ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از دیجیاتو انتخاب کنید.

واقعا راضی‌ام
اصلا راضی نیستم
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر دیجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

کسب و کار

تأثیر شخصیت مدیران روی بازگشت مالی شرکت ها

تا به حال شده از خودتان بپرسید سازمانها تا چه اندازه تحت تأثیر شخصیت رهبران خود قرار می گیرند؟ وقتی پای فرهنگ به میان می آید، تأثیرپذیری سازمان از رهبران خود اجتناب ناپذیر است. حتما برای شما ...

پیام ادیب
نوشته شده توسط پیام ادیب | ۱۳ مهر ۱۳۹۴ | ۱۲:۰۰

تا به حال شده از خودتان بپرسید سازمانها تا چه اندازه تحت تأثیر شخصیت رهبران خود قرار می گیرند؟ وقتی پای فرهنگ به میان می آید، تأثیرپذیری سازمان از رهبران خود اجتناب ناپذیر است.

حتما برای شما هم پیش آمده که در کافه ای خاص، احساس راحتی خوبی به شما دست داده است، کافه ای که باریستاهای آن هم در آرامش و راضی به نظر می رسند. سپس چشمتان به مدیر کافه می افتد و موضوع به یکباره برایتان روشن می شود. خواهید دید که مدیر کافه آرامش گرم و دوستانه ای از خود متصاعد می کند. در همین حین کارکنان عبوس فروشگاه مجاور، در حالی که تحت کنترل آهنین مدیر اخموی خود قرار دارند، بدون اینکه ترتیب خاصی را رعایت کنند در حال پر کردن قفسه ها هستند.

ما این رابطه ی معنادار میان شخصیت و فرهنگ را همه جا شاهد هستیم. اما آیا شخصیت رهبران می تواند بر نتایج مالی شرکت نیز اثرگذار باشد؟

در ادامه ی مطلب با دیجیاتو همراه باشید.

کتاب جدیدی با عنوان «بازگشت شخصیت» یا "Return on Character" می گوید بله. فرد کیِل، استاد دانشگاه، مشاور و نویسنده ی این کتاب، راهی برای اندازه گیری تأثیر شخصیت رهبر بر عملکرد مالی شرکتِ تحت رهبری اش یافته است. تیم پژوهشی او تحقیقی هفت ساله در این باره انجام داده است که نتایج جالب توجهی داشته است.

اما خصوصیات شخصیتی یک رهبر خوب کدام اند؟ کیل در پاسخ به این پرسش می گوید:

«آنها حقیقت را می گویند و زیر قولشان نمی زنند. از آنچه که درست است حمایت می کنند و وقتی کار به اشتباهات خودشان می رسد افتادگی خاصی دارند و پیامدهای اشتباهشان را می پذیرند».

او می افزاید «آنها به جای اینکه به دنبال پیدا کردن اشتباهات دیگران باشند، اول نگاه می کنند ببینند اشتباه خودشان کجا بوده است و وقتی دیگران مسبب چنین خطاهایی هستند به جای اینکه به متهم کردن و خجالت زده کردن آنها بپردازند، بیشتر کنجکاوی شان تحریک می شود. در نهایت، آنها با شما مثل انسان رفتار می کنند، نه یک شیٔ.»

کیل در پژوهش خارق العاده ی خود، این ویژگی ها را دارای ارزش نرم میداند. اولین قدم این پژوهش این بوده که از ۴۸ مدیر عامل شرکت کننده در تحقیق بخواهند پیرامون این چهار ویژگیِ تعیین کننده به خود امتیاز بدهند: انسجام، دلسوزی، بخشندگی، و مسئولیت پذیری. سپس با هدف حفظ بی طرفی، از کارکنان آنها نیز خواسته شده پیرامون همین ویژگی ها به مدیران خود امتیاز بدهند.

بدین ترتیب بر اساس داده های جمع آوری شده، به رفتار هر یک از مدیران مذکور نمره ای تعلق گرفت. منظم ترین گروه این مدیران، «مدیران خبره» نام گرفتند، در حالی که مدیران حاضر در آن سوی این بازه «مدیران خودمحور» نامیده شدند.

تیم پژوهشی سپس به بررسی مقابله ای نمرات رهبران و نتایج مالی شرکتهایشان پرداخت. آنها متوجه شدند بازگشت سرمایه ی مدیران خبره تقریبا پنج برابر همتایان خود در رده های پایینتر این فهرست بوده است.

این یافته ی چشمگیری است، اما با در نظر گرفتن این نکته که اغلب افراد تمایلی به تغییر دادن خود ندارند، با دانستن این اطلاعات چکار میتوانیم بکنیم. شاید تصور کنید یک مدیر خودمحور، همیشه خودمحور خواهد ماند، نه؟ اما کیل می گوید اینطور نیست. این تغییر آسانی نیست اما مدیران می توانند از یک سوی این بازه به سوی دیگر تغییر مکان دهند.

کیل در کتاب خود کلیات این فرایندِ تغییرِ فردی را به ما نشان می دهد. او این فرایند را مسیری شش مرحله ای معرفی می کند، که اولین مرحله ی آن «دعوت به تغییر» است. او به عنوان مثالی برای این مرحله، از مدیر جوانی می گوید که به شکلی خستگی ناپذیر در سازمانی رشد کرد و فکر می کرد گزینه ی بعدی برای ریاست یک واحد مهم کسب و کار است.

به گفته ی کیل «دعوت به تغییر یا ندای بیداری او زمانی بود که مدیر عامل شرکت، او را به دفتر خود دعوت کرد. او به خیال اینکه خبر خوبی خواهد شنید وارد دفتر مدیر عامل شد اما در عوض به او گفته شد «متأسفم، من این موقعیت را به همکارت می دهم، نه به تو». این رویداد برایش بسیار ناراحت کننده بود، چرا که تا آن زمان تجربه ی دست و پنجه نرم کردن با چنین شکستی را نداشت. به همین خاطر، این اتفاق برای او تبدیل به یک دعوت واقعی برای تغییر شد».

پنج مرحله ی دیگر در مسیر تبدیل شدن به یک رهبر خبره نیز به همین میزان به افتادگی و خودآگاهی نیاز دارد. آخرین مرحله ی این مسیر، «سیم کشی مجدد مغز» نام دارد که با هدف «تثبیت این عادتهای خوب از طریق تمرکز و ممارست» طراحی شده است.

به پایان رساندن هر شش مرحله ی این فرایند کار دشواری است، اما بدون شک چه در سطح فردی و چه در سطح سازمانی، برای مدیرانِ کم بازده ارزشش را دارد.

«بازگشت شخصیت» کتاب جذابی است که به ما نشان می دهد رفتار رهبری یک کسب و کار را می توان با نتایج مالی حاصل شده توسط آن کسب و کار مرتبط دانست. مدیران ارشد می توانند از عملی کردن ایده های مطرح شده در این کتاب نهایت استفاده را ببرند. حتی اگر مسئولیت عملکرد مالی شرکت با شما نباشد، باز هم می توانید از این اصل بنیادین بهره بگیرید که صداقت، دلسوزی، و مسئولیت پذیری سودآور است.

شما برای افزایش بازگشت مالی حاصل از شخصیتتان چه کارهایی انجام می دهید؟

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (2 مورد)
  • روح الله
    روح الله | ۱۴ مهر ۱۳۹۴

    خیلی مطالب مفید و کاربردی میذارید
    ممنون و خدا قوت

  • Mahdi Abedi
    Mahdi Abedi | ۱۳ مهر ۱۳۹۴

    ببخشید که بی ربطه
    تو یکی از کامنتا یکی از دوستان نوشته بود که دیجیاتو کانال زده تلگرام این آی دی شو اگه دارید بدید؛ ممنون میشم.

مطالب پیشنهادی