این پرونده گزیدهای است از مواضع نشریات عربی درباره انتصاب تازه شیخ الازهر و گفتوگوهایی با «محمدسید طنطاوی» و «احمد الطیب».
زمانیکه مصر در سال 969 م (358 هـ.ق) توسط لشکر حکومت فاطمی اشغال شد، به دستور «المعز»، خلیفه فاطمی، شهر قاهره در همان سال بنا و همچنین به دستور او در سال 972 م (هفتم رمضان سال 361 هـ.ق) مسجدی به نام الازهر ساخته شد.
الازهر، اولین مسجدی بود که در شهر قاهره بنا شد، به همین علت مسجد جامع قاهره محسوب میشد و ساختمان آن عبارت بود از یک صحن که سه رواق در اطراف آن قرار داشت، و بزرگترین آنها رواق قبله بود. سپس مجموعهای از رواق، شبستان، محراب، مناره، مأذنه و همچنین مدرسه نيز به آن اضافه شد.
تاریخنویسان نظرات متفاوتی در علت نامگذاری این مسجد دارند. عدهای معتقدند بهدلیل وجود کاخهای مجلل و باشکوه در اطراف شهر قاهره، این مسجد را الازهر نامیدهاند و عدهای هم میگویند برای تکریم و ستایش مقام حضرت فاطمه زهرا (س) نام الازهر را انتخاب کردهاند.
سه سال و نیم پس از تأسیس مسجد الازهر، این مكان ماهیت علمی و آموزشی خود را کسب کرد. در آغاز حکومت «العزیز»، مدرسه الازهر قدمهای بزرگی بهسوی علمی شدن برداشت. وزیر العزیز، رساله العزیزیه را که درباره فقه شیعه بود، به رشته تحریر درآورد و 37 عالم فقیه را در مدرسه منصوب و امکانات رفاهی را در کنار دانشگاه برای آنها فراهم کرد. «العزیز» این مدرسه را مرکزی برای آموزش مسائل و علوم باطنیه مذهب اسماعیلیه میدانست و محصلان از آفریقا و آسیا برای تحصیل به آنجا میآمدند. تحصیل در آن بدون هزینه و رایگان بود و حکومت فاطمی، منابع درآمدی به صورت وقف برای تأمین هزینههای آن ایجاد کرده بود.
این دوران، یکی از دوران های طلایی مدرسه الازهر بود. همایشهای علمی گوناگونی در مدرسه برگزار میشد که در آنها بحثهای آزاد میان اساتید و دانشجویان درمیگرفت. علاوهبر این، جلسات آموزش شفاهی نیز برای بانوان برپا بود.
با فروپاشی حکومت فاطمی به دست «صلاحالدین ایوبی»، مدرسهالازهر با دورهای از تعطیلی و رکود مواجه شد اما پس از مدتی دوباره به شکل دوره فاطمی برگشت و به همان صورت اداره شد، البته بیشتر حول مسائلی چون دین و زبان فعالیت میکرد.
در زمان حکومت مملوکها، مدرسه الازهر، مسئولیت جدیدی در جهان اسلام پیدا کرد. در نتیجه حمله مغولها به آسیای مرکزی و کاهش حکمرانی مسلمانان در اسپانیا، مدرسه الازهر تنها پناهگاه دانشجویانی بود که از سرزمین خود رانده شده بودند. این دانشجویان به مدرسه الازهر کمک کردند تا دوباره به دوران شکوفایی خود بازگردد و نقش مهمی در توسعه و رشد علوم دیگری چون پزشکی، جغرافی، تاریخ، نجوم و ریاضی برعهده بگیرد.
در زمان امپراطوری عثمانی، مدرسه الازهر با به دست گرفتن امور اموال وقفی، توانست خود را از نظر مالی مستقل کند و بدینوسیله هویت مستقل خويش را بازیابد و به بزرگترین مرکز علمی اسلامی جهان تبدیل شود.
در سال 1805م، زمانیکه «محمدعلی پاشا»، قدرت را در مصر به دست گرفت، در این اندیشه بود تا با بهرهگیری از رشد و توسعه غربی، مصری جدید بنیان نهد و برای این کار به الازهر نیاز داشت. او سنت رایج انتخاب شیخ بزرگ را بهوسیله اجماع کمیته عالمان هم تراز برانداخت و در سال 1812 م، یک فرد را از سوی خود به این مقام گماشت. محمدعلی پاشا همچنین برای تأمین منابع مالی پروژههای خود، به تصاحب اموال وقفی اقدام کرد و از این طریق، یک پنجم از زمینهای زراعی مصر را تصاحب کرد.
در سال 1872 م، قانونی به تصویب رسید که در آن مدارک صادره از الازهر رتبهبندی شد و سامان یافت. در سال 1930م، قانونی دیگر در الازهر به تصویب رسید که به موجب آن، دانشکدههای مختلف دانشگاه را با ذکر اهداف معرفی کرد.
در سال 1961م، جمال عبدالناصر رییسجمهور مصر، قانونی را تصویب کرد که حق رسمی برای انتخاب شیخ الازهر را به حکومت میداد.
الازهر این روزها در حالی انتصاب شیخ تازه خود را نظاره میکند که انتقادهای بسیاری را متوجه سرسپردگی رؤسای خود به حکومت و عملکرد شیخ گذشته و حال خود میبیند
الازهر در این روزها«الازهر» بزرگترین و عالیترین مؤسسه دینی مصر است که حدود هزار سال قبل در دوران حکومت فاطمی، تأسیس شد. این مؤسسه در زمان حاضر دارای سه بخش است: 1- دانشگاه الازهر، 2- مجمع البحوث الاسلامیه، 3- مشیخه الازهر.
دانشگاه الازهردانشگاه الازهر توسط ریاست دانشگاه الازهر نظارت میشود که هزاران دانشجوی حاضر در دانشکدهها را اداره میکند. دانشجویان این دانشگاه عمدتاً در رشتههای دینی و جمعی و نیز در علوم انسانی و علوم تجربی مانند فلسفه، اقتصاد، تاریخ، پزشکی، کامپیوتر و کشاورزی تحصیل میکنند.
اکثر دانشکدههای این دانشگاه در مصر و تعدادی از آنها درکشورهای اسلامی تأسیس شدهاند. شرط ورود به رشتههای علوم دینی دانشگاه الازهر، حفظ کل قرآن مجید است و دانشجویان رشتههای غیردینی نیز باید بخشی از قرآن را حفظ و در طول تحصیل به حفظ کامل قرآن مجید بپردازند.
مجمع البحوث الاسلامیهمجمع البحوث الاسلامیه، بخش دوم مؤسسه الازهر است که جایگاه پژوهشی و علمی دارد. اعزام مبلغ، انتشار مجلات و صدور فتوا در این مجمع با حضور بیش از 60 نفر از متفکران و اندیشمندان بزرگ دینی مصر صورت میگیرد و ریاست آن با دبیرکل مجمع البحوث الاسلامیه است.
مشیخه الازهرمَشیخه الازهر بخش سوم این مؤسسه است که مکتب و دفتر شیخالازهر محسوب میشود و دارای بخشهای متعددی از جمله معاهدالازهریه است که شامل مراکز آموزشی دبستانی تا پیشدانشگاهی الازهر است و بیش از 2 و نیم میلیون دانشآموز در این مراکز تحصیل میکنند تا به دانشگاه الازهر وارد شوند.
مقامات الازهرشیخ الازهر، بالاترین مقام دینی کشور مصر است که اشراف عالی بر هر سه بخش دارد. مفتی مصر، مقامی خارج از الازهر است و اکنون دکتر «علی جمعه» سمت آن را بر عهده دارد و مفتی مصر از نظر تشکیلاتی به وزارت اوقاف و امور دینی مصر وابسته است.
رییس دانشگاه الازهر در سالهای اخیر، دکتر «احمد الطیب» بود که پس از درگذشت دکتر «محمد سید طنطاوی»، شیخ الازهر، بهعنوان شیخ جدید الازهر و به جای او، دکتر «عبدالله الحسینی» براي رياست دانشگاه برگزيده شده است.
انتخاب شیخ الازهر تا اواسط قرن بیستم، توسط بزرگان الازهر صورت میگرفت؛ یعنی بزرگان الازهر، سه نفر را از بین خود انتخاب میکردند و ریاست جمهوری از میان این سه کاندیدا یک نفر را برميگزيد، ولی بهتدریج این روند تغییر کرد و امروز رییسجمهور به انتخاب و نصب یک نفر از بزرگان الازهر اقدام ميكند که شیخ طنطاوی و دکتر الطیب اینگونه انتخاب شدند. احمد الطیب چهل و ششمین شیخ الازهر است كه ریاستجمهوری وي را به این مقام منصوب كرده است.
سیاست مذهبییکی از پایههای اعتقادی و محکم الازهر موضوع اعتدال، حد وسط بودن و حفظ وحدت امت اسلامی است و الازهر در این سالها ميكوشد تا اجازه ندهد وهابیت وارد دانشگاه الازهر و مصر شود. اگرچه این موضع الازهر درحال آسیب دیدن است. در آخرین جلسه به ریاست طنطاوی، مصوبهای توسط جریان تندرو مطرح شد مبنی بر اینکه اهانتکننده به صحابه کافر است که با صدور این فتوا بیطرفی الازهر زیر سئوال رفت و خدشهدار شد
متن حاضر گزیده تنظیم شدهای از گفتوگوی حوزهنیوز با «محمدحسن زمانی»، رایزن سابق فرهنگی ایران در مصر است.
دانشگاه الازهراگرچه دانشگاه الازهر ادعا میکند قدیمیترین دانشگاه اسلامی در جهان است، اما این ادعا توسط مسجد «کی راوین» در «فس» مراکش رد شده است. با وجود اين همگان معترفند که دانشگاه الازهر، یکی از قدیمیترین دانشگاههای فعال در جهان است.
حیات علمی الازهر بیش از هزار سال، تقریبا یکجور باقی مانده است: دانشجویانش، قرآن و فقه اسلامی را به تفصیل، همراه با منطق، دستور زبان، بلاغت، و اینکه چگونه منازل قمری ماه را محاسبه کنند، میخوانند. بیشتر این آموزش در محضر شیخ از طریق استماع در حلقه درس و عادتا با حفظ مطالب انجام میشود. هنگامی که دانشجویان ارتقاء مییابند، میتوانند بهوسیله دیالوگ سقراطی با اساتیدشان بحث و جدل کنند یا به دانشجویان تازهواردتر تعلیم دهند.
بیشتر مسلمانان اهل سنت، الازهر را معتبرترین حوزه فقه اسلامی میدانند و به علمایش بهعنوان فاضلترین علما در جهان اسلام مینگرند. ترویج فرهنگ اسلامی و زبان عربی، هنوز بهعنوان اهداف رسمیاش باقی مانده است.
در زمان حاضر، الازهر کمیتهای از علما را برای صدور حکم درباره مسائل اسلامی فردی و یک سازمان چاپ برای چاپ قرآن دارد و وعاظی را تربیت میکند که برای دعوت و گسترش تبلیغ مذهبی پرورش یافتهاند. یک شورای عالی با ریاست پیشوای بزرگ (شیخ الازهر) که سیاستهای کلی را تعیین میکنند، الازهر را اداره میکند.
از سال 1929 الازهر، مجلهای بهصورت ماهانه چاپ میکند و هدف رسمیاش انتشار قوانین مذهبی، موضوعات مرتبط با اشاعه ادبیات اسلامی، شرع و بخشهایی درباره تاریخ، زندگینامهها، متون ترجمه شده و اخبار مربوط به جهان اسلام است.
کتابخانه دانشگاه که در سال 1897 استحکام یافت، تا آنجا که به شمار کتب و نسخ خطی مربوط میشود، بهلحاظ رتبه و اهمیت در جایگاه دوم، بعد از دارالکتب المصریه در مصر قرار دارد. این کتابخانه دارای 99 هزار و 62 عنوان کتاب شامل 595 هزار و 668 جلد است که از باارزشترین نسخ خطی و کتب کمیاب هستند و قدمت برخی از آنها به قرن هشتم بازمیگردد
مسجد الازهرمسجد الازهر، از مهمترین مساجد مصر است. «محمد العربی»، فرمانده خلیفه فاطمی، آن را تأسیس کرد تا مسجد و مدرسهای باشد که مبلغان فاطمی را تربیت و مذهب اسماعیلی را که مذهب فاطمیون مصر بود، ترویج کند. بنای آن بعد از فتح مصر در ۱۴ رمضان سال ۳۵۹ هـ.ق (۹۷۰م) آغاز شد، کار احداث آن در دو سال به پایان رسید و اولین نماز جمعه در هفتم رمضان361 هـ.ق در آن اقامه شد.
مسجد الازهر، بنایی بسیار باشکوه است و «از آنجا که بهتدریج به یکی از مراکز عمده معارف مذهبی تبدیل شد، همواره مورد توجه حاکمان زمان بوده و تغییرات فراوانی در آن صورت گرفته و از شکل اولیه و ساده خود دور شده است. حاکمان و امیران هر یک به فراخور سلیقه خود و نیاز زمان، بخشهایی را ویران کردند، سازههایی را به آن افزودند و گاه، بخشی را از نو ساختند. لذا این مسجد سبکی تلفیقی دارد و نمیتوان آن را به دورهای خاص نسبت داد.» (islamic-art.net)
«ساختماني که امروز وجود دارد، بسيار وسيع است و داراي ديوارهاي قلعهمانند و تعداد هشت دروازه است. در بالاي اين ديوارها و دروازهها پنج گلدسته و سه گنبد بينظير به چشم ميخورد. حرم الازهر دو شبستان دارد، يکي بزرگ و قديميست و ديگري همان است که در سال 1167 هجري قمري ساخته شد. سقف شبستانها از چوب و داراي استحکام فراوان است.» (rasekhoon.net)
ورودی آن، در وسط «دروازه سلمانی» است؛ جایی که در آن دانشجویان بهطور سنتی سرهایشان را میتراشند. این دروازه به یک صحن بزرگ منتهی میشود که قدمتش به قرن دهم میرسد و سه مناره باشکوه، مشرف بر آن هستند. نمای سفید سردر این صحن که به گل و بوتههای تزیینی و قابهای قوسی وارونه تکیه داده اساسا از دوره فاطمیون ساخته شده است. قدمت خانههای مسکونی متعلق به مدارس که در سمت راست مسجد و دارای دیوارهای مشبک هستند، به دوره مملوکان میرسد و اینها بهندرت برای بازدیدکنندگان باز میشوند، اما میتوان وارد شبستان عبادت (محل برگزاری نماز) شد که بر ستونهای مرمر سفید استوار شده است
شیخ محمد سید طنطاوی«محمد سید طنطاوی»، در 28 اکتبر 1928 م، در روستای سلیم شرقی در استان سوهاج مصر متولد شد. قرآن کریم را در روستای زادگاهش فراگرفت و سپس در 1944، به مدرسه دینی اسکندریه رفت. پس از پایان دوره دبیرستان به دانشکده اصول دین پا گذاشت و در 1958 از این دانشکده فارغالتحصیل شد. در سال 1959 به دریافت کرسی تدریس نائل آمد و در سپتامبر 1966 موفق به اخذ درجه دکترا در علم تفسیر و حدیث با رتبه ممتاز شد.
طنطاوی در 1968 بهعنوان مدرس در دانشکده اصول دین منصوب شد. پس از آن در 1976 م براي رياست دانشکده اصول دین در استان اسیوط تعیین و سپس در 1985 براي رياست دانشکده مطالعات اسلامی و عربی در بنین انتخاب و پس از آن در 1986 مفتی جمهوری عربی مصر شد.
در سال ۱۹۹۶، طنطاوی از سوی «حسنی مبارک» بهعنوان شیخ الازهر منصوب شد و بهمدت 14 سال عهدهدار این سمت بود.
محمد سید طنطاوی در 10 مارس 2010، که برای دریافت «جایزه جهانی خدمت به اسلام ملک فیصل» به ریاض سفر کرده بود، در مسیر بازگشت به علت سکته قلبی درگذشت.
طنطاوی در طی 14 سال نشستن بر مسند شیخ الازهر، فتاوا و اقداماتی داشت که مورد توجه قرار گرفت. او پس از ممنوع شدن حجاب اسلامی در مدارس فرانسه طی فتوایی به دختران اجازه داد تا بتوانند بدون حجاب در کلاسهای درس حضور یابند. وي همچنین در فتوایی سقط جنین را برای زنان قربانی تجاوز جنسی مجاز دانست. در جریان دیدار از یکی از شعبات الازهر در مصر، در گفتوگویی با یک دختر روبندهدار، طنطاوی از این دانشآموز مصری خواست تا روبنده خود را بردارد و به او گفت روبنده زدن در اسلام جایی ندارد و هیچ حکمی درباره روبنده زدن زنان وجود ندارد. پس از این رخداد، طنطاوی با صدور فرمانی رسمی، پوشش روبنده را در تمامی شعبات دانشگاه الازهر مصر ممنوع اعلام کرد و وزارت آموزش و پرورش مصر نیز این دستور را به تمام مراکز آموزشی تسری داد اما پس از مدتی دیوان عالی مصر، آن را لغو کرد.
با گسترش اسلام سلفی در جهان اسلام، طنطاوی به انتقاد از ترویج افکار آنها پرداخت و در یکی از مهمترین فتواهای خود اعلام کرد که مذهبی به نام وهابیت در اسلام وجود ندارد. فتوای دیگر او درباره صرف اموال مسلمانان برای ساخت کلیسا و کنیسه بحث و جدلهای فراوانی را در افکار عمومی جهان اسلام بهوجود آورد.
اما آنچه در سالهای پایانی زندگی طنطاوی چهره او را در نزد بسیاری مخدوش کرد، اقدامات سیاسی طنطاوی در راستای سیاستهای دولت مصر بود. مواضع او در حمایت از سیاستهای رژیم مصر درباره اسراییل و پروژه صلح خاورمیانه، ایراد سخنانی علیه سیاستهای ایران، حزبالله و حماس در مواجهه با اسراییل و متهم کردن ایران برای نفوذ مذهب شیعه در کشورهای عربی از این دست مواضع بود.
دست دادن طنطاوی با «شیمون پرز»، رییسجمهور اسراییل در ۲۰۰۸، واکنشهای زیادی را در مصر و کشورهای اسلامی برانگیخت؛ طنطاوی گفته بود در هنگام دست دادن، نمیدانسته که طرف مقابل، رییسجمهور اسراییل است!
احمد محمد احمد الطیب«احمد محمد احمد الطیب» در ششم ژانویه 1946، در شهر القرنا در جنوب مصر متولد شد. از 10 سالگی وارد مدارس ازهری شد، تحصیلات دانشگاهی خود را در الازهر ادامه داد، در 1977 دکترای خود را در رشته فلسفه اسلامی از دانشگاه الازهر گرفت و بخشی از مراحل اتمام پایاننامه دکترای خود را در دانشگاه سوربن فرانسه گذراند.
در سالهای تحصیل خود به دو زبان انگلیسی و فرانسه مسلط شد و بعدها چندین کتاب و فرهنگلغت از فرانسه به زبان عربی ترجمه کرد. تدریس دانشگاهی را از الازهر آغاز کرد و پس از آن در دانشگاههای پاکستان و فرانسه نیز تدریس کرد. مدتی رییس دانشکده اسلام شناسی دانشگاه الازهر در جنوب مصر بود و مدتی هم رییس دانشکده اصول دین دانشگاه اسلامی پاکستان شد.
الطیب در 2002، مفتی مصر شد و یک سال و اندی منصب فتوای مصر را بر عهده داشت. در 2003 ازسوی «حسنی مبارک» به ریاست دانشگاه الازهر منصوب شد و همزمان ريیس کميته گفتوگوي اديان در الازهر و عضو مجمع مطالعات اسلامي که بالاترین هيئت الازهر است، بود.
احمد محمد احمد الطیب با درگذشت «محمد سید طنطاوی»، چندی پیش از سوی «حسنی مبارک» بهعنوان شیخ الازهر برگزیده شد و مقام ریاست دانشگاهی را به «عبدالله الحسینی» واگذار کرد. او که پوشیدن لباس سنتی الازهر را از سال 2003 کنار گذاشته بود با رسیدن به مقام تازه، طبق وعدهای که داده بود، پوشیدن این لباس را از سرگرفت.
احمد الطیب که همچون پدرش، پیرو یکی از طریقتهای تصوف است، یکی از معتقدان وحدت امت اسلامی و همکاری تشیع و تسنن است و تدریس فقه امامیه در دانشگاه الازهر را مشروع میداند. وی از مخالفان وهابیت است و ستون فقرات الازهر را ایمان به تفکر اعتدالی دانسته و تأکید کرده است كه با هر فکری که مخالف حد وسط بودن و اعتدال الازهر باشد، مبارزه میکند.
با این وجود عضویت او در حزب حاکم مصر به رهبری «جمال مبارک»، فرزند حسنی مبارک، و مواضع سیاسی نزدیک او به حزب حاکم از جمله موضعگیری علیه اخوان المسلمین، حزبالله و ایران نگاههایی مشابه طنطاوی را به او بههمراه داشته است و بسیاری از مخالفان او، انتصاب او را چون طنطاوی تنها یک انتصاب سیاسی دانستهاند.
الطيب، که در سخنان ابتدایی انتصاب خود، گفته بود «شیعه و سنی میتوانند در کنار هم به فراگیری علوم و معارف اسلامی در الازهر بپردازند» تنها یک هفته بعد، تحت فشار شبکههای ضدشیعی در گفتوگو با شبکه العربیه، که وابستگی آشکاری به وهابیون تندرو دارد، گفت: «الازهر با هرگونه تلاش براي گسترش مذهب شيعه در هر كشور اسلامي مقابله ميكند.» (tabnak.ir)
محمد سید طنطاوی: موضع نصرالله درباره مصر عمیقا مخرب است !ایوب احمد - ترجمه بهرام مردای
شاید اگر بگوییم شیخ «محمد سید طنطاوی»، شیخ الازهر، مردی ماجراجو بود که پیرامون سخنان و اعمال خود، مناقشات و مشاجرات بسیاری را برانگیخت، چندان اغراق نکردهایم. شیخ الازهر در این گفتوگو که چند ماه قبل از مرگش، با المجله انجام داده است؛ از یکسو، الازهر را از سیاست و مسائل سیاسی برکنار میداند و از سوی دیگر، در کسوت یک رجل سیاسی تندرو دولتی ظاهر میشود و مدام از ایران و حزبالله به بدی یاد میکند و از عربستان و مصر، تمجید میکند، در حالیکه حتی برای یکبار هم از دشمنان جهان اسلام یعنی آمریکا و اسراییل سخنی بر زبان نمیآورد. بعید نیست دلیل این امر همان باشد که برخی از مصریان میگفتند: «طنطاوی بیشتر از اینکه از خدا بترسد از دیکتاتور مصر میترسد.»
الازهر برای اتحاد جهان اسلام که شما کاملا به آن معتقدید، چه تلاشی کرده است؟ الازهر بزرگترین مرجع سنی در عالم تسنن و تشیع است. حقیقتی که توسط خود علمای شیعه نیز پذیرفته شده است. تلاشهای الازهر در این خصوص روشن است. همواره علمای شیعه در ملاقات با ما خواستار همکاری ما هستند. آنها از الازهر خواستهاند تعدادی از نهادهای آموزشیاش را در کشورهایشان تأسیس کند. مرجع شیعیان در لبنان در خلال بازدید از الازهر، از من خواسته است اجازه دهم دانشجویان شیعه لبنان، در الازهر تحصیل کنند. او همچنین از ایران تقاضا کرد که شاخهای از دانشگاه الازهر را در قلمروش تأسیس کند.
آیا شما از چنین درخواستها و تقاضاهایی استقبال میکنید؟من به آنها گفتم از انجام چنین کاری استقبال میشود، مشروط بر اینکه دوره تحصیلات الازهر محفوظ باشد، خصوصا آنهایی که به شرع اسلامی مربوط میشود. آنها نه تغییر مییابند و نه هیچ چیزی از آنها قابلحذف است. بنابراین، تدریس در این نهادها باید توسط اساتید الازهر انجام شود. همه مذاهب سنی و شیعه، نظیر مذهب شیعیان دوازده امامی و مذاهب چهارگانه اصلی اهل سنت در این نهادهای آموزشی تدریس میشود. این شرط ما است برای اینکه اجازه دهیم نهادهای آموزشی الازهر در هر کجای از جهان تأسیس شوند. نباید هیچگونه مداخله یا نفوذی توسط نهادی خاص یا جریان سیاسیای وجود داشته باشد. رسالت الازهر انتشار معقول بودن و میانهروی اسلام است. الازهر ربطی به تأمین اهداف و مقاصد سیاسی ندارد، آنگونه که برخی دیگر از کشورها انجام میدهند. بنابراین، ما نباید اجازه دهیم نام با شکوه الازهر توسط نظامیان و افراطیها با مهارت بهکار رود.
برخی از افراد نظیر «یوسف القرضاوی» علیه جریان شیعه، خصوصا در مصر و سوریه هشدار دادهاند. در این خصوص شما چه فکر میکنید؟دکتر قرضاوی حق دارد دیدگاهاش را بیان کند، اما من با نظر او کاملا مخالفم. چون چیزی بهنام جریان شیعه در مصر وجود ندارد. مصر کشوري سنی است، و الازهر اجازه گسترش مذهب شیعه را در این کشور نخواهد داد. اما ممکن است گفته شود که طبیعت و فطرت مصریها این است که گرایش خاصی نسبت به اهلبیت پیامبر دارند. من میخواهم به قرضاوی خاطرنشان کنم که فاطمیون شیعه در حدود 230 سال بر مصر حکم راندند و هنگامی که صلاحالدین آنها را مجبور کرد که این کشور را ترک کنند، یک شیعه در مصر باقی نماند. اما آنچه واقعا در حال رخ دادن است، این است که دولت ایران از آموزه شیعه برای رسیدن به اهداف سیاسی خودش استفاده میکند. ایران قصد دارد در برخی از جوامع عربی که دارای وزن و نفوذ قابلتوجه سیاسی هستند، خصوصا مصر، عربستان سعودی، و سوریه نفوذ کند. اخیرا ایران نفوذ در یمن را مدیریت میکند. ایران با مهارت در حال بهکارگیری دکترین شیعی است و آن را علیه اجتماعات این کشورها استفاده میکند.
هر صحبتی درباره جریان شیعی یا حضور شیعه در مصر کاملا خلاف واقع است. اما اگر کسی بخواهد شیعه شود، او نباید برای انتشار این دعوت در میان جامعه سنی تلاش کند. او باید از ایجاد آشوب یا اجرای پروژههای نظامی خودداری کند.
شما موقعیت حسن نصرالله رهبر حزبالله را چگونه میبینید؟ موضع نصرالله درباره مصر عمیقا توهینآمیز و مخرب است. آنها دعوت به آشوب میکنند. او و دوستانش باید از ایجاد سر و صدای زیاد و ارائه سخنان خطابی خودداری کنند. او بهتر است تلاش کند و در عوض، مشکلات خودش را حل کند. مصر یک کشور بزرگ بوده است و همیشه همینگونه باقی خواهد ماند و به چنین موضوعات کوچک و بيارزشي توجه نمیکند! همانطور که رییسجمهور، «حسنی مبارک»، همواره تأکید میکند. مشکل این است که چنین افرادی میخواهند با هزينه کشورهایی نظیر مصر و عربستان سعودی که هریک وزن سنگيني در تاریخ سیاسی دارند، ایفای نقش کنند، اما آنها نمیدانند این امر غیرممکن است.
سال گذشته، شما دعوت برای سفر به ایران را رد کردید، دلایل شما برای این کار چه بود؟ درست است، من از طرف مقامات ایرانی، دعوتی برای حضور در کنفرانس بزرگداشت یکی از علمای ایران دریافت کردم. آنها از من خواستند درباره اهمیت برقراری گفتوگو میان رویکردهای مذهبی متفاوت صحبت کنم. با شرایط خاص سیاسی و رابطه پیچیدهای که ایجاد شده است بعد از دستگیری یک هسته تروریستی در مصر که به نظامیان شیعه حزبالله متعلق است! من قویا این دعوت را رد کردم. شما میدانید، هیچ دعوتی نباید در این زمینه پذیرفته شود. من یادآوری میکنم که چهار سال پیش، من برای سفر به ایران دعوت شدم تا در مراسمی که برای گرامیداشت شیخ الازهر، «محمود شلتوت»، در آنجا برگزار میشد، حضور یابم. من این دعوت را نپذیرفتم اما ده تن از علما را که از اعضای آکادمی تحقیقات اسلامی الازهر، بودند همراه با تحقیقاتشان درباره شیخ شلتوت، برای شرکت در این مراسم فرستادم.
شیخالازهر چه موقع به ایران خواهد رفت؟ این بستگی دارد به مقداری که ایران بخواهد طرحهای سیاسی سلطه جویانهاش را متوقف کند، و احترام و تکریمشان را به سمبلهای مصر و جهان تسنن نشان دهد. من تحت هیچ شرایطی نمیتوانم سفر به ایران را بپذیرم در حالیکه هنوز خیابانی در تهران دارای نام و تصویر قاتلی است که شهید رییسجمهور، «انور سادات» را کشت. ما نمیتوانیم هیچ غرضورزی را علیه خودمان بپذیریم
المجله - اکتبر 2009
«احمد محمد احمد الطيب»، شيخ تازه الازهر: لباس الازهر را خواهم پوشيد محمد خلیل - ترجمه سیدهادی موسوی
«احمد محمد احمد الطيب»، اكنون شيخ الازهر، جانشين «محمد سيد طنطاوي» است. به نظر ميرسد او مدل تعديل يافته و معقولتر شيخ طنطاوي به حساب ميآيد كه قرار است در همان مسيري گام بگذارد كه او پيشتر رفته. اين مسير، در حقيقت، دوگانههاي اسلام و مدرنيته و حكومت اسلامي و حكومت سكولار و جهان اسلام و جهان غرب است كه از اين دوگانهها، شيخ سابق الازهر، طرف دوم را بر طرف اول برتري داد. هر چند نبايد چندان خوشبين بود، اما بايد ديد شيخ الطيب وفادار به رژيم حسني مبارك، كداميك از اين دوگانهها را بر ديگري ترجيح خواهد داد. متن حاضر بخشي از گفتوگوي الطيب با روزنامه الشرق الاوسط است كه در 21 مارس 2010، در اين روزنامه منتشر شد.
استراتژي عملي شما در اولين قدم چيست؟ به خواست خدا، هنگامي كه من در الازهر كارم را شروع كنم، طرحي براي ارتقاي فعاليت و نقش الازهر كه به اسلام و مسلمين خدمت ميكند، تهيه ميكنم. مهمترين اولويت در طول مرحله آينده براي الازهر، دستيابي به جامعيت و انتشار رويكرد ميانهروي اسلامي در همه بخشهاي جهان است كه اين رويكرد توسط الازهر پذيرفته شده است. علاوه بر اين، ما بايد آموزش را در الازهر توسعه و بهبود دهيم و توجه كنيم به تعليم ميراث اسلامي تا مطمئن شويم كه دانشجويان الازهر به ميراث اسلامي واقعيشان پيوند يافتهاند. اين چيزي است كه كمك ميكند به ساختن ايدئولوژي مدني و اسلامي مبتني بر تساهل و طرد ايدئولوژي افراطي و به فارغالتحصيل شدن نسلهايي از دانشجويان منجر ميشود كه قادرند با تغييرات مدرنيته تطبيق يابند. من همچنين درصدد خواهم بود مسيري را تكميل كنم كه معلم و شيخ بزرگ ما «محمد طنطاوي» به آن متعهد بود.
شما پوشيدن لباس سنتي الازهر را بعد از اين كه در سال 2003 از مسند مفتي اعظم بركنار شديد، متوقف كرديد. آيا دوباره لباس مذهبي و سنتي الازهر را خواهيد پوشيد؟ من لباس الازهر را خواهم پوشيد چون بنابر سنت، اين لباسها هميشه توسط شيخ بزرگ الازهر و مفتي اعظم پوشيده ميشود.
نظر شما درباره گفتوگو ميان الازهر و غرب چيست؟ گفتوگو با غرب خصوصا گفتوگوي ميان اديان وجود دارد. همانطور كه شما ميدانيد، سالها پيش، الازهر براي آغاز چنين گفتوگوهايي پيشقدم بود و كميته ديالوگ بين اديان الازهر را تأسيس كرد و كار اين كميته هنوز در جريان است. الازهر نمونههاي بزرگي از ديالوگ بين اديان خصوصا ديالوگ با كليسا (مانند كليساي آنگليكان بريتانيا) را رهبري كرد. الازهر براي ديالوگ از هيچ كوششي مضايقه نكرده است و ما در اين خصوص سستي نميكنيم، چون ديالوگ، اساس دستيابي به درك متقابل است.
يك ديالوگ پربار بايد درباره مسائل مشترك باشد. مهمترين اين مسائل، احترام متقابل و ارتقاء صلح و تساهل و همزيستي اجتماعي ميان بشر است. مركز جهاني فارغالتحصيلان الازهر، سال گذشته كنفراسي بينالمللي با عنوان «الازهر و غرب... ديالوگ و محدوديت آن» بر پا كرد و ما گروه بزرگي از رهبران كليسا و متفكران غربي را براي حضور در اين كنفرانس از سراسر جهان دعوت كرديم. ديالوگي كه در اين كنفرانس صورت گرفت، بسيار پربار بود. اين كنفرانس همچنين براي مركز جهاني فارغالتحصيلان الازهر در سطح بينالمللي نتيجه خوبي داشت. فارغ التحصيلان الازهر، سفراي الازهر و اسلام در كشورهايشان هستند، كه مذهب حقيقي و رويكرد معتدلش را با رفتارشان و با داد و ستد روزانهشان با ديگران انتشار ميدهند، و اينها بايد روح اسلام را از طريق ديالوگ مثبت و ثمربخشي كه بهترين راه مواجهه با غرب را نشان ميدهد، منعكس كنند و اين بهترين توصيه است
آیا الازهر طعم استقلال را خواهد چشید؟
مبارزه با استقلالعلی بیومی - ترجمه سیدهادی موسوی
جدال برای تصاحب میراث بر جای مانده شیخ فقید دانشگاه و مسجد الازهر، شیخ «محمد سید طنطاوی»، بسیار پیچیدهتر از آن است که بیشتر تحلیلگران میپنداشتند. منتقدان طنطاوی او را بهعنوان یک مأمور دینی که فقط وظیفه مشروعیت بخشیدن به اقدامات دولت را داشت، نگاه میکردند. اما حامیان او، او را یک قهرمان اصلاحگر، بهخصوص در مورد حقوق زنان میدیدند. مرگ ناگهانی او، آتش زیر خاکستر را دوباره شعلهور کرد و بحثهای کهنه درباره استقلال شیخ الازهر دوباره در محافل سیاسی و عمومی مطرح شد.
شیخ اعظم از زمان تأسیس مسجد و دانشگاه الازهر در اواخر قرن 10، این مکان، مرکز آموزش علوم قرآنی و زبان عربی شد و از تمام امپراتوری مسلمانان، دانشجویان و محققان را به این مرکز جذب کرد.
در زمان امپراتوری عثمانی، سمت رسمی شیخ اعظم کشور ایجاد شد و دولت از میان بزرگان و محققان اسلامی، یکی را به این سمت منصوب و برای او مقرری ماهانهای نیز تعيین میکرد. در قرن 17، دولت عثمانی، مقام شیخ الازهر را ایجاد کرد. این فرد بهوسیله بزرگان الازهر انتخاب میشد و سپس به تأیید حاکم عثمانی مصر میرسید و از این رو شیخ الازهر از درجهای از استقلال سود میبرد. این استقلال با مطرح شدن اموال وقفی بیش از پیش مستحکمتر شد. چراکه با در اختیار داشتن اموال وقفی، الازهر از نظر مالی مستقل میشود و میتواند بیشتر خود را از دسترس دولت دور نگه دارد.
«محمدعلی پاشا»، که بنیانگذار مصر نوین است، بارها استقلال الازهر را تهدید كرده وي نهایتا انتصاب شیخ الازهر را بهوسیله مدرسان آن ملغی اعلام کرد و در سال 1812 یک فرد را از طرف خود به این مقام گماشت. محمدعلی پاشا همچنین برای تأمین منابع مالی پروژههای خود، به تصاحب اموال وقفی اقدام کرد و از این طریق، یک پنجم از زمینهای زراعی مصر را تصاحب کرد. روحانیون که این کار را برخلاف دین مبین اسلام میدانستند با او مخالفت ورزيدند، اما او در جواب مخالفت آنها، منابع مالی دانشمندان و جامعه شهری مسلمانان را کاهش داد.
نقش مفتی اعظم در زمان اشغال مصر توسط انگلیس در سال 1900، جایگاه الازهر بیش از پیش تضعیف شد. در همان زمان، مقام مفتی اعظم ایجاد شد تا بهعنوان فقیه اسلامی تصدی امور دینی را عهدهدار شود و همچنین بخشی از قدرت شیخالازهر را نیز تصاحب کند. پس از انقلاب مصر در سال 1952، جمال عبدالناصر لایحهای به تصویب رساند که انتخاب شیخ الازهر بر عهده دولت قرار گرفت و با این لایحه استقلال اندک باقیمانده الازهر نیز از بین رفت.
در طول 4 دهه اخیر، قدرت و اختیارات شیخ الازهر میان سه ارگان تقسیم شده است:
1- وزارت وقف که امور وقف را کنترل میکند و از این طریق مانع استقلال مالی الازهر میشود.
2- نهاد مفتی اعظم که بخشی از وزارت دادگستری است.
3- دانشگاه الازهر که به یک مؤسسه آموزشی نزول کرده و بهوسیله شیخی که منتخب دولت است، اداره میشود.
در جستوجوی استقلال؟در وضعيت کنونی بسیار دور از ذهن بهنظر میرسد که الطیب بتواند وضعیت را تغییر دهد؛ زیرا او برای تغییر اوضاع باید در دو جبهه فعالیت کند؛ در ابتدا باید اداره امور اوقاف را از دست دولت خارج سازد تا الازهر به استقلال مالی دست یابد و بعد بتواند انتخاب شیخ الازهر را به خود الازهر بسپارد که در وضعيت و دولت فعلی، اینها آرزوهای دست نیافتنی هستند.
بنابراین چندان شگفتانگیز نیست که در نظر بسیاری از تحلیلگران شیخ طنطاوی، تنها وسیلهای برای پیشبرد اهداف دولت بوده است. او از ممنوعیت نقاب در دانشگاهها، ساخت دیوار حائل در مرز میان مصر و غزه، نامزدی نامحدود مبارک برای ریاست جمهوری و طرح ممنوعیت حجاب در فرانسه حمایت میکرد. طنطاوی همچنین با رهبران اسراییل برای عادیسازی روابط دو کشور نیز دیدار کرد. زمانیکه محبوبیت طنطاوی در میان مصریان و مسلمانان کاهش مییافت، در غرب او را بهعنوان نمونه یک مسلمان معتدل که طرفدار گفتوگوي ادیان است ميشناختند و او را به دليل اعلام ممنوعیت اقدامات خشونتآمیز به نام اسلام و مخالفت با رشد گروههای سیاسی اسلامی و حمایت از حقوق زنان تحسین میکردند.
صدور فتوا برخی از منتقدان طنطاوی مانند شیخ «یوسف قرضاوی» معتقدند که طنطاوی به دليل زمینههای تحصیلی خود، صلاحیت صدور فتوا را ندارد؛ او در رشته تفسیر قرآن تحصیل کرده بود و نمیتوانست در زمینه فقه نظر دهد. ولی با وجود اين، او به حوزه فقاهت وارد شده و فتاوایی را صادر کرده که برخی از آنها، باعث بحثهای فراوانی شده است. به همین دليل، شیخ قرضاوی و سایر شیوخ الازهر معتقدند که شیخ اعظم باید بهوسیله خود علمای الازهر انتخاب شود که با وجود دولت و حزب حاکم، دستیابی به این خواسته بسیار بعید و دور از ذهن است
الجزیره – مارس 2010
نگاهی به دوره جدید در الازهر
وقتی فرش از زیر پای الازهر کشیده شد!جیحان شاهین - ترجمه محمدمظهری
درگذشت ناگهاني «محمد سید طنطاوي»، شیخ بزرگ الازهر، صاحبنامترین کانون آموزش تعالیم سني در جهان، و سپردن زمام آن به یک دانشمند جدید، جعبه پاندورایی از سئوالات را درباره آینده این نهاد مذهبی گشوده است.
برای سالها، الازهر به سبب تبدیل شدن به سخنگوی حکومت مصر، اعتبار عمومياش را از دست داده است، و اکنون بسیاری منتظرند ببینند تغییر روحاني برجسته، آیا نشانه آغازی جدید در این نهاد تاریخی خواهد بود یا نه؟
تمکین از حکومتاگرچه در میان مسلمانان جهان مدتها این خواست وجود داشت که الازهر نیازمند بازسازی وجههاش با تعیین شیخی است که لزوما اوامر حکومت مصر را اطاعت نکند، اما هنوز بسیاری معتقدند که این خواسته تنها زمانی عملی خواهد شد که این نهاد از حکومت مستقل شود.
بسیاری از تحلیلگران استدلال میکنند زمانیکه دولت، زمام امور الازهر را بهدست گرفت، دچار اشتباه برآورد شد، چراکه موجب از دست رفتن اعتبار این نهاد و برجای گذاشتن یک خلأ گردید که توسط دیگر مؤسسات آموزشی عموما خارجی و ناقص، توانست پر شود و در نتیجه، دین را به مسیر کسب قدرت از طریق وسایل دیگر هدایت کرد.
با وابستگی الازهر به بودجه دولت، محققان در الازهر تبدیل به کارمندانی شدهاند که گاهی اوقات، بیشتر نگران امرار معاششان هستند تا درستی دیدگاههای دینی خود و اینکه اتهام منتقد بودن بر آنها وارد نشود.
دو مقام برجسته الازهر یعنی شیخ و مفتی، از بعد از انقلاب 1952 توسط حکومت تعیین شدهاند؛ با توجه به اینکه مفتی در هر زمانی میتواند تغییر یابد ولی شیخ تمام عمرش در این منصب باقي میماند. در نتیجه اعتبار الازهر طی نیم قرن گذشته دچار آسیب شده و گاهی بهطور کلی از دست رفته است.
قبل از 1952 شیخ الازهر توسط کمیتهای از روحانیون بلندپایه انتخاب میشد و قدرت و نفوذش مستقل از دولت و دربر گیرنده پهنهای از فعالیتهای دینی از صدور فتوا و اداره موقوفات (موقوفات دینی) گرفته تا بنای مسجد جدید و تعیین شیخ برای ایراد موعظه بود.
در نتیجه الازهر برخوردار از نوعی یگانگی بود که به آن قدرت و هماهنگي بیهمتایی میبخشید، بهنحوی که در مصر تأثیر فوقالعادهای در تمام جنبههای سیاسی، اجتماعی و معنوی زندگي می توانست.
همراهی ناپلئون«احمد خاکي»، قائم مقام وزرات آموزش در دهه 1960 در کتاب «مأموریت الازهر در قرن بیستم» شرح میدهد که الازهر در دوره مدرن، چگونه رهبری فکری و سیاسی خود را در مصر علیه بیعدالتیهای اربابان عثمانی این کشور تثبیت کرد.
طبق گفتههای خاکی، رهبری این نهاد در اواخر قرن هجدهم توسط «ناپلئون بناپارت» مورد همراهی قرار گرفت. ناپلئون بهضرورت در نظر گرفتن دیدگاه الازهر، در حمله فرانسه به مصر اذعان کرد. وی «نفوذ سیاسی اسلام را کاملا تحسین میکرد تا حدی که گفته شده او قرآن را خوانده بود». خاکی مینويسد: «او واقف بود که اندیشه سیاسی و اجتماعی مسلمانان اساسا برگرفته از قرآن کریم بود.»
از آن زمان به بعد به گفته شیخ «سید محمد قطب»، سرپرست سابق شورای فتوای الازهر که در سال 2001 از این نهاد بازنشسته شد، الازهریها نسبت به تمکین از حکومت بسیار فاصله گرفتند. «آنها حاکم را در صورت برخطا بودن اصلاح و در صورت بر حق بودن حمایت میکردند، ولی هرگز در پی منصب رسمی در رژیم نبودند.»
در آستانه قرن بیستم، با نصب شیخ «محمد عبده» بهعنوان مفتی مصر در 1897 و برداشته شدن شورای وقف و فتوا از این نهاد مادر، در واقع نفوذ الازهر بهتدریج برچیده شد. مفتی و وزیر موقوفات دیني تبدیل به چهرههایی شدند که تقریبا قدرت یکسانی با شیخ الازهر داشتند.
این تصمیمِ سیاسیِ از قبل طراحي شده، موجب فراهم شدن منابع جایگزینی جهت فتوا در مواردی شد که حکومت با نظر شیخ موافق نبود، که نه تنها الازهر را تضعیف کرد بلکه اعتبار آن را نیز سست ساخت.
در سال 1913، وزیر موقوفات دینی به موجب حکمي که توسط سفیر کبیر بریتانیا در مصر انتشار یافت، رسما به کابینه پیوست. قطب میگوید: «این وزارتخانه تحت نظارت و اشراف دوگانه بریتانیا و فرانسه عمل میکرد و این بدین معنا بود که حاکم مصر موسوم به «خدیو» بر وعاظ که توسط وزارت موقوفات دینی منصوب میشدند و دستمزد میگرفتند، نظارت داشت و هر واعظی که از خدیو انتقاد میکرد بلافاصله برکنار و جایگزین میشد.»
از دست رفتن استقلالخیلی زود الازهر وابسته به بودجه دولت شد و پس از انقلاب 1952، شیخ الازهر توسط حکومت نصب شد. قطب میگوید: «این فقدان استقلال بهتدریج این نهاد را مبدل به یک مؤسسه دولتی با اعتبار عمومی پایین ساخت. این بدین معنا بود که به اصطلاح، کمکم فرش از زیر پای الازهر کشیده شد.»
وابستگی فزاینده الازهر به حکومت همچنین سرپوش محکمی بر سر حیات دانشگاهی آن بود؛ یعنی ایجاد یک محیط «سرکوب داخلی» و خودسانسوری در آن، در حالیکه اساتید راضی نبودند دیدگاههایشان را مدرن کنند.
قانون 1961 مدارس الازهر را ملزم ساخت تا درکنار برنامه درسی تعالیم اسلامی، همان متون درسی را آموزش دهند که در مدارس عمومی آموزش داده میشد. بسیاری از تحلیلگران معتقدند که این امر موجب تضعیف معیارهای علمی الازهر شد چراکه به سنگيني بسيار بارِ روی دوش دانشآموزان انجاميد و آموزههای اسلامی حذف شدند. مدارس الازهر تدریس اندیشه مذاهب گوناگون را متوقف ساختند و نتیجه آن برنامه درسی تکهتکهای بود که بهندرت دانشمندان متبحری را تولید میکرد.
همچنین طبق گفته «جمال الغیطاني»، رماننویس و ناظر قدیمی الازهر، گسترش دانشگاه الازهر و دربرگرفتن دانشکدههای علوم، مهندسی و پزشکی موجب وضع اسفناکي شد که در نتیجه آن «بسیاری از اساتید الازهر بر زبان عربی مسلط و قرآن را از حفظ نبودند»، و این امر، برداشت معتدل آنها را از اسلام در برابر مدل اندیشههای افراطی تضعیف میکرد.
طبق نظر «نبیل عبدالفتاح» از مرکز مطالعات سیاسی و استراتژیک الاهرام، معیارهای دانشگاهی الازهر بهعلت استفاده دولت از این نهاد «بهعنوان وسیلهای جهت توجیه سیاستهای اقتدارگرایانه و کسب حمایت عمومی برای رژیم» تنزل کرد.
روشنفکران و متفکران اسلامی جهان اسلام درباره خطر تنزل اعتبار و استانداردهای دانشگاهی الازهر هشدار دادهاند که این موضوع، موجب برانگیختن مسلمانان جهان جهت یافتن منابع جایگزین دیگری برای تعلیم و تعلم دینی شده است. امروز بسیاری از دانشجویان بهلحاظ آموزشی، دانشگاههای اسلامی جایگزین در سوریه، اردن، تونس و مراکش را برمیگزینند و در عینحال، استانداردهای آموزشی رو به افول الازهر موجب شده است که کشورهایی مثل تونس و ترکیه حتی مدارک دانشگاه باستاني الازهر را بهرسمیت نشناسند.
کپسول زماندر حالیکه نتیجه افول استانداردهای آموزشی الازهر، پدید آمدن نسلی از شیوخ الازهری است که از پرداختن و توجه به جوانان عاجزند، عرصه برای منابع جایگزین صدور فتوا که همیشه هم درست نیستند، خالی شده است.
حتی با نصب روحانی برجسته جدید در این نهاد، که شاید «متدینتر، زبانآورتر، مدرنتر، با سوادتر و خلاقتر از خلفش باشد»، احتمالا همه با «هویدی» موافق خواهند بود که الازهر تا زمانيکه در آزادیهای سیاسی، حقوق بشر و آزادی بیان محدود باشد، شانس کمی برای بازسازی اعتبار سابقش خواهد داشت
الاهرام – مارس 2010
انتصاب شيخ جديد الازهر و مسئله بازگشت اعتبار
آيا شيخ تازه از خدا بيش از دولت ميترسد؟جیحان شاهین - ترجمه سیدهادی موسوی
انتصاب «احمد الطيب» به عنوان شيخ بزرگ الازهر، بهسرعت بحثهاي داغي را در محافل عمومي و سياسي به وجود آورد.
الطيب يكي از اعضاي كميته سياسي حزب حاكم است و ارتباطات سياسي فراواني با رجال و متفكران سياسي دارد، انتصاب او موجب شده است تا منتقدان، دليل آن را ارتباطات و وفاداري او به دولت و حزب بدانند، نه شايستگي علمي و ديني الطيب. بسياري از منتقدان معتقدند كه «علي گوما»، مفتي کنوني مصر، شايستگي احراز اين پست را دارد اما ارتباطات سياسي الطيب موجب شده است كه او از علي گوما پيشي بگيرد و كرسي شيخ بزرگ الازهر را از آن خود كند.
«عمرو هاشم ربيعي»، محقق و تحليلگر سياسي در مرکز مطالعات سياسي و استراتژيک الاهرام كه از منتقدان انتصاب الطيب است، ميگويد که شيخ بزرگ الازهر يك جايگاه معتبر در جهان اسلام محسوب ميشود و بنابراين متصدي اين پست بايد كاملا مستقل باشد.
ربيعي معتقد است كه رژيم، به دليل احساس ضعف، تلاش ميکند رؤسايي برگزيند که با تکيه زدن بر مناصب، در خط حکومت حرکت کنند.
با وجود اين، دستاوردها و مراتب علمي الطيب از ساير رقباي او سنگينتر بوده است. الطيب به عنوان يك روحاني ميانهرو و روشنفكر مطرح است كه گفتوگو با غرب را به پيش خواهد برد. الطيب که درجه دکتري را از دانشگاه سوربن فرانسه دريافت كرده، کتابهايي در زمينه علم، ماركسيسم، فلسفه و فرهنگ اسلامي تاليف يا ترجمه کرده است.
از زمان انتصابش، الطيب در تلويزيون يا مطبوعات اعلام كرده است كه عضويت در حزب دموكراتيك ملي و شيخ بزرگ الازهر بودن دو مقوله جدا از هم است كه هيچگونه ارتباطي با يكديگر ندارند.
«فهمي هويدي»، نويسنده معروف و کارشناس مسائل اسلامي كه يكي از حاميان انتصاب الطيب است، ميگويد: «آنچه الطيب را از طنطاوي برتر ميكند، فصاحت و سخنوري اوست. البته الطيب از مرتبه پرهيزگاري و تقواي بيشتري نيز برخوردار است.»
اما هويدي بيان ميکند اگرچه انتصاب الطيب ميتواند به معني «بهبود وجهه اين نهاد تاريخي» باشد اما اعاده اعتبار الازهر، امري اختياري نيست چون «محيط سياسي که در آن، آزاديها و حقوق سلب شدهاند، اجازه چنين بازگشتي را نميدهد».
با وابستگي به دولت از زمان انقلاب 1952، اعضاي الازهر از جمله شيخ الازهر به كارمندان دولت تبديل شدند. در اين ميان، شيخ بزرگ الازهر داراي مقامي مشابه مقام نخستوزير است. او بهوسيله حكم رياستجمهوري تا پايان عمر خود به اين پست منصوب ميشود. نفس اين انتصاب به اين معناست كه شيخ الازهر داراي استقلال اندکي است و اين منجر به از دست رفتن اعتبار الازهر ميشود.
بسياري از تحليلگران معتقدند كه الازهر نميتواند حيثيت و اعتبار سابق خود را به دست بياورد مگر اين كه كاملا مستقل عمل كند و شيخ الازهر توسط جامعه روحانيون الازهر انتخاب شود و غيرقابل عزل نيز نباشد.
هويدي معتقد است كه الطيب «اجازه نميدهد جايگاه الازهر به خطر بيفتد زيرا به نظر ميرسد او از خدا بيشتر از رژيم ميترسد. او كاملا آگاه است كه چه زمان و چگونه بر مشكلات بايد فايق آيد».
با وجود اين، الطيب به عنوان يكي از مخالفان بزرگ اخوانالمسلمين، بزرگترين گروه مخالف دولت، شناخته ميشود. الطيب همچنين محافظهكاران و اسلامگرايان تندرو را به دليل عقايد سطحي آنان درباره چادر و ريش مورد انتقاد قرار ميدهد و بيان ميكند كه اين عقايد مانع رشد و توسعه عقايد اسلامي و معنوي ميشود و به اسلام ضربه ميزند. او از حكم تحريم طنطاوي در مورد نقاب زدن دانشجويان دختر دانشگاه الازهر حمايت كرده است و آن را عملي درست ميپندارد.
از مسائل مهمي كه براي الطيب جنبه حياتي دارد، يكي موضعگيري او درباره فلسطين اشغالي و وضعيت اسفناك غزه و اقدامات عملي در اين خصوص و ديگري موضع سياسي او در انتخابات رياست جمهوري آينده است كه ميتواند براي محك ميزان استقلال الطيب، فرصت مناسبي باشد
الاهرام – مارس 2010
پیشوای اعظم و مسئله عضویت در حزب حاکم
الطیب علاقهای برای کنارهگیری از حزب ندارد محمد صلاح - ترجمه بهرام مرادی
مردم مصر شیخ الازهر را بهعنوان پیشوای اعظم میشناسند و زمانیکه ریاستجمهوری در حکمی اعلام کرد که باید به جای شیخ فقید الازهر دکتر «محمد سید طنطاوی»، فرد دیگری منصوب شود، در محافل سیاسی و مذهبی مصر بحثهای فراوانی درخصوص فرد موردنظر آغاز شد. صاحبنظران الازهر اعتقاد داشتند که جانشین شیخ طنطاوی باید از میان نامزدهای این مقام که همگی عضو شورای تحقیقات اسلامی هستند، انتخاب شود. اما در نهایت دکتر «احمد الطیب» با حکم ریاست جمهوری به این پست منصوب شد.
مخالفان شیخ طنطاوی معمولا او را بهخاطر همراهی و موافقتش با دولت در مسایل سیاسی و مذهبیای که مورد مخالفت سایر گروهها و احزاب بود، مورد انتقاد قرار میدادند. علاوهبر این، او با اسلامگرایان تندرو یا اعضای اپوزیسیون، بهخاطر عقاید و گفتارش همواره در جدال و ستیز بوده. همچنین او همواره از سیاستها و عملکرد دولت دفاع میکرد، و این دفاع، او را در گردابی قرار داده بود که رهایی از آن، چندان آسان نيست؛ چراکه از یک سو، رفتار و اقوال او باید در موافقت با اسلام بوده و از سوی دیگر باید دولت را در سیاستهایش حمایت میکرد، بدون توجه به اینکه چه میزان از سیاستهای دولت مورد تأیید اسلام است.
طنطاوی معمولا این اقدامات را بدون ارتباط با حزب حاکم (حزب دموکراتیک ملی) انجام میداد. بنابراین کاملا واضح است که برای شیخ جدید الازهر چه اتفاقی خواهد افتاد؛ چراکه وی یکی از اعضای کمیته سیاسی حزب حاکم است و این کمیته توسط پسر رییسجمهور، «جمال مبارک» اداره میشود. از این رو، روشن است که تصدی جایگاه شیخ الازهر برای الطیب بهعنوان یکی از اعضای کمیته سیاسی حزب و تعهد و التزام او نسبت به اقدامات و فعالیتهای کمیته، برایش یک امتیاز منفی محسوب میشود. مهم نیست این مرد تا چه اندازه میکوشد میان جایگاه جدیدش و التزام حزبیاش تفکیک ایجاد کند. کسانی که منتظر آینده هستند از مکانیزمهایی بهره میبرند که در مواقع نیاز آماده استفاده هستند، خصوصا اگر شیخ الازهر در آینده از یک تصمیم، اقدام، یا موضع تأیید شده توسط حزب حاکم حمایت کند و با نیروهای اپوزیسیون مخالفت ورزد.
روزنامه مصری الدستور، زمانیکه حکم انتصاب شیخ جدید الازهر منتشر شد، از الطیب در این مورد سئوال کرد و او در جواب گفت که این یک مسئله شخصی است و نيز او هیچ علاقهای برای استعفا و کنارهگیری از کمیته سیاسی حزب ندارد. قانون اساسی مصر برای هر شخصی این حق را قائل شده است که در فعالیتهای سیاسی آزادانه شرکت کند، البته بهجز افراد نظامی که این حق را ندارند؛ مگر اینکه از پست خود کنارهگیری کنند. اما این مسئله برای شیخ الازهر، با توجه به جایگاه مذهبی او متفاوت است. بهراستی، این مسئله، یک «مسئله شخصی» بود، و هیچکس حق نداشت درباره آن، از دکتر طیب سئوال کند!
پیشتر که او ریاست دانشگاه الازهر را بهعنوان یک جایگاه آکادمیک عهدهدار شد، به هیچوجه در تناقض با سیاستهای عملی دانشگاه قرار نمیگرفت یا از چنین تقابلی اجتناب میکرد. در آن هنگام که این مرد در مقابل رژه و تظاهراتي شبهنظامی ایستاد که دانشجویان الازهری مرتبط با اخوانالمسلمین در محوطه دانشگاه سازمان دادند، او موضعش را بر مبنای ملاحظات واقعیای قرار داد که با جایگاه دانشگاه و محدودیتهای موجود در فعالیتهای درون آن ارتباط داشت و هیچکس در آن زمان اعتقاد نداشت که دکتر الطيب ممکن است چنین تصمیمی را در نتیجه عضویتش در حزب حاکم گرفته باشد. اما هماکنون شرایط بسیار متفاوت است و شیخ الازهر در جایگاهی است که هر کلمهای که او بر زبان بیاورد و یا هر رفتاری که انجام دهد، بر اساس آن از سوی حامیان و منتقدینش تحلیل و تفسیر خواهد شد. ممکن است شیخ الطیب میان جایگاه سیاسی و جایگاه مذهبی خود تفکیک ایجاد كند و آن دو را به هم نیامیزد، اما اگر شیخ، خود را درگیر هر مسئله سیاسی كند، و همواره با گروهها و احزاب مختلف در جدل و ستیز باشد، باور این تفکیک بسیار مشکل خواهد بود.
شاید الطیب کنارهگیری از حزب را در شرایط کنونی مناسب نداند، بهویژه که «حسنی مبارک»، رییسجمهور مصر، برای درمان در خارج از کشور به سر میبرد، اما پس از بازگشت مبارک، شیخ باید این تصمیم را دیر یا زود اتخاذ كند؛ مگر اینکه شیخ الازهر ترجیح دهد همواره پاسخگوی اعمال و رفتار دولت و حزب نیز باشد
الحیات - مارس 2010
دشمنی الطیب با اخوان، حماس، حزبا... و ایران او را نزد دیکتاتور مصر محبوب کرده است
یک انتصاب سیاسی دیگر!رانی امیری - ترجمه سیدهادی موسوی
«من نمیخواهم درباره عضویتم در حزب سیاسی صحبت کنم، چون این موضوع فقط مربوط به من است و شغل هیچکس دیگر نیست.» (احمد الطیب، شیخ جدید الازهر، 20 مارس 2010)
بعد از 14 سال سکانداری معتبرترین نهاد الهیاتی اسلام سنی، شیخ بزرگ الازهر «محمد سید طنطاوی»، دهم مارس، هنگامی که در حال بازگشت از عربستان سعودی به مصر بود، در اثر یک حمله قلبی درگذشت. طنطاوی در ریاض حضور یافته بود تا جایزه بینالمللی فیصل را برای خدمت به اسلام دریافت کند.
اگرچه فتواهای نسبتا «لیبرال» و «مترقی»اش در مغایرت شدید با فتاوایی بود که بهطور معمول از سوی روحانیون سنی انتشار مییافت، این امر اهمیت ناچیزی در اعطای جایزه به او داشت. آنچه اهمیت داشت، صرف همکاری و کمک طنطاوی به تحقیق علمی نبود، بلکه امر مهمتر از دیدگاه مرکز شاه فیصل، تبعیت و وفاداری پایداری بود که او نسبت به رهبر کشورش، «حسنی مبارک»، از طریق فتاوایش نشان داده بود. نه روز بعد از مرگ طنطاوی، در حالیکه مبارک بعد از عمل جراحی کیسه صفرا در آلمان، دوباره بهبودیش را بهدست آورده بود، حکم انتصاب جانشین طنطاوی را صادر كرد. پیشوا و شیخ بزرگ جدید الازهر، رییس همزمان دانشگاه الازهر، «احمد محمود احمد الطیب» 64 ساله است.
الطیب قبل از انتصاب بهعنوان ریاست دانشگاه در سال 2003، به مدت یک سال مفتی بزرگ مصر بوده است؛ مفتی بزرگ بهلحاظ اقتدار بعد از شیخ بزرگ الازهر در جایگاه دوم قرار دارد و بر «دارالفتوی» ریاست میکند دارالفتوی، مجموعه دولتی- فتوایی است که احکام و مقررات مذهبی را درباره موضوعات مختلف صادر میکند.
اکنون الطیب بهعنوان شیخ بزرگ الازهر، تمامیت امور الازهر را سرپرستی میکند. این امور نه تنها دانشگاه و مسجد الازهر بلکه مدارس و نهادهای آموزشی بسیاری در سراسر مصر و فراتر از آن را نیز شامل میشود؛ همه وظیفه دارند که دانشجویان را برای تدریس و تدارك ارشاد و تعلیمات مذهبی به سراسر جهان بفرستند.
همانند مفتی بزرگ، شیخ بزرگ الازهر یک مقام انتصابی است. «محمدعلی پاشا»، بنیانگذار مصر جدید بود که در اوایل قرن نوزدهم، سنت رایج انتخاب شیخ بزرگ را بهوسیله اجماع کمیته عالمان هم تراز به راه انداخت. در سال 1961، جمال عبدالناصر رییسجمهور مصر، قانونی را تصویب کرد که حق رسمی برای انتخاب شیخ الازهر را به حکومت میداد. به اين ترتيب یک دهه بعداز انقلاب 1952 مصر، کنترل وقف الازهر، انتخاب شیخ و مفتی بزرگش، بهگونهای مؤثر، تحت قلمرو حکومت در آورده شد. بنابراین آیا تعجببرانگیز است که رییس معروفترین کرسی آموزش در اسلام سنی، اغلب مواضع دولت را طوطیوار بیان میکند و قوانینش را با آنها تطبیق میدهد؟
طنطاوی، هیچگونه مزاحمتی برای کاندیداتوری مادامالعمر مبارک در پستش نداشت. او از ممنوعیت نقاب یا حجاب صورت دفاع کرد، بهعنوان اقدامی که مبارک امیدوار بود گرایشهاي افراطی را فرو نشاند. او ایجاد موانع توسط رژیم مصر برای جدا کردن غزه از مصر را تأیید کرد. او بهطور کاملا علنی (ولی تصادفی!) با شیمون پرز رییسجمهور هتاک اسراییل دست داد. او حکم کرد که جمعآوری سود - که برابر است با ربا و در شرع اسلامی ممنوع است – تحت شرایطی خاص قابلقبول است، که این امر به حمایت دولت از معاملات ربوی بانکهای غربی پوشش شرعی داد.
«طنطاوی نه فقط طرفدار غرب، که اغلب طرفدار حاکمیت بود و بهترین کار را برای حفظ همین حاکمیت انجام داد، هرچند این سخن، به این معناست که او مجبور بود گوشههایی از مجموعه مقررات اخلاقی و معنوی در تعالیم اسلامی را بزند.» (نیوزویک، 10 مارس 2010)
آیا الطیب متفاوت خواهد بود؟با همه شواهد و قراین، باید بگوییم نه!نفرت الطیب از حزب ممنوع شده اخوانالمسلمین، هنگامی آشکار شد که او درباره تظاهراتی سخن گفت که توسط دانشجویان اخوانالمسلمین در الازهر هدایت میشد؛ دانشجویان در این تظاهرات، ماسکهایی به صورت زده بودند که آنها را «مانند حماس، حزبا... و سپاه پاسداران ایران» نشان میداد. متعاقب آن، صد دانشجو دستگیر شدند. بدون شک دشمنی الطیب با اخوانالمسلمین و حماس، حزبا... و ایران، او را نزد دیکتاتور مصر محبوب میکند.
اما نشانه اینکه الطیب آشکارا خواستهای رژیم را منعکس خواهد کرد، عضویتش در حزب حکومتی دموکراتیک ملی مبارک است که تنها حزب سیاسی است که در مصر مهم انگاشته میشود.
او همچنین عضو کمیته سیاسی حزب دموکراتیک ملی است، که «جمال مبارک»، پسر مبارک، بر کرسی آن تکیه زده است و نه هیچکس دیگر. بسیار انتظار میرود که هر زمان که حسنی مبارک ناتوان شود، جمال جانشین او شود. علیرغم انتصاب اخیرش، الطیب استفعا از حزب را رد کرده است.
بسیاری در غرب، طنطاوی را بهعنوان ترقیخواه، ندای لیبرال علیه جهش افراطگرایی ملاحظه میکنند و درباره الطیب که در سوربن تحصیل کرده است، بهطور مشابهی میاندیشند. اما «میانهروی» نباید با تبدیل دستورالعمل سیاسی دیکتاتوری سکولار به احکام مذهبی اشتباه شود. این امر نهتنها به اعتبار این نهاد بزرگ آسیب میزند، بلکه بر اصالت و اعتبار خود مذهب بهگونهای معکوس اثر میگذارد.
بدبختانه، آخرین انتصاب سیاسی مبارک، یعنی شیخ جدید الازهر، هیچ نشانهای بروز نمیدهد که بهزودی این عمل اسفناک را پایان خواهد داد
کانتر پانچ – مارس 2010
الازهر بايد برج مراقبت ميانهروي باشد عبدالرحمن الرشید - ترجمه مجیدسلیمانی
تنها چند روز از مرگ شيخ بزرگ الازهر، «محمد سيد طنطاوي»، نگذشته بود كه دكتر «احمد الطيب» به عنوان جانشين او منصوب شد. اما برخي افراد، از اين انتصاب انتقاد كردهاند، زيرا الطيب، عضو حزب حاكم دموكرات ملي (NDP) است. منتقدان بيان ميكنند كه الازهر يكي از نهادهاي مهم مذهبي در جهان است و حزب حاكم حق ندارد افرادي را كه تخصص لازم در اين زمينه ندارند، به دليل عضويت در حزب، به اين منصب برگزيند.
امور، تغيير زيادي نكرده است و نهاد مذهبي الازهر، با مسجد، دانشگاه، دانشمندان و موقوفاتش، همواره محل نزاع حاكمان، چهرههاي مذهبي و ايدئولوژيهاي مخالف است. امروز جدال عمدهاي، در درون اسلام، در ميان گروههاي ميانهرو، محافظهكار و افراطي در جريان است. اين نبرد قدرتي است كه در آن از شخصيتهاي مذهبي بهعنوان نماينده جريانات استفاده ميشود. بنابراين، عجيب نيست كه دولت عضوي ازحزب حاكم را براي تكيه زدن بر مهمترين جايگاه در مصر انتخاب ميكند.
نزاع بر سر الازهر، خلاصه و تجسم تاريخ اسلامي مصر است. الازهر توسط فاطميان به عنوان يك مسجد سياسي ساخته شد. پس از اين كه «صلاحالدين ايوبي»، بيتالمقدس را دوباره فتح كرد و مسجدالاقصي را به مسلمانان بازگرداند، الازهر را سدي در جلوگيري از گسترش شيعه فاطمي قرارداد، اما نزاع بر سر مقام شيخ بزرگ الازهر، تحت خلافتهاي گوناگون و متفاوت ادامه يافت.
در طي خلافت عثماني، الازهر كوشيد از تركي شدن جامعه مذهبي مصر جلوگيري كند. در طول تهاجم فرانسه به مصر، امپراتور ناپلئون بناپارت در مواجهه با الازهر موافقت كرد كه شيخ الازهر، حاكم قاهره باشد. حتي جمال عبدالناصر – به دنبال انقلاب مصر - با استفاده از حمايت الازهر، رييس جمهور «محمد نجيب» را بركنار ساخت و خود را رهبر مصر ناميد. اما اين امر فقط يك بار روي داد و ناصر، الازهر را به حاشيه راند و سيستم حكومتي را از نظام ديني، به نظام مدني تغيير داد.
اين نهاد مذهبي در حاشيه بود تا اين كه «انور سادات»، جانشين ناصر شد. انور سادات گمان ميكرد ميتواند عليه بقاياي طرفداران جمال عبدالناصر، با الازهر متحد شود؛ چيزي كه سرانجام به قيمت جانش تمام شد.
امروز، مصر بهشدت نيازمند الازهري است كه برج مراقبت ميانه روي باشد، خصوصا در اين زمان كه افراطگرايي اسلامي در دانشگاهها و مساجد مصر نفوذ كرده است. اين چيزي است كه بسياري از مردم از سخنان شيخ جديد الازهر كه گفت او ميخواهد اسلام ميانهرو را ارتقاء دهد، استنباط كردهاند. جهان اسلام و در حقيقت همه جوامع مسلمان در اروپا تحت تأثير افراطگرايي اسلامي قرار گرفتهاند. اين افراطگرايي نه تنها تار و پود جامعه مصر را در طي 30 سال گذشته نابود كرده است، بلكه نفوذ خود را به كشورهاي دوردست نظير پاكستان، هند، اندونزي و مالزي كه قبلا به اعتدال مذهبي و تساهل شناخته ميشدند، گسترش داده است. دكتر الطيب وعده داده است لباس غربياش را كنار بگذارد و لباس سنتي الازهر را بپوشد و حتي همراستا با سنتهاي الازهر ريشش را نتراشد، اما او همچنين قول داده است اسلام ميانهرو را ترويج كند، و اين موضوعي است كه وي تجربه قابلتوجهي درباره آن دارد. دكتر الطيب در دانشگاههاي عربستان سعودي، قطر، امارات و فرانسه درس خوانده و با طيفي از گروههاي مذهبي اعم از مسلمان و غيرمسلمان، آميخته است. او بهخوبي از تفاوتهاي پيچيده و غامض ميان اديان مختلف و حتي فرقههاي مختلف آگاه است. امروز شيخ الطيب اين فرصت را دارد كه پروژه اسلام سهلگير و ميانهرو را به منظور نجات مسلمانان از افراط گرايي، ايجاد و پيگيري كند.
الشرق الاوسط – مارس 2010