۱۴ تير ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۴ تير ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۴۴۲۰۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۹ - ۱۷-۰۸-۱۳۸۹
کد ۱۴۴۲۰۹
انتشار: ۰۹:۲۹ - ۱۷-۰۸-۱۳۸۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

رسالت: "اوباما"ي جديد و موضوع ايران

«اوباماي جديد وموضوع ايران» عنوان سرمقاله‌ روزنامه رسالت به قلم دكتر حشمت‌الله فلاحت پيشه است كه در آن مي‌خوانيد؛ شكست دموكرات‌ها در انتخابات كنگره و فرمانداران ايالات متحده آمريكا، آثار خاص خود را بر سياست خارجي اين كشور خواهد گذاشت. تحليل اين موضوع در روابط جهاني آمريكا، مسائل منطقه خاورميانه و بويژه در رابطه با جمهوري اسلامي ايران ضروري است.

بيست ماه پيش "باراك اوباما" با شعار "تغيير" در داخل و خارج روي كار آمد. او در شرايطي كه آمريكايي‌ها  و حتي برخي از ملل ستمديده از آمريكاي دوران بوش را اميدوار كرده بود، تلاش كرد كه وجهه كشور خويش را نزد جهانيان بازسازي كند و در داخل نيز از سياست‌هاي حمايتي جهت رفع مشكلات اقتصادي استفاده نمايد.

همان زمان تحليلگران "تاريخ ديده" تحولات آمريكا، نسبت به "تغيير"، ترديد نمودند. چون كه در آن كشور سياستمداران همواره مقهور يك ساختار سياسي، اقتصادي قدرتمندند كه بر اساس معادله قدرت و ثروت سامان يافته است. چه بسيارمردماني كه در اثر تبليغات رسانه‌اي به اميدواري‌هاي مقطعي مي‌رسند، اما خيلي زود نااميد مي‌شوند.

نخستين موضع گيري‌هاي اوباما حتي در قالب مواضع خاورميانه‌اي و موضوع ايران، ظاهري متفاوت از گذشته داشت. اما خيلي زود او از وجهه بازسازي شده آمريكاي بعد از جرج بوش "دوم" براي تداوم سياست‌هاي قبلي استفاده نمود. البته دولت او طبق مقتضيات بعد از لشكركشي بوش با منافع ملي آمريكا همسازتر بود. زيرا جنگ در عراق تمام شده و موسم انعقاد قراردادهاي عظيم نفتي و تجاري با اين كشور فرا رسيده بود. به طور طبيعي اگر يك حزب آمريكايي مسئول جنگ و لشكركشي مي‌شود، حزب جايگزين مسئول انعقاد قراردادهاي استثماري بعد از جنگ است.

شركت "اكسون موبيل" در قالب قراردادي جديد انحصار استخراج نفت بصره را در اختيار گرفت به طوري كه روزانه برابر با كل صادرات امروزه عراق، توليد جديد را در اختيار مي گيرد. (5/2 ميليون بشكه در روز)
اوباما همزمان، كانون جنگ را به افغانستان و مرز پاكستان كشاند و در عمل بخش عمده اقدامات نظامي ايالات متحده در اين مناطق شكل گرفت و نيروهاي نظامي مستقر در عراق كه در قالب موافقت‌نامه امنيتي، بايد تا سال 2011 از اين كشور خارج مي‌شدند، به افغانستان اعزام شدند. اما اقدامات تروريستي و مافياي مواد مخدر، بيش از گذشته در اين منطقه خبرساز شده است.

در موضوع ايران نيز اوباما اشتباهات اسلاف خود را تكرار كرد. او به جاي پذيرش واقعيت قدرت ايران به عنوان حلقه مفقوده همه راهبردهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي خاورميانه، مقابله با آن را در فاز جديد ادامه داد و تغيير شكل سياست خارجي ايالات متحده از جنگ به ديپلماسي را در خدمت سياست‌هاي ضد ايراني قرار داد. از چند جانبه گرايي در سياست خارجي سخن گفت اما به عنوان اولين مصداق، آن را جهت "تجميع فشارها" عليه ايران به كار برد. همسو كردن روسيه، چين و كشورهاي اروپايي در قالب قطعنامه تحريمي 1929 عليه ايران، حاصل تمام جايگاهي بود كه اوباما براي ديپلماسي چند جانبه گرايي آمريكاي دموكرات فراهم كرده بود. او در دو سال آينده نفوذ و قدرت گذشته را نخواهد داشت. اين تضعيف قدرت و نفوذ اوباما را، هم دوستان اروپايي او و هم رقباي آمريكا در شرق سابق دريافته‌اند.

نكته قابل توجه اين است كه گروه‌هاي قدرتي كه در داخل آمريكا اوباما را وادار به تداوم راهبردهاي خشن بوش كردند در انتخابات اخير، همين امر را به عنوان نقطه ضعف سياست خارجي او برجسته ساختند. جمهوريخواهان و لابي صهيونيست‌ها طراح قوانين تحريمي تند عليه ايران در اين زمره‌اند. انتخابات كنگره و فرمانداران نشان داد كه اوباما نه در خارج توان پيگيري سياست‌هاي خارج از حوزه اختيار آن لابي‌ها را داشت و نه در داخل توانست به تناقض شكل گرفته نزد افكار عمومي كشور خود پاسخ گويد.

بنابراين در فاصله دو ساله تا انتخابات رياست جمهوري آينده آمريكا، جمهوريخواهان و لابي‌هاي تند كاخ سفيد تلاش خواهند كرد كه "اوباما" را در اين تناقض نگه دارند و موجبات شكست او را در انتخابات رياست جمهوري آينده فراهم آورند. اگر او اين ساختار قدرت را نشكند، محكوم به شكست خواهد بود.

چون يا بايد طرفداران اميدوار به تغيير بويژه در ميان اقشارمتوسط به پايين جامعه را با تغييرات عملي راضي نگه دارد و يا اينكه حداقل با بي‌تفاوت شدن آنها، در مقابل پايگاه‌هاي سنتي جمهوريخواهان شكست را پذيرا شود. حتي حاميان اصلاحات اقتصادي داخل آمريكا نيز معتقدند، دلمشغولي و هزينه سازي‌هاي پي در پي اوباما جهت پيشبرد سياست‌هاي جنگ طلبانه دولت گذشته، مانع توجه او به تغييرات اساسي داخلي شده است.

در اين ميان موضوع ايران كماكان يك موضوع اساسي در سياست خارجي ايالات متحده است. ايران در خاورميانه پرنوسان، كماكان به حضور و نفوذ خود ادامه مي‌دهد. در نخستين موضع گيري‌هاي اوباما در آغاز رياست جمهوري، چنين به نظر مي‌رسيد كه او مي‌خواهد اين واقعيت را به رسميت شناخته و براي حل مشكلات منطقه‌، رويه‌اي همگرايانه را در پيش گيرد. اما خيلي زود جبر ساختاري در سياست خارجي آمريكا، خود را به لبخندهاي ديپلماتيك اوباما نيز تحميل كرد.
اگر در آينده او كماكان تسليم ساختار فوق بماند، شكستش محتوم است. سياست خاورميانه‌اي آمريكا نيازمند تغييراتي اساسي است.

 طيف جمهوريخواهان حاكم بر مجلس نمايندگان و تقويت شده در مجلس سنا، در آينده طرح‌هاي خشن‌تري را عليه ايران تصويب خواهند كرد. آنها به دنبال آنند كه اوباما سياست‌هاي اشتباه خود در قبال جمهوري اسلامي را ادامه دهد و اگر اين شرايط فراهم شود، موضوع ايران از جمله دلايل شكست احتمالي دموكرات‌ها در آينده خواهد بود. او براي حل معادله ايران در خاورميانه نيازمند كنار گذاشتن عينك سنتي سياست خارجي آن قدرت است كه يك چشم آن "تحريم دموكراتي" و چشم ديگرش "تنبيه جمهوريخواهي" است. عينكي كه 31 سال موضوع ايران در سياست خارجي آمريكا را به مسير انحرافي كشانده است.

ابتكار: مواظب «بي تفاوتي ملي» باشيم
 
«مواظب بي تفاوتي ملي باشيم»عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن مي‌خوانيد؛در روزهاي گذشته فيلمي در سايت‌هاي اينترنتي منتشر شد که در آن جوان مضروبي بر کف خياباني در يک منطقه مرفه نشين تهران در خون خود غلطيده و از مردم تقاضاي کمک مي‌کند .ضارب هم درگوشه‌اي ايستاده و مانع از کمک ديگران به جوان مضروب مي‌شود. در گوشه‌اي ديگر دو مامور پليس تماشاگر اين صحنه دردناکند.

حاصل آنکه اکنون جواني در زير خروارها خاک خفته است وديگري در آستانه اعدام و خانواده‌هايي که تبعات دو مرگ را بايد تحمل کنند.
اين صحنه دردناک را دوربين‌هاي تلفن همراهي براي ما ثبت کرده اند در دستان مردمي "بي تفاوت" به کارافتاده بود تا از اين شاهکار (!) فيلم برداري کنند.

چندي پيش نيز درصحنه تصادفي در جنوب کشور همين دوربين‌ها صحنه دردناک ديگري را ثبت کردند که جواني در ماشين مچاله شده‌اي از مردم کمک مي‌خواهد ومتعاقب آن انفجار مهيبي صفحه تلفن همراه را پر مي‌کند .مردم اما همچنان فيلم مي‌گيرند.

اين تصاوير اگرچه دردناک اند و اگرچه يک جرم و جنايت را روايت کرده اند واگر چه کوتاهي وبي احتياطي کساني را دررانندگي ثبت کرده اند،اما تصاوير پشت صحنه آن دردناک تر است: مردمي باگوشي‌هاي تلفن همراه خود از صحنه‌هايي غريب فيلم مي‌گيرند. مردمي که ويژگي بارزشان در اين صحنه ها"بي تفاوتي" است.

بدون ترديد دخالت يک نفر از اين تماشاگران گوشي بدست، در هرکدام از اين صحنه‌ها مي‌توانست سرنوشت ديگري را براي يک انسان رقم بزند.مردمي که از يک انسان دردمندوفعال به عکاس يا فيلم برداري بي تفاوت تبديل شده اند و گويي تنها رسالت خبررساني را بر عهده گرفته اند. امروز حتي عکاسان حرفه‌اي که رسالتي براي نشان دادن چنين فجايعي دارند، نمي‌توانند در صحنه دخالت نکنند و به حادثه ديدگان کمک نرسانند.

اتفاقات موجود در اين فيلم‌ها و تصاوير چيز غريبي نيست.هر روزه قتل‌هايي درگوشه وکنار کشور اتفاق مي‌افتد و مقتول هم به همين شيوه در خون خود مي‌غلتد و جان مي‌دهد و قاتل هم باهمين قساوت وبي رحمي به قرباني خود مي‌نگرد. تصاوير ماشين‌هاي سوخته و مچاله واجساد متلاشي شده از مناظر هرروزه کنار جاده‌هاي کشور است. اما آنچه در اين تصاوير ديده نمي‌شود ولي به شدت خود را نشان مي‌دهد دردناک تر از خود صحنه است.

مردمي بي تفاوت که چندي است حساسيت خود را در برابر اين اتفاقات از دست داده اندواگرچه با حواس پنج گانه خود اتفاقات را احساس مي‌کنند، اما گويي فعل و انفعالات اعصاب، مغز و قلب آنان را به حرکتي متناسب با تعريف "انسان ايراني" وادار نمي‌کند. انسان ايراني که خود را وارث همان سعدي شيرازي مي‌داند که به شيوا ترين زبان بني آدم را اعضاي يک پيکرمي دانست که درد يک عضو، بي قراري اعضاي ديگررابه دنبال دارد.همان انساني که افتخار خود را دراين مي‌داند که که شعر شاعرش را – به دروغ يا راست - بر سردر سازمان ملل براي دعوت ملل ديگر به انسان دوستي،نوشته اند.

آنچه در اين گونه ماجراهاديده مي‌شود يک بي تفاوتي آشکار است که خود مي‌تواند زنگ خطري محسوب شود.

روان شناسان بي تفاوتي را يکي از علائم افسردگي فرد مي‌دانند . حال اگر اين بي تفاوتي دراعمال و سکنات يک جامعه ديده شود خطرناک تر است . تماشاي حادثه‌اي هولناک و بي تفاوتي در برابر آن در دو منطقه متفاوت (يکي در منطقه مرفه نشين تهران و ديگري در منطقه‌اي محروم از جنوب کشور ) نشان از يک " بي تفاوتي ملي" دارد.

اين بي تفاوتي اگر عمق و و وسعت بيشتري بيابد بدون ترديد همه مفاهيمي چون همبستگي ملي،هويت ايراني و اخلاقي اسلامي – که هر روزه در بوق‌هاي تبليغاتي و رسانه‌اي فرياد مي‌شود - را نيز تهديد خواهد کرد.

اين حادثه اگر چه تلخ است و اندوهبار و البته پر از افسوس، اما مي‌تواند نهيبي باشد بر متوليان امور جامعه که همه چيز يارانه و سهام عدالت و افتتاح و اقتصاد نيست.

كيهان: پايان آقاي ادعا

«پايان آقاي ادعا» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ تازه اقبال دموكرات ها افول كرده و مسبب اين وضع كسي جز باراك اوباما نيست. تمام پيش بيني ها درباره انتخابات ميان دوره اي آمريكا درست از آب درآمده است. اكنون مجلس نمايندگان دربست در اختيار جمهوري خواهان است و در سنا هم فاصله بسيار كمتر از آن است كه قدرت مانوري به دموكرات ها بدهد. در زماني كمتر از دو سال، باراك اوباما از يك ليدر بزرگ بدل به دردسري درمان ناپذير براي دموكرات ها شده است.

توان سخن گفتن و حرافي هاي خوش ساخت، ديگر چندان به كار نمي آيد چرا كه دو سال از دوران «وعده» گذشته و اكنون پاي «كارنامه» در ميان است. سوال اين است كه پيامد اين وضعيت براي ايران چيست؟ ايران چقدر در بروز اين وضعيت دخيل بوده است؟ و آينده روند سياست گذاري آمريكا در امور ايران چگونه تغيير خواهد كرد؟

ابتدا بايد ديد چه بر سر اوباما آمده است. روزي كه او وارد كاخ سفيد شد كساني در داخل و بيش از آنها در خارج از آمريكا تصور كردند كه به راستي تغييري در حال ايجاد شدن است و مي گفتند قدر اين فرصت را بايد دانست. در ايران، از دو جناح مختلف دوگونه اشتباه راهبردي درباره اوباما شكل گرفت.

در يك جناح عده اي مي گفتند اوباما يك رييس جمهور اصلاح طلب است كه بنا دارد بسياري از رويه هاي جاي گير شده در سيستم حكومتي آمريكا را اصلاح كند و نتيجه مي گرفتند كه بنابراين بايد در ايران هم اصلاح طلبان بر سر كار بيايند تا بتوان رابطه اي را جوش داد. اين استدلالي است كه مصطفي تاج زاده در آستانه انتخابات رياست جمهوري نهم در حمايت از محمد خاتمي مطرح كرد.

دسته دوم هم از مسيري متفاوت به همين نتيجه مي رسيدند. اينها عقيده داشتند اوباما نماينده طبقه محروم و ضعيف در آمريكاست و شعار تغيير را هم از الگوهاي شرقي اقتباس كرده است. نتيجه اي كه اين گروه مي گرفت اين بود كه بايد او را مراعات كرد و اجازه داد «خودش را در مقابل صهيونيست ها پيدا كند.»

گفتني است كيهان در همان زمان با تيتر درشت «آن باز در لباس كبوتر آمد» از پيروزي اوباما در انتخابات رياست جمهوري آمريكا خبر داد.

زمان كمي لازم بود تا آشكار شود اين هر دو دسته تا چه حد رويازده بوده اند. اوباما چيزي را در آمريكا بويژه در پيش فرض ها و روندهاي طراحي استراتژيك درباره ايران، تغيير نداد. مشاركت مستقيم و بدون پيش شرط در مذاكرات گروه 1+5 با ايران، ادامه فرايندي بود كه از دولت جرج بوش آغاز شد و ابتكاري نبود كه اوباما آن را ابداع كرده باشد .

در انتهاي دولت بوش كاخ سفيد به اين نتيجه رسيد كه مشروط كردن مذاكره مستقيم با ايران به اجراي قطعنامه ها و تعليق غني سازي، هدفي دست نيافتني است وتنها خاصيتي كه دارد اين است كه آمريكا را از تاثيرگذاري در روندي كه مستقيما به آن مربوط است محروم مي كند و كار را به دست واسطه ها مي سپارد.

نتيجه اين ارزيابي جديد، آن بود كه ويليام برنز معاون سياسي كاندوليزا رايس اجازه يافت براي نخستين بار شخصا در مذاكرات ژنو يك (تير87) شركت كند.

برنز جزو معدود مقام هاي مرتبط با مسئله ايران بود كه پس از روي كار آمدن اوباما هم در پست خود باقي ماند چرا كه موضوع اساسا ربطي به اوباما نداشت و يك اجماع دو حزبي در واشينگتن بوجود آمده بود كه بايد مسير مذاكره را در كنار مسير فشار به ايران امتحان كرد . اين موضوع از منظر استراتژيك عموما به اين شكل بيان شده است كه مذاكره يك گزينه مستقل در عرض بقيه گزينه ها نيست، بلكه بخشي از هر گزينه اي است كه بناست به كار گرفته شود.

اوباما اميدوار بود مذاكره مستقيم با ايران از جانب تصميم گيران در تهران به عنوان يك امتياز تلقي شود و ايراني ها حاضر باشند بابت آن چيزي بپردازند. در واقع هم -چنانكه گفتيم- كساني در ايران سخت مشتاق بودند كه بگويند آمريكا يك گام برداشته و حالا نوبت ايران است كه گامي متقابل بردارد . وقت آن رسيده بود كه ايران ارزيابي راهبردي خود را از وضعيت بيان كند و سخنراني مهم رهبر انقلاب در نوروز 88 در مشهد مقدس، دقيقا به تشريح همين راهبرد اختصاص داشت. اگر بخواهيم راهبردي را كه در آن مقطع در دستور كار قرار گرفت با حداكثر وضوح بيان كنيم، اصول زير را مي توان به عنوان يك الگوي راهنما در نظر گرفت.

 1- مذاكره با ايران يك امتياز نيست؛ حتي يك تغيير هم نيست چرا كه آمريكا چاره اي جز قدم گذاشتن به مسير گفت وگوي مستقيم با ايران نداشته است.

 2- هرگونه تغيير بايد در عمل مشاهده شود. تا زماني كه عملا در سياست آمريكا درباره ايران تغييري رخ نداده، سخن گفتن از تغيير چيزي بيش از پنهان كردن فريبكارانه دست چدني زير دستكش مخملي نخواهد بود. حتي در داخل آمريكا هم برخي تحليلگران اندكي مستقل تر مرتبط با امور ايران به اوباما توصيه كردند اگر مي خواهد شعار تغيير آن توسط ايران واقعا جدي گرفته شود بايد هر چه زودتر از سطح حرف فراتر برود و مثلا مانند آنچه زماني نيكسون درباره چين انجام داد، دستور توقف كليه عمليات هاي محرمانه سيا عليه ايران را بدهد.

 3- و مهم تر از اينها سوال اين بودكه هدف چيست؟ آيا اوباما راهبرد دومسيره فشار-مذاكره را كنار خواهد گذاشت؟ واضح بود كه آنچه در حال رخ دادن است تغيير اين راهبرد نيست بلكه عميق تر كردن آن است. اوباما هم مثل بوش فكر مي كرد بايد به ايران فشار آورد و در كنار آن در مذاكره را باز گذاشت تا «اگر ايران محاسبه اش را تحت فشار تغيير داد، دري براي وارد شدن پيش روي خود ببيند.» تفاوت فقط در اينجا بود كه اوباما به اين نتيجه رسيد كه استراتژي بوش براي توليد فشار عليه ايران ديگر قابل استفاده نيست.

از ديد اوباما اشتباه بوش اين بود كه مسئله ايران را تبديل به يك مسئله يك جانبه (مسئله اختصاصي آمريكا) كرد و به همين دليل از امكان وارد آوردن فشار چند جانبه به ايران محروم شد. اوباما سعي كرد موانع رويكرد چند جانبه به مسئله ايران و شريك كردن ديگران در فرايند فشار را از پيش پا بردارد. اول كاري كه كرد اين بود كه با ورود به مذاكرات مستقيم با ايران و جا انداختن آن به عنوان ابتكار عمل خود به يكي از مطالبات سنتي اروپا، روسيه و چين جواب داد.

يكي از انتقادهاي ثابت اين بلوك ها (البته تا حدودي به استثناي روسيه كه هيچ وقت علاقه نداشته از نقش واسطه گري اش كم شود) از آمريكا همواره اين بود كه اگر در دست يابي به يك راه حل ديپلماتيك براي مسئله ايران جدي است نبايد از مشاركت مستقيم در مذاكرات فرار كند. اقدام دوم تلاش براي اصلاح نسبي روبط با بلوك هاي مختلف بود كه تا حداقلي از همگرايي در مورد ايران شكل بگيرد.

اوباما اعلام كرد دكمه «ري ست» را در روابط با اروپا، روسيه و چين فشار خواهد داد، با همه دشمنانش به مذاكره مستقيم مي پردازد و كار را از پرداختن به مسائل امكانپذير (يعني آن دسته از مسائلي كه هر دو طرف مايل به حل آن هستند و در آن نفع دارند) آغاز مي كند. اين روندي است كه با آب و تاب فراوان درباره آن سخن گفته مي شد اما به هيچ وجه آنگونه كه اوباما تصور مي كرد سهل و آسان پيش نرفت.

به اين بحث بازخواهيم گشت اما عجالتا اين نكته را به ياد داشته باشيد كه از نظر اوباما استراتژي دست دراز شده نه يك روش حل مسئله بلكه يك تاكتيك رسانه اي و تبليغاتي براي ايجاد اجماع بود وبه همين دليل هم بودكه هرگز «رسما و واقعا» دستي به سمت ايران دراز نشد و متقابلا ايران هم استراتژي خود در مقابل اوباما را بر مبناي اين 3 اصل، به گونه اي تنظيم كرد كه يكسان بودن بوش و اوباما را پيش فرض مي گرفت.

گذشته از ايران، اوباما در ديگر پروژه هايي هم كه كليد خورد، به رغم سر و صداي فراوان، توفيقاتي بسيار اندك به دست آورد. در مقابل روسيه هيچ توافق غير از امضاي پيمان نيواستارت نهايي نشد كه تازه درباره آن هم جمهوري خواهان و حتي بعضي از دموكرات ها معتقد بودند بيشتر به نفع روسيه است نه آمريكا چرا كه روسيه را از يك كشور دست دوم به قدرتي هم تراز و معادل آمريكا تبديل مي كند.

بقيه مسائل با روسيه اگرنگوييم بدتر شده، دست نخورده باقي مانده است. وضع درباره چين اسف بار بود و اسف بار ماند. در حوزه هاي نظامي، امنيتي، سياسي و خصوصا اقتصادي حتي يك قدم درست و حسابي در روابط چين و آمريكا برداشته نشد.

درباره اروپا روابط اندكي اصلاح شد ولي به اين قيمت كه آمريكا، اروپايي شود نه اينكه اروپايي ها خود را به ديدگاه هاي آمريكا نزديك كرده باشند. در عراق اوباما بازي را كلا باخت؛ همه استراتژيست هاي غربي اعتراف كردند كه ايران بهتر بازي كرده ودست بالا را دارد. در افغانستان فاجعه از هر جاي ديگري عميق تر است.

آمريكا ننگ هم پيماني با طالبان را به جان خريده و بيشترين حجم امكانات را در افغانستان دپو كرده اما حداقلي از امنيت برقرار نشده، پاكستان هم براي آمريكا شاخ و شانه مي كشد و نقش بي بديل ايران جايگزين ناپذير باقي مانده است.

خلاصه كنيم؛ با وجود واگذاري حجم انبوه امتياز به طرف هاي مختلف اوباما نتوانست حتي يك كارنامه متوسط براي خود دست و پا كند و كار به جايي رسيد كه كسي مثل نيوت گينگريچ رهبر اقليت جمهوري خواه در مجلس نمايندگان او را «بزرگترين خطر براي امنيت ملي آمريكا» خواند.

دموكرات ها انتخابات را باختند به اين دليل كه مردم آمريكا اكنون وقتي به سابقه دو ساله دولت داري آنها نگاه مي كنند جز تلي از «حرف» چيز ديگري نمي بينند. اوضاع اقتصادي و اجتماعي آمريكا از هر زمان ديگري حادتر شده طوري كه شايد اين تعبير نوام چامسكي كه زماني نوشته بود «داخل آمريكا جهان سوميزه شده» اكنون بيش از هر زمان ديگري مصداق داد.

اگر اوباما مي خواهد ماجراي انتخابات ميان دوره اي در انتخابات رياست جمهوري تكرار نشود، ظاهرا دو راه بيشتر ندارد. اول اينكه توان و انرژي خود را بيش از هر چيز صرف مسائل داخلي كه مهم ترين دغدغه راي دهندگان آمريكايي است بكند و دوم اوباما بايد سعي كند از طريق جمع كردن پرونده هايي كه بعضي از آنها را خودش پهن كرده و بعضي را ديگران، كارنامه خود را از وضع فضاحت بار فعلي خارج كند. م

شخصا تداوم دشمني با ايران و تبديل شدن به كپي دست دوم بوش فرمولي نيست كه كوچكترين فايده اي براي آينده سياسي اوباما داشته باشد اگرچه معلوم نيست او از اين به بعد اساسا در موقعيتي باشد كه بتواند خير و صلاح خود را تشخيص بدهد.
بايد شادمان بود. يكي ديگر از دشمنان ايران زمين خورده و ايران سهمي قابل توجه در اين زمين خوردن داشته است.

مردم سالاري: ايران امروز ايران فردا

«ايران امروز ايران فردا» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ مردم سالاري به قلم عليرضا سعيدآبادي است كه در آن مي‌خوانيد؛ فاصله زماني تولد تا مرگ و ميانگين عمر مردان و زنان هر جامعه، امروزه يکي از مهم ترين شاخص هاي توسعه يافتگي است. هرچه سطح انتظارات شهروندان براي داشتن زندگي بلند مدت و با کيفيت تر بيشتر باشد و شرايط اقتصادي ، اجتماعي، فرهنگي و سياسي جامعه براي پاسخ به آن مناسب تر باشد  اين شاخص رشد بيشتري نشان مي دهد.

وقتي گفته مي شود شاخص اميد به زندگي زنان در ژاپن 86 سال است معناي آن اين است که نيمي از مردم در آنجا انتظار دارند به طور متوسط هشتاد و شش سال عمر کنند. همين انتظار در مردان و زنان زيمبابوه حدود 45 سال است.

بررسي الگوي مرگ و مير در يک کشور و افزايش ميانگين عمر علاوه بر آن که رشد عددي آن اهميت فوق العاده اي دارد نشانه خوبي براي بررسي عمق و کيفيت زندگي شهروندان نيز محسوب مي شود. از اين رو، شاخص اميد به زندگي و ميانگين عمر مردم گرچه در وهله اول طول عمر را نشان مي دهد اما بيش از همه چيز نشان دهنده عرض و کيفيت و نحوه گذران آن است.

شايد براي شما هم پيش آمده باشد در محاوره هاي روزمره، مردم وقتي به آينده اي دست نيافتني مي خواهند اشاره کنند با ناباوري يکديگر را به صد ساله دوم عمر ارجاع مي دهند; در حالي که طبق آخرين آمارها حدود 40 هزار نفر مردان و زنان بالاي صد سال در ژاپن زندگي مي کنند.

سوال  اين است کيفيت زندگي مردمان چرا با يکديگر فرق مي کند؟ در کشور ما شاخص اميد به زندگي حدود هفتاد و دو سال است که با 18 پله صعود در بين کشورهاي جهان در رتبه 70 قرار دارد. اين تفاوت هاي بين جوامع  ناشي از چيست؟سطح بهداشت عمومي جامعه يکي از دلايل مي تواند باشد.

علت عمده رشد ميانگين عمر در ايران در دو دهه اخير هم نسبت به قبل به دليل پيشرفت هاي پزشکي و بهداشتي بوده است و آمارها نشان مي دهد که در کشور ما وضعيت پزشکي و بهداشتي- البته با نسبت هاي متفاوت در مناطق برخوردار، نيمه برخوردار و نا برخوردار- رو به بهبود  است. از اين رو، اين عامل ديگر به تنهايي نمي تواند فاصله موجود بين ما و جوامع توسعه يافته را پرکند. سطح رفاه و امنيت اجتماعي يکي ديگر از عوامل است که  از مهم ترين کارکرد هاي دولت هاي نوين نيز محسوب مي شود.

اصولا دولت رفاه در غرب برپايه اين نظريه که ارايه خدمات اجتماعي، بيمه اي و تضمين هاي همگاني دولتي به شهروندان وظيفه اصلي دولت هاي امروزي است در اواسط سده گذشته در اروپا و آمريکا البته با شيوه هاي متفاوت گسترش يافت.جمله بيسمارک سال ها پيش از گسترش دولت هاي رفاه که مي گفت:"دولت صرفا نهادي ضروري نيست ، بلکه مفيد هم هست "بي ارتباط با اين نوشتار نيست.

انديشه او حفظ وفاداري کارگران به نظام سرمايه داري بود.بيمه سياسي شايد تعبير مناسبي براي حفظ و افزايش وفاداري مردم به دولت باشد. به نظر نويسنده ، مدل دخالت دولت در امور رفاهي جامعه براي پيشبرد اهداف سياسي ، در حد وسيعي در کشورهاي توسعه نيافته ديده مي شود.

مردم به دليل سطح انتظارات پايين در کشورهاي جهان سوم ارايه اين گونه خدمات اجتماعي را از طرف دولت ها حق خود نمي دانند و وقتي آن را دريافت مي کنند با ابراز وفاداري بيشتر، به آن پاسخ هاي سياسي مي دهند و دولت ها نيز خود را با آن بيمه مي کنند.  

يکي ديگر از عوامل مهم، امنيت شغلي و اقتصادي است که رابطه مستقيم با ثروت و حجم سرمايه هاي مالي و درآمد سرانه هر ملت  دارد. توان اقتصادي و رضايت مندي شغلي شهروندان باعث افزايش انگيزه هاي مادي و ا نساني، بهره وري عوامل توليد  و کيفيت زندگي خواهد شد.

در جوامعي که نظام اقتصادي ناکارآمد  است يا نظام شخص و شغل و نظام اداري موجود ناتوان و ناهماهنگ است، مردم گرفتار روزمرگي بوده و بيش از حد دغدغه معيشت دارند.  عامل نحوه تغذيه و کيفيت آن بستگي زيادي به عامل پيش گفته اقتصادي دارد.

جامعه ثروتمند، مردماني با شرايط جسمي بسيار سالم و توانا دارد. علاوه بر عوامل مادي که اشاره شد، دو عامل اصول و تفکر زندگي و رابطه مردم با حوزه سياست از عوامل تاثيرگذار غيرماد ي اند. ژاپني ها از تقديرگرايي برخي شرقي ها و کنش و واکنش هاي سياسي و درگيري هاي مستقيم حوزه سياست فراغت نسبي دارند اما از نظر اصول و تفکر زندگي به فرهنگ کار گروهي و مشارکت در فعاليت هاي گروهي اهميت فراواني مي دهند.آنها موفقيت را جمعي تعريف مي کنند و آن را نتيجه تلاش هاي اجتماعي تمامي شهروندان مي دانند.

در کشور ما حوزه سياست به شدت توان ملي و نيروهاي فکري جامعه را تجزيه کرده است.به نظر نويسنده، يکي از کارکردهاي اصلي علم سياست، ترکيب افکار جامعه و اجماع نخبگان براي رسيدن به اهداف ملي است و نه تجزيه نيروهاي داخلي. آمارهاي موجود، متوسط هزينه ماهانه خانوارهاي شهري در ايران را 8 ميليون و 266 هزار ريال و متوسط درآمد را 7 ميليون و 800 هزار ريال و متوسط درآمد سرانه در کشور را 12500 دلار اعلام کرده است.رکورد سوئيس با بيش از 40000 دلار درآمد سرانه، ژاپن با بيش از 38000 دلار،  نروژ با بيش از 36000 دلار و آمريکا با حدود 30000 هزار دلار نشان از فاصله معناداري دارد که ايران و ايراني در مقايسه با شهروندان و کشورهاي توسعه يافته با آن مواجه است.البته در اين مقايسه، سياست هاي توزيع درآمد و ضريب جيني و فاصله درآمدي طبقات پائين و بالاي جامعه بايد در جاي ديگر مورد بررسي قرار گيرند.

به نظر نويسنده، براي ترسيم شيب تدريجي منحني تحولات فرهنگي ، اقتصادي و سياسي ايران تا پانصد سال آينده و رسيدن به "ايران 1900" ما به هدف گذاري ها و روياهاي بزرگ  نياز داريم. مردماني با بيش از دويست سال ميانگين عمر، با درآمد سالانه بيش از 200000 دلار، شهرونداني صد درصد دانشمند و توسعه يافته ، و جهاني سازي فرهنگ و تمدني چند هزار ساله و هزار و يک ويژگي ممتاز ديگر هدف هاي دور از دسترس و دست نيافتني نيستند به شرط آن که ملت ايران گام هاي محکم خود را با آينده نگري و در روشنايي و با آگاهي کامل بردارد. پيروي از راهبردهاي فرهنگي و اقتصادي جامع و بلند مدت و دوري از سياست هاي منفعلانه و کوتاه مدت از لازمه هاي اين فرايند چند صد ساله است.

کشور ما، از نظر وسعت سرزمين يکي از بزرگترين کشورهاي خاورميانه است و با دارا بودن 1648195کيلومتر مربع وسعت ، از تنوع آب و هوايي چشمگير و منابع طبيعي سرشار و اراضي گوناگون با موقعيت سرزميني ويژه برخوردار است.

از نظر جمعيت،  طبق آخرين برآوردها با جمعيت بيش از  74ميليون نفر و با رتبه هجدهم يکي از پرجمعيت ترين کشورهاي جهان است. يکي از ويژگي هاي جمعيت ايران به خاطر نرخ رشد متوسط بالاي آن به ويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، جمعيت جوان آن بوده است.

از منظر توسعه ، کشور ايران چهار برنامه توسعه ملي را پس از انقلاب اسلامي سال57 پشت سر گذاشته است.از حيث قدرت نظامي ، کشور ما ناگزير در يک جنگ کلاسيک منطقه اي با کشور عراق به مدت هشت سال به تجارب عملي فراواني دست يافته است.

اما در مصاف باجنگ هاي فرامدرن و برق آساي جديد، قدرت نظامي فقط باتاکيد بر جنبه هاي پيشگيرانه و بازدارنده آن اهداف ملي را تامين خواهد کرد از مهمترين منابع داخلي قدرت ملي که پيوستگي خاصي نيز با يکديگر دارند روحيه ملي و افکار عمومي است. روحيه مردم ايران از فرهنگ کهن و باورهاي عميق ديني مردم اين مرز و بوم ناشي مي شود.

نظام برنامه ريزي ملي بايد جامع نگري و واقع گرايي لازم را هم گام با افزايش ميانگين عمر جامعه که خود نيازمند برنامه ريزي ويژه است در همه جهات داشته باشد و به صورت ماتريسي و با کمک شبيه سازي هاي کامپيوتري، مونيتورينگ تمامي عوامل، منابع و نتايج محتمل، تحليل هاي آماري و رياضي بتواند با درک درست از ضعف  ها و قوت هاي محيط داخلي و فرصت ها و تهديدهاي محيط بين المللي و روندهاي جاري و آينده و با کمک علم آينده پژوهي منافع ملي کشورمان را در سطوح بلندمدت، ميان مدت و کوتاه مدت در افق 1900 و با پيروي از جهت گيري هاي متنوع سياست خارجي در نيمه اول هزاره سوم به گونه اي تعريف و پيگيري کند تا به طور کامل زمينه هاي دستيابي به اهداف اين يادداشت و مطالعات راهبردي مکمل آن فراهم شود.
 
تهران امروز: اينجا تهران است

«اينجا تهران است» عنوان سرمقاله‌ روزنامه تهران امروز به قلم كمال بردبار است كه در آن مي‌خوانيد؛ سخنان ديروز رئيس‌جمهور در جمع مديران استان تهران تاكيد دوباره‌اي بود بر نقطه نظرات ايشان درباره تراكم جمعيت تهران و اشاره به معضلاتي مثل آلودگي هوا،ترافيك،فشار عصبي و آپارتمان نشيني و لزوم انتقال بخش بزرگي از جمعيت تهران.آقاي احمدي‌نژاد براي استحكام بخشيدن بيشتر به نظر خود بار‌ديگر بحث زلزله را نيز به ميان كشيدند و در مورد خطراتي كه مي‌تواند تهران فعلي را در هنگام وقوع زلزله تهديد كند هشدار دادند و نتيجه گرفتند خروج سه ميليون نفر از شهر تهران الزامي است.درباره اين ديدگاه چند نكته قابل تذكر است.

1 - تهران خاستگاه انقلاب اسلامي بوده است.در سال42و سپس سال‌هاي 56 و 57 مردمان شريف اين شهر زيباي كوهپايه البرز بارها و بارها دلاورانه به ميدان آمدند وگوش به فرمان رهبرشان دودمان يك تاريخ پادشاهي را برچيدند.تهران پايتختي است كه در هنگام جنگ بيشترين شهدا را در دفاع از كيان اسلامي تقديم كرده است. اينجا شهري است كه در استقبال از امام‌شان جهان را شوكه كردند و در بدرقه آن عزيز تاريخ را تكان دادند.اينجا شهري است كه مغازه‌دار و نانوا و كفاشش هم تراز بهترين كارشناسان سياسي، تحليل و نظر دارند. اينجا شهري است كه قلب جهان است.شهري كه صدها ماهواره و بنگاه خبري براي دل بردن از مردمانش به هر ترفندي دست مي‌زنند. اينجا شهري است كه داستان‌ها و ماجراها از سر گذرانده است به وسعت تاريخ، اينجا شهر معجزه‌هاست...اينجا تهران است.

2 - آقاي احمدي‌نژاد مردمان صبور و هوشمند اين شهر بزرگ سال‌هاست كه مشكلاتي را كه شما ذكر كرده‌ايد تحمل كرده‌اند.توقعي ندارند جز آنكه ببينند و لمس كنند كه مسئولان‌شان براي حل مشكلات آنها در تكاپو هستند.آنها مرداني را كه كم حرف بزنند و پاي عمل باشند دوست دارند...

مسئولاني را مي‌خواهند كه بي‌آنكه جريان زندگي مردم را مختل كنند فرصت‌هاي طبيعي زندگي بهتر را براي آنها فراهم كنند.با آنها مهربان باشيد.همه ما مي‌دانيم و خود شما بهتر از همه كه در دولت نهم به اندازه كافي براي اين شهر بي‌همتا و بزرگ وقت نگذاشتيد.همه مي‌دانيم و شما بهتر از همه كه اين شهر بزرگ استحقاق بيشتر از اينهارا داشت و شما با مرداني كه براي حل معضلات اين شهر كمر همت بسته بودند،يار نبوديد.به هزار دليل و توجيه.به هزار قانون و ضد قانون.

3 - حالا شايد به جبران مافات مدام از تهران مي‌گوييد.طوري از10-12ميليون جمعيت اين شهر ياد مي‌كنيد كه گويي دهلي و توكيو و پكن واستانبول و مسكو را نديده ايد.يا همين نيويورك مشهوركه هرسال مي‌رويد.همه اينها متروپوليس‌هايي هستند با ميليون‌ها ميليون جمعيت و اكثر آنها بيشتر از تهران و هركدام با مشكلات ريز و درشت خودشان.راه حل‌هاي مشكلاتي كه شما برشمرديد تقريبا در همه دنيا يكسان است.راه‌هاي كاهش ترافيك و بهبود آلودگي هوا مشخص است.شما كه خود تخصص ترافيك داريد.در همه دنيا با تقويت سيستم حمل و نقل شهري و به‌خصوص مترو ترافيك را كنترل مي‌كنند و متعاقب آن آلودگي هوا را.اينكه واضح است و در كنار آن تقويت شبكه ارتباط مجازي و حذف سفرهاي غيرضروري شهري راه‌هاي كاهش تنش عصبي شهروندان هم مشخص است:كاهش ترافيك،رفع محروميت‌هاي اقتصادي،اجتماعي و فرهنگي،ايجاد امنيت،احترام به شهروندان،ترويج اخلاق و منش اسلامي،تاسيس مكان‌هاي تفريحي براي اقشار و سلايق مختلف و...مي‌دانم كه اينها را بهتر از ما مي‌دانيد.راستي از مشكلي به نام آپارتمان نشيني گفته ايد.مردم ما چندان از آپارتمان نشيني ناراضي نيستند.اين صورت مسئله اشتباه است.فرهنگ آپارتمان‌نشيني جاافتاده و كمتركسي شكايتي دارد.مردم اقتضائات شهر بزرگ را مي‌دانند.

4 - آقاي احمدي‌نژاد با مردم اين شهر مهربان باشيد.سخت است با اجبار به آنها دستور دهيد تهران را ترك كنند.اينگونه با آنها طرف نشويد.مگر وقتي با اطمينان از زلزله در تهران سخن گفتيد، مردم واكنشي نشان دادند؟شايد مي‌انديشيديد كه مردم فرداي صحبت شما كوله‌بار بردوش به سمت اطراف و اكناف ايران بزرگ مي‌روند تا از خطر زلزله در امان باشند؟ فشار براي چنين انتقال جمعيت بزرگي با اصول مديريت شهري و سياسي نمي‌خواند. خطر زلزله خطر بزرگي است اما اين توجيه براي پروژه جاه‌طلبانه كاهش جمعيت تهران كافي نيست.حداقل اينگونه ضربتي كارايي ندارد.چنين طرحي حالا با هر توجيه انساندوستانه وخداپسندانه،حداقل يكي از نتايجش ظلم به هزاران هزار شهروندي است كه با اجبار دولت مجبور شوند از آرزوها و برنامه‌هاي خود و خانواده شان در اين شهر بزرگ چشم بپوشند.

5 - آقاي احمدي‌نژاد در برابر مشكلات تهران صورت مسئله را پاك نكنيد. راه را اشتباه مي‌رويد. با مردم اين شهر مهربان باشيد. اينجا تهران است.پايتخت جمهوري اسلامي ايران.
 
جمهوري اسلامي: افغانستان و مرگ رؤياهاي غرب

«افغانستان و مرگ رؤياهاي غرب» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛"كارل تئودور گوتنبرگ" وزير دفاع آلمان در ديدار خود از افغانستان گفت غرب بايد با روياهايش در مورد افغانستان خداحافظي كند. وزير دفاع آلمان خطاب به نظاميان آلماني مستقر در شمال افغانستان در توصيف نااميدي غرب از تحقق اهدافش در افغانستان گفت: بايد بپذيريم كه برخي از اهداف ما در افغانستان هرگز قابل دستيابي نيستند.

اعتراف وزير دفاع آلمان به شكست هدفهاي غرب در افغانستان اگرچه موضوع جديدي نيست ولي صريح‌ترين ابراز نظر يك مقام غربي عضو ناتو در اين باره محسوب مي‌شود.

9 سال قبل، كشورهاي غربي به سردمداري جناح محافظه كار حاكم بر كاخ سفيد و با بهره برداري از فضاي خاص پس از انفجارهاي 20 شهريور سال 80 برج‌هاي دوقلوي نيويورك، لشكركشي خود را به افغانستان آغاز كردند.

اين لشكركشي درحالي صورت گرفت كه حاكمان وقت كاخ سفيد توانسته بودند با تبليغات جهت‌دار و منتسب كردن انفجارهاي نيويورك به عوامل القاعده، افكار عمومي آمريكا و اكثر كشورهاي جهان را براي انجام اين لشكركشي مهيا سازند.
 
آمريكايي‌ها با توسل به شيوه‌هاي تبليغي خاص و يك صحنه سازي از قبل برنامه ريزي شده، چنين وانمود كردند كه يك گروه اسلامي وابسته به القاعده كه مركز كنترل آنها در افغانستان است در پشت انفجارهاي سال 1380 نيويورك قرار دارد.
همان زمان نيز اكثر ناظران آگاه و بيطرف اين ادعاي آمريكا را رد كرده و صهيونيسم بين الملل را كارگردان انفجارهاي نيويورك دانستند چرا كه اين انفجارها شرايط بسيار مساعدي را براي صهيونيستها فراهم ساخت و فرصت بي سابقه‌اي براي تحقق اهداف صهيونيسم بين الملل ايجاد كرد.

در چنين فضايي، آمريكايي‌ها به همراه متحدانشان در ناتو، افغانستان را از زمين و هوا هدف حملات گسترده قرار دادند. اگرچه هدف نهايي جنگ افروزان حاكم بر كاخ سفيد تسلط بر كل منطقه خاورميانه بود ولي براي شروع، افغانستان نقطه خوبي به شمار مي‌رفت.

برنامه ريزان آمريكايي چنين ارزيابي كرده بودند كه افغانستان به دليل اينكه دولت و ارتش منسجم و مجهزي ندارد و گرفتار جنگ داخلي است در برابر نيروهاي ناتو و تجهيزات پيشرفته شان مدت زيادي تاب تحمل نخواهد داشت و آمريكا مي‌تواند به سهولت و سرعت بر افغانستان مسلط شده و از آنجا مراحل بعدي اهداف خود را به اجرا در آورد.

آمريكا و متحدانش پيش بيني كرده بودند مردم افغانستان كه از سياستهاي جاهلانه و افراطي طالبان به ستوه آمده‌اند از نيروهاي غربي به عنوان منجي استقبال خواهند كرد. استراتژيست‌هاي غربي حتي در ابتداي كار چنين تبليغ مي‌كردند كه افغانستان را از هر نظر به كشور نمونه تبديل خواهند كرد تا الگويي براي ديگر كشورهاي منطقه باشد و آنها با ميل و خواست خود، به سمت سياست‌هاي مورد نظر واشنگتن ترغيب شوند.

طولي نكشيد كه اين خوش بيني‌ها رنگ باخت و متحدان آمريكا دريافتند كه واشنگتن آنها را در باتلاقي مخوف و عميق گرفتار ساخته است كه رهايي از آن به سادگي ميسر نخواهد بود.

اكنون پس از 9 سال جنگ و صرف هزينه‌هاي سنگين مالي و جاني، كشورهاي حاضر در جنگ افغانستان با اين واقعيت تلخ روبرو هستند كه به نقطه اول بازگشته‌اند و اين لشكركشي غيرقانوني هيچ نتيجه و حاصلي براي غربي‌ها در بر نداشته است.

طبق اعتراف مقامات ناتو، غربي‌ها نه تنها نتوانسته‌اند طالبان و القاعده را از بين ببرند بلكه آنها قدرتمندتر شده و هم اينك بخش عمده‌اي از مناطق افغانستان در سيطره گروه‌هاي شورشي طالبان و القاعده قرار دارد.

وضعيت براي آمريكا و متحدانش در افغانستان هر روز وخيم‌تر مي‌شود به طوريكه در سال جاري، تلفات نيروهاي ناتو به بالاترين ميزان رسيد و به خونبارترين سال حضور ناتو در افغانستان تبديل شده است و اين روند صعودي همچنان ادامه دارد.

باراك اوباما رئيس‌جمهور آمريكا كه در مبارزات انتخاباتيش بر لزوم خروج فوري نيروهاي آمريكايي از افغانستان تاكيد كرده بود اكنون مجبور شده است به دليل وخامت اوضاع، نه تنها نيرويي از افغانستان خارج نكند بلكه 30 هزار نيروي تازه نفس نيز به افغانستان اعزا م كرده است.

اوضاع در افغانستان براي واشنگتن آنچنان نامساعد است كه بسياري از كارشناسان، افغانستان را ويتنام دوم آمريكا ميدانند و برخي مقامات آمريكايي تاكيد كرده‌اند بحران افغانستان بزرگترين تهديد براي بقاي دولت باراك اوباما مي‌باشد و چه بسا اين بحران، موجب فروپاشي زودرس دولت كنوني آمريكا گردد.

موضوع مصالحه و مذاكره با طالبان با هر توضيحي كه صورت گرفته باشد براي آمريكا و متحدانش يك رسوايي به شمار مي‌رود چرا كه آمريكا اين گروه را منشأ تروريسم و از عوامل دخيل در زمينه سازي اقدام القاعده در انفجارهاي نيويورك معرفي مي‌كرد و اعطاي امتياز و مذاكره با اين گروه، يك عقب نشيني خفت بار براي آمريكا و متحدانش تلقي مي‌شود.

دولت‌هايي كه سربازان خود را در معيت نظاميان آمريكايي به جنگ افغانستان فرستاده‌اند دچار بحران داخلي شديدي شده‌اند. دولت‌هاي انگليس، آلمان، كانادا، هلند، ايتاليا و ديگر كشورهاي غربي حاضر در افغانستان اكنون به شدت از سوي افكار عمومي مردم خود تحت فشار هستند. مردم اين كشورها خواستار بازگشت هرچه سريعتر نظاميان آن‌ها از افغانستان هستند تا بيش از اين در راه اين جنگ نافرجام و بيهوده قرباني نشوند.

وزير دفاع آلمان اگرچه تعبير مناسبي را براي تشريح وضعيت ناتو در افغانستان به كار برده و اظهار مي‌دارد غرب بايد با روياهايش در افغانستان خداحافظي كند ولي واقعيت فراتر از اين موضوع است و غرب اكنون فقط به خروج آبرومندانه از افغانستان مي‌انديشد كه تحقق آن نيز چندان آسان نمي‌باشد.

غربي‌ها اكنون بر سر يك دو راهي بسيار دشوار در افغانستان قرار گرفته‌اند. از يكسو، از جانب ملت‌هاي خود به شدت تحت فشار قرار دارند تا نيروهاي خود را از اين باتلاق هولناك خارج سازند و از سوي ديگر از آن وحشت دارند كه با خروج از افغانستان، گروههاي ضد غربي بر افغانستان حاكم خواهند شد و نه تنها تمامي رشته‌هاي آن پنبه خواهد شد بلكه اوضاع از زمان پيش از حمله به افغانستان نيز بدتر خواهد گرديد.

آفرينش: ايران و بازي‌هاي آسيايي گوانگجو

«ايران و بازي‌هاي آسيايي گوانگجو» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد؛ شانزدهمين دوره بازيهاي آسيايي بعنوان بزرگترين ميدان ورزشي قاره کهن آسيا 21 آبانماه رسما در شهر گوانگجوي چين آغاز مي‌گردد.رويداد بزرگي که بعد از بازي‌هاي المپيک، مهم‌ترين رويداد بين‌المللي براي ورزش ايران و همه کشورهاي قاره آسيا ست در اين بين وبدون شک اين رويداد بزرگ ورزشي آينه اي براي نشان دادن عملکرد ورزشي کشورها طي 4سال گذشته است و عملا معيار سنجشي براي برنامه ريزي موفقيت‌هاي کشور هاي شرکت کننده و آمادگي اي براي شرکت در بازي هاي المپيک سال‌هاي آينده براي هر کشوري است جدا از آن کشور ها مي‌توانند با اتکا به نتايج موقعيت ملي وبين الملي خود را در مقايسه با ساير کشورها مورد سنجش و ارزيابي قرار دهند.

در واقع اهميت ورزش امروزه تنها دربعد تندرستي نيست بلکه ابعادي چند گانه يافته و از بعد قهرماني خاص خارج شده و به شاخصه اي اصلي براي توسعه کشورها تبديل شده است علاوه بر ان به صنعتي تبديل شده است و ميزان بودجه ورزش هر کشور نشانه توسعه يافتگي هر کشور است، در اين راستا موفقيت بين‌المللي براي ورزشکاران هر کشور در رقابتهاي بين المللي تقويت کننده وجهه و اعتبار و اقتصاد آن کشور وايجاد غرور ملي و انگيزه کاري براي مردمان هر کشوري در سطح جهاني مي شود در اين حال است که امروزه در بين کشور‌هاي جهان رقابت براي کسب ميزباني رويداد‌هاي مهم ورزشي بسيار فشرده شده و حتي کشور هاي کوچکي همانند قطر به دنبال استفاده از اين ظرفيت براي نشان دادن قدرت و وجهه خود هستند.

در دور قبلي بازي هاي آسيايي کاروان ورزشي ايران در رده نامناسب ششم در جدول توزيع مدال در بازي‌هاي اسيايي دوحه قرار گرفت در حالي که قبلا توانسته بود مقامهايي نظير سومي و دومي را نيز بدست آورد در اين حال به نظر ميرسد ورزش ايران همواره قادر به استفاده از تمام ظرفيت‌هاي خود در اين رويداد هاي بزرگ نشده است در اين حال هر چند با توجه به اينکه بودجه ورزش در سال 89 چند برابر افزايش يافته وبودجه ورزش کشور رشدي جهشي و قابل ملاحظه داشته است.

اما چنانچه صرف هزينه ها در راستاي برنامه‌ريزي و اجراي فعاليت‌هاي ورزشي هدفمند، زيربنايي و پايدار و ميان‌مدت و بلندمدت هزينه نشود موجبات دگرگوني ورزش را فراهم نخواهد کرد در اين راستا بررسي‌هاي علمي عوامل کسب موفقيت در سطوح بالاي ورزش در جهان نشان مي‌دهد که اين امر بدون برنامه‌ريزي بلندمدت و کار و فعاليت مستمر ميسر نيست لذا کشور ما نيز نيازمند رويکرد جامع و يکپارچه به توسعه ورزش‌، مشارکت ورزشي، استعداديابي و توسعه سيستمي ، حمايت شغلي از ورزشکاران، تسهيلات و تاسيسات آموزشي، تدارک سيستم گزينش مربي، رقابت بين الملل، تحقيقات علمي و... هستيم .

در اين بين آنچه مشخص است رقابت هاي آسيايي در پيش مي‌تواند معياري براي مقامات ورزشي وسياسي کشور باشد و آنان ميتوانند نظاره‌گر تحقق برنامه‌هايي باشند که در طول 4 سال گذشته در صحنه ورزش کشور روي داده است در اين راستا صرف نظر از هر نتيجه اي اين رقابت‌ها مقدمه اي براي المپيک لندن است مقدمه اي که با توجه دقيق به علل شکست‌هاو پيروزي ها در اين رويداد مي‌تواند موجب توسعه ورزش در کشور ورسيدن به جايگاهي در خور در سطح بين المللي براي کشور گردد.

آرمان: بايد جرم سياسي از امنيتي تفكيك شود

«بايد جرم سياسي از امنيتي تفكيك شود»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آرمان به قلم دكتر ‌محمود‌ آخوندي است كه در آن مي‌خوانيد؛ حد و مرز جرايم سياسي با جرايم امنيتي بايد مشخص شود و انگيزه در جرايم سياسي مورد توجه قرار گيرد. جرم سياسي پديده‌اي است كه در تمام دنيا وجود دارد و در كشور ما نيز بايد تعريف شود. تبيين عناصر تشكيل‌دهنده جرم سياسي و ايجاد سيستم دادرسي ويژه در مورد اين جرم‌ضروري است، متاسفانه با گذشت بالغ بر90 سال از پيدايش اين عنوان در ادبيات حقوقي ما هنوز تعريفي از جرم سياسي ارائه نكرده‌ايم و آيين دادرسي آن تدوين نشده است.

در دنياي امروز تقريبا جرم سياسي رنگ باخته است. در حال حاضر وقتي شهروندان از زمامدار خود ناراضي باشند، راي نمي‌دهند، در نتيجه مي‌بينيم كه در كشورهاي دموكراتيك، اصولا جرم سياسي واقع نمي‌شود .جرايم سياسي از جرايم امنيتي  بايد تفكيك شود،نگراني حكومت‌ها از اين است كه با تعريف جرم سياسي، بسياري از جرايم كه اصطلاحا جرايم امنيتي هستند نيز در قلمرو جرم سياسي قرار گيرند و در واقع، اين يكي از نقاط ضعف است.

هر جرمي كه با نيت خير و براي منفعت عمومي جامعه صورت گيرد، جرم سياسي است، لذا كليه جرايم مي‌توانند در صورت دارا بودن انگيزه مذكور در زمره جرايم سياسي قرار گيرند. براي مثال بازداشت غيرقانوني، يك عمل مجرمانه است. در مورد نحوه رسيدگي به جرايم سياسي، قانون اساسي براي دادرسي‌هاي كيفري ضوابط زيبايي تعريف كرده است. از جمله در اصل 168، رسيدگي به جرايم سياسي را در دادگاه‌هاي دادگستري، به صورت علني و با حضور هيات منصفه مورد تاكيد قرار داده است.

بر مبناي اين اصل بايد توجه داشت كه رسيدگي به جرايم سياسي اولا بايد در دادگاه‌هاي دادگستري صورت گيرد، نه دادگاه‌هاي اختصاصي مانند دادگاه انقلاب، ويژه روحانيت و نظامي. ثانيا بايد رسيدگي به صورت علني باشد و در هيچ فرضي نمي‌توان جلسه رسيدگي به جرايم سياسي را به صورت غيرعلني برگزار كرد. شاه‌بيت اصل 168 قانون اساسي، حضور هيات منصفه در رسيدگي به جرايم سياسي است.

 البته هيات منصفه‌اي كه متشكل از برگزيدگان ملت و معتمدين جامعه باشد زيرا اگر اعضاي هيات منصفه منصوب دولت باشند، ديگر نماينده وجدان عمومي جامعه نخواهند بود و در واقع ارزش و كارآيي خود را از دست مي‌دهند. اعتبار هيات منصفه به راي مردم است، اعضاي هيات منصفه محاكم سياسي بايد افرادي آگاه بوده و از نظر دانش، ميهن‌پرستي و اشراف به مفهوم جرم سياسي در سطح بالايي قرار داشته باشند.

دنياي اقتصاد: بورس و امتياز تسهيلات مسكن

«بورس و امتياز تسهيلات مسكن»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم عليرضا كديور است كه در آن مي‌خوانيد؛از اواسط هفته قبل، امتياز تسهيلات مسكن در فرابورس قابل معامله شد.
 
اين اوراق پيش‌تر در شعب بانك مسكن و تحت يك بازار غيرمسنجم معامله مي‌شد كه پس از پذيرش اين اوراق در فرابورس، در عمل معامله اين اوراق شكلي رسمي و ضابطه‌مند به خود گرفت.

اين اوراق يكي از انگيزه‌هايي است كه بانك مسكن به سپرده‌گذاران خود براي افزايش جذابيت سپرده‌گذاري در اين بانك اعطا مي‌كند؛ به اين صورت كه نرخ سود سپرده كوتاه مدت در بانك‌هاي عادي تجاري سالانه معادل 7 درصد است؛ در حالي كه سپرده‌گذاران در حساب سپرده‌ كوتاه‌مدت بانك مسكن در ازاي سپرده‌گذاري خود، دو درصد سود بيشتر معادل 9 درصد در سال كسب مي‌كنند.

همچنين بانك مسكن در صورت سپرده‌گذاري حداقل به مدت سه ماه و به شرط آنكه ميانگين سپرده سرمايه‌گذار، حداقل معادل 27 ميليون تومان باشد، پس از سه ماه براي هر 27 ميليون تومان، سه برگه امتياز تسهيلات مسكن و از ماه‌‌هاي پس از آن، هر ماه يك برگه امتياز به سپرده‌گذار اعطا مي‌كند. وضعيتي كه باعث مي‌شود سپرده‌گذار در پايان يكسال، علاوه بر سود 9 درصدي، 12 برگه امتياز تسهيلات مسكن در اختيار داشته باشد.

اما كاركرد اين برگه‌هاي امتياز تسهيلات مسكن علاوه بر دارا بودن ارزش‌زايي و قابليت معامله و واگذاري به غير اين است كه هر شخص با خريد يك برگه از اين اوراق مي‌تواند نسبت به اخذ تسهيلات خريد از بانك مسكن تا سقف حداكثر 20 ميليون تومان براي هر واحد اقدام كند. تسهيلاتي كه در قالب وام خريد حداكثر براي دوره 15 ساله و با نرخ سالانه 12 درصد قابل اخذ است. حال اين اوراق از هفته قبل به واسطه پذيرش در فرابورس، از قابليت نقدشوندگي و شفافيت بالاتري به لحاظ معاملاتي نسبت به ادوار گذشته برخوردار است.

تنها تفاوت اوراق پذيرفته شده در فرابورس با اوراق پيشين قابل معامله در شعب اين است كه هر يك از اوراق فعلي، امكان اخذ 500 هزار تومان تسهيلات را براي خريد فراهم مي‌كند كه به همين دليل قيمت اين اوراق در فرابورس، نصف قيمت معامله اوراق در شعب و طي معاملات روز گذشته معادل 85 هزار تومان است. به بيان ديگر خريد اين اوراق مي‌تواند حداكثر تا 40 برگه براي خريد يك واحد مسكوني اختصاص دهد.

اما براي آشنايي بيشتر با ابزار نوين حاضر در بازار سرمايه، مقايسه سود سپرده‌گذاران و تسهيلات گيرندگان اين اوراق تا حد زيادي مي‌تواند ابعاد اين ابزار سرمايه‌گذاري را مشخص كند. همان طور كه پيش‌تر نيز گفته شد، سپرده‌گذاران در اين طرح علاوه بر سود 9 درصدي سالانه، در پايان هر سال 24 برگه اوراق 500 هزار توماني دريافت مي‌كنند كه با توجه به قيمت 85 هزار توماني روز گذشته در فرابورس، سود سپرده‌گذاري در اين طرح به 6/16 درصد بالغ مي‌شود.

در سمت مقابل تسهيلات گيرندگان با خريد 40 برگه از اين اوراق به قيمت 85 هزار تومان، به طور خالص صاحب 16 ميليون و 600 هزار تومان (پس از كسر 3 ميليون و 400 هزار تومان هزينه خريد برگه امتياز تسهيلات از 20 ميليون تومان) وام مسكن مي‌شوند؛ وامي كه با فرض دوره 15 ساله، از اقساط ماهانه‌اي معادل 241 هزار و 200 تومان برخوردار است كه در عمل براساس روش علي‌الراس، نرخ سود سالانه اين وام با فرض نبود هزينه خريد برگه امتياز تسهيلات مسكن به 6/15 درصد و با احتساب هزينه خريد امتياز تسهيلات (هزينه واقعي) به 5/21 درصد بالغ مي‌شود. رقمي كه در مقايسه با تسهيلات اعطايي بانك‌هاي دولتي به تازگي خصوصي شده نيز بالا است و به همين علت ديروز اين اوراق در قيمت 85 هزار تومان در فرابورس دچار صف فروش شد.

اما با فرض قيمت 73 هزار تومان براي هر يك از اين اوراق در فرابورس، سود سپرده‌گذار در اين طرح به 4/15 درصد و هزينه واقعي تسهيلات براي وام‌گيرنده به 5/20 درصد مي‌رسد. ارقامي كه به نظر مي‌رسد در شرايط فعلي حاكم بر بازارهاي مالي و پولي ايران، مي‌تواند رقمي معقول براي اين اوراق تلقي شود.

در اين ميان هيجان روزهاي آغازين معاملات اين اوراق در فرابورس به واسطه تصور نادرست برخي افراد نسبت به امكان اخذ يك ميليون تومان وام در ازاي خريد هر يك از اين اوراق در فرابورس، به نظر مي‌رسد اين هيجان در حال اصلاح و فروكش كردن است.

به هر روي فارغ از قيمت معاملاتي و سود و زيان سرمايه‌گذاران و خريداران اين اوراق، ورود اوراق امتياز تسهيلات مسكن به فرابورس (به عنوان يك بازار متشكل و شفاف) قابليت‌هاي بورس‌ها را در شفاف‌سازي، عادلانه كردن و رقابتي كردن بازارها بيش از پيش نشان مي‌دهد. بازاري كه اين بار پذيراي ابزاري از رقيب ديرينه خود، بازار مسكن است.

جهان صنعت: يک بام و دو هوا  و تفکر سرمايه‌داري‌

«يک بام و دو هوا  و تفکر سرمايه‌داري‌»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم نيما پورنيک‌ است كه در آن مي‌خوانيد؛پس از آنکه چند خبر از اظهارات متناقض دکتر پژويان، مشاور اقتصادي دولت در رسانه‌ها مطرح شد، او با چندين رسانه گفت‌وگوهايي داشت تا وفاداري خود را به اين طرح اعلام کند.

در اين رهگذر پژويان در برنامه تلويزيوني سيماي خانواده حاضر و با هرمز شجاعي‌مهر در مورد هدفمندي يارانه‌ها و ادله مجريان براي اجراي آن هم سخن گفت. پولدارها، ملاکين و... نوک پيکان نقد مجري و پژويان قرار داشتند که بنابر گفته‌هاي ايشان، حقوق اقشار آسيب‌پذير را مي‌خورند، آن هم به چه وسيله‌اي؟ با چندين خودرو لوکس!

خدا اين فاصله طبقاتي و طبقه و تنفري که در حال ايجاد شدن بين طبقات جامعه ماست را از برخي کارشناسان نگيرد! بحث اقتصادي را کنار بگذاريم، به چه بهايي، از اين فاصله طبقاتي و اين نگاه پايين به بالا، براي توجيه نظرات خود استفاده مي‌کنند تا به نوعي به اين تفکر مشروعيت بدهند.

تفکري که نه در شرع ما توصيه شده و نه عرف ايراني و فرهنگ با سابقه آن ترويج چنين تفکري را مي‌پسندد.هدف دفاع از سودجويان و کساني نيست که از راه‌هاي نامشروع صاحب اموال شده‌اند اما عنايت داشته باشيد که پولدارها با ماشين‌هاي آخرين مدلشان بيشتر از ماهانه يک‌هزار ليتر که نمي‌توانند مصرف کنند، يعني مشکل کشور ما اين 300 هزار تومان يارانه بنزين است که کمتر از 500 هزار نفر در کشور مصرف مي‌کنند؟ اينکه کلا سالانه 8/1 هزار ميليارد تومان مي‌شود، در حالي که سالانه در کشور ما به گفته آقاي احمدي‌نژاد، يکصد هزار ميليارد تومان يارانه داده مي‌شود.

از طرف ديگر جالب است، طرحي که خود مشروعيتش را از تفکر سرمايه‌داري اخذ کرده، با توجيهات اينچنيني و ترويج اين نوع نگاه نسبت به سرمايه‌دار قرار است اجرا شود.ممکن است اجراي اين طرح بتواند در کوتاه‌مدت به داد اقتصاد بيايد اما تاثير اين نوع تبليغات که از رسانه‌اي چون رسانه ملي و در سخنراني‌ها و... تبليغ و ترويج داده مي‌شود به سادگي از بين نخواهد رفت.

ارسال به دوستان
کاهش وزن از شما در برابر این بیماری کشنده محافظت می‌کند هیولای گیلا؛ مارمولکی که می‌تواند انسان را از پا دربیاورد(+عکس) پیشنهاد یک دانشمند: غذاهای فوق‌فرآوری‌شده باید مثل سیگار برچسب هشدار داشته باشند عوارض خطرناکی که نوشیدن آب یخ برای سلامت بدن دارد چرا انقراض «دایناسورها» باعث گسترش «انگور» شد؟! قهوه اسپرسو چیست؟ آئودی با انتشار تصویری از اسپورت‌بک جذاب Q6 E-Tron، تولید این خودرو برقی را تأیید کرد(+عکس) اگر خوب نمی‌خوابید عملکرد این غده را حتما چک کنید نقل‌قول‌هایی از «سِنِکا»؛ فیلسوفی که ظالم‌ترین امپراتور روم را تعلیم داد ناو هواپیمابر تا چه مدت می‌تواند بدون سوختگیری روی آب بماند؟(+عکس) سقف قراردادها در لیگ برتر شکسته شد؛ قراردادهای میلیاردی و دلاری در سایه نظارت فدراسیون! آیا گلکسی واچ جدید سامسونگ قند خون را اندازه‌گیری می‌کند؟ افشاگری رنجبران مقام سابق صداوسیما: صداوسیما ۳ سال است که در خدمت جلیلی و فامیل‌هایش است یک کار مهم در روز انتخابات: پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ تان را با خود سر صندوق ببرید بازیکنان پرسپولیس همچنان چشم انتظار؛ وعده‌های مالی باشگاه عملی می‌شود؟