عصرایران - اگر بخواهیم نمایی کلی از رویکردهایی که هم اکنون در جبهه عرب و متحدان آن علیه ایران و منافع ملی اش ترسیم کنیم ، دو جریان کلی زیر را باید به عنوان پایه های وضعیت کنونی مرور کنیم:
1- آمریکا و متحدانش از استرالیا و شرق آسیا تا قلب اروپا و همسایه اش کانادا، هم اکنون این سیاست آشکار را در قبال ایران پی می گیرند:
"تنگ تر کردن حلقه تحریم ها به منظور فشار حداکثری به ایران." آنها امیدوارند محدودیت های اقتصادی، هزینه بازی را برای ایران به حدی بالا ببرد که تهران در نهایت بدین نتیجه برسد که بین "هزینه و فایده"های برنامه هسته ای اش توازن معقولی وجود ندارد و بر این مبنا، از آن دست بکشد و از موضع ضعف، در مقام مذاکره قرار گیرد.
2- عربستان سعودی طی سالهای اخیر، در اکثر منازعات سیاسی خاورمیانه، بازی را به ایران باخته است. از جریان تقسیم قدرت در عراق گرفته تا جنگ حوثی ها و از روند امور در فلسطین (بین حماس و فتح) تا مناسبات داخلی لبنان.
واقعیت جاری در منطقه آن است که سعودی ها، ایران را به عنوان یک رقیب قدرتمند سیاسی می نگرند و از هیچ کوششی برای تضعیف آن فروگذار نمی کنند.
آنها حتی در ماجرای جنگ های 33 و 22 روزه نیز با این تحلیل که ناکامی اسراییل در برابر حزب الله و حماس می تواند به معنای تقویت جایگاه منطقه ای ایران باشد، عملا در کنار اسراییل قرار گرفتند.
سعودی ها همچنین از اتمی شدن ایران نگرانند و آن را مایه تثبیت برتری ایران در خاورمیانه و تزلزل موقعیت خود می دانند.
با در کنار هم گذاشتن دو نکته فوق، به نقطه مشترک غرب و عربستان می رسیم: هر دوی آنها به دلایل خاص و بعضا مشترکی خواستار تضعیف ایران هستند.تضعیف و به شکست کشاندن ایران دو راه بیشتر ندارد:
1- جنگ2- فشارهای بی امان اقتصادیگزینه جنگ (که مدام می گویند بر روی میز است) به حدی پرهزینه است که هیچ کدام از طرف های ماجرا، به جز در مقام تهدید، چندان بدان نمی اندیشند؛ غربی ها می دانند که هرگونه جنگی، با فرجامی پیش بینی ناپذیر مواجه خواهد شد و سعودی ها و دیگر کشورهای منطقه نیز طبیعتا بر این نکته واقف اند که آتش ، در خانه همسایه محدود نخواهد ماند و نه دودش که شعله هایش به آنها نیز آسیب های جدی وارد خواهد کرد.
بنابراین گزینه جنگ، در شرایط کنونی نمی تواند عملیاتی شود و می ماند گزینه فشارهای بی امان اقتصادی که به عنوان سیاست رسمی و اعلامی و اعمالی با آن مواجه هستیم.
در اینجا یک نکته ظریف وجود دارد. ایران یک کشور ایزوله و بی اثر مانند کره شمالی نیست که بتوان با تحریم همه جانبه، آن را تحت فشار گذاشت بدون آنکه دیگران از این وضعیت متضرر نشوند.
در این عرصه، آنچه برای کشورهای دیگر اهمیت دارد صادراتی است که به ایران دارند و نیز واردات آنها از ایران.
اینجاست که ادامه بازی فشار علیه ایران، چنین حکم می کند که میزان وابستگی صادراتی و وارداتی کشورها به ایران به حداقل ممکن برسد یا حتی در شرایط ایده آل صفر شود.
در این بخش از بازی ، نقش عربستان و برخی کشورهای ثروتمند عربی مانند امارات متحده عربی پر رنگ تر می شود و آنها به عنوان شرکای غرب، وارد صحنه می شوند.اخبار متعددی وجود دارد مبنی بر اینکه عربستان و امارات، مذاکراتی با مهم ترین شرکای اقتصادی ایران یعنی چین و روسیه انجام داده و به آنها وعده خریدهای کلان داده اند. از جمله سعودی ها برای خرید تسلیحات روسی ابراز تمایل کرده اند. آنها حتی به روس ها اظهار داشته اند که به شرط عدم تحویل S-300 به ایران ، حاضرند 7 میلیارد دلار از شرکت های روسی سلاح بخرند.
اما "بازار ایران" تنها دغدغه شرکای اقتصادی ایران، نیست بلکه آنها به ویژه چین که در حال رشد سریع اقتصادی اند نیاز واقعی و مبرمی به نفت دارند و از سالیان دور تا کنون، نفت خام ایران، تامین کننده نیازهای رو به رشد آنان بوده است.
اینجا نیز اعراب نفتی وارد عمل شده اند. به عنوان مثال از ابتدای سال جاری میلادی، عرب ها صادرات نفت خود را به چین افزایش داده اند و چین نیز متعاقبا واردات نفت خود از ایران را کاهش داده است.
تا پیش از این، ایران، سومین تامین کننده نفت چین بود ولی اکنون به جایگاه هشتم تنزل یافته است. آخرین اخبار نیز حاکی از آن است که واردات نفت چین از ایران در یک ماه گذشته 74 درصد کاهش یافته است که عدد هشدار دهنده ای است.به قرار معلوم، عربستان و برخی کشورهای دیگر مانند اوگاندا، نفت خود را ارزان تر از ایران به چینی ها می فروشند.
هم اکنون، هشت کشور چین، ژاپن، هند، کره جنوبی، اسپانیا، پرتغال، یونان و ترکیه خریداران عمده نفت ایران هستند. اینها روزانه یک میلیون و 700 هزار بشکه نفت از ایران می خرند. با این حال، اگر میزان خرید نفتی این کشورها از ایران را به صورت نمودار رسم کنیم، منحنی آن رو به افول ترسیم خواهد شد.کشورهای اروپایی مشتری نفت ایران، آرام آرام در حال تغییر طرف های نفتی خود هستند و دور از انتظار نیست که وابستگی نفتی خود را در مدت زمان کوتاهی به طور کامل از ایران قطع کنند و از دیگران بخرند. ژاپن و کره جنوبی هم در همداستانی با اروپا، تردیدی به خود راه نخواهد داد. چین نیز که با آن همه ادعای شراکت تجاری و اقتصادی، عملا خرید خود را کاهش داده است. هندی ها نیز از ترس تحریم ها نه تنها واردات نفت از ایران را کاسته اند بلکه از صادرات بنزین به ایران نیز دست کشیده اند.می ماند ترکیه که طبیعتا به خاطر ایران در مقابل جهان نخواهد ایستاد.نکته تامل برانگیز اینجاست که طی سالهای اخیر، از یک سو از میزان تولید و صادرات نفت خام ایران کاسته شده و از سوی دیگر عربستان و عراق، به میزان تولید بالقوه و بالفعل شان افزوده اند و این روند ادامه دارد.
معنی تلخ این گزاره آن است که با ادامه روند کنونی، ایران، آرام آرام بزرگترین منبع درآمدی اش یعنی صادرات نفت را از دست می دهد و این برگ برنده اقتصادی و سیاسی را بی سروصدا واگذار می کند کما اینکه طی 4 سال اخیر، تولید نفت خام ایران از 4 میلیون و 200 هزار بشکه به 3 میلیون و 700 الی 800 هزار بشکه در روز رسیده است.صادرات نیز از بالای دو میلیون بشکه در روز به حدود یک میلیون و 700 هزار بشکه تنزل یافته است.همه اینها را که کنار هم بگذاریم به این نتیجه می رسیم:
غرب و متحدانش در آسیا و خاورمیانه برای تشدید فشارهای اقتصادی علیه ایران، بی گدار به آب نزده اند. آنها برای محاصره کامل اقتصادی ایران ، نفشه راهی تنظیم کرده اند و در مرحله کنونی در صدد قطع وابستگی های کشورهای مختلف به اقتصاد ایران از جمله نفت ایران هستند. اگر این مرحله با توفیق همراه باشد، راحت تر می شود کشورهایی مانند چین را در تحریم های همه جانبه همراه و همگام ساخت چه آنکه اگر این کشورها مطمئن شوند ایزوله کردن ایران تاثیر منفی بر آنها نمی گذارد، برای حضور در محاصره اقتصادی ایران تردیدهای کمتری خواهند داشت.
هوشیاری و آینده نگری سیاسی ایجاب می کند فارغ از خوش بینی ها و شعارزدگی ها متوجه این موضوع باشیم که
بدون آنکه هیچ قطعنامه ای درباره ممنوعیت خرید نفت از ایران وجود داشته باشد حرکت محسوسی به این سمت شکل گرفته است که اگر به مقصد برسد از یک سو، درآمدهای نفتی کشور که منبع اصلی معیشت ایرانیان است را مختل می کند و از سوی دیگر، با حذف عملی ایران از بازار نفت، مشتریان کنونی نفت ایران را از تحمل هزینه تحریم های شدیدتر بعدی معاف می دارد و تمام هزینه ها را متوجه ایران می کند.
این، تشریح واقع بینانه صحنه جنگ کنونی است و ایران چاره ای ندارد جز آنکه تمهیداتی بیندیشد و برگ برنده هایی برای خود طراحی کند تا در ادامه بازی بغرنج آینده، تنها طرفی نباشد که باید هزینه بدهد و قربانی شود.