عصر ایران؛ مرتضی نظری؛ نویسنده و مدرس مهارتهای نرم - مدرسه علیرغم محبوبیت نوستالژیک و دیرینه خاطره انگیزش، جایگاه اجتماعی گذشته را ندارد و خانوادهها به ویژه طبقات متوسط شهری، اعتماد خود را به کارآمدی و اثربخشی مدرسه از دست دادهاند.
در دو سه دهه اخیر، علیرغم تحولات گسترده در نهاد خانواده و تغییر سبک زندگی نسل نو اما نظام رسمی آموزش و پرورش، واکنش معناداری به این تغییر و تحولات نشان نداده و فاصله میان آنچه شاگردان در مدرسه میبینند با آنچه در واقعیت زندگی تجربه میکنند، زیاد است.
مدارس همچنان انضباطی، نمرهمحور، رقابتی و به قصد تربیت انسان مطیع اداره میشوند. رابطه نظام رسمی آموزشی با معلم و دانشآموز، آمرانه و اغلب اداری است تا انسانی.
البته همه مدارس کم توفیق نیستند اما رتبه آموزش و پرورش ایران در ارزیابیهای جهانی نگران کننده است. از جمله رتبه بسیار پایین مدارس در سواد خواندن و نوشتن و ریاضی و علوم و همچنین وضعیت نگرانکنندهتر در شاخصهای کیفی مانند همکاری و کار تیمی، رفتار اجتماعی مناسب و مهارتهای زندگی و کارآفرینی.
مطالبه جامعه از نظام رسمی آموزش و پرورش، کیفیت است. با رشد آگاهیهای عمومی جامعه، خانوادهها متوجه زائد بودن بسیاری از دروس و آسیبزا بودن برخی روشهای تربیتی و آموزشی مدرسه شدهاند.
اما، ما چگونه میتوانیم به مدرسه یاری برسانیم که توان خودترمیمی و اثربخشیاش را بازیابد و برای ذینفعان اصلیاش -کودکان و نوجوانان- دوستداشتنیتر ظاهر شود؟
از همه علاقهمندان و فعالان عرصه آموزش، آنان که در سیاستگذاری کلان مدارس ایران نقش دارند تا معلمان، کارشناسان، کنشگران آموزشی و والدین دعوت میکنم تا با هدف کمک به بازیابی اعتبار و جایگاه از دست رفته مدرسه و در یک عبارت "دوست داشتنی تر شدن مدرسه" بر این ۷ پرسش تأمل نمایند و دیدگاه خود را با مخاطبان و نویسنده به اشتراک* بگذارند:
۱. مدرسه فضایی باشد برای شبیه بزرگسالان شدنِ بچهها یا دورهای برای کشف خود و ابراز وجود؟
۲. آموزش، اول یک فعالیت دوست داشتنی باشد یا یک اجبار قانونی؟
۳. طراحی آموزشی مدرسه، پویشی شاد بر مدار شوق، انتخاب و استعداد کودک و نوجوان باشد یا تکلیفی برای گذراندن دروس از پیش فرض شده؟
۴. کدام ارزش سازندهتر است: تربیت شهروند مفید یا سرباز مطیع؟ تربیت حقوقبگیران آینده یا مردان و زنان کارآفرین؟
مدرسه، مجالی برای تمرینِ "با هم رسیدن" باشد یا مسابقهای برای "زودتر رسیدن"؟ مأموریت مدرسه کسب مهارتهای زندگی باشد یا ۱۲ سال رقابت، نمره، نخبگی و برتری؟
۵. مدرسه، فعالیت شورانگیزی بر پایه به رسمیت شناختن دنیای متنوع و متفاوت کودکان و نوجوانان باشد یا برنامه مهندسی شدهای بر مبنای غربال و جداسازی بچهها بر پایه طبقه اقتصادی، فرهنگی، ارزشی و بهره هوشی؟
۶. مدرسه و آموزش، فضا و فرصتی برای یادگیری متوازن مهارتهای نرم در کنار مهارتهای سخت باشد یا رقابت اضطرابآوری برای رشد یک بُعد هوش؟
۷. حرفه معلمی و انتخاب مدیر، از دبیر تا وزیر باید بر مبنای شایستگی و اصول حرفهای باشد یا بر اساس انتصابهای سفارشی و دخالتهای غیرحرفهای خارج از آموزش و پرورش در کار حساس مدرسه؟
---------------------
* دیدگاه های خود را از طریق "نظر شما" و "تماس با ما" با مخاطبان و نویسنده به اشتراک بگذارید.
آموزش و پرورش سالهاست به حال خودش رها شده
ممنون که صدای ما هستید
عالی بود // دمتون گرم
مدرسه زمانی جذاب میشود که معلم متکلم وحده نباشد دانش اموزان خود جوینده ویابنده بوده واز موفقیت با همکاری وهمیاری سایر همکلاسیهاخود لذت ببرن زندگی بچه ها بازی است خیلی ازدروس رامیتوان بصورت بازی ومسابقه برگزار کرد مطالب حفظ کردنی غیر ضروری راحذف وبه مطالب کاربردی بیشتر پرداخت درسهای غیرمربوط راحذف وساعات بیشتری را به دروس اصلی که موردعلاقه وانتخاب دانش اموز است باتوجه به رشته انتخابی اختصاص داد علم وتجربه زندگی وقوانین اجتماعی رااموزش داده وبه مسایل بهداشتی درخانواده وجامعه بها داد .به هردانش اموز باهرمیزان استعداد وتوانایی احترام گذاشت واندازه توان واستعدادش هر چه بود تشویقش کرد . یکی نقاش ماهر ویکی ریاضی دان قابل ودیگری .... خواهد شد. شایدهردانش اموز درهمه دروس وامور مد رسه موفق نباشد ولی در یکی از اموزشها موفق ودروس دیگر رانسبی باشدنباید ترد وناامیدش کرد. وبپذیریم بسیاری ازدروس وشیوههای تدریس ما وفرایند اموزش وپرورشمان اشتباه است وباید ابتدا اینها اصلاح شود تامدرسه جذاب وزیبا شود.