۱۲ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ۰۷:۲۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۴۸۱۴۴
تاریخ انتشار: ۱۵:۵۹ - ۱۸-۰۴-۱۴۰۱
کد ۸۴۸۱۴۴
انتشار: ۱۵:۵۹ - ۱۸-۰۴-۱۴۰۱
در نقد رفتار رایج رؤسای دانشگاه‌های ایران

"همه‌چیز" را "رئیس" ‌داند !

کافی است به سایت هر دانشگاه نگاهی بیندازید؛ به احتمال قریب‌به‌یقین، بخش عمده‌ای از مطالب سایت حول محور شخص رئیس می‌گردد و پرتکرارترین تصویر نیز، عکس رئیس است.

عصر ایران؛ وحید احسانی- بارها شنیده‌ایم که «همه‌چیز را همگان دانند»، امّا در ایران، این رئیس است که «همه‌چیز» را می‌داند. اگرچه این مسئله در تمام سازمان‌های ما عمومیت دارد، امّا به‌دلایلی که در ادامه بیان شده، در یادداشت حاضر، با تمرکز بر دانشگاه‌ها به آن پرداخته‌‎ شده است [1].

یکی از رویه‌های مضحکی که چون بدان عادت کرده‌ایم، عجیب و مسئله‌بودنش را نمی‌بینیم، سخنرانی رئیس دانشگاه در تمام جلسات و دربارۀ تمام موضوعات است.

دانشگاهی را درنظر بگیرید که 500 عضو هیئت علمی از تخصص‌های گوناگون دارد و یکی از آنها برای مدّت کوتاهی (نسبت به عمر دانشگاه) بر مسند ریاست می‌نشیند. رئیس دانشگاه در طول هفته در چندین جلسه، نشست و همایش شرکت می‌کند، در تمام آنها و درحضور استادان رشته‌های مختلف به‌عنوان اوّلین سخنران سخن می‌گوید و معمولاً بیشترین زمان جلسه نیز در اختیار او قرار می‌گیرد.

فرقی نمی‌کند که موضوع کلّی باشد یا جزئی، مهم نیست که رئیس مثلاً دکترای ادبیات عرب باشد یا مکانیک، یا شیمی یا زراعت یا هر چیز دیگر، حتّی اگر موضوع نشست‌های این هفته به‌ترتیب، اجتماعی، سیاسی، پژوهشی و آموزشی باشد، دانشگاه گروه‌های جامعه‌شناسی، علوم سیاسی، سیاست‌گذاری علم و فناوری و علوم تربیتی داشته باشد و در هر نشست نیز استادان گروه‌های مربوط حاضر باشند، درهرصورت، رئیس دانشگاه در نشست‌های مهم شرکت و سخنرانی ‌می‌کند [2].

علاوه بر این، رئیس دانشگاه -که معاونانش را خودش انتخاب کرده و حتّی معمولاً در انتخاب مدیران آنها نیز اعمال نفوذ می‌کند- ریاست تمام شوراهای فرهنگی، آموزشی، پژوهشی، اجتماعی و غیره را هم به‌عهده دارد. این در حالی است که در دانشگاه، استادان زیادی وجود دارند که بر اساس مدرک تحصیلی و حیطۀ مطالعاتی خود، متخصص فرهنگ، آموزش، پژوهش، اجتماع و غیره محسوب می‌شوند، بدون اینکه در تصمیمات اتّخاذ شده در رابطه با حیطۀ تخصصی‌شان در دانشگاه، سهم قابل‌بیانی داشته باشند.

در قالب این رویه، 99% از اعضای هیئت علمی در تصمیم‌گیری‌های داخلی دانشگاه، هرچند به حیطۀ تخصصی آنها مربوط باشد، مشارکت و تأثیرگذاری محسوسی ندارند و در مقابل، یک نفر (شخص رئیس) به‌تنهایی دربارۀ همه‌‌چیز صحبت می‌کند و در تصمیم‌سازی‌ها نیز نقشی 99 درصدی دارد.

وقتی مسئولی (اعم از دانشگاهی یا خارج از دانشگاه) برای سخنرانی در نشستی دعوت می‌شود، باید با خودش فکر کند که «آیا شخصیت حقیقی من به‌عنوان یک صاحب‌نظر و متخصص موضوعی مورد دعوت قرار گرفته است یا شخصیت حقوقی‌ام؟» و بر اساس پاسخی که به این پرسش می‌دهد، دعوت برای سخنرانی را اجابت کند یا نکند؛ چنانچه در درون خودش به این نتیجه رسید که «اگر در چنین پست و مقامی نبودم، احتمالاً برای سخنرانی در این نشست دعوت نمی‌شدم»، یا نباید به پشت تریبون برود یا نهایتاً به‌عنوان مدیر و مسئول، فقط تشکر کند و به‌هیچ‌وجه نظر شخصی و غیرتخصصی خود در رابطه با موضوع نشست را اظهار نکند، زیرا این کار به‌مثابه به‌سخره‌گرفتن متخصصان، تخصص‌گرایی، علم و دانشگاه است.

تمام تقصیر به گردن شخص رئیس نیست؛ ازیک‌سو، ساختار و رویه‌های اداری رئیس را به چنین رفتاری سوق می‌دهند و ازسوی‌دیگر، فرهنگ عمومی نیز خیلی‌وقت‌ها همین نوع رفتار را طلب می‌کند، امّا به‌هرحال، هر رئیسی پس از چندسال ریاست و قرارگرفتن در موقعیتی که توصیف شد، به‌مرور احساس می‌کند که واقعاً همه‌چیزدان و همه‌کاره است.

از این نظر، وجود معدود نزدیکانی که به‌جای تملّق و چاپلوسی، هر کجا نسبت به دیدگاه یا عملکرد رئیس نقدی داشتند، باصراحت (و احترام) بیان کنند، برای جلوگیری از تشدید این بیماریِ سازمانی و فردی، غنیمتی بزرگ و البته نادر است.

ویژگی دیگری که به‌نظرم، با ویژگی بالا ارتباط عمیقی دارد و در کنار آن، به درک واقعیت دانشگاه در ایران کمک می‌کند، به روابط عمومی، ویترین و سایت دانشگاه مربوط می‌شود. برای درک این ویژگی، کافی است به تارنمای (سایت) هر دانشگاه نگاهی بیندازید؛ به احتمال قریب‌به‌یقین، بخش عمده‌ای از مطالب سایت حول محور شخص رئیس می‌گردد و پرتکرارترین تصویر نیز، عکس رئیس است.

اگر شخصی غیرایرانی سایت دانشگاه‌های ایران را ببیند، احتمالاً چنین برداشت می‌کند که اوّلاً، شخص رئیس در حیطه‌های مختلف دانشمندی طراز اوّل است و ثانیاً، تمام استادان آن دانشگاه نیز قبول دارند که تشخیص شخصی او، از حاصل نظر متخصصان مربوطه و خردجمعی سایرین معتبرتر است.

طنز تلخ داستان این است که پس از مدّتی، هُمای «همه‌چیزدانی و همه‌کارگی» بر سر یکی دیگر از استادان می‌نشیند و رئیس همه‌چیزدان و همه‌کارۀ فعلی، به یکی از 99% اعضای هیئت علمی بدون مشارکت و بدون تأثیر تبدیل می‌شود.

رئیس جدید استادی است که تا چند روز پیش، مانند سایر 99% عضو هیئت علمی دیگر، برای طرح نظراتش فرصت قابل‌بیان و گوش چندانی وجود نداشت و در تصمیم‌سازی‌ها تأثیرگذار نبود. تصویر این عضو هیئت علمی، که ممکن است طی چندین سال گذشته حتّی یکبار هم در سایت دانشگاه دیده نشده باشد، ناگهان به پربسامدترین تصویر سایت تبدیل می‌شود.

همان‌طور که گفته شد، این معضل در تمام سازمان‌های ایران موضوعیت دارد، امّا در دانشگاه‌ها به دو دلیل اهمّیت بیشتری پیدا می‌کند: اوّلاً، دانشگاه محل حضور و فعّالیت متخصصان رشته‌های مختلف علمی است و ثانیاً، تا زمانی که دانشگاه «دانش‌بنیان» نباشد، یعنی بر اساس خردجمعی و تخصص‌گرایی تصمیم‌سازی نکند، چگونه می‌تواند به دانش‌بنیان‌شدن جامعه کمک کند؟!

پیش از دانش‌بنیان شدن، زور و قدرت بنیان بودند، یعنی هر کسی که در سلسله‌مراتب قدرت و فرماندهی جایگاه بالاتری داشت، محوریت، حضور، نمود و تأثیرگذاری‌اش نیز به همان نسبت بیشتر بود. در وضعیت دانش‌بنیانی، وظیفه و کارکرد رؤسا و مدیرانِ ساختار اداری این است که شرایط شکل‌گیری خرد جمعی و جریان صحیح را میان «علم و تجربۀ متخصصان» و «موقعیت‌های تصمیم‌سازی مربوطه» برقرار سازند.

آنچه در دانشگاه‌های ایران مشاهده می‌شود، به‌مثابه آن است که لباس و صورت ظاهریِ دانش‌بنیانی، به زور، بر واقعیت و ماهیتی غیردانش‌بنیان پوشانده شده باشد.

به‌نظرم، دانشگاه‌های ایران، در گام اوّل، باید به این فکر باشند که خودشان را در محدودۀ مسائل داخلی و حیطۀ اختیارات خود، دانش‌بنیان کنند.

پیش‌نیاز آغاز این حرکت مبارک، پذیرش فاصلۀ زیاد و ماهوی خود با وضعیت «دانش‌بنیانی» است و سپس، شروع حرکتی آهسته‌وپیوسته و البته مستمر که طی آن، همواره تلاش کنیم که از نقطۀ فعلی، یک‌گام واقعی، کیفی و محسوس (در مقابل نمایشی، کمّیت‌مدار و بی‌فایده) به‌سمت دانش‌بنیانی برداریم.

پانویس‌ها

[1] به‌منظور جلوگیری از بروز سوءتفاهم در جامعۀ سیاست‌زده و قطبی‌شدۀ ما، لازم است یادآوری شود که نوشتار حاضر سیاسی و جناحی نیست؛ مسئلۀ مورد نظر در تمام دولت‌ها وجود دارد و از این لحاظ، میان جریان‌های سیاسی مختلف تفاوت محسوسی مشاهده نمی‌شود.

[2] گاهی به خاطر اینکه شرکت‌کنندگان در تمام نشست‌های موازی مستفیض شده باشند، رئیس در هر جلسه به اندازه‌ای که جهت ایفاد سخنرانی‌اش نیاز دارد حضور می‌یابد و بعد عذر می‌خواهد و می‌گوید: «ببخشید، من باید به یک جلسۀ دیگر بروم» (بخوانید: باید شرکت‌کنندگان در یک جلسۀ دیگر را به فیض برسانم!).

ارسال به دوستان