومت خاندان هاشمي و در سال‌هاي پيش از حكومت صدام‌حسين هم وجود داشت. بعدها حكومت‌هاي غيركرد از طريق استخدام عرب‌ها و تركمن‌ها در صنعت نفت كركوك، عملا جابه‌جايي هوشمند جمعيت را در عرصه‌هاي كشاورزي و صنعت به اجرا نهادند. اخراج زورگويانه كردها از منطقه مصادف بوده است با اعطاي تسهيلات و مشاغل و اختيارات فوق‌العاده به مهمانان تازه وارد. صدام حسين در ادامه عربي‌سازي حتي اسم كركوك را با واژه ناسيوناليستي تميم (tamim) جايگزين نمود تا براي هميشه به هستي كردها در منطقه خاتمه دهد و كركوك را به منطقه‌اي عربي مبدل كرد.

-3 استدلال تاريخي؛ براين اساس، منطقه و نه شهر كركوك طي 200 سال اخير كانون ساختار و نهادهاي متعدد تمدني بوده است كه همگي كردزبان بوده‌اند به‌طوري كه هيچ نماد تمدني غيركردي را نمي‌توان در كركوك شناسايي كرد. براين اساس، اقليت‌هاي غيركردي امپراتوري عثماني نبايد كردها را حذف كنند. حكومت‌هاي محلي كردي در منطقه هيچ‌وقت با اقليت عرب يا تركمن به سبك بعثي‌ها رفتار نكرده‌اند.

4 - استدلال اخلاقي؛ تامل اخلاقي كردها در معرفي كركوك به‌عنوان بخشي از اقليم كردستان اين است كه معادلات استراتژيك نبايد ملاحظات اخلاقي را تحت‌الشعاع قرار دهد. جنگ‌هاي ناعادلانه و ستمگري‌هاي بعثي‌ها، مرارت تاريخي كردها را به اوج رسانده است و نمي‌توان همه مواضع را براساس واقعيت‌هاي عيني تعريف و تفسير كرد. نكات متعددي وجود دارد كه قابل طرصح در قالب تاريخ و جغرافيا نيست. سيطره غيركردها بر اراضي و صنايع كركوك، هيچ يك توجيه اخلاقي نداشته و صرفا در قالب سياست طرد و تحقير كردها از سوي يك حكومت نامشروع قابل فهم است.

براساس استدلال تركمن‌ها، آنان به‌صورت تاريخي اكثريت جمعيت شهر كركوك را در اختيار داشته‌اند و در كارنامه خود، سياست تبعيض‌آميزي عليه اقوام ديگر اعمال نكرده‌اند و اينكه صدام‌حسين به عربي ساختن كركوك پرداخته است، ارجحيتي بر كردها در قياس با تركمن‌ها در پي نمي‌آورد. عرب‌هاي شيعه نيز استدلال مي‌كنند كه اولا تعداد و تراكم كردها در كركوك، آنگونه كه كردها ادعا مي‌كنند، نبوده او منطقه بين‌النهرين همواره كانون تمدن‌هاي غيركردي بوده است. علاوه بر اين، معاودين يا عرب‌هايي كه اجبارا در منطقه اسكان داده شده‌اند، استدلال مي‌كنند كه كوچاندن اجباري آنها، ادامه سياست بعثي از سوي مسئولان و فعالان اقليم كردستان است. به‌هرحال با مرور استدلال‌هاي متعارض، مي‌توان باز به‌عبارت نخست اين مبحث بازگشت كه امنيت منطقه استراتژيك كركوك، ماهيت و آهنگ معماگونه دارد و هر تدبيري پتانسيل ويژه‌اي دارد كه به ضدخود تبديل شود.

چشم‌انداز آتي كركوك

براي درك و تخمين آينده پيش‌روي مناطق حياتي خاورميانه به‌ويژه منطقه كركوك بايد به منابع و موانع سخت و نرم‌افزاري يك آهنگ متمركز شد. به عبارت روشن بايد به اين پرسش پاسخ يافت كه منابع (ظرفيت‌ها) و دشواري‌هاي عيني و ذهني تولد يك وضعيت نوپديد كدامند؟ بر اين اساس من فكر مي‌كنم انديشه الحاق كركوك به اقليم كردستان دشواري‌هاي مهمي پيش‌رو دارد اما انديشه كردزدايي از كركوك يا غيركردي كردن آن دشوارتر و شايد محال شده است. نيروهاي هوادار كردي شدن كركوك منابع ممتازي در اختيار دارند كه عمده آنها عبارتند از:

- آگاهي قومي فزاينده كردها و تبديل گشتن آنها از اقليت مطرود به اقليت مشروع.

- خرد رهبري فعالان كردي در عراق و اجتناب‌ورزي آن از مزدوري كلاسيك.

- تعداد تراكم جمعيت كردها [به‌عنوان سرباز، شهروند و فعال اقتصادي].

- پيشينه تلاش و مبارزه قومي [كه خود منجر به كادرسازي و عمق‌يافتن افقي و عمودي آگاهي قومي شده است].

- درگيري قدرت‌هاي مخالف كردها در پروژه‌هاي ديگر.

- همسويي مطالبه كردها با گفتمان مسلط بين‌المللي [از قبيل حقوق شهروندي، حقوق اقليت، آزادي سرزمين].

- ناتواني مخالفان كردها در داخل عراق.

مجموعه عوامل فوق سبب شده‌اند كردها براي اين منطقه اعتبار و آبرويي فرامحلي و فرامادي قائل شوند. اين در حالي است كه عرب‌هاي سني مخالف كردها، عملا ابزاري جز زور و ترور در اختيار ندارند و مشروعيت ادعاهاي كنوني خود را تحت‌الشعاع ستم‌هاي نامشروع گذشته مي‌بينند.

نبايد فراموش كرد كه منابع فوق، براي تحقق خود با موانعي هم رويارو هستند. محاصره شدن كردها از سوي نيروهاي ناهمسو، آنها را به سمت كشورهاي فرامنطقه‌اي سوق مي‌دهد. بازيگراني مانند آمريكا و اسرائيل نيز شكوفايي و گسترش كردستان را در راستاي فشار بر بازيگران معارض مي‌شمارند. شايد بتوان اسرائيل را بزرگ‌ترين برنده معادلات مربوط به شمال عراق دانست. عجيب اين است كه شعف اسرائيل از گسترش اقليم كردستان به زيان كردها تمام مي‌شود. براي اينكه معارضان كردها، شباهت زيادي بين كردها – صهيونيست‌ها يافته و هر كس را آماج خشونت قرار مي‌دهند.

گفت و گو از امیرحسین تیموری/ تهران امروز
ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۴۵ - ۱۳۹۶/۰۵/۱۲
0
0
با تشکر از تحلیل بسیار زیبا و دقیق آقای دکتر نصیری.