عباس عبدی در اعتماد نوشت: تصور حکومتکنندگان از مالیات باید به کلی اصلاح شود. در واقع مالیات به معنای پول زور نیست که سر گردنه جلوی مسافران را گرفته و اموالشان را به یغما ببرند. مالیات مثل خریدن نان و آب است که پول خود را در برابر تامین یک کالای مهم و مورد نیاز و با رغبت تمام پرداخت میکنیم، بنابراین پرداخت مالیات در برابر خرید کالا و خدمات ویژه است.
خدماتی که جز دولت و حکومت، کس دیگری نمیتواند آن را تامین کند. مثل امنیت، عدالت، قضاوت، قانونگذاری، برنامهریزی، بهداشت و آموزش عمومی، سیاستگذاری پولی، سیاست خارجی و... مردم به این خدمات نیازمند هستند و همه آنها برای زندگی و اقتصاد ما نیاز ضروری محسوب میشوند. افزایش مالیات باید توجیهپذیر باشد. یعنی یا عرضه خدمات از طرف حکومت افزایش پیدا کند یا منابع درآمدی دولت خارج از اراده و مسوولیت دولتها کم شود و بخواهند از طریق مالیات جبران کنند.
کوشش دولت ایران برای افزایش شدید مالیات شفاف و پذیرفتنی نیست. انصاف باید داد که اخذ مالیات از غذا ظلم مضاعفی است که از دولتهای قبل پایهگذاری شد و اکنون قصد دارند آن را به ۱۰ درصد افزایش دهند. بدترین و ظالمانهترین مالیاتی که میگیرند، تورم است. در واقع تورم موجود ناشی از افزایش نقدینگی است. تولیدکننده صد لیتر شیر خالص را تولید کرده و آن را با صد تومان موجود نزد مردم، لیتری یک تومان میفروشد.
در این میان دولت صد تومان دیگر پول بیپشتوانه چاپ میکند و به کارمندانش میدهد، پول دو برابر شده ولی تولید شیر فرقی نکرده است. پس شیر میشود لیتری دویست تومان. سپس دولت به فروشندگان که شیر خود را دویست تومان فروختهاند، میگوید که صد تومان بیشتر سود کردهاید، پس باید ۳۰درصدش را مالیات بدهید، درحالی که این صد تومان پول صوری و جعلی است و سود محسوب نمیشود. فقط دولت به جیب خودش زده است.
به عبارت دیگر آبی است که دولت داخل شیر مردم کرده است. ۱۰درصد هم مالیات ارزش افزوده میگیرد جمعا بالای ۱۴۰ تومان اضافه از مردم میگیرد، درحالی که خلاف اخلاق و شرع است. چرا؟ به این علت که موجب فلاکت اقتصادی مردم میشود. حتی از این وضع هم بدتر هست، زیرا معلوم نمیشود که به ازای این پولی که مستقیم و غیرمستقیم از مردم میگیرد، چه خدماتی میدهد که قبلیها نمیدادند؟ آنان میکوشند ریشه این بحران که در ناکارآمدی خودشان است را پنهان کنند. چگونه؟ ابتدا با ناتوانی در اداره امور خارجی و حل نکردن مساله تحریم؛ موجب کاهش درآمدهای کشور میشوند.
به عبارت دیگر ناکارآمدی خود در فروش نفت و بازگرداندن پول آن را از طریق گرفتن مالیات از مردم جبران میکنند و این پذیرفتنی نیست. از سوی دیگر همین ناکارآمدی و تحریم موجب میشود که ورود کالا به کشور گرانتر تمام شود. از این مهمتر تن دادن به تحریم مانع از سرمایهگذاری در زیرساختهای کشور شده و آنها را مستهلک کرده و این را هم میخواهند از طریق مالیات جبران کنند.
بدتر اینکه هزینههای دولتی افزایش یافته و کارایی آنها نه تنها زیاد نشده کمتر هم شده است و این را هم از طریق مالیات پوشش میدهند. در واقع هیچ خدمات اضافی و با کیفیت بهتر به مردم داده نمیشود ولی مالیات در حال افزایش است. کمیت و کیفیت خدمات آموزشی، بهداشتی، انتظامی و امنیتی، حمل و نقل عمومی، خدمت قانونگذاری، حتی ارتباطات اینترنتی تماما یا ثابت مانده یا تضعیف شده ولی قیمتها و مالیات آنها در حال افزایش است.
این واقعیت هر چه باشد مالیات نیست. اسمش را میتوان مالیات گذاشت ولی رسم آن مالیات نیست. مثل قانون عفاف، قانون صیانت که در همه این موارد کلمات به معنایی متفاوت از برداشت متعارف و حتی ضد آن به کار برده شدهاند. این سیاست مالیاتی موجب رکود و فرار سرمایه میشود. خیال نکنید که با کنترل حسابهای مردم میتوان از آنها مالیات گرفت. کاری نکنید که مردم در معاملات خود پول کشور را کنار بگذارند و به جایش از طلا، دلار، یورو، درهم، لیر، دینار، افغانی و... استفاده کنند.
دولت باید کوشش خود را معطوف به افزایش کارایی و کاهش هزینهها و رفع تحریم کند. باید پا را از گُرده اقتصاد و تولیدکننده و مصرفکننده برداشت. امسال که تورم حدود ۴۰درصد خواهد بود، ولی با این سیاستها، سال آینده فراتر خواهد رفت. تورمی که قرار بود تکرقمی شود. البته افراد آگاه هیچکدام از وعدههای داده شده به ویژه تکرقمی کردن تورم را باور نکردند، چون همه پوچ و بیمبنا بود ولی آنان که باور کردند، از باب این باورپذیری نابخردانه و اعتمادی که کردند، خود را سرزنش میکنند.